چطور بچهها را کتابخوان کنیم؟/ نقد وبررسی رمان قربانی طهران
در بیست و پنجمین هفته از برنامه چراغ مطالعه رمان «قربانی طهران» نوشته حامد اشتری مورد نقد وبررسی قرارگرفت و معصومه توکلی راهکارهایی برای کتابخوان کردن بچهها ارائه داد.
در بیست و پنجمین هفته از برنامه چراغ مطالعه رمان «قربانی طهران» نوشته حامد اشتری مورد نقد وبررسی قرارگرفت و معصومه توکلی راهکارهایی برای کتابخوان کردن بچهها ارائه داد.
به گزارش خبرگزاری مهر، در اولین شب از هفته بیست و پنجم برنامه چراغ مطالعه ابتدا مهمترین اخبار حوزهی کتاب، نشر و ترجمه مرورشد که در ادامه به بخشی از این اخبار اشاره میشود؛
در روزهای گذشته چهارمین شماره از مجله کتاب امروز با طرحی از آنتونی گرامشی منتشر شد و پرونده این شماره خود هم به نجف دریا بندری اختصاص داده است.
در هفته گذشته مراسم اختتامیه شانزدهمین جشنوار بین المللی شعر فجر برگزار شد که در آن دو کتاب آنیماه عالیه مهرابی و عید در تبیعد علیرضا رجبعلی زاده کاشانی برگزیده شدند. هردوی این آثار توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده اند. همچنین در حاشیه این جشنواره از علی انسانی به خاطر کتاب «رخصت» تجلیل شد.
طی این روزها کتابهای مهمی منتشر شده است از جمله کتاب «آمریکا و شاه؛ 30 سال رابطه تسلیحاتی» اثر استفن مک گلینچی که توسط محمد شمسالدین عبداللهینژاد ترجمه و توسط انتشارات ققنوس راهی بازار نشر شده است. نقطه قوت این اثر استفاده گسترده آن از منابع آرشیوی تازه آزاد شده آمریکایی است.
اما در بخش چی را چطور بخوانیم، محمد حنیف در مورد «رمان سیاسی» و اینکه چطور باید آثار مرتبط با این حوزه را خواند توضیحاتی ارائه داد.
وی گفت: در ابتدا بگویم که بسیاری از صاحب نظران قائل به تقسیم بندی رمان نیستند اما برای سهولت مطالعه معتقدند که تقسیم بندی کار راحت ترمیکند به همین دلیل، برخی رمان سیاسی را گونه مهمی از رمان میدانند. از انجایی که در سیاست، قدرت اصلی ترین مولفه است وقتی تحول شخصیت های داستانی تحت تاثیر یک مسئله سیاسی اتفاق می افتد در آن صورت داستان یا رمان سیاسی خلق می شود. در ادبیات کهن ما از شاهنامه یا حسین کرد شبستری این درگیری میان صاحبان قدرت و تابعانش وجود دارد و جلوتر هم که می آییم این اتفاق در آثار ادبی دیگرمان هم مثل سعدی تکرار میشود. هرچه به رمان واره های خودمان نزدیک میشویم، فضای سیاسی هم وارد رمان ها می شود مثل «ستارگان فریب خورده» آخوند زاده یا رمان های ابراهیم مراغه ای و طالبوف.
حنیف افزود: بعد از ورود به دوران معاصر اولین رمانی که در ایران نوشته میشود «چشمهایش» بزرگ علوی است و بعد از آن سیمین دانشورو آل احمد و احمد محمود و کم کم وارد این عرصه می شوند. به آذین و گلابدره ای از شاخص ترین سیاسی نویسان قبل از انقلاب ما محسوب میشوند. در نهایت آل احمد به این نتیجه می رسد که نفس قدرت وسیع و غیر قابل کنترل به استبداد و فساد منتهی میشود. صمد بهرنگی با داستان ماهی سیاه کوچولو از جمله کسانی بود که با رمز و نشانه به سمت داستان سیاسی رفت و پیروان و مقلدان بسیاری هم پیدا کرد. رئالیسم سوسیالیسمی یکی از گونه های ادبی سیاسی بود که در سالهای ق بل از انقلاب بسیار طرفدار داشت و در سالهای بعد از انقلاب این گونه نوشتن شکل دیگری به خودش گرفت مثلاً اهل غرق منیرو روانی پور از جمله رمانهای سیاسی معتبر است که به شیوه رئالیسم جادویی نوشته شده است. اما بعد از انقلاب چیزی که مهم است اینکه رویکردی که به داستان سیاسی وجود داشت بسیار گسترده بود و کتابهایی چون رازهای سرزمین، مدار صفر درجه، سپیده دم ایران، قاعده بازی نوشته شد.
