ژاله خون شد؛ خون، جنون شد / رؤیای نخستوزیری اویسی کابوس شاه شد
هوشنگ نهاوندی در کتاب «آخرین شاهنشاه» آورده است که قرار بوده ارتشبد اویسی نخست وزیر دولت نظامی شود ولی برنامه تغییر میکند و کار را به ارتشبد ازهاری می سپارند. بنا براین رؤیای اویسی برای نخست وزیری و سرکوب نظامی با دولت نظامی واقعیت دارد اما در عمل آن کشتار به کابوسی بدل می شود که تومار حکومت را در هم می پیچد و به جای اویسی، ازهاری نخستوزیر می شود.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - در سالروز کشتار میدان ژاله در تهران همچنان و در پی 44 سال دو پرسش جدی درباره آن وجود دارد و یک نکته آماری.
اولین پرسش این است که مگر تنها 12 روز قبل از آن جعفر شریف امامی با شعار " دولت آشتی ملی" نخستوزیر نشده بود؟ آن آشتی ملی چه بود و این کشتار چه؟
ضمن این که در تظاهرات چند روز قبل که شخصیتهای درجه اول انقلابی هم شرکت داشتند هیچ خشونتی به کار گرفته نشد و اساسا چرا باید در دولت آشتی ملی حکومت نظامی اعلام میکردند؟ آیا کشتار 17 شهریور به فرماندهی ارتشبد اویسی برای آن بود که دولت شریف امامی را ساقط کند و دولت نظامی تشکیل شود تا انقلاب بیش از آن شعله ور نشود؟ پس چرا این اتفاق نیفتاد؟ چون نتیجه معکوس داد و رژیم را از اعتبار انداخت؟
هوشنگ نهاوندی در کتاب «آخرین شاهنشاه» آورده است که بعدتر قرار بوده ارتشبد اویسی نخستوزیر دولت نظامی شود ولی برنامه تغییر میکند و کار را به ارتشبد ازهاری می سپارند. بنا براین رؤیای اویسی برای نخستوزیری و سرکوب نظامی با دولت نظامی واقعیت دارد منتها آنچه مایه تعجب است ادامه کار جعفر شریفامامی پس از کشتار 17 شهریور 1357 است که هیچ توجیه منطقی و عقلانی ندارد جز این که شاه گمان میکرده او میتواند همان نقش محمد علی فروغی در سال 1320 را به سبب نزدیکی به انگلیسیها ایفا کند.
تاریخ اما به گفته هگل در مرتبه دوم به صورت کمدی تکرار میشود و شریفامامی هم مضحکه شد و کنار رفت و چنانچه اشاره شد قرار بوده اویسی بیاید اما ازهاری میآید که او هم با نطق مضحک خود در مجلس مضحکه شد و مردم در راهپیمایی های بزرگ تاسوعا و عاشورا به تمسخر نخستوزیر دولت نظامی پرداختند با شعار: ازهاری گوساله، این ملت هم نواره؟ نوار که پا نداره! چرا که گفته بود صدای اللهاکبر شبانه در بامها از نوارهای ضبط صوت است و واقعی نیست!
این تناقض جدی است که اگر قرار بر دولت آشتی ملی بوده حکومت نظامی دیگر چه صیغهای بود و اگر بنا بر حکومت نظامی بود چرا اویسی را نخستوزیر نکرد و اگر میخواست بعدتر این کار را انجام دهد چرا ازهاری مأمور تشکیل دولت نظامی شد و روی کار آمدن دولت نظامی چه نسبتی با پیام مشهور شاه داشت که "صدای انقلاب شما را شنیدم".
در غیاب اسدالله علم که عقل منفصل شاه بود قادر به تصمیمگیری سریع نبود. کما این که اگر میخواست دولت را به نظامیان بسپارد باید به جای شریفامامی یک ژنرال منصوب میکرد و اگر بنا بر گشایش سیاسی بود و صدای انقلاب را شنیده بود چرا دولت نظامی و چرا همان زمان شاپور بختیار نخست وزیر نشد؟
اینها نشان می دهد شیرازه امور از دست شاه خارج شده بود و درون حکومت هم دو جناح در تقابل بودند. یکی خط سرکوب و دیگری مدارا و شاه قادر به انتخاب نیود و هم دولت آشتیملی روی کار آورد هم حکومت نظامی اعلام کرد. هم پیامی را که رضا قطبی رییس رادیو وتلویزیون و مجری خواست های فرح نوشته بود خواند که از لفظ انقلاب استفاده می کرد و هم دولت نظامی روی کار آورد و تازه نه اویسی که ازهاری را!
