کودککشی یا تشنهکشی؟
در حال حاضر هدف سرویسهای دشمن در خلق خشونت افسارگسیخته (که ماهیت و هدفی جز جنایت و ضریبدهی گسترده رسانهای ندارد) هراسان کردن مردم و حفظ رینگ حفاظتی اغتشاشات است.
به گزارش مشرق، مرتضی سیمیاری فعال رسانه ای طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: شهریور سال 1397 وقتی گروهک تروریستی احوازیه در یک عملیات تروریستی مردم را به خاک و خون کشید، شبکه اینترنشنال با قطع پخش برنامههای عادی خود یعقوب حرنیسی سخنگوی این گروهک جنایتکار را روی خط آورده تا او با بیان جزئیاتی از آن حادثه مسئولیت عملیات را بر عهده بگیرد، آن روزها گردانندگان این شبکه تروریستی گمان میکردند که اگر مسئولیت این ماجرا را مستقیماً بر عهده بگیرند خط و نشانی جدی برای ایران کشیدهاند. اما این تحلیل غلط از آب درآمد، زیرا دو روز پس از این واقعه خونین تروریستی یک اکانت توئیتری نزدیک به سازمان استخبارات سعودی با انتقاد از نحوه پوشش خبری این عملیات نوشت که عربستان نیازی ندارد که گروههای مسلح از طرف خود صحبت کنند یا از نامشان استفاده کنند، این جمله در تحلیل مسائل امنیتی به این معنا بود که بکش، اما گردن نگیر! این کلیدواژه بعدها مورد استفاده تروریستها در چند عملیات دیگر قرار گرفت.
نزدیک به 9 هفته پس از آغاز اغتشاشات محله محور، پروژه آشوبسازی برای اثرگذاری روی دال امنیت به سمت خشونت سازمانیافته تغییر جهت داده است. اگر تا پیش از این مفهوم جریان آشوب بهسوی تحرکات خیابانی با دامنه خاکستری بود، حالا دو عملیات تروریستی سریالی باعث غلبه خشونت بر احساس اعتراض شده است. البته این تغییر فاز سخت اتفاقی نبوده است، مسلح شدن آشوبگران به سلاح گرم نشان داد که سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی کشورهای غربی از براندازی ناامید شدهاند، از سویی فرسایشی شدن پروژه آشوب باعث ریزش وسیع در محتوای آن گردیده است، از این رو نیروی مسلح آموزش دیده جای عامل تودهای را پرکرده تا نقاط خالی اغتشاش سیاه و بهمرور میان گرگهای تنها (هستههای آلوده مسلح) و حرکت شورش شهری امتداد ایجاد شود.
رصد تحرکات دشمن نشان میدهد که انتقال هستههای ترور از مناطقی، چون کردستان عراق به ایران افزایشیافته است. این گروهها اغلب در پایگاههای نظامی گروهک تروریستی سنتکام و نیز مقر تروریستی رژیم موقت صهیونیستی آموزشدیده و به درون کشور هدایتشدهاند. این گروهکها در «کمیته مشترک خرابکاری» باهم هماهنگ میشوند، این کمیته تروریستی یک شاخه رسانهای (جنگ روانی) در لندن و یک اتاق فرمان هدایت عملیاتی در شهر پاریس دارد، این کمیته خرابکاری روی عملیاتهای ایذایی و تروریستی در کنار جنگ روانی تأکید ویژه دارد، اجرای عملیات تروریستی در شیراز و ایذه به صورت مستقیم برعهده این کمیته بوده است.
تحلیل ادراکی کمیته خرابکاری دشمن در حادثه تروریستی شهر شیراز در چهارم آبان آن بود که اگر دست روی اماکن مذهبی بگذارد، بافت اجتماعی کف خیابان را با خود همراه کرده و مسیر شورش باز میشود، اما فقط چند ساعت پس از این رویداد خونین، دشمن متوجه خطای تحلیلی در عملیات تروریستی خود شد، زیرا حمله به اماکن مذهبی نهتنها آوردهای نداشت، بلکه یک موج همبستگی ملی میان مردم پدید آورد. پس از ناکامی محتوایی دشمن در اجرای ترور سازمان یافته، این بار شهر ایذه برای عملیات دوم انتخاب شد، این شهر کوچک، اما مقاوم در طول جنگ تحمیلی گزینهای بهتر برای هستههای تروریستی محسوب میشد! شهر ایذه به دلیل بافت قومیتی چندپاره میتوانست خط انسداد شورش کور را شکسته و این بار موتور کوچک تحرکات تروریستی، موتور بزرگتر اغتشاشات را روشن کرده و بهاصطلاح مولد شورش کور باشد. در عملیات تروریستی ایذه، هستههای آلوده ترور با هدف سازماندهی طیف جدیدی از اغتشاشگران عمل کردند. تلاش و ترجیح دشمن آن بود که این بار فقط از مردم عادی کشتهسازی نکند، بلکه برای اقدامات مسلحانه مشروعیتسازی نیز انجام دهد و در آینده برای آن سپر انسانی بسازد.
