پنج‌شنبه 26 تیر 1404

«گرشام»؛ فراتر از یک قانون پولی

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
«گرشام»؛ فراتر از یک قانون پولی

آیا پدیده ای که پنج قرن پیش برای تحلیل بازار سکه مطرح شد، می‌تواند ذهن، فرهنگ و سیاست امروز ما را نیز توضیح دهد؟ اگر «پول بد، پول خوب را از گردش خارج می‌کند»، پس چه بر سر «فکر خوب»، «رفتار خوب» و «اطلاعات خوب» در ساختارهای تصمیم‌گیری، اجتماعی و اقتصادی می آید؟

مقدمه: گرشام؛ فراتر از اقتصاد

قانون گرشام در تاریخ اقتصاد به عنوان یکی از گزاره های ساده اما ژرف شناخته می‌شود: «پول بد، پول خوب را از چرخه خارج می‌کند»، مفهومی که ابتدا در قرن شانزدهم برای توضیح رفتار مردم در مواجهه با سکه های با ارزش فلز متفاوت شکل گرفت، امروزه فراتر از دنیای پول و سکه قابل تعمیم است.

این نوشتار با نگاهی بینارشته ای، تلاش دارد قانون گرشام را در بسترهایی چون روان‌شناسی، مالی رفتاری، مدیریت، حسابداری، آموزش و فرهنگ عمومی بازخوانی کند و نشان دهد که گاهی نه تنها در بازار پول، بلکه در ذهن، رفتار، سازمان و جامعه نیز «بد» می‌تواند جای «خوب» را تنگ کند.

1. مالی - رفتاری و رمزارزها: پول بد در کیف دیجیتال: افراد به طور سیستماتیک در مواجهه با ریسک و عدم‌قطعیت، تصمیماتی می گیرند که از منظر عقلانیت اقتصادی بهینه نیست. یکی از بنیادی ترین مفاهیم در این حوزه، زیان گریزی است؛ تمایل انسان به پرهیز از ضرر حتی به بهای از دست دادن فرصت. در این چارچوب، می‌توان قانون گرشام را به عنوان یک الگوی رفتاری بازتعریف کرد. انسان ها در شرایط مبهم، تمایل دارند منابع باارزش تر را نگه دارند و منابع کم ارزش تر را در گردش قرار دهند. در دنیای رمزارز نیز این رفتار به وضوح دیده می‌شود؛ سرمایه‌گذارانی که بیت‌کوین یا اتریوم را «دارایی های خوب» تلقی می‌کنند، ترجیح می‌دهند این رمزارزها را حفظ کنند و در عوض، از استیبل کوین ها یا ارزهای دیجیتال با نوسان کمتر برای تراکنش های روزمره استفاده کنند. بیت‌کوین به مثابه پول خوب تبدیل شده ای است که از گردش خارج شده است.

2. روان‌شناسی شناختی: وقتی افکار منفی، افکار خوب را بیرون می‌کنند: روان‌شناسی شناختی نشان می‌دهد ذهن انسان به گونه ای طراحی شده که گرایش بیشتری به افکار منفی، تجربه های تلخ و احساسات ناپایدار دارد. بر اساس پدیده منفی گرایی، محرک های منفی در حافظه ماندگارتر و تاثیرگذارتر از محرک های مثبت هستند. به بیان دیگر، افکار منفی، «پول بدِ ذهن» هستند که افکار مثبت «پول خوب» را از چرخه شناختی خارج می‌کنند. همین منطق در روابط انسانی نیز دیده می‌شود: یک رفتار منفی یا خاطره بد، می‌تواند ده ها تجربه مثبت را خنثی کند. در اینجا قانون گرشام نه به عنوان یک گزاره اقتصادی، بلکه به عنوان الگویی برای فهم روان انسان عمل می‌کند.

3. سازمان و مدیریت: آغوش مرگ برای افراد خلاق: در محیط های سازمانی نیز قانون گرشام قابل مشاهده است. در سازمان‌هایی که نظام ارزیابی عملکرد معیوب است یا ساختارهای تشویقی ناقص عمل می‌کنند، رفتارهای ناکارآمد، غیرمولد یا حتی مخرب می‌توانند به رفتار غالب تبدیل شوند. کارمندان خلاق، نوآور و متعهد، در برابر فرآیندهای کند، قوانین سخت گیرانه و سیاست های ملاحظه کارانه، به تدریج به حاشیه رانده می شوند. در اینجا هم «بد» جای «خوب» را می‌گیرد؛ اما نه در قالب سکه و اسکناس، بلکه در قالب تصمیمات، رفتارها و فرهنگ سازمانی. این پدیده را نگارنده در مقاله ای با عنوان «آغوش مرگ در ساختار سازمانی» (روزنامه «دنیای اقتصاد»، 24دی ماه 1401) به تفصیل تبیین کرده‌اند که نمونه ای روشن از حضور قانون گرشام در مدیریت منابع انسانی است. همچنین اصل پیتر نیز مصداقی مشابه است: افراد تا جایی ارتقا می یابند که به سطح ناتوانی خود برسند، و در نتیجه مدیران ناکارآمد در رده های بالا تثبیت شده و شایستگان از سیستم خارج می شوند. گرشام این بار در لباس مدیریت ظهور کرده است.

