یادداشت | جنگ سوریه فقط داعش نیست
ویژگیهای کتاب «ممنوع الخروج» این است که مقدمه خستهکننده و اطلاعات اضافی ندارد و به سرعت وارد اصل قصه میشود و توانسته است حس کنجکاوی و علاقه را در خواننده ایجاد کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در سالهای گذشته با توجه به ظرفیت پرداختن به وقایع سوریه و حضور مدافعان حرم در این وقایع، آثار متعددی منتشر شدهاند که هرکدام تکمیلکننده پازلی است از روایتهای ناگفته. کتاب «ممنوع الخروج» که از سوی انتشارات راه یار به چاپ رسیده، از جمله این آثار است. این کتاب، روایتی است پرفراز و فرود از اعزام یک مدافع حرم به سوریه. احسان میناییراد، فعال فرهنگیرسانهای، در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم، قرار گرفته نگاهی انداخته است به این کتاب و ویژگیهای آن. این یادداشت را میتوانید در ادامه بخوانید:
کتابی از جنس تاریخ شفاهی؛ اما در شکل و قالب قصهای خواندنی. روایتی که بیشتر ارکان قصه و داستان را با خود به همراه دارد. چارچوبش معلوم است و پیرنگ قرص و محکمی دارد و شروع و میانه و پایان بندیاش مشخص دارد.
کتاب «ممنوع الخروج» به روایت اول شخص است. قهرمانی که برای خواننده ملموس و اصطلاحا دستیافتنی است. حسش میکنی. گاهی اوقات مثل همه ما فراموشکار است، برخی جاها خطا میکند، بچه هیاتی است و عاشق اهل بیت علیهم السلام. مردمدار است و مردمی. جوانی است اهل خطر، اما میترسد. اطرافیانش از دست او عصبانی و گاه خوشحال میشوند و کلی صفات دیگر که خواننده با او همذاتپنداری میکند و علاقمند است با او تا خود سوریه و خط مقدم برود. هر چه جلوتر میرویم، درونمایه طنز کتاب بیشتر می شود.
در «ممنوع الخروج: قصه یک جوان 27 ساله سبزواری سمج و پرماجرای 120کیلویی را میخوانیم که حاضر میشود سختیها، آموزشها و تمرینها و نخوردنها و رفتنها و برگشتنهایی را تحمل کند و حالا40کیلو کاهش وزن دهد تا به آرزویش یعنی سوریه برسد.
زندگی عجیب «داداش مجید»؛ از قهوهخانه تا خانطوماناستفاده بهجا و به اندازه نویسنده از عناصر لهجه، صراحتگویی، شوخ طبعیها، بذلهگویی و تیکهپراکنیها، افسوس خوردنها و پرورش و تکامل آنها مناسب است. به عبارتی کتاب «ممنوع الخروج» اصطلاحاً ماشینی تدوین و نوشته نشده است. واقعی و اصیل و زلال است. و همین اصالت و واقعیت، خواننده را به هبجان میآورد. برخی اوقات از بعضی کارهای و اتفاقات پیش آمده در مسیر کتاب لَجَت میگیرد و برخی اوقات افسوس می خوری و برخی مواقع همراه با شخصیت های کتاب اشک میریزی.
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب «ممنوع الخروج» این است که مقدمه خستهکننده و اطلاعات اضافی ندارد و به سرعت وارد اصل قصه میشود و توانسته است حس کنجکاوی و علاقه را در خواننده ایجاد کند. قصه کتاب با شهادت یکی از دوستان سید (همان ابونصیر و شخصیت اصلی کتاب) شروع میشود و خواننده خودش را به سرعت در زمان و مکان و رویدادی مشخص مییابد.
عطش حضور در سوریه از همان ابتدای کتاب ضرب میگیرد و با فراز و فرودها و تعلیق هایی که به اندازه است از ضربش نمیاندازد. همراه با سید ما هم نگران جور شدن اعزام میشویم. حتی وقتی سوار هواپیما می شود. بدلیل لغو سفرهای پی در پی قبلی، باز با خود میگوییم نکند این هم واقعی نباشد و احیاناً سید خواب می بیند و یا مقصدمان جایی غیر از سوریه باشد و یا.... و باز هم در ادامه کتاب کلمه لغو سفر را دوباره بخوانیم. جان به لب میشویم به همراه سید، تا اینکه با چشمِ جان، حرم عقیله بنی هاشم را میبینیم.
توصیف واقعی و اینبار متفاوت از میدان نبرد از دیگر ویژگی های کتاب «ممنوع الخروج» است. همان که فرمانده میگوید: «نبرد در سوریه حتما در خط مقدم و خاکریز و چشم در چشم داعشی و جبهه النصره و حرامیها نیست.»
بدین وسیله و ناخودآگاه هم چنان که در سوریه هستیم با مجموعهای پردامنه از فعالیتهای پشت جبهه و البته در میدانِ جهاد آشنا میشویم. یعنی آنچه که فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی و مجازی برایمان و در اذهانمان ساخته اند که سوریه یعنی فقط اسلحه و داعشی و خمپاره و اسارت و شهید شدن و... حالا طور دیگری سوریه را می فهمیم و می خوانیم. جالب آنکه ابونصیر، شخصیت قصه ما هم همین نگاه را دارد و دنبال گمشدهای است که حال و هوای نبرد و جنگ و شهادت و اینها را با خود داشته باشد. در حالیکه سوریه و میدان مقاومت همین است. مجموعهای از اتفاقات ریز و درشت و مهم و به ظاهر غیرمهمی که بسته به زمان و موقعیت و مسائل کلان و... در میدان محقق میشوند و ما نمیدانیم. او در منطقه دوباره آموزش میبیند، همچنان نگهبانی میدهد، کار فرهنگی میکند، به ترابری و پشتیبانی می رود. و هم چنان انتظار میکشد برای رفتن به خط مقدم. او نمی داند که در میانه خط مقدم است و اگر نبود همین خطوط لجستیکی، در خطوط پیشرو کاری پیش نمی رود. اصلا تمامی خطوط نبرد، همچون میدانی در گردش هستند و دوستانی را که امروز می بیند فردا بر روی تابوتش مینشیند و اشک میریزد.
به همین دلیل یکی دیگر از مزیت های کتاب «ممنوع الخروج» توصیف بسیط و عادی زندگی سراسر شوق شهادت رزمندگان در زمانهای پیش از عملیات در طول و عرض شبانه روز آنهاست.
به واقع اگر بخواهیم به یک کلان روایت با محوریت مدافعان حرم برسیم، لازم است همه ابعاد زیست رزمندگان و مراحلی چون قبل از اعزام، پشتیبانی جنگ، عملیاتها، اسارت، دشمنشناسی و ابعاد بینالمللی، رسانه، جبهه خودی و طرفهای درگیر و سایر اضلاع جبهه مقاومت را با هم بررسی کنیم.
کتاب «ممنوع الخروج» حاصل تحقیق اسماعیل هاشمآبادی و تدوین محمد حکمآبادی است که در 216 صفحه توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.