پرسش دوم این است که چرا اعلامیه حکومت نظامی ساعت 6 صبح جمعه از رادیو خوانده شد در حالی که قرار بود شب قبل اطلاع رسانی شود؟
کشتار 17 شهریور برای آن بود که خط سرکوب دست بالا را پیدا کند ولی قضیه به عکس می شود و گویا زور جناح دیگر درون حاکمیت و خط فرح - نراقی - قطبی - نصر میچربد که معتقد به پذیرش اعتراض و انقلاب بودند و نه سرکوب آن هم به سبک اویسی و به شیوه 17 شهریور و خواستار بازداشت هویدا، همایون و نصیری به عنوان سه چهره اصلی مسبب اعتراضات می شوند. (اولی به خاطر فساد، دومی مقاله روزنامه اطلاعات در توهین به امام خمینی و سومی هم رفتار ساواک) و شاه نیز آن پیام را میخوانَد: من صدای انقلاب شما راشنیدم و میپذیرد که اشتباهاتی مرتکب شده و با این حال دولت نظامی را روی کار میآورد!
بزرگ ترین زیان 17 شهریور برای حکومت این بود که احساسات عمومی را چنان تحریک و تهییج کرد که شماری از محبوبترین و مشهورترین چهرههای موسیقی و ادبیات را به صحنه آورد. چندانکه جمعی از چهرههای برجسته موسیقی رادیو همراه حسین علیزاده به صورت دستهجمعی از رادیو استعفا دادند و خارج شدند و به همین نیز بسنده نکردند و با شعر و ترانه و آواز مردم را همراهی کردند.
نکته آماری هم این است که که آمار رسمی و آنچه در اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران درباره تعداد کشته ها ذکر شد «درست» بود و تعداد شهدا با احتساب مجروحانی که بعدتر به شهادت رسیدند نزدیک به 100 نفر است نه چند هزار نفر که مردم میگفتند. چنانچه در صفحات اول روزنامه های 18 شهریور 1357 ثبت شده آمار کشته ها (شهیدان) تا ساعت 17:30 و مطابق اطلاعیه شماره چهار، 58 نفر است و البته تا شب بالاتر رفت.
منتها چون 100 کشته در تظاهرات شهری عدد بالایی است و بی سابفه بود از حیث تأثیر گذاری جنایت در افکار عمومی در اندازه چند هزار نفر در نظر آمد. خصوصا این که تنها سه روز قبل و پس از نماز عید فطر در راه پیمایی از تپههای قیطریه هیچ برخوردی صورت نگرفته بود.
مهمتر این که مردم در طول سالها به رسانههای حکومتی بیاعتماد شده و از این مجموع آمار 100 نفر را باور نکردند. (با احتساب درگیریهای پراکنده در آن روز تا 120 نفر هم ذکر شده)
یکی از دلایل دیگر این بود که میشل فوکو متفکر پرآوازه فرانسوی که در همان ماه و از طرف یک روزنامه ایتالیایی شهریور به ایران آمد و انقلاب ایران را «انقلابی در جستوجوی معنی و نه مطابق آموزههای مارکسیستی» توصیف کرد بارها از چهار هزار کشته در 17 شهریور سخن به میان آورد. این در حالی است که او یک هفته بعد از 17 شهریور به تهران آمده بود. فوکو تا دوم مهر ماند و بار دیگر در 18 آبان هم به ایران سفر کرد و این بار هم یک هفته ماند. رفت اما عدد 4000 که واقع نبود روایت رسمی شد در حالی شمار کل شهیدان انقلاب از 15 خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357 و حتی با احتساب قربانیان سینما رکس کمتر از چهار هزار نفر بلکه کمتر از سه هزار نفر است اگر چه در مقدمه قانون اساسی هم عدد 60 هزار ثبت شده حال آن که امام خمینی در مهر 58 یکی از ویژگیهای انقلاب ایران را کم تلفات بودن آن ذکر کرد و نامهای شهیدان که بعدها بر معابر و مکان ها نشست غالبا مربوط به جنگ هشت ساله است نه انقلاب 57.
تماشاخانه