چرا بن سلمان سر عقل آمده است؟!
باید توجه داشت که نخبگان سیاسی و رهبران عربستان سعودی، در فضای خلا به این نتیجه نرسیده اند که راه تنش زدایی با ایران را در پیش گیرند. در این راستا، تغییر برخی مولفه های راهبردی در سطح منطقه و فرامنطقه موجب شده تا عقلانیت راهبردی دستگاه سیاست خارجی عربستان، گزینه تنش زدایی با ایران را به مثابه یک الزام حیاتی برای این کشور و منافع آن در نظر گیرد.
به گزارش الف، در چند ماه اخیر، مساله گفتگوهای ایران و عربستان که با هدف تنش زدایی میان دو کشور در بغداد آغاز شده و تاکنون چندین دور نیز برگزار شده، یکی از مسائل و موضوعات مهم منطقه ای بوده که توجه افکار عمومی مردم منطقه و بویژه کارشناسان و تحلیلگران مسائل خاورمیانه را به خود جلب کرده است. در این راستا، دیدگاه های مختلفی در مورد ماهیت این گفتگوها و پیامدهای آن برای آینده صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه مطرح شده است.
با این حال، کمتر به این مساله پرداخته شده که چطور عربستان سعودی که تا همین چندی پیش در بحبوحه "کارزار فشار حداکثری" دولت ترامپ علیه ایران، مواضع شدیدی را علیه تهران اتخاد می کرد و عملا به یک بازوی منطقه ای مهم برای واشنگتن در اعمال سیاست های ضدایرانی اش تبدیل شده بود، اکنون مسیر تنشزدایی با ایران را در پیش گرفته و سعی دارد از شدت تنش ها با تهران بکاهد؟!
به نظر می رسد جهت پاسخ به این پرسش، بایستی روندی که در چند سال اخیر و در چهارچوب تنش های ایران و آمریکا و همچنین ایران و عربستان اتفاق افتاده را با دقت مرور کنیم. در این راستا، به طور خاص می توان چهار مولفه اساسی را به مثابه اصلی ترین محرک های عربستان در حرکت به سمت تنش زدایی با ایران، مورد شناسایی قرار داد.
1: تقویت دیدگاه غیرقابل اعتماد بودن آمریکا در میان نخبگان سیاسی عربستان
عربستان در دوره حضور "دونالد ترامپ" در قدرت، عملا چک سفید امضایی را از دولت آمریکا دریافت کرده بود و تا حد زیادی در مسائل منطقه ای آزادی عمل داشت و قویا از حمایت های آمریکا نیز برخوردار بود. در همین دوران بود که فاجعه قتل "جمال خاشقچی" و یا حمله ائتلاف سعودی به یمن اتفاق افتاد که در تمامی این موارد، دولت ترامپ قویا از دولت عربستان و به طور خاص شخص "محمد بن سلمان" حمایت کرد و اجازه نداد که انتقادهای گسترده بین المللی، آسیبی به موقعیت ریاض وارد آورد. دولت عربستان در این دوران خریدهای گسترده تسلیحاتی را از آمریکا انجام می داد و در عرصه نبردهای جاری منطقه خاورمیانه نیز فعالانه کنشگری می کرد.
با این حال، پس از شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا و روی کار آمدن "جو بایدن"، ورق تا حد زیادی برای ریاض برگشت. دولت بایدن به طور مشخص برای رهبران عربستان این نکته را روشن ساخت که واشنگتن آزادی عمل بی حد و مرز عربستان را نمی پذیرد و حتی در همین دوران بود که مساله عدم حمایت واشنگتن از حمله ائتلاف سعودی به عربستان و فروش سنگین تسلیحات به این کشور مطرح شد و در عین حال دولت آمریکا به شدت دولت عربستان و شخص محمد بن سلمان را به دلیل کنشگری در قتل جمال خاشقچی هدف حمله قرار داد (برخی منابع حتی از مخالفت دولت بایدن با ولیعهدی محمد بن سلمان در عربستان خبر میدادند).
جدای از این موارد، تاکید دولت بایدن بر ضرورت متمرکز شدن آمریکا بر آنچه تهدید چین می خواند و ایجاد این تفکر راهبردی که واشنگتن باید توجه خود را معطوف به شرق آسیا و رویه های پکن در این منطقه کند و همراهی این موضوعات با مسائلی نظیر خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و همچنین کاهش نفوذ و حضور آمریکا در خاورمیانه، عملا زنگ هشدار را در ریاض به صدا درآورده است. در این راستا شاهد بودیم که حتی آمریکاییها بخشی از سامانه های موشکی خود را نیز که درکشورهای عرب حاشیه خلیج فارس مستقر بوده اند را نیز از این مناطق خارج ساخته اند. مجموع این مسائل، این درک راهبردی را در رهبران عربستان تقویت کرده که واشنگتن قابل اعتماد نیست و نمی توان در مواقع سخت و به طور دائم و همیشگی به آن تکیه داشت. در این راستا، این ایران است که عربستان باید برای همیشه آن را به عنوان همسایه خود بپذیرد و مشکلات خود را با آن حل کند. درست به همین دلایل است که عربستان راه تشن زدایی با ایران را بیش از همه در چهارچوب منافع ملی این کشور ارزیابی کرده است.