در بخش فارسی وار با احمد تمیم داری زبان شناس و فارسیپژوه درباره موضوع «سرچشمههای ز بان فارسی» گفتگو شد.
نجفی در ابتدای این گفتگو از تمیم داری پرسید که زبان چیست؟
وی گفت: بیشتریها زبان را وسیله میدانند در حالیکه وسیله بودن زبان یکی از کارکردهای زبان است ولی اصل آن به ریشه وجود انسان برمیگردد. به قول گادامر زبان یک نیروی بسیاری مهمی در درون انسان است که کار انسان شناخت این نیروست نه اینکه فقط یک وسیله باشد بنابراین زبان ابزار نیست. پس درست میگویند که انسان یک حیوان ناطق است چون ناطق یعنی دارای شعور و دستگاه درونی.
تمیم داری افزود: زبان همان تفکر نیست اما یکی از کارکردهای آن تفکر است. احساس، عشق، دروغ همگی از کارکردهای زبان است چنانکه زبان وسیله فریب و دروغ هم هست یعنی یک نیروی عجیب و ناشناختنی است که کارکردهای بسیار زیادی دارد و بدون زبان معنا منتقل نمیشود اما ممکن است در آینده زبان کمرنگ تر شود و نشانه ها و علائم پررنگ تر شوند. یکی از کلام اولیا این است که بهترین کلام، کلامی است که کوتاه باشد و در عین حال بهترین دلالت را داشته باشد و معنی را برساند.
این زبان پژوه اضافه کرد: زبان تاریخ دارد و از روی اسناد کتوب نوشته شده اما آنچه که مردم به کار میبردند ضبط نشده و روی هوا مانده است. باستان شناسان فرانسوی وقتی برای کاوش به مازندران رفته بودند در یکی از غارهای آنجا اشیایی پیدا کرده بودند که این اشیا متعلق به هفتاد و پنج هزار سال پیش ایران بوده است. این یعنی هفتاد و پنج هزار سال پیش ایران فرهنگ تمدن داشته است. اگر به نقشه ایران نگاه کنید در اقالیم سبعه، یکی از بزرگترین اقلیمها «ایران» بوده است و شش اقلیم دیگر مثل چین و اروپا و ش مال آسیانه میانه و اینها همگی دورایران بودند و ایران در آن زمان خیلی بزرگ بوده است تقریباً پنج برابر وضعیت فعلی.
وی بیان کرد: ایران در دوره هخامنشی و اشکانی چون به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد حدود 45 زبان داشته است مثل پهلوی ساسانی، پهلوی اشکانی، پهلوی اوستا و خرده زبان های دیگری که در غرب و شرق وجود داشته است. زبان نقش بسیار مهمی در تمدن سازی دارد اما رشته ای که همه زبانها را به هم پیوند می داده است فارسی باستان بوده است. براساس تحقیقی که اقای وثوقی انجام دادند حدود 11 گویش درایران مثل لری، کردی، بلوچی و حتی عربی وجود دارد. کسانی که میگویند عربها آمدند اینجا و زبان ما را خراب کردند افراد بی سوادی هستند چون قبل از اسلام هم عرب جنوب های ایران با ایران ارتباط داشتند و به زبان عربی صحبت میکردند. خانم آسیه اسبقی در رساله تحقیقاتی ش در دانشگاه هولدنبرگ آلمان بیان کرده که حدود سه هزار لغت از زبان فارسی به عربی رفته است. لغتهای عربی به زبان سامی و عبری برمیگردد یعنی زبان عربی خالص در دنیا وجود ندارد چنانکه زبان فارسی خالص هم در دنیا وجود ندارد.
