«پیرمرد و تفنگ» داستان کمدی از یک سارق خونسرد
این فیلم یکی از آثار قابل توجه کارنامه کاری رابرت ردفورد که پس از تماشا، در ذهن مخاطب باقی میماند و تماشاگر احتمالا یکی از فیلمها که رابرت ردفورد را در ذهنش تداعی میکند، این فیلم کمدی - جنایی خواهد بود. اگرچه این فیلم اکران موفقی نداشت اما این به آن معنا نیست که با فیلم خوبی طرف نیست. بسیاری از آثار باکیفیت سینما در اکران شکست خوردند.
فیلم سینمایی «مرد پیر و اسلحه» اثر دیوید لاوری درباره فارست تاکر سارق مشهور آمریکایی است که در کهنسالی دستگیر شد؛ یکی از آثار قابل توجه کارنامه کاری رابرت ردفورد که پس از تماشا، در ذهن مخاطب باقی میماند و تماشاگر احتمالا یکی از فیلمها که رابرت ردفورد را در ذهنش تداعی میکند، این فیلم کمدی - جنایی خواهد بود.
به گزارش «تابناک»؛ اگر «رابرت ردفورد» به عهد خود در مورد بازنشستگی از بازیگری پایبند بماند، او با «مرد پیر و اسلحه / The Old Man & the Gun» که یک خاطره خوب است صحنه را ترک کرده است. این داستان گرم و شجاعانه از زندگی واقعی «فارست تاکر / Forrest Tucker» سارق بانک، کسی که در طول کارنامه کاری بلند مدتش شانزده بار از زندان فرار کرد و این روند فقط وقتی خاتمه یافت که او به اواخر هشتمین دهه از زندگیاش رسیده بود و در وهله اول در مورد مردی است که عاشق کارش است!
این احساس در مورد خود ردفورد هم صدق میکند، و نویسنده و کارگردان اثر یعنی «دیوید لاوری / David Lowery» از فیلمبرداری اثر به سبک آثار دهه 70 قصد و غرضی داشته و آن این بوده که مدام یادآور خاطرات خوب لحظات پرشکوه ردفورد در آن دهه و وقتی که نقش قانون ستیزان و دیگر شخصیتهای رذل را بازی میکرد، باشد. طرفداران قدیمی این بازیگر کماکان از این شخصیت لذت خواهند برد؛ پس چالش اصلی کمپانی فاکس سرچ لایت این بوده که تماشاگران جوانتر را وسوسه کند تا به سینما بیایند و از استعداد هنوز ناب یک بازیگر کارکشته قدردانی کنند.
اقتباس لووری از مقالهای که «دیوید گرن» در نیویورکر در مورد کارنامه خاص تاکر به چاپ رساند تمرکزش روی اواخر دوران کار این تبهکار در سال 1981 است، که در واقع ادامه همان کاریست که او از زمانی که یک نوجوان بوده مشغول به انجامش است. او هنوز هم مشغول به سرقت از بانکها بوده، که با یک سری از همشهریهایش که اینجا نقش آنها را «دنی گلاور / Danny Glover» و «تام ویتس / Tom Waits» بازی میکنند و شبیه به آن گروههای تبهکاری آن سوی تپه در آثار وسترن هستند، همراه میشده است، و او شیوه خاص خودش را هم داشته به شکلی که هیچ وقت اسلحه پر حمل نمیکرده، همیشه مودب بوده و حتی در تکنیکهای سرقت هم به شدت جالب توجه عمل میکرده (یک مدیر بانک به پلیس میگوید که «او عجب جنتلمنی بود») و مشخصا او در حال لذت بردن از کارش بوده، شاید خیلی هم زیاد.
اگر این کمی شبیه به زرق و برق دادنهای هالیوودی به کارنامه یک تبهکار بوده، بگذارید که چنین باشد؛ مخصوصا وقتی که نقش این پیرمرد را ردفورد ایفا کرده، کسی که سر پر از موی او، هوشیاری ذهنی قابل توجه و چابکیاش باید باعث شرمساری خیلی از افراد جوانتر از خودش شود. شریک جرمهای او مشخصا نمیتوانستهاند که او را از انجام کار بازدارند.
ولی حیله و نیرنگهای وسوسه آمیزی که در رویکرد تاکر وجود داشته و بعدا در یک بیوه به نام «جوئل» (با بازی «سیسی اسپاسک / Sissy Spacek» هم در قالب یک وعده شام اثر میکند باعث میشود تا شما با این پیرمرد حقهباز که هنوز هم به شکلی متقاعد کننده در دنیای کارش حضور دارد ارتباط برقرار کنید، و مشکلی هم ندارد اگر در جبهه او قرار بگیرید چرا که او ملاحظه حال کارمندان بانک را میکند که وقتی آنها از جای خود بلند میکند، ناراحت میشود. او اصرار دارد که: «من تنها دارم امرار معاش میکنم».