4. حسابداری و افشای اطلاعات: داده بد، داده خوب را حذف می‌کند: در حوزه حسابداری، قانون گرشام به نوعی در قالب رفتارهای گزارشگری و افشای اطلاعات نیز حضور دارد. «حسابداری خلاق» به عنوان روشی قانونی اما گمراه کننده برای تنظیم صورت‌های مالی، باعث می‌شود اطلاعات مبهم و غیرقابل اتکا جایگزین اطلاعات شفاف و اصول محور شوند. تحلیلگران ناخواسته به این داده های کم کیفیت اتکا می‌کنند و تصمیم‌گیرندگان نیز گرفتار «پول بدِ اطلاعاتی» می شوند. معیارهایی مانند سود قبل از بهره، مالیات و استهلاک (EBITDA)، اگر نادرست استفاده شوند، جای سود واقعی را می گیرند. در اینجا، داده بد، داده خوب را از میدان خارج می‌کند.

5. آموزش: یادگیری سطحی در برابر دانش عمیق: در بسیاری از نظام های آموزشی، یادگیری عمیق، تفکر انتقادی و مهارت تحلیلی فدای آموزش سریع و کم عمق می‌شود. روش‌های تدریس سنتی، فشار زمانی، و حجم بالای مطالب، باعث می شوند «دانش بد» یا سطحی، جای «دانش خوب» و عمیق را بگیرد. این چرخه معیوب، کیفیت نیروی انسانی آینده را تضعیف می‌کند. باز هم قانون گرشام در لباسی دیگر ظاهر می‌شود: این بار در قالب محتوای آموزشی و ساختار نظام یادگیری.

6. سیاست و فرهنگ رسانه ای: کلیک بیشتر، کیفیت کمتر: در عرصه سیاست نیز شعارهای پوپولیستی، سطحی و ساده فهم، اغلب جای برنامه های جامع و علمی را می گیرند. سیاست بد، سیاست خوب را به حاشیه می برد.

در رسانه و فرهنگ نیز الگوریتم های فضای مجازی که بر پایه کلیک و نه کیفیت طراحی شده اند، محتوای سطحی، پرهیجان و حتی نادرست را تقویت می‌کنند. در حوزه فرهنگ مصرفی، سرعت، کمیت و ظاهر، جای کیفیت را گرفته اند. این گرایش نه‌تنها ناشی از انتخاب آزاد مردم، بلکه نتیجه ساختارهای مشوق معیوب است. در اینجا، گرشام در قالبی فرهنگی و رسانه ای حاضر است.

جمع بندی: گرشام به عنوان الگوی تحلیلی در دنیای پیچیده

قانون گرشام فراتر از یک قانون پولی، به مدلی برای درک رفتار انسان، سازمان، رسانه و سیستم تبدیل شده است. در جهانی پیچیده و تصمیم محور، این قانون ما را به درک بهتری از چرایی ناکارآمدی ها رهنمون می سازد. تا زمانی که «پول بد» - خواه در قالب ذهنیت، رفتار، یا اطلاعات - بر «پول خوب» سایه افکند، کیفیت و پایداری سیستم‌ها به خطر خواهد افتاد.

پیام نهایی: واژه ها گاهی فراتر از معنا هستند.

آیا زمان آن نرسیده که از خود بپرسیم: در ذهن، سازمان و جامعه ما، کدام پول ها در گردش اند؟ آیا ما از «پول خوب» محافظت می کنیم یا آن را به حاشیه می رانیم؟

پاسخ این سوال ها در طراحی ساختارهایی نهفته است که شفافیت، صداقت و خلاقیت را تقویت کرده و از حاکمیت کمیت یا رفتارهای منفی جلوگیری می‌کنند. تنها با اصلاح سازوکارهای تشویقی و توجه به ابعاد روانی و اجتماعی می‌توان به توسعه پایدار دست یافت.

و یک پرسش پایانی: آیا رشته یا حوزه ای را می شناسیم که از پدیده گرشام مصون باشد؟

در کدام بخش از جامعه، سازمان یا حتی زندگی فردی مان، «پدیده بد» بی‌صدا جای «امر خوب» را نگرفته است؟ و اگر چنین جایی هست، چه ساختار یا آگاهی ای، از این جایگزینی جلوگیری کرده است؟

* پژوهشگر اقتصاد مدیریت