این استاد ادبیات گفت: از چین تا رم زبان تجارت به دلیل اینکه زبان راحتی بوده زبان فارسی بوده است. در واقع زبان فارسی، زبان راحت و میانجی بوده است. حتی درهند و بنگلادش حدود هشتصد هزار مدرسه فارسی بوده یعنی هر خانه ای را مدرسه میکردند وزبان فارسی یاد می دادند علاوه براینکه به کمک زبان فارسی، عربی هم آموزش میدادند به همین خاطرمیتوان گفت مسلمانان هند، اسلام را از فارسی و صوفیان ایرانی گرفتند. افرادی مثل هجویری اسلام را با زبان عارفانه به هندوستان منتقل کردند. الان در لاهور دپارتمانی به نام «هجویری شناسی» وجود دارد.
تمیم داری اضافه کرد: بعد از اسلام زبان خواص و مدرسان آن از بین رفت مثلاً در دوره ساسانیان مردم زبان حکام را نمی فهمیدند ولی برعکسش صادق بوده یعنی حکام زبان مردم را میفهمیدند. زبان فارسی فعلی، چکیده و خلاصه زبانهای گذشته است و هزاران شاعر به این زبان شعر گفتند مثل حافظ، سعدی، نظامی و خیام و کارهای هرکدامشان در حد اعجاز است. من فکر میکنم الان زبان فارسی در بیش از صد کشور وجود دارد و علاقمندان خودش را دارد چون زبان فارسی، زبان موزیکالی است البته براینکه این زبان با فرهنگ وارد کشور ما شده است و فقط یک زبان ارتباطی نیست.
اما در بخش تجربه خواندن، فرناز شهید ثالث درباره تجربه خواندن کتاب «زندگی جای دیگری است» نوشته میلان کوندرا صحبت کرد. وی گفت: اولین رمان تاثیرگذاری که خواندم، همسایه نوشته احمد محمود بود که به ادبیات علاقمند شدم. یکی دیگر از کتابهایی که خواندم که خیلی برایم تاثیرگذار بود کتاب «زندگی جای دیگری است» نوشته میلان کوندرا است. این کتاب بیوگرافی یک شاعر جوان است که یک خط داستانی دارد و شخصیت های داستانی بسیاری دارد که خیلی لذت بخش است. ما گاهی اوقات فراموش میکنیم که رمان خواندن یک امکان برای لذت بردن است. دلیل اینکه من از این رمان لذت بردم این بود که نسبت به همه چیز نقد تند و تیز دارد و از همه مهمتر یک نقد درست به شعر و شعرا دارد و نویسنده نه فقط به شعر و شاعری بلکه به هرچیزی در جامعه نقد دارد حتی رابطه مادر و فرزندی. البته این نقد را با زبان طنزی ارائه داده که برخورنده نیست. به طور کلی آثار نویسندگان چک مثل کوندرا به خاطر نزدیکی که با جامعه خودمان دارند پیشنهاد خوبی برای مطالعه است.
در دومین شب برنامه چراغ مطالعه (قسمت پنجاهم) کتاب «قربانی طهران» نوشته حامد اشتری مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
نجفی در ابتدا از اشتری پرسید که چه شد سراغ موضوع مشروطه رفتید؟
وی گفت: ذهن من از اوایل جوانی با این موضوع درگیر بود و تحت تاثیر یکسری اساتید که می گفتند برای شناخت تاریخ ایران باید مشروطه را خوب بخوانی علاقمند به مطالعه در این حوزه شدم. آن موقع هنوز سودای نویسندگی درسر نداشتم و بیشتر مطالعه میکردم. کتابهای افرادی مثل آقای جعفریان و حقانی و امثال اینها. در همان ایام گنجنیه ای از روزنامه های مشروطه و گنجینه ای از روایتها به دستم رسید مثل «شرح زندگانی من» عبدالله مستوفی و کتابهای جعفر شهری. علاوه براین سفرنامه ها و خاطرات دوران قاجار هم خیلی به من کمک کرد.
