یک‌شنبه 4 آذر 1403

کودتای 28 مرداد؛ حاصل توطئه شوم "سیا" و "ام. آی. سیکس"

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
کودتای 28 مرداد؛ حاصل توطئه شوم "سیا" و "ام. آی. سیکس"

کودتای 28 مرداد یکی از حوادث سرنوشت‌ساز در تاریخ معاصر ایران بود که در دوازدهمین سال حکومت پهلوی دوم به وقوع پیوست و سبب تثبیت حاکمیت او تا چندسال دیگر شد.

کودتای 28 مرداد، کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا بر ضد دولت محمد مصدق در 28 مرداد 1332 به انجام رسید و در پی موفقیت کودتا و سقوط کابینه دوم دولت ملی دکتر مصدق، سرلشکر فضل‌الله زاهدی عهده‌دار تشکیل کابینه جدید شد.

دکتر مصدق پس از کودتا، در دادگاه نظامی محاکمه شد و علی‌رغم دفاعیه مستندی که از کارها و دیدگاه‌های خود ارائه کرد، به سه سال زندان محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، به دستور محمدرضا پهلوی، مصدق به ملک خود در قلعه احمدآباد تبعید شد و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید دولت در انزوا زیست؛ تا این که سرانجام در 14 اسفند 1345 بر اثر بیماری سرطان در 84 سالگی چشم از جهان فروبست. حسین فاطمی - وزیر امور خارجه دولت مصدق نیز به اعدام محکوم و تیرباران شد.

آمریکا و انگلستان برای برکناری مصدق طی مدتی طولانی به طرق و وسایل سیاسی (عمدتا شاه و مجلس) متکی بودند. اما پس از قیام 30 تیر و حمایت مردم از مصدق به این نتیجه رسیدند که برکناری قطعی و دائمی او از صحنه قدرت جز از طریق یک کودتای تمام عیار نظامی امکان پذیر نیست. اگرچه ریزه کاری های آخری این کودتا تا اواخر سال 1331 هنوز قطعی و نهایی نشده بود، اما این دو کشور بلافاصله پس از بازگشت پیروزمندانه مصدق به قدرت در تابستان 1331 به فکر کودتا افتادند. برای رسیدن به این هدف، هر یک از این دو کشور امکانات و آورده های ویژه خود را را روی میز قرار دادند که البته همه آن ها را هم با یکدیگر ردو بدل و برای یکدیگر رو نمی کردند.

سازمان جاسوسی آمریکا موسوم به "سیا" دو کارشناس اصلی دانشگاه دیده برای ایران داشت. یکی "دونالد ویلبر" و دیگری "ریچارد کوتام". ویلبر که غالبا او را به عنوان یک جاسوس محترم توصیف می‌کنند یک افسر اطلاعاتی حرفه ای بود.

در همان حال "سیا" و "ام. آی. سیکس" زمینه یک کودتا را می چیدند و دولت‌های آن‌ها در پشت صحنه برای تشدید فشارهای اقتصادی به ایران در همکاری با یکدیگر فعالیت می کردند. آنان با تبلیغات و هیاهوی بسیار از طریق بانک بین المللی یک پیشنهاد نهایی سازش به ایران ارائه کردند که خودشان هم می دانستند غیر قابل قبول است.

انگلستان برای فشار بر ایران "امپریال بانک" خود را بست و محدودیت های موجود در صادرات و نقل و انتقالات استرلینگ را افزایش دادند و شرکت های خارجی را تشویق به نخریدن نفت ایران کردند و تهدید کردند هر کشتی نفتکشی که از ایران حرکت کند توقیف خواهند کرد.

مصدق نیز برای مقابله با فشارهای اقتصادی و تحریم اقتصادی یک بودجه بدون نفت را تدوین کرد. او حقوق کارکنان دولت را کاهش داد و طرح های عمرانی را به تعویق انداخت، واردات کالاهای لوکس را محدود کرد، اوراق قرضه دولتی منتشر کرد و اسکناس های بانکی چاپ کرد که در نتیجه ارزش پول ملی کاهش یافت.

انگلیسی های واقعا انتظار نداشتند که فشارهای اقتصادی، دولت ایران را درهم شکند، اما امیدوار بودند که با افزایش کمبودها و مشکلات، برخوردهای داخلی را تشدید و آن ها را وخیم تر سازند.

