چرا زبان و ادبیات فارسی هیچ منزلتی ندارد؟!
درد اصلی تنها و تنها این است که زبان و ادبیات فارسی هیچ ارج و قرب و شأن و منزلتی ندارد. و از این درد بزرگتر این است که خودشان هم هیچ منزلتی برای خود قائل نیستند.
به گزارش مشرق، نشست نقد و بررسی وضعیت زبان فارسی در رسانه ملی، از سلسلهنشستهای شورای پاسداشت زبان فارسی در خانه اندیشهورزان برگزار شد. سخنران نشستِ «زبان و رسانه» مهدی صالحی، مدیرعامل انجمن ویرایش، بنیانگذار مؤسسه ویراستاران و کنشگر زبان فارسی بود.
*وقتی زبان به جای دین آمد
مهدی صالحی صحبت را اینگونه آغاز کرد: سخن اصلی بر این است که در جهان جدید، اگر دین را به کناری نهادند، جای خالیِ آن را با زبان پر کردند. توسعه با زبان به پیش رفت و هر جا که پا نهاد، ابتدا زبان را در دست گرفت. مدرنیته کوشید زبان را در کشورهای مستعمره و پیرامون از مسئلهبودن خارج کند و در مقابل، در کشورهای مبدأ بودجههای اصلیاش را بر زبان بگذارد. توسعه غربی، از اساس، با زبانها بومی و ملی دیگر دشمنی دارد و هر چیزی را که به زبان بومی پیوند بخورد میزداید. غرب در سیاستگذاری هر چیزی را بر محور و مبنای زبان پیش میبرد.
*توسعه با زبانزدایی معنی میگیرد
وی افزود: ما میدانیم مدرنیسم ضد زبان است، اگرچه برنامههای ظاهری آن را نشان ندهد. آنچه برونداد و نتیجه عملِ مدرنیته است زدودن زبان است. مثالهای متعددی از این اصل را در محدوده جغرافیایی زبان فارسی میتوان بیان کرد. آنچه بر هندوستان رفت، از حذف زبان فارسی و جایگزینی زبان انگلیسی و آنچه بر پاکستان و افغانستان و تاجیکستان گذشت، با رسمیتبخشی به زبانهای کمتوانِ محلی و رسمیسازی خط روسی بهجای خط فارسی، مشتی از خروار نتایج اقدامات مدرنیته در این کشورهاست. این حوادث در هزار سال پیش حادث نشده، بلکه در همین چند صد سال گذشته و در روزگار معاصرمان و پیش چشمانِ ما اتفاق افتاده و میافتد.
*در زمینه فرهنگ و زبان و توسعه یا پیشرفت فرهنگی، نظریه نداریم
او با انتقاد به نهادهای نظری و دانشگاهی ادامه داد: واقعیت آن است که در مقوله فرهنگ و زبان ما فاقد نظریهایم. یعنی آن طرح فکری که برمبنای آن بتوان ساختمان فکری را تأسیس کرد وجود ندارد. این در حالی ست که تمام مواد آن در پیشینه فکری و فرهنگیمان موجود است. وقتی این پایه و شالوده در نهادهای ما ساخته و پرداخته نشده، طبیعی است که اجتماع و سیاست و رسانه و باقی اتباع و وابستگانِ آن مدام با بادی به اینسو و آنسو بروند. استوانههای بزرگ فکری و فرهنگی و زبانی در همین زمان معاصر ما موجود است و هر یک بدون آنکه شناسایی و به کار گرفته شوند، کنجی در حال پوسیدن و نابودیاند.
*مدرنیسم میخواهد ما زبان را مسئله ندانیم
این کنشگر زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: آنچه در کشور ما پیش آمده و در حال اتفاق است، دقیقاً همان رویکردی است که مدرنیته و نظام استعماری از ما میخواهد: بیمسئلگی زبان، بیاعتنایی به زبان، نداشتن نگاه سیاستی به زبان. زبان تماماً از مبانی تصمیمگیری، راهبردی، اندیشگانی، اجرایی و حتی نظارت ما خارج شده است. فرهنگ ایرانی در تمام ابعادش بهکل زبانمحور است و بدون اغراق باید گفت زبان ما مایه حیات ماست. اگرچه گفته میشود اجتماعات و جوامع جهان و تمدنهای تاریخ حول محور آبها شکل گرفته، بقا و تأثیر و بنیاد آنان بر اساس زبان بوده و هست. اگر از یک ملت زبان را بستانیم، دیگر موجودیتی ندارد و بهراحتی در چنگ هر نیرویی قرار خواهد گرفت. این مسئله بسیار بغرنج و حیاتی و حساس در ایران، هیچ جایگاهی ندارد.