اشتری افزود: داستان کتاب «قربانی طهران» درباره جوانی است که سودای عدالت اجتماعی دارد و تحت تاثیر حرفهایی و نوشته هایی شهر خودش را ترک میکند و به تهران می آید تا یکی از عواملی که فکر می کند مانع پیشرفت مردم ایران است را از سرراه بردارد. پدر این جوان توسط یکی از خوانین کشته شده است بنابراین علاوه براینکه دنبال اثرگذاری در مملکت است دنبال این است که این روند را قیچی کند. کمااینکه گمان می کند پدرش در روند ناسالمی که دولت قاجار بنا نهاده کشته شده است. درواقع پدرش به خاطر یک نوع بی عدالتی سیستماتیک کشته است. او از یک جایی به بعد متوجه می شود که چیزهایی که در روزنامه ها و جریده ها خوانده تمام واقعیت نیست به همین خاطر به مردم و موثرین در صحنه نزدیک میشود. البته عشق هم می آید و بخشی از تعلقاتش را قیچی میکند.
این نویسنده بیان کرد: بهترین منبع برای استفاده از زبان قاجار، استفاده از کتابها و خاطراتی است که به زبان خودشان نوشته شده است. مثل خاطرات ناصرالدین شاه قاجار به فرانسه ولندن. من سعی کردم کمی از پیچیدگیهای زبان قاجار کم کنم که مخاطب هم بتواند راحت بخواند چون آن زبان خیلی سخت و پیچیده بود. مشروطه پر از حرف و آرای متکثر است به همین خاطر بنظر من باید رمان های مختلف از زوایای متفاوت داشته باشیم تا اگر جوانان خواستند خوانشی از این جریان داشته باشند بتوانند با مطالعه این آثار اطلاعات بیشتری پیدا کنند. درواقع هرکدام از این رمان ها باید بتوانند بخشی از ماجرا را روایت کنند تا تصویرمان از این جریان کامل شود. رمان من به تنهایی قدرت این را ندارد که همه جا را به تنهایی پوشش دهد. قبل از انتشار کتاب، آثار افرادی مثل آقای شاکری را خوانده بودم بعد از نوشتن رمانم هم آثار مرتبط دیگری خواندم که البته این مطالعات چون بعد از بازنویسی م بود اثرگذار روی نوع نوشتارم نبود.
اشتری گفت: هرکس برای نوشتن یک عادتی دارد، عادت من این است که با ساعات خالی کارم را شروع میکنم. چون شاغل هستم و زمانی که ذهنم خالی و پاکیزه است سراغ رمان نوشتن می روم مثل اول صبح که هنوز چیزی در آن چیده نشده است. به طور کلی هم صبح نویس هستم اگر هم شب بخواهم بنویسم، شبی مینویسم که قبلش ذهنم خالی بوده باشد. گاهی هم با یک بخشی از یک کتاب مثلاً قجری حسگیری می کنم و با آن وارد فضای قجری میشوم و سپس نوشتن را آغاز میکنم. الگوی خاصی در نوشتن ندارم و سعی م براین بوده که زبانی که از جوانی در کارهایم تکرار میکردم بیاورم و از آثارم هم مشخص است که دنباله روی هیچ فردی نبودم که البته این کار اشکالی هم ندارد. دلیلش هم این است که خیلی زود به زبانی که می خواستم رسیدم.
وی اضافه کرد: هدفگذاری من این بود که تاریخ مشروطه را از کتابهایی که در کتابخانه خاک میخورد و نسل جدید نمی خواند بیرون بکشم و وسط معرکه بیاورم و با زندگی امروزشان پیوند بزنم و درواقع اینکه تاریخ تکرار میشود را یک دور بازخوانی کنیم. مثلاً خیلی از مخاطبین این کتاب به من گفتند: با خواندن این کتاب، پیچیدگی های مشروطه برایمان حل شد. یکی از منصفانه ترین نقدهایی که به کتاب وارد است اینکه این رمان حدود 10_15 هزار جلد دیگر جا داشته که نوشته شود و این رمان، رمان تُنُکی است و جا داشت که بیشتر هم میشد.