"سیا" و "ام. آی. سیکس" عملیات مشترک خود را "آژاکس" نام نهادند. یک مورخ انگلیسی یادآور می‌شود که آژاکس فقط نسخه اصلاح و تکیمل شده یک طرح قبلی "ام آی سیکس" به نام "چکمه" بود. این اسامی نکات زیادی را در مورد ذهنیت این دو سازمان بر ملا می کند. طرح کودتا علیه دولت مصدق از دو قسمت تشکیل می شد. نخست آشوب برای بی ثبات کردن دولت و آنگاه یک کودتای نظامی به معنای عرف کلمه برای سرنگونی دولت. "ویلبر" شخصا مسئول جنبه روانی این جنگ اعصاب بود. او در تبلیغات سیاه و سفید تخصص داشت. تبلیغات سیاه اطلاعاتی نادرست و ساختگی است که عمدا و آگاهانه برای گمراهی مخاطب طراحی شده است. ویلبر به خود می بالد که وظیفه او تضعیف دولت از هر طریق ممکن و دامن زدن به نارضایتی افکار عمومی بر علیه مصدق بود.

یک بخش مهم و حساس طرح، برجسته سازی و تاکید بر تهدیدی بود که ادعا می شد از طرف کمونیست ها وجود دارد. از جمله ادعاهای آنان ارتباط حزب توده با جبهه ملی، بزرگنمایی گردهمایی های حزب توده، جعل اسنادی که ثابت می کند این حزب در دولت نفوذ کرده است، ادعای اینکه حزب توده دارد خود را برای یک کودتای موفق آماده می کند و اخطار در این زمینه که مصدق دانسته یا ندانسته، عمدا یا سهوا راه را برای ادغام ناگزیر ایران در بلوک شوروی هموار می کند. مقالات خبری متعددی از این جنس را به طور ثابت در روزنامه های انگلستان، آمریکا و ایران درج می کردند.

اگرچه سیاست سازان آمریکایی و انگلیسی در اظهارات علنی خود در عرصه عمومی به راحتی از تهدید کمونیسم سخن می گفتند، اما به نظر می رسد در مذاکرات خصوصی شان در این زمینه با تردید و احتیاط بیشتری اظهار نظر می کرده اند. در همان نخستین جلسه مشترک وزارت خارجه آمریکا و انگلستان طرفین متفقا بر این نظرند که وضعیت حاضر حاوی هیچ عنصر تحریک کننده ای از سوی روسیه نیست و نباید در درجه اول آن را بخش فوری و کوتاه مدتی از جنگ سرد تلقی کرد.

وزارت خارجه انگلستان که تهدید کمونیسم را جدی نمی دانست به ماموران رسمی خود این گونه دستور و آموزش می داد" ما باید به آمریکایی ها تاکید کنیم که هرچه مصدق بیشتر در قدرت بماند خطر کمونیسم هم بیشتر می شود".

فجیع ترین اقدام در جهت بی ثبات کردن کشور در آخرین روز فروردین ماه 1332 صورت گرفت که طی آن هواداران بقایی با مشارکت و دخالت فعال ام. آی. سیکس، سرتیپ محمود افشار طوس - رئیس شهربانی کل کشور و افسر مسئول تصفیه نیروهای مسلح را ربودند و با شگنجه او را به قتل رساندند. قاتلان جسد او را که به شکل فجیعی شکنجه شده بود در خارج تهران دفن کردند تا به صغیر و کبیر نشان دهند که دولت حتی قادر نیست از چهره های برجسته خودش هم محافظت کند.

بخش اصلی و نظامی کودتا اتکای سنگینی به شاه داشت. باید به وسیله او یک سرپوش قانونی بر روی کودتا بگذارند و ماموران سیا و ام ای سیکس برای جلب رضایت شاه به منظور انجام کودتا تلاش می‌کردند.

کودتاچیان نقشه کودتای خود را برای روز 25 مرداد تنظیم کرده بودند. عملیات در آخرین ساعات روز 25 مرداد آغاز شد. سه دسته از نیروهای گارد شاهنشاهی به ترتیبی که برنامه ریزی شده بود از باغشاه به راه افتادند. سرهنگ نصیری با یک کاروان نظامی مرکب از یک خودرو زرهی، دو جیپ ارتشی و دو کامیون نفربر پر از افراد مسلح گارد، مستقیما به طرف خانه مسکونی مصدق حرکت کرد. دسته دوم مرکب از دو کامیون پر از افراد مسلح گارد و جیپ به سمت شمال تهران و خانه تابستانی که ریاحی و برخی از اعضای هیئت دولت (فاطمی، حق شناس و زیرک زاده) در آنجا زندگی می کردند حرکت کرد. دسته سوم به فرماندهی سرتیپ "باتمانقلیچ" و سرهنگ حسین آزموده به سمت تلگرافخانه و ستاد کل ارتش در مرکز تهران راه افتادند. از این سه دسته، فقط دومی می توانست کاری انجام دهد. این دسته پس از تبادل آتش مختصری توانست فاطمی، حق شناس و زیرک زاده را دستگیر کند. به ریاحی اطلاعات محرمانه ای رسیده بود و او با شتاب به طرف ستاد خود حرکت کرده بود.

