یک‌شنبه 4 آذر 1403

یادداشت مهدی جمشیدی | زوایایی مغفول از ذهنیت التقاطی «میرحسین موسوی»

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
یادداشت مهدی جمشیدی | زوایایی مغفول از ذهنیت التقاطی «میرحسین موسوی»

مهدی جمشیدی در یادداشتی به بررسی تفرکات میرحسین موسوی و ارتباط او با گروه‌های چپ‌گرا مانند حبیب‌الله پیمان پرداخته است.

- اخبار سیاسی -

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در یادداشتی که برای خبرگزاری تسنیم ارسال کرده است که به بررسی زوایای پنهان تفکرات میرحسین موسوی در دهه شصت پرداخته است.

متن یادداشت جمشیدی به شرح زیر است:

[1]. روزنامه «جمهوری اسلامی»، همان هفته‌نامه «امت» است!

میرحسین موسوی در دوره پیش از انقلاب، با برخی گروه‌های مبارز که هویت التقاطی داشتند، همکاری می‌کرد. این گروه‌ها با وجود آن‌که ادعاهای اسلامی داشتند، اما دچار التقاط شده و به مارکسیسم، گرایش پیدا کرده بودند و تصور آنها از انقلاب، انقلاب مارکسیستی بود. به‌طور خاص، موسوی به‌شدت متأثر از اندیشه‌های التقاطی حبیب‌الله پیمان بود. پیمان در دوره پیش از انقلاب، «جنبش مسلمانان مبارز» را ایجاد کرد که در چارچوب تفاسیر مارکسیستی از اسلام، فعالیت می‌کرد. موسوی اگرچه عضو رسمی این گروه نبود، اما خط فکری‌اش در امتداد تفاسیر مارکسیستی پیمان از اسلام بود. پس از آن‌که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، پیمان از سوی جنبش مسلمانان مبارز، هفته‌نامه «امت» را منتشر کرد، و موسوی نیز از سوی حزب جمهوری اسلامی، سردبیری روزنامه «جمهوری اسلامی» را بر عهده گرفت. شهید عبدالحمید دیالمه، سخت براین‌باور بود که موسوی در روزنامه «جمهوری اسلامی»، جهت گیری پیمان در هفته‌نامه «امت» را تکرار و بازتولید می‌کند، چنان‌که مثال می‌زد در روزنامه جمهوری اسلامی، از دکتر مصدق دفاع می‌شود، اما کمترین اشاره‌ای به آیت‌الله کاشانی نمی‌شود، و این همان برداشت تاریخی پیمان از نهضت ملی‌شدن صنعت نفت بود.

دیالمه تصریح می‌کرد که اندیشه موسوی، خالص و اصیل نیست، بلکه التقاطی و متأثر از پیمان است.[1]

در روزنامه «جمهوری اسلامی» و در دوره‌ای که موسوی، سردبیری آن را در اختیار داشت، مقاله‌ای با عنوان «دکتر حبیب‌الله پیمان؛ متفکر بزرگ اسلامی» چاپ شد. این اقدام، با مخالفت و اعتراض جدی اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی روبرو گردید. آنها معتقد بودند که موسوی، شایستگی و صلاحیت ایدئولوژیک سردبیری روزنامه حزب جمهوری اسلامی را ندارد و باید از آن کناره گیری کند. بااین‌حال، جمع‌بندی مباحثات به این نقطه انجامید که وی همچنان در جایگاه خود باقی بماند. موسوی موافق نبود که در روزنامه جمهوری اسلامی، بر ضد سازمان مجاهدین خلق، موضع‌گیری شود. ازاین‌رو، مقالات انتقادی نسبت به سازمان را چاپ نمی‌کرد.[2]

در یکی از جلسات حزب قبل از حادثه 7 تیر، آیت و دیالمه، انتقادات شدیدی را درباره عملکرد موسوی در روزنامه جمهوری اسلام مطرح کردند. او هیچ اعتقادی به اهداف حزب جمهوری اسلامی نداشت و معتقد بود که باید از این تریبونی که در اختیار دارد، تفکرات شخصی خود را به مردم منتقل کند. وقتی‌که داستان انحلال حزب پیش آمد، من به یاد حرف‌های شهید آیت افتادم که در یکی از جلسات حزب، خطاب به موسوی گفت: تو حزبی نیستی و هدف نهایی تو، انحلال حزب جمهوری اسلامی است! هدفی که در نهایت نیز، موفق به انجام آن شد.[3]