نویسنده «قربانی طهران» گفت: اگر به سه سال پیش برمیگشتم اسم خیلی از افراد را مستقیماً نمیبردم و در لفافه و پرده از آنها سخن میگفتم. چون هم ذات هنر در لفافه و چشمپوشی است و هم حساسیت ها قومی کم میشود. البته گاهی اوقات هم ناگزیر بودم نام اسامی را ببرم.
نجفی سپس پرسید که چرا در سینمای ایران اینقدر از ادبیاتمان کم اقتباس میکنیم؟
وی گفت: اتفاقاً یکی از بزرگترین معضلات ما در سینمای خودمان، معضل قصه است و الان ما نمیتوانیم بگوییم بازی و دکوپاژ و اینها خیلی ضعیف است ولی کماکان در قصه گویی میلنگیم و در خلق تالیفهای ابتدایی عاجزیم و ضد قهرمان های خوب طراحی نمیکنیم. یکی از دلایلش سراغ رمان و داستان نرفتن است. ادبیات داستانی مثل شیری است که از آن محصولات مختلفی مثل ماست، خامه و پنیر میتوان گرفت. یعنی از کتاب و ادبیات فقط در فیلم و سینما نیست که میتوان استفاده کرد بلکه در فضای مجازی و خیلی از عرصه های دیگر می توان از رمان های معاصر و آثار کهن استفاده کنیم ولی اینکار را نمیکنیم. ما شاهنامه، اسکندرنامه، گرشاسب نامه، قهرمان نامه و آثار فراوانی با این مضمون داریم. یا مثلاً ما سمک عیارو تاریخ بیهقی را داریم که پراز خرده ماجرا و تصویر است.
این نویسنده در ادامه افزود: رمان تاریخی در قید زمان و مکان و حوادث از پیش تعیین شده است و در چنین مواقعی روایت موازی به کار میآید. البته این یکی از شیوه های خلق تعلیق در تاریخ است. زاویه دیدهای مختلف، روایتهای مختلف و شیوه های مختلف نویسندگی همگی می تواند در تاریخ خلق تعلیق کند.
اشتری در پایان گفت: امیدوارم من به تنهایی در این عرصه از نوشتن رمان ها نمانم و دیگر دوستان نویسنده هم به این عرصه بیایند و فقط هم دوره قاجار را روایت نکنند. در جهان امروز وقتی قصه نگوییم و روایت نکنیم همیشه دستمان، دست زیر خواهد بود چون جهان امروز، جهان روایت هاست.
در بخش پایانی برنامه با عنوان «تفکر انتقادی» معصومه توکلی درباره اینکه چطور بچه های خیلی کوچک را به مطالعه تشویق کنیم.
وی گفت: باید به علاقه کودکان که خودشان انتخاب میکنند احترام بگذاریم. اما گاهی هم دوست داریم که بچه کتاب آموزنده بخواند ولی باید حواسمان باشد که بچه باید از کتابخوانی لذت هم ببرد چون اگر بخواهیم بچه ای کتابخوان باشد باید به لذت اولویت دهیم. من فکر نمی کنم بچه ای باشد که به او بگوییم «بیا برات قصه بگم» و نیاید. به همین دلیل کتاب خواندن بهترین فرصت است که قصه ها را به زندگی بچه ها وارد کنیم چون از طریق قصه می توان با بچه ها گفتگوهای طولانی داشت و به جهان های متفاوتی سفر کرد. برای کتابخوان شدن بچه ها، باید کتاب دور وبرش باشد چون بچه ها به مایملک خودشان خیلی توجه میکنند. حتی می توان بچه ها را عضو کتابخانه کرد. اگر بچه ها جیره منظمی از خواندنی ها داشته باشند، این علاقه قطع نمی شود به بیان دیگر قصه ها اگر دائم در زندگی بچه ها حضور داشته باشند این علاقه تداوم پیدا می کند. یادمان باشد که این مائیم که تصویر آینده بچه هاییم پس اگر ما با کتابها دوست نباشیم و اهل قصه نباشیم بچه هایمان هم راهی غیر از راه ما را نمی روند.