نصیری هنگام رسیدن به خانه مصدق خود را با یک نیروی بس بزرگ تر از نیروی خود مواجه شده بود. کسی که با چهار تانک منتظر او بود سرهنگ ممتاز، فرمانده تیپ دوم کوهستانی بود. اکنون به جای اینکه نصیری، مصدق را بازداشت کند، مصدق نصیری را بازداشت کرده بود. مصدق، فرمان شاه برای عزل خود را قلابی و فاقد ارزش اعلام و به آن اعتنا نکرد. او استدلال می کرد که شاه به موجب مقررات قانون اساسی اختیار عزل و نصب نخست وزیران را ندارد و تنها مجلس این اختیار را دارد.

تا ساعت 5 صبح فردای آن شب وضعیت عادی به پایتخت بازگشته بود. دولت به حکومت نظامی پایان داد و اعلام کرد 30 قرار بازداشت صادر شده است. نصیری و 14 نفر از اعضای گارد شاهنشاهی بازداشت شده بودند اما دیگران به رهبری زاهدی، باتمانقلیچ، فرزانگان و پرون مخفی شده بودند. در همان حال شاه همان گونه که قرار شده بود در صورت شکست کودتا عمل کند همراه همسر و خلبان شخصی خود با یک هواپیمای کوچک به بغداد پرواز کرد.

سیا، شایعاتی را پخش کرد مبنی بر اینکه افراد بازداشت شده در آستانه اعدام هستند. اما در حقیقت بازداشتی های کودتای نافرجام 25 مرداد در کنار شعبان بی مخ در بازداشتگاهی نگهداری می شدند که سطح مراقبت های امنیتی آن بسیار پایین بود. همه آن ها به راحتی با دنیای بیرون زندان دسترسی و با آن ارتباط داشتند. روز بعد عده زیادی از طرفداران دولت، در میدان فردوسی و خیابان های لاله زار، نادری و استانبول شکست کودتا را جشن گرفتند، نام خیابان ها را عوض کردند، عکس های شاه را پایین کشیدند و مجسمه رضا شاه در میدان توپخانه را سرنگون کردند.

بلافاصله پس از ناکامی نصیری در ستادهای سیا و ام آی سیکس برخی نتیجه گیری کردند که کل کودتا با شکست روبرو شده است. واشنگتن به "کرمیت روزولت"- مجری کودتا دستور داد که ایران را ترک کند. معاون وزیر خارجه آمریکا با شناخت اندکی که از وضعیت واقعی امور در محل داشت می‌نویسد "اکنون اگر بخواهیم چیزی را در ایران حفظ کنیم مجبوریم با دید کاملا تازه ای به وضعیت ایران نگاه کنیم و احتمالا در آغوش مصدق آرام بگیریم".

مصدق در روز 26 مرداد در دیدار با هندرسون - سفیر آمریکا در ایران از نقش ایالات متحده و انگلستان در کودتای نافرجام 25 مرداد انتقاد می کند و هندرسون از وقایع پیش آمده در غیاب او ابراز تاسف می کند، اما تصریح می کند که دولت ایران باید کنترل خیابان ها را به دست بگیرد و از تظاهرات طرفداران شوروی جلوگیری و مردم را متفرق کند چرا که در غیر این صورت آمریکا شاید مصدق را به عنوان نخست وزیر ایران به رسمیت نشناسد.

مصدق به دام افتاد و دستور رسمی ممنوعیت هرگونه تظاهرات را صادر کرد و به ارتش و پلیس دستور داد سرخ های شورشی را از خیابان ها بیرون برانند. این دستور دست ارتش را کاملا باز می کرد تا نسبت به قدرتمندترین پشتیبانان خیابانی مصدق اقدام قهر آمیز کند و این اشتباه مهلک مصدق بود.

