چرا ورود سینمای ایران به بورس شکست خورده است؟
اساسا در سینمای ایران ساختاری وجود ندارد که بتوان در بورس عرضه کرد. چند سالن سینما و معدودی از دفاتر پخش که سوددهی دارند نیز عمدتا در قالب موسسه ثبت شدهاند تا بتوانند از حداکثر معافیت مالیاتی بهره برداری کنند و غالبا فاقد ساختار شرکت هستند.
کوششها برای ورود سینما به بازار سرمایه در شرایطی به فرجام مشخص نرسیده که در نهایت نیز بعید به نظر میرسد در این زمینه شاهد یک اتفاق بزرگ باشیم، چرا که سازوکارهای سینمایی با اصول بازار سرمایه در تناقض آشکار است و بدیهیترین اصل یعنی برخورداری از سرمایههای قابل عرضه نیز با تشکیک جدی روبرو است و در واقع سینمای ایران چیزی برای عرضه در بورس ندارد.
به گزارش «تابناک»؛ طرح ورود سینمای ایران به بورس از سال 1396 مطرح شد و تلاشهایی برای ورود یک نماد سینمایی به بازار فرابورس همچون نماد وهنر صورت پذیرفت اما این کوششها تاکنون بیفرجام باقی مانده است. به تازگی برخی متولیان امر نیز از تداوم پیگیریها برای تحقق این اتفاق مهم با سرمایه بیست میلیارد تومانی خبر دادند اما کم و کیف این رویکرد با اما و اگرهای فراوانی همراه است که ورود سینمای ایران به بورس را دور از دسترس میسازد.
اجزای سینمای ایران به شکل کلی قابلیت ورود به بورس را ندارند. به عنوان نمونه فیلمهای سینمایی به صورت تک به تک قابلیت عرضه در بورس را ندارد و سازندگان فیلمها نیز غالبا کمپانیهای فیلمسازی نیستند و اساسا چنین ساختاری شبیه آنچه در کشورهای دارای صنعت سینما نظیر آمریکا طی بیش از یک قرن شکل گرفته، هنوز در ایران وجود ندارد. بنابراین تاکید بر امکان عرضه کمپانیهای فیلمسازی نیز سالبه به انتفای موضوع است و محلی برای طرح ندارد. از این منظر میتوان گفت اساسا ساختاری وجود ندارد که بتوان در بورس عرضه کرد. چند سالن سینما و معدودی از دفاتر پخش که سوددهی دارند نیز عمدتا در قالب موسسه ثبت شدهاند تا بتوانند از حداکثر معافیت مالیاتی بهره برداری کنند و غالبا فاقد ساختار شرکت هستند.
مشکل دیگر اینکه مجموعههای سینمایی، دارایی ملموسی برای عرضه در سینما ندارد که هم رقم قابل توجهی باشد و هم برای فعالان بازار سرمایه جذاب باشد. از قضا شاید سالنهای سینما دارای دارایی استهلاک ناپذیر باشند و ظرفیت عرضه در بورس را داشته باشند اما این مجموعهها معمولا مشکلات مالکیتی نیز دارند. به عنوان نمونه اکثر سالنهای سینما به صورت اجارهای در اختیار مدیرانشان است و عمدهشان مالکیتی روی سالن ندارند. بنابراین توان عرضه این اموال نزد مدیران این مجموعهها وجود ندارد و در واقع کالای جدی برای عرضه وجود ندارد.
سوای اینها، همان دفاتر پخش و سالنهای سینما که سوددهی دارند نیز نه شفافیت مالی دارند و نه مدیرانشان تمایلی به شفافیت مالی دارند که جزو بدیهیات پیشنیازها ورود به بورس و الزامات تداوم حضور در بازار سرمایه محسوب میشود. البته این عدم شفافیت به دفاتر پخش و سالنهای سینما خلاصه نمیشود و تمامی اجزای سینمای ایران را در برمیگیرد. بدین ترتیب میتوان تاکید کرد حتی پیش شرط اولیه برای ورود سینمای ایران در هر قالبی به بورس وجود ندارد و با توجه به آنکه در این بخش نیز مقاومت جدی وجود دارد، ورود سینمای ایران به بورس دستکم در کوتاه مدت هدف قابل تحققی نیست.