ماموران قانون، البته، علاقهای به شخصیت خوب این تبهکار بالفطره ندارند، و یک مامور تگزاسی، به نام «جان هانت» با بازی «کیسی افلک»، که بار دیگر پس از «داستان روح / A Ghost Story» با لاوری همکاری کرده، علاقه خاصی به متوقف کردن این پیرمرد پیدا میکند. ولی تاکر به شکلی موفق برای مدتی از دیدگان پنهان میشود، بخشی از آن توسط لباسهای مبدل است ولی بیش از آن، در این نقطه، به خاطر همراهی با «جوئل»، کسی که فریب این مرد را از ابتدای فیلم خورده و از روی خواست خودش انگار وارد یک رابطه رومانتیک در سن بالا میشود؛ چیزی که شاید بیش از هرچیز در این فیلم بی اهمیت نشان داده شده است.
به هر حال، رابطهای که میان این دو بازیگر مسن جذاب وجود دارد فیلم را به شکلی اغواکننده پر میکند؛ خوشحالی و غافلگیری آنها از چیزی که کنار هم پیدا کردهاند باورپذیراست، و آن قدری تفاهم میان ردفورد و اسپاسک وجود دارد که ممکن است حسرت بخورید چرا این دو نفر هیچوقت قبلا با هم کار نکردهاند. با این حال، تاکر برای مدت زیادی نمیتواند زمین گیر شود، و او و همدستاناش از تگزاس به شرق فرار میکنند. تا به اینجا، این سارق توجه کشور را به خود جلب کرده است، تا جایی که یک گزارشگر اینگونه هانت را به چالش میطلبد: «اینجا ما امیدواریم که مرگ زودتر از شما یقه آنها را نگیرد.»
فیلم به شکلی زیبا خلاصهای از فرارهای قبلی قهرماناش را هم به تصویر میکشد، که شامل یک فرار دیدنی از «سن کوئنتین» نیز میشود، ولی تمام این قصه جوک و خنده و بازی نیست، و او بالاخره یک بار دیگر به زندان فرستاده میشود. در حالی که تاکر آنجاست، او یک نامه به جوئل مینویسد و شانزده فرارش از زندان را برای او شرح میدهد و به شکلی زیرکانه جای شماره 17 را خالی میگذارد، که این خود زمینه ساز بخش پایانی فیلم است.
فیلم مایلها از تکیه بر روی جذابیت یک شخصیت منفی خوب دوری میکند، و تجربه طولانی ردفورد در بازی کردن چنین نقشهایی اینجا به زیبایی به کمک او میآیند؛ او میداند که نیازی ندارد تا از جذابیت خود به نحوی استفاده کند که انگار مخاطب را مجبور به دوست داشتن او کرده است. کار او اینجا طبیعی، شایسته، دلپذیر است و حتی یک سوتی هم نمیدهد. در یک مونتاژ از کارنامه تبهکاری تاکر، یک سکانس کوتاه از ردفورد در دهه 60 که از لحاظ فیزیکی در اوج قرار داشت و نقش یک مجرم فراری را در فیلم «تعقیب / The Chase» ایفا میکرد، که این خود کافی است تا مخاطبان را به یاد گذشته واقعی این بازیگر بیندازد.
با سبکی ویژه، لاوری با زیرکی فهمیده که ساختن فیلم به طوری که شجاعانه و سخت به نظر برسد ضروری بوده تا از این احساس که او دارد صرفا به زرق و برق کاراکتر و ردفورد تکیه میکند، دوری شود. او و فیلمبردارش یعنی «جو اندرسون» بر این اساس فیلم را با سوپر16 فیلمبرداری کردهاند. چیزی که از خروجی به دست آمده فیلمی است که از لحاظ تصویری ما را به یاد اثری چون «دوستان ادی کویل / The Friends of Eddie Coyle» از سال 1973 میاندازد؛ فیلمی که به شدت با چنین داستانی تطابق دارد.
موسیقی «دنیل هارت» و یک گلچین پرتعداد از متخصصان واقعی موسیقی که به خوبی دستچین شدهاند به شکلی زیبا و قوی به حال و هوای درگیرکننده فیلم افزودهاند. اگرچه این فیلم اکران موفقی نداشت اما این به آن معنا نیست که با فیلم خوبی طرف نیست. بسیاری از آثار باکیفیت سینما در اکران شکست خوردند.