چرا کنشگری تاجزاده نرمال نیست؟
خبرگزاری فارس؛ یادداشت جعفر علیان نژادی، دانش آموخته علوم سیاسی: اول. هنر گروتو؛ چیزی میان طنز و دلهره. کشیدن صحنه های عجیب و غریب که از سوی ترحم برانگیز و از سوی دیگر تنفرآفرینند.
طنز سیاه. کنش گروتسکی که ریشه در کلیدواژه لاتین گروتو دارد، نابههنجار است؛ زیرا حقیقت را تحریف کرده و از شکل میاندازد تا محتوای آن را هیولاگونه ساخته، به آن برجستگی داده و به نمایش بگذارد؛ جوهرش، عجیب و غریب است چون به گونهای غافلگیرکننده از مرز آنچه که عادی است، میگذرد و در عین خندهداربودن، وحشتآفرین است.
مخاطب همواره با شخصیتهای گروتسک دچار درگیری میشود و نمیتواند تصمیم روشنی دربارهی این تیپ شخصیتها اتخاذ کند.
دوم. به زعم نگارنده، اصلاحات هم اکنون به هنر گروتو روی آورده، هنری که با شخصیت های گروتسک پدیدار می شود. هنری که در کنش غیرعادی متجلی می شود. مهمترین شاخصهی این سبک حضور احساس ترس است؛ اما این ترس مسخ شده و مضحک مینماید.
مخاطب اثر هنری گروتسک، تکلیف خود را با آن نمیداند. گروتسک یقیناً زیبا نیست، اما احساس تمسخری که در آن نهاده شده، جذابش میکند. این سبک ارتباط نزدیکی با طنز گزنده یا طنز تلخ دارد و اغلب برای بیان همان مفاهیم به کار میرود. هیولای دکتر فرانکشتاین نوشته مری شلی و شخصیت گالوم در رمان ارباب حلقه ها نوشته تالکین، دو نمونه از این شخصیت های گروتسک محسوب می شوند.
سوم. در واقع اصلاحات از وضعیت بارباپاپایی ماقبل 1400 به وضعیت گروتسکی مابعد 1400 تغییر شکل داده است. البته بارباپاپای اصلاحات همین اواخر فهمیده بود، دستش در "تبدیلِ اعتدالی" رو شده و در پی تغییر شکل بود که ناکام ماند. تغییر شکلش را نه مردم باور کردند و نه نهادهای نظارتی. با این حال نمی شد تبدیل به ماده ای بی شکل شد.
درک منطق موقعیت می طلبید، از وضعیت ماقبل 1400 به وضعیت جدیدی تغییر مکان کند. هراسی که از مدتها قبل با اصلاحات بود در آستانه 1400 و بعد از آن نمایان شد؛ "هراس موجودیت". هراسی که از بن بست مسیر اصلاحات به مردم و حاکمیت ناشی می شد. نه نزد مردم سرمایه ای برای خرج کردن داشتند نه نزد حاکمیت اعتباری برای بازگشت به قدرت.
اصلاحات به انسداد رسیده بود. این انسداد، ترس اضمحلال و هراس موجودیت را موجب شد. وضعیت تغییر کرده، عرصه قدرت خالی از اصلاح طلبان شده، نه در بالای مجلس کرسی ای برای بهبودخواهی حکومتی باقی مانده و نه صندلی ای در پایین برای جنبش اجتماعی. گوش هیچ کس بدهکارش نیست. البته بیشتر، کسی زبانش را نمی فهمد.
چهارم. اصلاحات به یک تغییر نیاز داشت تا هم نزد مردم جدی گرفته شود و هم نزد حاکمیت. هنر گروتو این کمک را به اصلاحات کرد. کنشی که هم بترساند هم جذب کند. واقعیت را جوری نقاشی کرد که با اینکه منفور به نظر می آید اما نقاشش را محبوب نشان دهد. باید در آن واحد هم جماعتی را ترساند و تنفر ایجاد کرد و هم با طنازی خنداند و محبوبیت به ارمغان آورد. گروتو به اصلاحات یاد داد: ترس بکارید تا محبوبیت درو کنید.
شخصیت های گروتسک حاملین این منطق جدیدند. به گمان نگارنده سه راهبرد گروتسکی اصلاحات در وضعیت جدید، چنین اند: الف. نقاشی انسداد سیاسی: باید بگوییم با انسداد سیاسی، نظامی گری و سپاهیزه شدن بسیاری از امور و به محاق رفتن حقوق و آزادی های سیاسی و مدنی شهروندان، روبه رو هستیم. ب. پرتره بن بست فرهنگی: با رشد اژدهای تنگ نظری و طالبانی گری و اعمال سلیقه اقلیت برجامعه و تحمیل سبک خاصی از زندگی بر تمام شهروندان روبه رو شده ایم. ج. سیاه قلم تحریم اقتصادی و بین المللی: به نام عمق استراتژیک با تحریم های جهانی و خودتحریمی های ملی و جنگ سرد منطقه ای مواجه شده ایم.
پنجم. نمایی که از جمع این سه راهبرد نگارگری حاصل می شود، تصویری مغشوش، جنگ زده، غارت شده و عصیان زده است. همان که به تولید تصویر بی دولتی توسط تاج زاده منجر شده. "مادام که محتملترین جایگزین جمهوری اسلامی بیدولتی و هرجومرج باشد، کماکان بر مشی اصلاحطلبانه اصرار میورزم." معنای ضمنی این وضعیت چنین است که اولا تا زمانی که قلم نقاشی دست ما باشد، سرنوشت جمهوری اسلامی هرج و مرج است (باید باشد) و ثانیا تا زمانی که ما قلم را زمین نگذاریم به صحنه نقاشی بر نگردیم با وضعیت بی دولتی مواجهیم.
کنشگری تاج زاده را نه با نظریه سازه انگاری و نه با نظریه انتقادی نمی توان فهمید یا توجیه کرد، کنشگری تاج زاده ناشی از وضعیت گروتسکی اصلاحات است. هنر گروتو اکنون اگر بخواهد پرتره اصلاحات را نقاشی کند، باید سر این جریان را بردارد و پاهایش را جای آن بگذارد. نمی شود پا در بالا باشد و سر در پایین. نه جامعه تو را می فهمد نه حکومت تو را جدی می گیرد.
انتهای پیام /