*اولین راه حل آیندهپژوهی است
او در بخش پایانی سخنانش به راهحلها اشاره کرد: صداوسیما باید به این سمت برود که کارِ میانرشتهای را جدی بداند. بدونِ آیندهپژوهی به هیچ جایی نخواهیم رسید. ما وارث تمدنی عظیم و زبانی عزیزیم که برابرِ حملههای وحشیانه اعرابِ نامسلمان و مغولانِ ویرانهساز خانه زبانمان را از دست ندادیم. این البته ممکن است ما را بر قله غرور بنشاند که گمان کنیم گزندی به این زبان نخواهد رسید، ولی آنچه بر جغرافیای زبان فارسی در سدههای پیشین رسید، تنِ ما را میلرزاند. ما باید بدانیم رسانه ملیمان در آینده به کجا میرود. سه مسئله اصلی در آیندهپژوهی دارای اهمیت است:
1. با روند فعلی، آینده محتمل ما در حوزه زبان فارسی چیست؟ 2. با تغییر روندها و اتخاذ راهبردهای صحیح چه امکانهایی برای آینده موجود است؟ 3. آینده مطلوب ما در حوزه رسانه و زبان فارسی چیست که بخواهیم بر اساس آن راهبردها و رهنگاشتها و سیاستها و برنامهریزیهای مناسب را در نظر بگیریم؟
*صداوسیما مردم را به میدان بیاورد
راهحل دوم ایشان مردمیسازی رسانه ملی بود: کشور ما بهطور شگفتآوری سرشار از استعدادها و هنرها و قدرتهای مردمیست. در برنامه استعدادیابی عصر جدید، فقط برای آواز 90 هزار نفر ثبت نام کرده بودند. انجمنهای ادبی که در فراخوان سالهای پیش نام خود را ثبت کردند، عددی بالغ بر 2500 بود. این عدد جدا از انجمنهای ادبیِ ثبتنشده است. همایون شجریان میگوید شیشههای دفتر کار پدرم، محمدرضا شجریان، از حجم صدای یک پیرمرد ناشناس در حال لرزش بود. او را محمد اصفهانی به آنجا آورده بود. این مرد کسی نبود جز مرحوم کریمخانی صاحب اثر «آمدم ای شاه پناهم بده»! صداوسیما با شناسایی و پالایش و عرضه همین افراد هم میتواند برنامههایش را پر کند، هم خادم فرهنگ و زبان این کشور باشد. مرحوم انجوی شیرازی در یک برنامه رادیویی با فرهنگ عامه چنین کاری کرد. او گنجینهای در حدود یک و نیم میلیون فیش از آثار ارسالی مردم با موضوع فرهنگ و رسوم اقوام ایرانی را با فراخوان جمعآوری کرد و چندین جلد کتاب از آنها ارائه داد. باز هم میتوان این مسیر را احیا کرد.
*شاعران و نویسندگان و روایتگران قدر خود را بازبشناسند
راه چاره سوم مهدی صالحی بازگرداندنِ شأن و منزلت به اهالی فرهنگ و زبان است: دردِ اصلی تنها و تنها این است که زبان و ادبیات فارسی هیچ ارج و قرب و شأن و منزلتی ندارد. و از این درد بزرگتر این است که بر اثر رویکردهای غلط در سیاستگذاریها و ترجیحدادن فنسالاران بر متخصصان فرهنگ، خودِ شاعران و نویسندگان و استادان و کارشناسان زبان و ادبیات فارسی هیچ منزلتی برای خود قائل نیستند. این قضیه از آنجا سرچشمه میگیرد که دستمزدِ روزانه یک فیملبردار با حقوق یک ماهِ کارشناس و متخصص زبان و ادبیات فارسی برابری میکند. اگر ما میخواهیم در کشور به تحولی بزرگ دست بیابیم، مجبوریم ترازِ دریافتیِ اهل فرهنگ را بالا ببریم. آنوقت است که جوانان ما به جای رویآوری به علوم تجربی و تکنیکی و خدماتی، بر سرِ تخصصهای مختلف زبانی سر و دست خواهند شکست.
*صداوسیما معاونت زبان داشته باشد
پیشنهاد جامع و نهایی وی تأسیس معاونت زبان بود؛ پیشنهادی که مهدی صالحی سالها بر روی آن کار کرده است: سخن آخر اینکه رسانه ملی هیچ چارهای ندارد جز اینکه تمامقد به زبان و ادبیات و دانشهای گوناگون زبانی بپردازد. تأسیس معاونت زبان در صداوسیما طرحیست که چند سال است بر آن کار میکنیم. رسانه ملی ایران در دو حوزه کلان خود نیازمند پرداختن به زبان است: نهان و آشکار. منظور ما از حوزه نهان حوزه راهبردیست که آثارِ آن در عمل دیده شود و منظور از حوزه آشکار حوزه تولیدات و عواملی مانند مجریانِ صداوسیماست که هم باید سهمِ زبان در آن رعایت شود و هم نظارتِ زبان بر آن جدی گرفته شود. طرح معاونت زبان در صداوسیما فراتر از نگاه ویراستارانه به زبان است. این معاونت باید توسط افرادی اداره شود که دارای این دو ویژگی باشند: راهبردفهم و زبانفهم. ما امیدواریم این تحولِ اساسی در تغییر رویکرد به زبان در ما پیش بیاید تا به ساختنِ تمدنی که پایه و مایه آن تنها و تنها زبان است موفق بشویم.