چای کمرنگ در قهوهخانه اصلاحات!
مدعیان اصلاحات و نشریات آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولندکه درباره رخدادهای شرمآور وضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیده اند.
به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
1- میگویند در دوران طاغوت شخصی وارد قهوهخانهای شد و از قهوهچی پرسید؛ حشیش دارید؟ قهوهچی پاسخ مثبت داد و مشتری گفت یک بست بیار! بعد پرسید تریاک و شیره چی؟ باز هم پاسخ مثبت بود و از هرکدام یک نخود بالا انداخت! پرسید؛ توی دَم و دستگاهت هروئین هم پیدا میشه؟ قهوهچی گفت؛ داریم! بعد، کوکائین و... همه را که مصرف کرد، به قهوهچی گفت؛ داداش! قربون دستت حالا یک استکان چای بیار ولی کمرنگ باشه! قهوهچی با تعجب پرسید؛ شما و چای کمرنگ؟! و یارو با صدای بلند که همه بشنوند گفت؛ خُب برای اینکه چای پر رنگ برای قلب ضرر داره!
2- شاید باور نکنید ولی با اسناد و شواهدی که ارائه میشود کمترین تردیدی باقی نمیماند که مدعیان اصلاحات نظیر محمد خاتمی، جهانگیری، عبدالله نوری، جبهه اصلاحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و یک مشت آدمها و گروههای دم دستی دیگر، نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند و این رخداد تاسفآور را فرصتی برای خالی کردن عقدههای فرو خورده خود از پیروزیهای چشمگیر اسلام و انقلاب و مخصوصاً حماسه بینظیر راهپیمایی اربعین تلقی میکنند.
نگاهی - هرچند گذرا - به کارنامه این طیف به وضوح نشان میدهد که ابراز تاسف آنها از فوت خانم مهسا امینی نمیتواند با هویت برملا شده آنها همخوانی داشته باشد! و به ماجرای همان شخصی شبیه است که به استفاده از انواع مواد مخدر آلوده بود و در همان حال برای فریب دیگران ادعا میکرد که برای سلامت قلب حتی از نوشیدن چای پُر رنگ هم خودداری میکند! تعجب نکنید. بخوانید!
3- اسناد ارائه شده از سوی مسئولان و مخصوصاً فیلمی که از محل وقوع حادثه منتشر شده است کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که فوت خانم مهسا امینی بر اثر سکته قلبی بوده است اتفاقی که در هر جای دیگری نیز احتمال وقوع آن وجود داشته و نمیتواند کمترین ربطی به نیروی انتظامی داشته باشد و برخلاف آنچه که طیف مورد اشاره ادعا میکنند، ضرب و شتم و یا هیچ برخورد فیزیکی دیگری در میان نبوده است.
پزشک قانونی نیز تاکید کرده است که هیچ آثاری از ضرب و شتم در پیکر متوفی وجود ندارد. با این حال مسئولان ذیربط اعلام کردهاند که به تحقیقات خود ادامه خواهند داد. اکنون سؤال این است که کدام انسان برخوردار از اندک شعور و یا کمترین احساس مسئولیت به خود اجازه میدهد که از ماجرای تأسفآور یاد شده با عنوان «قتل»! یاد کرده و این ادعای دروغ را با هدف حمله به نظام و نیروی انتظامی در بوق و کرنا کند؟!
4- مدعیان اصلاحات در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، قتل مشکوک ندا آقا سلطان را نیز به نظام نسبت دادند و حال آنکه فیلم منتشر شده از آن ماجرا به وضوح نشان میداد که از دقایقی قبل از اصابت گلوله به خانم آقا سلطان، دوربین روی چهره او زوم شده بود! و حکایت از آن داشت که فیلمبردار از قبل منتظر وقوع حادثه بوده است!
شبکه بیبیسی یکبار این فیلم را پخش کرد و بعد از آن که در کیهان به این نکته مشکوک اشاره کردیم از پخش مجدد آن خودداری کرد و حتی با اصرار کیهان برای پخش مجدد آن فیلم هم حاضر به پخش آن نشد!
