چرا با عصا؟/ یادداشت جعفر درونه در نقد بیانیه اخیر مجمع روحانیون مبارز
جعفر درونه کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی بیانیه اخیر مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم را جفای به انقلاب اسلامی دانست.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - جعفر درونه قائم مقام خبرگزاری تسنیم در یادداشتی در واکنش به بیانیه اخیر مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم نوشت:
امام باقر (ع) در باره شهادت امام حسین علیهالسلام میفرماید: «لَقَد قُتِلَ بِالسَیف وَ السَنان وَ بِالحِجارَهِ وَ بِالخَشَبِ وَ بِالعَصا» جدم ابی عبدالله را با شمشیر، با نیزه، با سنگ، با چوب، با عصا کشتند.
و چه خوب شاعر گفتهاست:
«پیرمردان ناتوان حتی / با عصا می زدند بر بدنت»
«هر ضربه را برای رضای خدا زدند / شمشیر، نیزه، سنگ و حتی عصا حسین»
در آستانه جشن پیروزی انقلاب اسلامی که به تأسی از قیام سیدالشهداء پیروزی خون بر شمشیر نام گرفته است شاهد جفای بزرگ و باورنکردنی مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به این انقلاب حسینی بودیم.
در شرایطی که انقلاب اسلامی زیر شدیدترین دشمنیهای دشمنان قسم خورده اسلام، امام و شهدا قرار دارد و هر روز و بلکه هر لحظه در جبهههای مختلف با دشمنان کینهتوز مواجه است و با استواری و صلابت حسینی در مقابل آنان ایستاده است و زخمهای شمشیرهای آخته آنان را به جان میخرد و حسرت سازش را بر دلهای آنان نشانده است، روا نبود «پیرمردان ناتوان» این دو تشکل با عصا به جان انقلاب بیفتند و قربهالی الله بر پیکر این انقلاب زخم جفا بنشانند.
جا دارد در پاسخ این حرکت ناصواب از زبان امام خمینی (ره) که در خشت خام چنین روزهای درد و حسرتی برای چنین کسانی پیشبینی کرده بود را به یادآوریم که فرمود: «من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم.»
این که اعضای این دو تشکل به این نتیجه رسیده باشند که امروز در چهل و سومین سالروز پیروزی انقلاب، سخن گفتن از انقلاب و ستایش آن دشوار است، فاجعه و لکه ننگی بر دامن جریانی است که آنها بعد دینی آن را نمایندگی میکنند.
اگر چه تمامی مدعیات این بیانیه پاسخ دارد و باید هم به آن پاسخهای درخور داده شود لیکن این جریان و اعضای این دو تشکل باید در برابر وجدان بیدار ملت ایران و چشمان اشکبار خانوادههای معظم شهیدان و درد و محنت ایثارگران فداکار و همچنین جوانان مؤمن، انقلابی که برای پیشرفت این کشور در عرصههای مختلف مشغول جانفشانی و جهاد علمی هستند، پاسخگوی این پنجه کشیدن به انقلاب اسلامی باشند و تا دیر نشده اعضای این دو تشکل که تسلیم اراده نویسنده بیانیه شده و پذیرفتهاند امضایشان پای این سند ننگین حک شود، از آن اعلام برائت کنند.
روی سخن این نوشتار با نویسنده این بیانیه که اعضای این دو تشکل را در دام کینهجویی خود با انقلاب انداخته است، نیست بلکه روی سخن با امضاکنندگان این بیانیه است که لحظهای در خلوت خویش فرو روند و جملات امام خمینی (ره) را به یادآورند که پیش از این بر کسانی که همین راه امروز آنان را رفته و عاقبت شومی برای خود رقم زدند، بانگ برآورد و آنها را از اینکه برای خوش آمد مشتی لیبرال که کارنامه سیاهی در مدیریت این کشور دارند و نشاندن لبخند بر لب دشمنان قسم خورده ملت و انقلاب، پرهیز داده بود و آنها را از درافتادن در دام تحلیلهای غلط در باره انقلاب و ارزیابی اشتباه در باره موفقیت و شکست انقلاب زنهار داده بود.
آقایان این جملات و مرقومه شریفه امام خمینی (ره) را مرور کنید و غمی که بر دل امام نشاندهاید را هر چه زودتر جبران کنید و به راه طی شده و سرنوشت اشخاص و جریانهایی که با این نوع تحلیلهای غلط از انقلاب جدا شده و طعمه گرگان و روبه صفتان خوش خط و خال شدند، بنگرید و از پیشگاه ملت شریف ایران عذرخواهی کنید.
امام خمینی (ره) در پیام موصوف به منشور روحانیت که فیالواقع با شما آقایان که شوربختانه در همین کسوت هستید همخوانی دارد نوشتهاند: «ممکن است هر کس در فضای ذهن و ایدههای خود نسبت به عملکردها و مدیریتها و سلیقههای دیگران و مسئولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرتها که همه مشکلات و نارساییها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف کند و خدای ناکرده همه ضعفها و مشکلات به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبی گردد که این عمل کاملًا غیرمنصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین میبرد و زمینه را برای ورود بیتفاوتها و بیدردها به صحنه انقلاب آماده میکند....
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم..... نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزباللَه عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند.... تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟!...
ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟ من به طلاب عزیز هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانینماها و مقدسمآبها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهای کلیدی و سرنوشتساز نظام شود...
من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم...
به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانی از اصول و انقلاب و روحانیت میکنند سفارش و نصیحت میکنم که در گفتار و کلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشتها و تصورات نابجای خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند... کسی مدعی آن نیست که مردم و پابرهنهها مشکلی ندارند و همه امکانات در اختیار مردم است. مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر میشود و کمبودها و نیازها رخ مینماید ولی من با یقین شهادت میدهم که اگر افرادی غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمریکا و جهانخواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامی و انقلابی چیزی برایمان نمانده بود...
آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند.
این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سومدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.
روحانیون و مردم عزیز حزب اللَه و خانوادههای محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم. 3 اسفند 67 روح اللَه الموسوی الخمینی (صحیفه امام، ج 21، ص: 273-293)»