گشت ارشاد از کجا مجوز گرفته که بیحکم بازداشت کند؟
امید دریسی
قصه غمانگیزِ مهسا امینی دختر کُردی که پیکر بیجانش بخاطر هدایتِ گشت ارشاد از پایتخت به زادگاهش بازگشت چُنان در شبکههای اجتماعی صدا به پا کرد و مسئولان سابق و فعلی کشور را وادار به واکنش، پاسخگویی و گاه توجیه برآورد و می توان گفت یکی از پررنگترین اتفاقات سالهای اخیر کشور به وقوع پیوسته که هر یادداشتی را از بازتکرار حواشی آن بازمیدارد. لذا در این یادداشت بدون مقدمه بنا دارم به اختصار از دو زاویه به موضوع بپردازم. وجه اول یادآوری قانون و دوم بازخوانی بیانات رهبری که بیش از هر کس و هر نهادی متوجه گشت ارشاد و هدایتگرانِ آن است.
1. ابتدا تبصره مربوط به ماده 638 قانون مجازات اسلامی پیرامونِ عدم رعایت حجاب شرعی را یادآور میشوم تا مشخص شود حرکتِ گشت به اصطلاح ارشاد غیرقانونی است. به موجب تبصره این ماده «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دو ماه یا از 50 هزار تا 500 هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد».
نیروی انتظامی به عنوان یکی از پازلهای اجرای قانون و مشخصاً مجری گشت ارشاد پاسخ دهد قانونی که به صراحت عنوان «زنان بدون حجاب» در آن قید شده را چرا و چگونه به «زنان بدحجاب» تغییر میدهد و تعبیر میکند؟ عجبا که همزمان با نگارش این سطور، مصاحبهای از معصومه ابتکار معاون رئیسجمهور سابق پخش گردید که طی گفتگویی کوتاه اعلام میدارد «تلاش کردیم گشت ارشاد جمع شود، اما زور دولت نمیرسید!» در نوع خود نوبر است که در این مملکت رویهای غلط در حال انجام است و هیچ نهاد و شخصی مسئولیت آن را بر عهده نمیگیرد، پلیس هم میگوید صرفاً مجری است! پس چنین اجازهای را چه کسی به آنان داده تا با تفسیر به رأی قانون، دختران مردم را برای هدایت به مقرهای این نیرو اعزام کنند؟ چنین برداشتی از قانون را کدام مسئول به این نیرو صادر کرده است؟
اصلاً چه ضرورتی دارد اشتباهاتِ مکرری که در قالب گشت ارشاد موجب لطمه به اعتبار نیروی انتظامی و در سطح کلان به آبروی یک مملکت اسلامی در نگاه جهانیان وارد آورده ادامه پیدا کند؟! چه اصراری بر گشودن و به جریان انداختنِ پروندههای قضایی و اجتماعیِ خودساخته، بحرانساز و بدون دستاورد دارید؟ بدحجابها را هدایت کردید؟! فقط بذر نفرت در بین جوانان کاشتهاید و هزینه بر نظام تحمیل کردید.
2. رهبری عالی نظام در مهر ماه سال 91 در دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی طی بیاناتی گفتند: «سفارش میکنم که کانونهای فرهنگی - هنری مساجد را فراموش نکنید؛ برایش کار کنید. بنشینید فکر کنید، مطالعه کنید و سخنی که متناسب با نیاز آن جوان است فراهم کنید.» مسئولان مربوطه پاسخ دهند نیاز آن جوان که مورد تأکید مقام معظم رهبری میباشد این است که در خیابانها در کمینشان باشید که روسریاش عقب رفته؟! چهجوری مساجدِ مد نظر رهبری به ونهای نفرت پراکن تفسیر شده است؟! ونهایی که رفتار عوامل آن را بارها در شبکههای اجتماعی دیدهایم!
و در ادامه: «خودتان را مجهز کنید به سلاح معرفت بعد به این کانونهای فرهنگی - هنری بروید و پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا». سخنی روشنتر از این میخواهید؟ هدایت و ارشاد با دستور و بگیر و ببند و خشونت نمیشود؟ مطالبه معرفت و مدارای اعلام شده این است که به زور دست و پای دختر مردم را بگیرید پرت کنید در ونهایتان؟! حاشا و کلا.
همچنین: «ممکن است ظاهر زنندهای داشته باشد؛ داشته باشد. بعضی از همینهایی که در استقبالِ امروز بودند خانمهایی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنیم؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دل باخته به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید»
نمیدانم دیگر چگونه باید برای مسئولین تبیین شود که با چنین رفتارهای زننده و رعبآوری و به بیان صریح رهبری عالی نظام با «ایجاد نفرت» دلهای متعلق به این جبهه که دلباخته اهداف و آرمانهاست را به سوی مهاجرتهای بیشتر سوق ندهید؟ این دیگر چه صیغهای که تمرکز و انرژی پلیس یک کشور بهجای تولید امنیت و ناامن کردن فضا برای دزدان و خلافکاران، معطوف به درگیری با دختران مردم میشود؟! وقتی مأموران معاویه خلخال از پای یک زن یهودی در میآورند، حضرت علی از فرط ناراحتی میفرمایند خوب است تا انسان از این غصه بمیرد. آنگاه در جمهوری اسلامی که به تأسی از حکومت علوی بنیانگذاری شده است و در نگاه شهید مطهری که امر به معروفهای اطراف دگمه لباس مردم و بند کفش یا موی سر مردم را نازل میدانست، برخی مسئولان اصرار بر ادامه روندی دارند که نه قانون است، نه شرع است، نه عرف است، نه کسی در آن هدایت میشود و جز دینگریزی و تقابلِ پلیس با مردم نتیجهای در بر نداشته است!
به تعبیر نوشته ای دیگر در همین تارنما «چه بر سر ارشاد آمده که از حسینیه ارشاد به گشت ارشاد رسیدیم! قرارمان آموزههای حسینیه ارشاد بود و اسلام طالقانی نه گشت ارشاد و اسلام پاسبانی»!
تماشاخانه