در حال حاضر هدف سرویسهای دشمن در خلق خشونت افسارگسیخته (که ماهیت و هدفی جز جنایت و ضریبدهی گسترده رسانهای ندارد) هراسان کردن مردم و حفظ رینگ حفاظتی اغتشاشات است. همچنان که ارعاب و پیشروی راهبرد کلیدی داعش در شام و عراق چنین بود. اوباش مسلح و وحشی در شهر ایذه دست به جنایتی حقیرانه زدند تا به خیال خود جناغ کانونی محل تنازع جمهوری اسلامی ایران با نظام سلطه را شکسته و اقتدار نظام را تضعیف کنند، بهطور حتم اگر در شرایط فعلی اغتشاش احساس غلبه پیدا کند، محرک جریان آشوب خواهد بود!
در شرایط موجود برای دفاع از ایران باید مماشات را کنار گذاشته و در فصل شکار کفتارها هستههای آشوب را تارو مار کرد. تفاوت بارز غائله کنونی با فتنه هایی، چون حوادث سال 96 یا فتنه بنزینی سال 98 آن است که دشمن با اقدامات ضربتی کارت آخر را همین ابتدا رو کرده است، هدف آن است که با تلفاتگیری سرمایه اجتماعی کشور را تبدیل به سپر انسانی کند. در نگاه راهبردی دشمن حوادثی، چون ماجرای ایذه باعث خود مشغولی داخلی شده و قدرت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را کاهش خواهد داد. البته جمهوری اسلامی ایران نیز به خوبی دست رقیب را خوانده است، از این رو به جای مشغول شدن به شاخ و برگهای اضافی این بار به صورت مستقیم ضربه به ریشه را علامتگذاری کرده است، آنچه از عملیاتهای ویژه سپاه پاسداران در منطقه شمال غرب مخابره شده است، تنها سکانسی از رویدادهای بزرگتر در آینده است. نکته بسیار مهم آنکه در حادثه خونین خوزستان، دشمن از مدل عملیات داعش - نفاق بهصورت ترکیبی استفاده کرد. داعشیها روی جمعیت غیرنظامی بیشتر عملیات تروریستی انجام داده تا رعب اجتماعی ایجاد کنند، گروهک نفاق نیز در خرداد سال 60 علاوه بر ترور اجتماعی نیروهای محافظ امنیت را نیز نشانه رفته تا به تعبیر مسعود رجوی سرکرده این گروهک تروریستی سرپنجه نظام را قطع کند.
در عملیات تروریستی شهر ایذه اقدام همزمان علیه مردم بیگناه و نیز نیروهای پلیس حاضر درصحنه نشان از ادغام این دو مدل عملیاتی با یکدیگر داشت. گروهک تروریستی احوازیه از جمله هستههای آلوده است که بارها از این ترفند استفاده کرده است! در خوزستان تلاش سرویسهای مزدور منطقهای آن بود که با جلو بردن سناریوی تشنه کشی، هیجان کاذب را به اغتشاشات پیوند بزنند، این برنامه با ابتکارات و تلاش جهادی دولت ناکام ماند، وقتی پروژه تشنهکشی جواب نداد، این بار هسته ترور به سراغ کودک کشی در ایذه رفته تا با شیوه مرسوم میان صهیونیستها برای جنگ قومیتی شکست خورده در جنوب شرق، جبهه جدید باز کند. شاید وقت آن رسیده است که قوه قضائیه برگ اصلی در دادگاه حبیب اسیود، رهبر گروهک تروریستی احوازیه را رو کرده و در ایذه تقاص خونهای ریخته شده از مردم بیگناه را بازستاند، مماشات با تروریستها مصداق حقوق بشر نیست!