نیروهای منحرف به هر نحوی، به شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی وارد شدند که یکی از آنها میرحسین موسوی بود. در حزب، عده‌ای به‌عنوان بازاریان مشهور شده بودند که طیف حزب موتلفه اسلامی و جریان راست بودند؛ عده‌ای به‌عنوان طرفداران موسوی خوانده می‌شدند؛ و عده‌ای هم می‌گفتند که ما تحت امر هاشمی‌رفسنجانی هستیم که اگر امر، دایر می‌شد که به یک سمتی غش کنند، جانب موسوی را می‌گرفتند. آیت، نفوذی‌های درون حزب را، افراد بدلی انقلاب اسلامی می‌خواند.[4]

[2]. همراهی حبیب‌الله پیمان با امام خمینی عمل‌گرایانه بود

موسوی، انقلابی نبود و از نوجوانی، در خدمت پیمان بود و افکار او، همان افکار پیمان بود.[5]

جنبش مسلمانان مبارز، حتی در دوره پس از وقوع انقلاب نیز، انحراف‌های بزرگی داشت که هرگز قابل‌چشم‌پوشی نیست. مطالعه مواضع رسمی این گروه که در هفته‌نامه «امت» منتشر می‌شد، این گفته را به‌روشنی اثبات می‌کند. از جمله می‌توان به این مطلب اشاره کرد که همراهی جنبش مسلمانان مبارز با امام خمینی و قبول رهبری ایشان، یک تاکتیک و محاسبه سیاسی محض بود، نه یک اعتقاد و باور اسلامی. در بیانیه جنبش که در شماره 56 هفته‌نامه امت درج گردیده، آمده است که ازیک‌سو، مبارزه ضدامپریالیستی در عمل و واقعیت عینی آن، بدون‌مشارکت وسیع میلیون‌ها نفر از توده مستضعف، ممکن نیست، و ازسوی‌دیگر، اکنون هیچ‌یک از شخصیت‌ها و گروه‌ها، قدرت لازم برای بسیج این توده‌ها را ندارند و فقط امام خمینی است که می‌تواند علاوه‌براین‌که قدرت استبدادی را درهم‌شکست، توده‌ها را بر ضد جبهه امپریالیسم بسیج کند.[6]

پس حمایت جنبش مسلمانان مبارز از رهبری امام خمینی، مقوله‌ای از جنس علت بود، و نه دلیل؛ ریشه در کارآمدی داشت، نه حقانیت؛ اجتناب‌ناپذیر و ناگزیر بود، نه ارادی و انتخابی؛ ناشی از مقبولیت اجتماعی امام بود، نه مشروعیت الهی ایشان؛ متکی بر واقعیت‌های عینی و حاکم بر جهان اجتماعی بود، نه استدلال‌ها و برهان‌های نظری موجود در جهان معنایی ما. امام خمینی، گزینه‌ای مطلوب است، به‌این‌سبب که از قدرت بسیج‌کردن توده‌ها برخوردار است و از نظر هدف نیز، جهت‌گیری ضد امپریالیستی دارد، نه این‌که او ولی‌فقیه و نایب امام معصوم - علیه‌السلام - است و اطاعت از وی از لحاظ شرعی، واجب است. ازاین‌رو، شخص امام خمینی به‌مثابه یک مجتهد عادل که بر ضد ظلم قیام کرده و قصد استقرار دین خدا را دارد، اهمیتی ندارد و ملاک نیست. به‌این‌ترتیب، هر فرد دیگر نیز که از چنین منزلتی در جامعه برخوردار باشد و آرمان‌های ضدامپریالیستی را دنبال کند، شایسته حمایت و همراهی جنبش مسلمانان مبارز است. محاسبه عمل‌گرایانه و تلقی ابزاری، عمق گسست آنها را از انقلاب اسلامی آشکار می‌سازد و امکان هرگونه خوش‌بینی به آنها را منتفی می‌کند.