5- همین طیف در همان جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 از دختر خانمی نام بردند که در آشوبهای خیابانی به قتل رسیده است و برای او مجلس ختم هم برگزار کردند. چند روز بعد آن دختر خانم با اعلام تنفر از اصلاحاتچیها اعلام کرد که خبر قتل او دروغ بوده است و از خاتمی و موسوی ابراز انزجار کرد ولی نه ملاقاتکننده با جرج سوروس صهیونیست و نه موسوی عضو تشکیلات فراماسونری لام تا کام پاسخی ندادند!
6- مدعیان اصلاحات با بوق و کرنا اعلام کردند که دختری بنام «ترانه موسوی توسط نیروهای به اصطلاح لباس شخصی دستگیر، و بعد از تجاوز و شکنجه به قتل رسیده است»! اما تحقیقات برای یافتن فردی با این نام به نتیجهای نرسید و نام چند خانم با همین نام به دست آمد که همگی به زندگی عادی خود ادامه میدادند!
7- «سعیده پورآقایی»، یکی دیگر از قربانیان پروژه کشتهسازی مدعیان اصلاحات بود که ادعا شده بود پس از دستگیری، شکنجه و هتک حرمت توسط بسیجیان، سوزانده شده و در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است!
اما چندی بعد، این دختر که از خانه فرار کرده بود شناسایی و به خانوادهاش تحویل داده شد.
او در گفتوگو با رسانه ملی ماجرای فرار خود و تلاش برخی برای سوءاستفاده از او را اینگونه روایت کرد: «روز 13 تیر از خانه بیرون رفتم. چون در قفل بود و مادرم ممانعت میکرد از تراس پریدم و پایم شکست، وقتی رفتم بیرون خیلی حالم بد بود و بدنم زخمی شده بود. من را به بیمارستان بردند و از من پرستاری کردند. در این مدت یکبار یکی از افراد به من گفت که عکس من را به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده در سایتها زدهاند!»!
8- فردی به نام احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبود با در دست گرفتن یک زیرپیراهن خونی (که بعدها اعتراف کرد در خانه با خون حیوانات، آن را رنگ کرده است) مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد. او که با همین عکس در رسانههای خارجی معروف شده بود، مدتی بعد از ایران فرار کرد و در آمریکا به فعالیتهای ضدایرانی خود ادامه داد!
9- مدعیان اصلاحات در ماجرای قتل «میترا استاد» همسر دوم آقای نجفی، شهردار اسبق تهران که با شلیک چند گلوله از سوی نجفی به قتل رسیده بود، بهجای حمایت از مقتول، جانب همحزبی خود را گرفتند و با تهمتهای شرمآوری که به مقتوله زدند، در روزنامههای زنجیرهای او را فاسد! و مهدورالدم! نامیدند.
اصلاحاتچیها در اوج بیشرمی قتل را غیرعمد معرفی میکردند! و حال آنکه قاتل به صراحت بر عمدی بودن قتل تأکید کرده و گفته بود در قتل همسرش برای آن که صدای گلوله شنیده نشود از یک بالش استفاده کرده و گلوله را از پشت بالش به وی شلیک کرده بود! حالا میزان شرف برخی از مدعیان اصلاحات را حدس بزنید!
10- چندی قبل یکی از اراذل زورگیر در اتوبان نیایش با قمه به راننده خانم یک خودرو حمله و از وی سرقت کرد. این زورگیر اندکی بعد با تلاش نیروهای انتظامی دستگیر شد در حالی که به حدود 100 فقره زورگیری با قمه اعتراف کرده و بیش از 50 شاکی داشت.