کودتاچیان که با دستور دولت، خیابان های تهران را خالی از طرفداران مصدق می دیدند صبح روز 28 مرداد نقشه خود را به اجر گذاشتند. ساعت 8 صبح دسته ای مرکب از 300 نفر مسلح به چاقو، سنگ و چماق از جنوب تهران به راه افتاد و از طریق بازار به سمت مناطق شمالی شهر حرکت کرد. سرکرده این دسته فردی به نام "طیب" از دوستان نزدیک شعبان بی مخ بود. "کوتام" جاسوس آمریکایی که شناخت و اطلاعات دست اولی از کودتا دارد این توصیف را از اوباش خیابانی می کند:" زورخانه های سرکردگان این دارو دسته ها، پاتوق این جوانان شرور است که به چاقوکش معروفند و می توان آن ها را برای هرگونه فعالیت فاسد یا ارعابی اجیر کرد. تردیدی وجود ندارد که بلواگرانی که در 19 اوت 1953 مطابق با 28 مرداد 1332 به خیابان ها آمدند و مصدق را از قدرت ساقط کردند ترکیب درهمی از عوام بی سواد جنوب تهران بودند".

دارو دسته اوباش به دکه های روزنامه فروشی که نشریات هوادار دولت در آن ها وجود داشت حمله و آن ها را تخریب کردند و رانندگانی که شعار جاوید شاه را نمی دادند مضروب می کردند و مغازه هایی که نمی بستند به غارت تهدید کردند. هنگامی که اوباش سرگرم غارت بودند فرماندهان طرفدار شاه با تانک های خود به سمت شهر یورش آوردند.

در ساعت 5 بعد از ظهر تانک هایی که افسران شاه دوست آن ها را هدایت می کردند و دارو دسته های اوباش خیابانی به سرکردگی شعبان بی مخ به خانه مصدق حمله کردند. سرهنگ ممتاز که از خانه مصدق دفاع می کرد تنها 3 تانک در اختیار داشت در حالی که کودتاچیان 24 تانک از جمله دو تانک مرگبار "شرمن" در اختیار داشتند.

در حدود ساعت 7 بعد از ظهر در حالی که گلوله های تانک بر خانه مصدق می بارید او به ممتاز دستور داد تیراندازی را متوقف کند. خانه شدیدا آسیب دیده بود و در همان حین که مهاجمان آن را غارت می کردند مصدق و 15 نفر از یاران او با بالا رفتن از دیوار وارد خانه مجاور شدند. در این جریان مچ پای زیرک زاده شکست و مصدق هم دچار شکستگی سر شد. مصدق، شایگان، صدیقی، رضوی و سیف الله معظمی به خانه مادر مهندس معظمی که در آن نزدیکی بود رفتند اما سرانجام بازداشت شدند.

ثریا اسفندیاری - همسر پهلوی دوم در خاطرات خود می نویسد" بعد از استقرار مجدد نظام سلطنتی، مصدق محاکمه شد. محاکمه او 4 ماه طول کشید و دادگاه مصدق را به اعدام محکوم کرد. از این نظر که من اصولا با اعدام مخالفم از شاه پرسیدم:" این حکم را اجرا خواهید کرد؟"

شاه جواب داد:" نه. من از مصدق نفرت ندارم. احتمالا اگر او نبود هنوز هم نفت ما دست بیگانگان بود. به علاوه صلاح نیست از او یک شهید بسازیم." شاه، حکم مصدق را به 3 سال حبس تنزل داد.

در برآورد تلفات کودتا، پزشکی قانونی تهران رقم کشته شدگان را 41 نفر و زخمی ها را 75 نفر اعلام کرد، اما سفارت آمریکا ادعا کرد 73 نفر کشته و یکصد نفر مجروح شده‌اند.

کودتای 28 مرداد 1332 در ایران، عواقب و تاثیرات گسترده بسیاری در دیگر مناطق جهان داشت. این کودتا سیاست سازان آمریکا را جری تر کرد و این نتیجه گیری را در ذهن آنان شکل بخشید که می‌توانند در جاهای دیگر هم دولت های دردسرساز را به آسانی سرنگون کنند. در سال های بعدی سیا کودتاهای دیگری را در گواتمالا، اندونزی و شیلی انجام داد که به طور چشمگیر و آشکاری شبیه کودتای ایران بود.

*منابع

- آبراهامیان، یرواند (1392): کودتا 1332 سیا و ریشه های روابط ایران و ایالات متحده در عصر جدید، ترجمه ناصر زرافشان، موسسه انتشارات نگاه، تهران.

- قانعی، سعید (1386): خاطرات ملکه ثریا، انتشارات افراسیاب، تهران.

انتهای پیام