همچنین در شماره 91 هفته‌نامه امت در تاریخ 22 دی 1359، مقاله‌ای با عنوان «سخنی با خواهران و برادران هوادار سازمان مجاهدین خلق، به چاپ رسید که ریشه در همین نگرش داشت. در این مقاله آمده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق، همانند هر نیروی مکتبی و انقلابی دیگر، دو راه در پیش داشت: یکی این‌که با درک واقعیت‌های اجتماعی که دلالت بر پراکندگی مردم و فقدان نیروی مکتبی متشکل و آماده برای جایگزینی داشت، حرکت انقلابی - اسلامی و رهبری آن - یعنی امام خمینی - در ادامه راه و به‌منظور تعمیق مبارزه ضدامپریالیستی یاری کند و در همان حال، به جمع‌بندی تجربیات گذشته، برای ایجاد «نیروی مکتبی جایگزین‌شونده» تلاش کند؛ و دوم این‌که به‌طور «زودرس»، برای کسب قدرت و جایگزین‌شدن، دست به عمل بزند و به مبارزه با حاکمیت انقلاب بپردازد. نویسنده در ادامه می‌افزاید سازمان مجاهدین خلق با غفلت کامل از واقعیت‌های اجتماعی و سنت‌های تاریخی، راه دوم را در پیش گرفت، و آن‌گاه، دو دلیل برای اثبات تحلیل خود اقامه می‌کند: نخست این‌که انقلاب را شخص امام خمینی «رهبری» کرده بود، نه سازمان مجاهدین خلق، و به‌خصوص این‌که در سال‌های 7-1356، سازمان در مبارزات انقلاب، حضور تشکیلاتی نداشت؛ و دیگر این‌که چون امام خمینی و روحانیت از «پایگاه وسیع توده‌ای» برخوردار بودند، تعیین نیروهای جایگزین و سیاست‌های آینده نیز، به‌طور کامل در اختیار آنان بود و سازمان دراین‌میان، نمی‌توانست نقشی ایفا کند، و درافتادن با این رهبری، به‌معنای تقابل با توده‌های انقلابی بود.[7]

دلیل دوم این‌طور توضیح داده شده است که سازمان مجاهدین خلق به‌جای این‌که به واقعیت‌ها و شرایط عینی و ذهنی جامعه بنگرد و برنامه خود را بر آنها متکی سازد و برای «تغییر تکاملی» این واقعیت‌ها و شرایط نیز بکوشد، می‌خواست با زور و غلبه، جنین سه‌ماهه‌ای را سالم به دنیا آورد، اما این‌کار نشدنی بود؛ چراکه واقعیت‌ها و شرایط، اجازه «جایگزینی زودرس» را نمی‌داد.[8]

در اینجا نیز پرده از «نفاق» جنبش مسلمانان مبارز برداشته می‌شود؛ چراکه نه‌تنها راه دوم - که سازمان مجاهدین خلق، آن را پیمود - غلط است، بلکه راه اول نیز - که جنبش مسلمانان مبارز، آن را در پیش گرفت - باطل است. در هر دو راه، مفروض این است که استقرار امام خمینی و جریان روحانیت در حکومت پس از انقلاب، «مطلوب» نبوده و به‌هرحال، باید یک «نیروی مکتبی و انقلابی» به قدرت دست یابد و انقلاب را رهبری کند، اما مسأله این است که نباید «شتاب» ورزید و «آشکارا» و «غافل از محدودیت‌های برخاسته از واقعیت‌های اجتماعی»، برنامه جایگزینی - یعنی «براندازی امام خمینی» را دنبال کرد، بلکه باید اکنون که توده‌های انقلاب، دل در گرو امام خمینی دارند و به او وفادار هستند، تظاهر به حمایت و هواداری نمود، اما درعین‌حال، تلاش کرد تا این واقعیت‌ها و شرایط، «تغییر» کنند و «امکان عملی جایگزینی» فراهم گردد.

در اینجا، غرض از تغییر واقعیت‌ها و شرایط، این است که بدنه اجتماعی امام خمینی، ریزش کند و باور توده‌های انقلابی به حقانیت امام خمینی، زائل شود، که دراین‌صورت، مبارزه با «امام خمینی» به‌معنی رویارویی با «توده‌های مردم» نخواهد بود، چون میان این دو، شکاف و جدایی رخ داده است. تعبیر «تغییر تکاملی» که جنبش مسلمان مبارز در این متن از آن استفاده کرده است، دو دلالت واضح دارد:

یکی این‌که «تغییر» به‌معنای «ساختارشکنی» و «براندازی» و «انقلاب» است؛ دیگراین‌که این تغییر، «تکاملی» دانسته شده است، یعنی انقلاب با وجود رهبری امام خمینی، در وضع «نقص» به‌سرمی‌برد و اگر یک نیروی مکتبی و انقلابی - از قبیل جنبش مسلمانان مبارز و سازمان مجاهدین خلق - جایگزین آن شوند، از «وضع نقص» به «وضع کمال» عبور خواهد کرد. پس جایگزینی، مذموم نیست، بلکه جایگزینی زودرس است که توجیه معقول ندارد و به خود ما ضربه می‌زند و ما را از صحنه بازی سیاسی، خارج می‌کند. باید سنجیده و پخته عمل کرد؛ یعنی ابتدا در خود و در جامعه، ظرفیت‌ها و امکانات لازم برای جایگزینی را ایجاد نمود و آن‌گاه، گام در مسیر مبارزه با امام خمینی نهاد و او را از قدرت برکنار کرد. این نوع جایگزینی، جایگزینی به‌هنگام و معقول است.

این نشانه‌ها، حاکی از آن هستند که جنبش مسلمانان مبارز درعین‌حال که خود را در خط امام خمینی معرفی می‌کرد، چه اندیشه توطئه‌آمیزی را در ذهن خود پرورانده و در انتظار موقعیت مناسب برای تحقق آن بود. بنابراین، به‌قطع باید گفت جنبش مسلمانان مبارز، چه در دوره قبل از انقلاب و چه در دوره بعد از انقلاب، هیچگاه صادقانه و بر اساس اعتقاد و باور دینی، با امام خمینی همراهی نکرد و رهبری ایشان را نپذیرفت، بلکه ایشان را وسیله و ابزاری موقتی می‌انگاشت که باید در فرصتی مناسب، از قدرت برکنار کرد.

[3]. ما، راه مصدق را تصدیق می‌کنیم!

پس از آن‌که موسوی به‌عنوان وزیر امور خارجه به مجلس معرفی می‌شود، در جلسه‌ای که در تاریخ چهاردم تیر1360 برگزار گردید، درباره صلاحیت او بحث و گفتگو شد. در این جلسه، نمایندگان مخالف، از نگرش‌های پنهان وی، پرده‌برداری می‌کنند. از جمله مهم‌ترین اشکالاتی که در جلسه یاد شده مطرح گردید، هواداری او از محمد مصدق در روزنامه جمهوری اسلامی بود که شواهدی ازاین‌دست، آن را تأیید می‌کرد: در مرداد سال 1358، حسن آیت مقاله‌ای با عنوان «تحلیل مستند از کودتای 28 مرداد» به روزنامه جمهوری اسلامی داد و روزنامه، اگرچه این مقاله را چاپ کرد، اما در ابتدای مقاله و از جانب روزنامه، این توضیح به مقاله اضافه شد که درج این مقاله، به‌معنای موافقت شورای نویسندگان روزنامه جمهوری اسلامی با محتوای آن نیست، (این توضیح، به‌روشنی نشان می‌دهد که موسوی در مقام سردبیر روزنامه، با دیدگاه آیت که جانب کاشانی را می‌گرفت و از مصدق انتقاد می‌کرد، مخالف بود؛ همچنین روزنامه در تاریخ 28 تیر 1358 به‌مناسبت قیام سی تیر، عکس بزرگی از مصدق و عکس کوچکی از امام خمینی چاپ کرد و علاوه‌براین‌که در متن کنار آن، فراوان از مصدق تجلیل شده بود، عبارت «ما، راه مصدق را تصدیق می‌کنیم» نیز خودنمایی می‌کرد؛ دیگر این‌که در سرمقاله‌ای در تاریخ 14 اسفند 1358 نیز مقاله‌ای با عنوان «مصدق؛ فرزند رشید خلق» نگاشته و در آن از وی به‌شدت ستایش شد؛ و سرانجام، سرمقاله‌ای با عنوان «خیابان مصدق» نیز در دفاع از وی چاپ شد.[9]

