کنایه مهاجری به دولت رئیسی / میجنگیم با سلبریتیها
چه کسانی از سلبریتیها عصبانیاند و چرا؟ چون حرف میزنند؟ چون درباره موضوعاتی که در آن متخصص نیستند حرف میزنند؟ چون دردسر درست میکنند؟ چون حرفشان دست به دست میچرخد؟
محمد مهاجری روزنامهنگار اصولگرا در یادداشتی با کنایه به ماجرای علی کریمی به انتقاد از برخوردهای دولت رئیسی با سلبریتیها پرداخت.
محمد مهاجری در روزنامه اعتماد نوشت:
1- بهانه این نوشته، واکنشها به اظهارنظر علی کریمی، چهره مشهور فوتبالی درباره نذری دادن است که به گفته منتقدان در آن تخصص نداشته. حرفهای او صرفنظر از درست یا نادرست بودن در فضای مجازی به سرعت منتشر شد. گروهی نیز حرفش را پسندیدند.
نتیجه اینکه شهرداری تهران بیلبوردهای تبلیغاتی که تصویر علی کریمی بر آن نقش بسته بود، پایین کشید تا درس عبرتی باشد برای همه سلبریتیهایی که بیجا حرف میزنند یا حرف بیجا میزنند!
2- چه کسانی از سلبریتیها عصبانیاند و چرا؟ چون حرف میزنند؟ چون درباره موضوعاتی که در آن متخصص نیستند حرف میزنند؟ چون دردسر درست میکنند؟ چون حرفشان دست به دست میچرخد؟
3- آنچه این چهرهها را ارزشمند میکند، کارهای انساندوستانه آنهاست. طبیعی است وقتی یک چهره محبوب حرفی بزند ضریب انتشار پیدا میکند. اگر مثلا برای قربانیان یک حادثه کمک بخواهد، پول جمع میشود. اگر کمپین راه بیندازد، همراه پیدا میکند، اگر در جایی حضور یابد، طرفدارانش هورا میکشند. اگر از کاندیدایی حمایت کند، از او پیروی میکنند. حالا فرض کنید از دیدگاه او یا سبک زندگیاش یا مثلا رای انتخاباتی او خوشمان نیاید، باید پدرش را دربیاوریم؟
4- خدا وکیلی آن روحانی بزرگواری که علی کریمی را «الدنگ» و «بیشرف» نامید، چه خدمتی به اسلام و اعتقادات ما و سنت حسنه نذری دادن کرد؟ مخاطب آیه «وجادلهم بالتی هی احسن» کیست؟ و «حسنات الأبرار سیئات المقربین» چه نسبتی با ناسزاگویی این روحانی عزیز دارد؟
5- همه اینهایی که این روزها راه افتادهاند و به همه سلبریتیها - بد و خوبشان - ناسزا میگویند، آنها را بیسواد و هوچی و پولدارهای مرفه بیدرد و... مینامند، حلیم چه کسی را هم میزنند؟
چون این افراد در زمان انتخابات از آقای رییسی یا فلان جناح حمایت نکردهاند مهدورالدم هستند؟ مگر غیر از رییسی، کاندیداهای دیگر ریاستجمهوری آدمهای همین سرزمین نیستند؟ و مگر شورای نگهبان همه آنها را تایید نمیکند؟ پس چرا دفاع سلبریتیها از یک کاندیدا گناه نابخشودنی میشود؟ و مهمتر اینکه مگر نقش آنها در عرصه انتخابات به شرکت گستردهتر مردم نمیانجامد؟ این جرم است؟ وانگهی آن موقع، که علی پروین چهره دوستداشتنی فوتبال در سال 76 از کاندیدای ما اصولگراها حمایت کرد، بهبه بود حالا که به نامزد ما رای نمیدهد اه اه؟
6- سلبریتیها فرزندان همین آب و خاکاند. دست بر قضا، اکثریت بزرگی از سلبریتیها، زاده پس از انقلاباند و در هوای جمهوری اسلامی نفس کشیدهاند. خیلی از اینهایی که بهشان فحش میدهند، پدران همین جامعه هستند که مسوولیت ارشاد و راهنمایی آنها را برعهده داشتهاند.
به آنها بد میگویند تا کمکاری و تنبلی و بیعرضگی خودمان را دفن و پنهان کنند؟ فکر کردهایم چرا بخش بزرگی از افکار عمومی، با ما در بدگویی از سلبریتیها همساز نمیشود؟ و حتی بدتر، مردم را به لجبازی وامیدارد و از حرفهای نادرست آنها هم حمایت میشود؟
7- سوراخ دعا را گم کردهایم و راه را عوضی رفتهایم. بهجای صرف انرژی برای بدگویی، به این پرسش پاسخ دهیم که برای سلبریتیها چه کردهایم که از آنها توقع داریم؟ دلخوشی از آقای ضرغامی ندارم اما انصافا در دوران ریاست صداوسیما و معاونت سینمایی وزارت ارشاد، رابطه گرمش با اهالی سینما، تلویزیون، سرمایه اجتماعی آنها را پای نظام میآورد. الان چُلاق شدهایم و نمیتوانیم از آن کارها بکنیم؟
8- برایمان مهم است که فلان بازیگر و مهمان جشنواره خارجی علیه کشورش سخن گفته؟ اگر جواب مثبت است پس چرا به عقلمان نمیرسد که همین بازیگر را در جمعهای حاکمیتی دعوت کنیم، منطقش را بشنویم و او هم توجیهات و توضیحات ما را بشنود؛ مشکلات نظام را هم بداند، تنگناها را هم درک کند. وقتی اینها را بداند هر جای دنیا میخواهد برود و هر حرفی میخواهد بزند، آنوقت اگر از دایره انصاف خارج شد، ماتم بگیریم.
مگر نمیگویید فلان جشنواره خارجی، برای جذب هنرمندان، سرمایهگذاری میکند؟ خب همین سرمایهگذاری را خودمان بکنیم و هم نانش را خودمان بخوریم و سودش را به سفره نظام و کشور بیاوریم.
9- کسی نمیگوید سلبریتیها باید پیشنماز باشند. خودشان هم چنین توقعی ندارند.
اگر حرفی میزنند، جنس حرفشان از همینهایی است که مردم کف کوچه و خیابان میزنند. تفاوتش در گستره انتشار آن است. اگر این را قبول داریم، رفتارمان را با آنها درست کنیم و اطمینان کنیم که همان چیزهایی را میگویند که منافع ملی کشور ایجاب میکند.
در جنگ سیاسی با سلبریتیها، شاید بتوانیم آنها را شکست دهیم اما پیش از آنها، خودمان جنگ را باختهایم. نه به آنها، به مردم و به اعتماد مردم.
تماشاخانه