چهارشنبه 7 آذر 1403

پیکر این کشتی‌گیر 16 سال در عراق بود

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
پیکر این کشتی‌گیر 16 سال در عراق بود

پیکر علی‌اصغر بابایی‌زیروانی را در راستای قبله قرار می‌دهند درحالی که تشنه بود و به علت جراحت و خونریزی امکان نوشیدن آب نداشت و نهایتا با لب تشنه شهید شد. گرچه نوشیدن آب برایشان ضرر داشت اما در اکثر مواقع در زندان الرشید آب به روی بچه‌ها بسته بود.

به گزارش ایسنا، اصغر حکیمی مزرعه‌نو، سی‌ام دی ماه 1365 در حالی که مجروح بود اسیر شد و ششم شهریورماه 1369 رسمی به میهن بازگشت. او در خاطرات خود درباره شهید غریب اسارت علی اصغر بابایی روایت می‌کند: «جا دارد یادی کنیم از شهید غریب دیگری از این دیار به عنوان یکی از چندین شهید غریب اسارت که پیش از افتتاح اردوگاه 11 شهید شدند. هرچند بنده توفیق زیارت و همراهی با ایشان را نداشتم، اما افتخار آشنایی با خانواده این عزیز وسیله‌ای شد تا پیگیر وضعیت او باشم.

علی‌اصغر بابایی‌زیروانی فرزند عباس 46/8/6 شهرستان بهشهر به دنیا آمد. او جوانی مؤمن، خوش تیپ، ورزیده و اهل ورزشِ کُشتی بود. این ورزشکار از رزمندگان گردان امام محمد باقر (ع) از لشکر 25 کربلا بود. علی اضغر در عملیات‌های مختلف شرکت می‌کند که آخرین آن عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه است.

این کشتی‌گیر در تاریخ 65/10/21 با تنی مجروح به اسارت بعثی‌ها در آمد. دوران سخت بصره و استخبارات را همدوش سایر همرزمانش با سرافرازی طی کرد. دوره فشرده‌ای که همه، سالم و مجروح دائم در حال رفت و آمد همراه با ضرب و شتم به اتاق بازجویی بودند هم سپری کرد و بعد از حدود پنج روز به اتفاق سایر اسرا به سلول‌های «زندان الرشید» منتقل شد. او از ناحیه شکم دارای جراحات شدیدی بود که به علت عدم رسیدگی و امکانات امدادی در مورخ یکشنبه 65/10/28 شهید شد. سوسرائی از همرزمان شهید روایت می‌کند: پیکر علی‌اصغر بابایی‌زیروانی را در راستای قبله قرار می‌دهند درحالی که تشنه بود و به علت جراحت و خونریزی امکان نوشیدن آب نداشت و نهایتا با لب تشنه شهید شد. گرچه نوشیدن آب برایشان ضرر داشت اما در اکثر مواقع در زندان الرشید آب به روی بچه‌ها بسته بود.

جسم این کشتی‌گیر مثل سایر شهدای غریب را در «قبرستان الکرخ الاسلامیه» قطعه 134 به خاک سپردند. سر انجام پیکرش پس از 16 سال دوری از وطن، همراه با 570 شهید غریب دیگر به میهن اسلامی بازگشت و مرداد 81 در گلزار شهدای زیروان آرام گرفت.