اضافه بر این، با توجه به روند مذاکرات هسته ای وین و احتمال ازسرگیری قریب الوقوع این مذاکرات در دولت "ابراهیم رئیسی"، نخبگان سیاسی عربستانی این ارزیابی را دارند که به احتمال زیادی تهران و واشنگتن به توافق در مورد مساله هسته ای ایران خواهند رسید و از این رو بهتر است که آن ها زودتر از دولت آمریکا، با ایران به توافق برسند و کانال ارتباطی و دیپلماتیک خود را با این کشور در مورد موضوعات مختلف بازگشایی کرده و حتی تقویت نمایند و در عین حال، موضع خود را نیز در منطقه در برابر ایران حفظ کنند.
2: درک یک نکته اساسی در قالب کارزار فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران
در بحبوحه کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران، رهبران عربستانی قویا با این فشارها علیه ایران همراهی می کردند و امید داشتند که این فشارها، باعث ایجاد تغییر جدی در رفتار خارجی ایران و حاضر شدن ایران پای میز مذاکره و گفتگو در مورد مسائل دیگر مرتبط با این کشور نظیر توان موشکی و نفوذ منطقه ای آن نیز شود. با این حال، نه تنها این مساله با مقاومت حداکثری ایران محقق نشد بلکه سعودی ها به یک درک راهبردی جدیدی نیز رسیدند.
این درک راهبردی زمانی حاصل شد که ریاض متوجه شد احتمال آسیب رسیدن به این کشور در چهارچوب تنشها میان تهران و واشنگتن وجود دارد. حمله به تاسیسات نفتی آرامکو از سوی حوثی های یمنی که با موشک و همچنین پهپاد انجام شد و همچنین حملات مکرر موشکی و پهپادی از سوی عناصر وابسته به محور مقاومت به مناطق حساس عربستان و در نقطه مقابل، انفعال آمریکا در برابر این حملات و عدم حمایت جدی از عربستان، عملا در میان رهبران عربستان ایجاد هراس کرد و آن ها را به این نتیجه رساند که بهتر است خود را قربانی هیچگونه تنش و درگیری احتمالی میان ایران و آمریکا نکنند و مسیر تنش زدایی با تهران را در پیش گیرند.
3: عربستان و مواجهه با باتلاق جنگ یمن
یکی دیگر از چالش های اساسی و مهمی که در شرایط کنونی ذهن رهبران عربستان را به خود درگیر کرده، گیرافتادن آن ها در باتلاق جنگ یمن است. جنگی که از سال 2015 میلادی آغاز شده و تاکنون نه تنها نتیجهای را برای ائتلاف سعودی به همراه نداشته بلکه عملا بنیان های امنیتی سعودی ها را نیز تا حد زیادی تهدید کرده و می کند. سعودی ها در مورد معادله یمن اکنون در شرایطی هستند که نه می توانند از این جنگ خارج شوند و نه قادرند این جنگ را آنگونه که مایلند به پایان برسانند.
حوثی ها نیز در چهارچوب جنگ یمن، به تدریج بر توانمندی های نظامی خود افزوده اند و عملا در چندین نوبت ریاض پایتخت عربستان و بنادر و فرودگاه های راهبردی عربستان نظیر فرودگاه های ابها و ریاض را هدف حملات موشکی و پهپادی قرار داده اند. در این راستا، عربستان بواسطه تنش زدایی با ایران سعی دارد تا حوثی ها را قانع به پذیرش آتش بس و پایان آبرومندانه جنگ یمن کند. نباید فراموش کرد که دولت بایدن و برخی کشورهای اروپایی نیز به صراحت حمایت های خود از عربستان در چهارچوب جنگ یمن را برداشته اند. امری که تا حد زیادی موضع عربستان را در این جنگ تضعیف کرده و به نوعی آن را جهت خاتمه دادن به چالش مذکور، به تنشزدایی با ایران و استفاده از ظرفیت نفوذ ایران بر حوثی ها جهت ایجاد آتش بس سوق داده است.
4: عربستان و چشم انداز 2030 این کشور
محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی از زمان آغاز انتصابش به سمت ولایت عهدی عربستان، سعی داشته تا تصویری مدرن را از خود و عربستان و همچنین آینده این کشور، به جهانیان نشان دهد. در این راستا، او به طور خاص چشم انداز 2030 عربستان که در قالب آن این کشور باید به یک قدرت اقتصادی، فناوری و سیاسی قابل توجه در غرب آسیا (تا سال 2030) تبدیل شود را مطرح کرده است. با این حال، این چشم انداز که آبروی شخص بن سلمان تا حد زیادی به آن گره خورد، در شرایط کنونی و با توجه به جو بی ثباتی منطقه ای که دامنه آن به طور خاص به داخل خاک عربستان نیز کشیده شده (به دلیل جنگ یمن و حملات حوثی های علیه عربستان)، از شانس چندانی جهت محقق شدن برخوردار نیست. از این رو، عربستان جهت محقق کردن این چشم انداز، به فضایی امن و باثبات در منطقه نیاز دارد. فضایی که در آن ریاض روابط خوبی با همسایگانش داشته باشد و فارغ از هرگونه تنش و درگیری بتواند تمرکز خود را بر تحقق مفاد و اهداف چشم انداز 2030 متمرکز سازد. در این چهارچوب، در شرایط فعلی، عربستان سعی دارد از طریق تنش زدایی با ایران، به نوعی فضای مناسبی را برای تحقق چشم انداز مذکور ایجاد کند و به نحو بهتر و مناسبتری، منافع خود را محقق کند.