دستگاه قضایی وی را به اعدام محکوم کرد. ناگهان احساسات انساندوستانه! (بخوانید قاتل پرور) مدعیان اصلاحات به جوش آمد و صدا به اعتراض بلند کردند که او نباید اعدام شود! مدعیان اصلاحات که سرو صدای آنها در دفاع از حقوق و جایگاه زنان به آسمان بلند شده بود، اصلاً به روی خود نیاوردند که این خانم مورد هجوم وحشیانه یک زورگیر قمه به دست قرار گرفته است و با کمال وقاحت به دفاع از زورگیر برخاستند! چرا؟!
11- شامگاه روز 12 شهریور ماه 1401 (15 روز قبل) در روستای «چشمیدر» از توابع شهرستان مریوان واقع در استان کردستان، مردی به بهانه نیاز همسر بیمارش از «شلیر رسولی»، خانم جوان همسایه تقاضای کمک میکند. این مرد شیطانصفت بعد از ورود آن خانم به خانهاش قصد تجاوز به او را داشت که این خانم عفیف و پاکدامن برای نجات از دست او، خود را از پنجره به پایین پرتاب کرده و جان به جانآفرین تسلیم میکند.
این زن پاکدامن به نماد عفاف کردستان تبدیل شده است ولی مرگ شهادتگونه او سبب واکنش هیچ رسانه و سلبریتی، اصلاحاتچی و... نشد!
12- فقط یک نیم نگاه به مواضع طیف یادشده و مقایسه آن با مواضع آمریکا و اسرائیل و انگلیس و شبکههای تلویزیونی ضد انقلاب نشان میدهد که مواضع آنها بیکم و کاست شبیه یکدیگر است. آیا اینهمه همراهی و همسویی میتواند تصادفی باشد؟! این همسویی و اشتراک مواضع، یکبار و دو بار و سه بار و... نیست که خطا تلقی شود! پای هماهنگی کامل در میان است!
به عنوان مثال، در ماجرای مورد اشاره به مواضع اسرائیل، انگلیس، رابرت مالی، جیک سالیوان و... نگاهی بیندازید آیا میتوانید کمترین احتمالی درباره اتفاقی و تصادفی بودن این همسویی بدهید؟!
13- هیاهوی مشترک طیف یاد شده و اسرائیل و آمریکا و انگلیس در حالی است که حماسه عظیم راهپیمایی اربعین، دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها را عمیقاً به خشم آورده است. حالا به تیترها و صفحات اول روزنامههای زنجیرهای نگاه کنید تقریباً (و در مواردی تحقیقاً) هیچ خبری از این رخداد عظیم و بینظیر دیده نمیشود و در همان حال موضوعاتی نظیر آنچه به آن اشاره شد، به تیتر و عکس صفحه اول آنها تبدیل میشود.
مدعیان اصلاحات و نشریات و سایتهای آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولند که درباره رخدادهای شرمآور و ضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیدهاند.
به عنوان مثال، اعتراف رسمی مقامات آمریکایی که سالانه بیش از هزار شهروند آمریکا و عمدتاً سیاهپوست در خیابانهای این کشور به دست پلیس کشته میشوند و یا تیراندازیهای منجر به قتل صدها انسان در آمریکا و انگلیس، چاقوکشیهای پیدرپی صهیونیستها و... را نادیده میگیرند و...
14- و بالاخره این حق مسلم و قانونی و شرعی مردم است که با این پلشتیها برخورد قاطعانه شود و به عنوان یک گام موثر و افشاکننده پیشنهاد میشود دستگاه قضایی افرادی نظیر آقایان محمد خاتمی و جهانگیری و عبدالله نوری و... چند مدعی اصلاحات دیگر را احضار کند و در یک نشست رودررو از آنها بخواهد دلائل و اسناد خود را درباره ادعای قتل! خانم مهسا امینی ارائه کنند و از این نشست فیلم تهیه کرده و برای اطلاع عموم مردم از تلویزیون پخش شود.
در این حالت، اگر آقایان سند و شاهد و قرینهای برای ادعای خود داشته باشند ارائه میکنند و چنانکه سند و دلیلی در چنته نداشته باشند (که ندارند)، دروغپردازیهای آنها برای همگان برملا خواهد شد. بسمالله این گوی و این میدان!