این در حالی است که هیچ‌گاه از آیت‌الله کاشانی تقدیر نگردید و به نقش بزرگ او در نهضت ملی‌شدن صنعت نفت ایران پرداخته نشد. خط دیگری که موسوی در روزنامه جمهوری اسلامی دنبال می‌کرد، حمایت از گروهک «جنبش مسلمانان مبارز» بود، به‌طوری‌که از طریق ارجاعات و مصاحبه‌ها و یادداشت‌نویسی، تبلیغات مفصلی به‌نفع این گروهک در روزنامه انجام گرفت و اندیشه‌های سوسیالیستی آن، تأیید شد.[10]

این انتقادات، نکاتی بود که یکی از نمایندگان مخالف موسوی در مجلس بیان کرد. در این جلسه، حسن آیت نیز سخن گفت، اما بسیار کوتاه، و به مطرح‌کردن این پرسش بسنده کرد که نظر صریح موسوی درباره مصدق چیست؟[11] موسوی در نطق دفاعیه خود گفت:

«در مورد مسأله مصدق و مرحوم آیت الله کاشانی، ما همیشه این موضع را داشتیم و مصر هم بودیم و آن این است که مسأله، مربوط به سال 1332 - بیست سال پیش - را یا سال‌های متمادی پیش را نباید ما مسأله عمده‌ای بکنیم و وقتی‌که مسأله در جامعه ما عمده می‌شود، به‌خاطر بهره‌گیری‌های سیاسی، خطوط مختلف است. [...] وقتی بحث مصدق و کاشانی مطرح شده بود، من گفتم این یک ضبط زمانی است؛ یعنی ما یک واقعیتی را که مربوط به یک دوره دیگری است در موقعیت فعلی بیاوریم و جریانات را طوری تصور بکنیم که دنبال یک کاشانی و مصدق دیگری با یک جریانات مشابه آن دوره باشیم.»[12]

این توضیح کوتاه، می‌تواند هویت فکری و معرفتی موسوی را روشن کند. موسوی در حالی از عمده‌کردن مسأله مصدق و کاشانی انتقاد می‌کند که خود در روزنامه جمهوری اسلامی، تلاش کرد تا به‌صورتی نامتعارف و مریدوار، به تجلیل از مصدق بپردازد و از وی، شخصیت‌سازی کند. دیگر این‌که او به مصدق، تنها به‌عنوان چهره‌ای تاریخی نپرداخت، بلکه کوشید تا از وی الگویی برای زمانه حاضر بسازد و به‌این‌ترتیب، دست به تعمیم تاریخی زد. پس انتقاد وی از تعمیم تاریخی نیز به خود او و کارنامه‌اش در روزنامه جمهوری اسلامی بازمی‌گردد، نه منتقدانش، و نکته آخر این‌که او موضع خود را درباره مصدق، مشخص نکرد، به‌طوری‌که با مطالعه ظاهر این توضیحات، روشن نمی‌شود که او چه نسبتی با مصدق دارد.

با توجه به مواضع انتقادی و تند امام خمینی نسبت به مصدق، بدیهی است که چنانچه موسوی نیز با امام خمینی موافق و هم‌نظر بود، نباید از بیان دیدگاه خود پرهیز می‌کرد و با ابهام سخن می‌گفت، بلکه می‌توانست با صراحت و شفافیت کامل، مصدق را تخطئه کند و از اتهامی که به او نسبت داده شد، رهایی یابد، اما وی چنین نکرد. همین نشان می‌دهد که او سخت، حامی مصدق و مواضع ملی‌گرایانه و سکولارش بوده و آنچه در روزنامه جمهوری اسلامی و در تجلیل از مصدق چاپ می‌شده، منطبق با دیدگاه‌های او نیز بوده است.

در این جلسه که 182 نفر حاضر بودند، 126 نفر رأی موافق به موسوی دادند و به‌این‌ترتیب، او به‌عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شد. عزت‌الله سحابی، ابراهیم یزدی، هاشمی‌رفسنجانی، محمد خاتمی، حسن فریدون‌روحانی از برجسته‌ترین نمایندگانی بودند که به وی، رأی موافق دادند. در مقابل، سیدحسن آیت نیز عمده‌ترین شخصیت در گروه مخالف بود.[13]

شیفتگی موسوی به مصدق نیز محصول اقتباس و اثرپذیری وی از پیمان بود. در میان تمام چهره‌های سیاسی مبارز، پیمان فقط مصدق را می‌ستود، به‌طوری‌که برای او، منزلتی اسطوره‌ای و بی‌نظیر قائل بود. او حتی امروز نیز چنین نظری دارد:

«اگر جبهه ملی دوم، همان صلاحیت‌هایی را که دکتر مصدق در دوران نهضت ملی احراز کرده بود، حفظ می‌کرد، می‌توانست هژمونی خودش را بر طبقات ناراضی، همچنان حفظ کند و در دهه‌های چهل و پنجاه هم در صحنه بماند. در آن‌صورت، این امکان وجود داشت که انقلاب بهمن 57 اگر هم یکپارچه تحت رهبری نیروهای ملی قرار نمی‌گرفت، نیروهی مزبور، در رأس بورژوازی ملی و دیگر نیروهای مترقی و دموکرات جامعه، سهم تعیین‌کننده‌ای در رهبری انقلاب بر عهده می‌گرفت.»[14]

ازآنجاکه راه امام خمینی، با راه مصدق قابل‌جمع نیست و میان این دو، باید یکی را انتخاب کرد و دیگری را کنار نهاد، و چون موسوی به‌صورت صریح، از مصدق حمایت می‌کرد و حتی کمترین اشاره‌ای به آیت‌الله کاشانی نمی‌نمود، می‌توان نتیجه گرفت که او مصدق را بر امام خمینی ترجیح می‌داده و یا دست‌کم، این دو را هم‌سطح تصور می‌کرده است. طبیعی است که نباید از او انتظار داشت که این موضع مسأله‌برانگیز را آشکار می‌کرد، چون با این‌کار، او به حیات سیاسی خود در جمهوری اسلامی، پایان می‌داد و از صحنه کنار می‌رفت.

[4]. دو مخالفی که سرانجام، خاموش شدند!

شهید سیدحسن آیت و شهید عبدالحمید دیالمه، از مخالفان سرسخت و صریح موسوی بودند. آنها هم در حزب جمهوری اسلامی و هم در مجلس شورای اسلامی، به انتقاد شفاف و بنیادین از موسوی می‌پرداختند. آیت، بارها در جلسات حزب جمهوری اسلامی، موسوی را «التقاطی»، «شیفته اندیشه‌های حبیب‌الله پیمان»، «انقلابی قلابی» و... معرفی کرد. آیت، حداقل چیزی را که مطمئن بود این بود که میرحسین موسوی به درد وزارت امور خارجه و سردبیری روزنامه و این مسائل نمی‌خورد و فکر می‌کرد دستی، پشت سر او هست و او را به‌سمت جلو هل می‌دهد. می‌گفت این فرد، پتانسیل آن را ندارد که به او چنین جایگاه‌هایی داده شود و حضور این آدم در چنین جایگاه‌هایی، برای انقلاب، خطرناک است.[15]

آیت معتقد بود که موسوی، فاقد سوابق انقلابی و مبارزاتی جدی است. علاوه‌براین، آیت تصریح می‌کرد که موسوی، به ولایت‌فقیه باور ندارد و از لحاظ دینی نیز، چندان قاطع و مقید نیست. موسوی با پیمان، ارتباطات و رفاقت بسیار نزدیکی داشت، با این توضیح که موسوی، متأثر از اندیشه‌های چپ‌گرایانه پیمان بود و اسلام را در چارچوب اندیشه‌های مارکسیستی می‌فهمید و تحلیل می‌کرد. آیت می‌گفت همراهی موسوی با انقلاب و امام، موقتی و تاکتیکی است و موسوی به‌دلیل اقتضاء و الزام زمان، تظاهر به انقلابی‌گری و دیانت کرد تا به درون نظام، راه یابد و بهره ببرد، اما در انتظار فرصتی خواهد بود که در مقابل نظام، بایستد و ماهیت حقیقی خودش را آشکار کند. آیت در حالی‌که در جلسه 16 مرداد 1360 مجلس شورای اسلامی، می‌خواست اسناد و مدارکی را که از انحرافات موسوی حکایت می‌کند به نمایندگان نشان بدهد، به شهادت رسید و هرگز به این جلسه نرسید و اسناد و مدارک وی نیز ربوده شدند.[16]

مخالفت آیت با موسوی، اعتقادی بود. آیت می‌گفت موسوی، دو مأموریت دارد: یکی از آنها، انحلال حزب جمهوری اسلامی، و دیگری، انحلال انقلاب و نظام اسلامی است.[17]

آیت در جلسه مجلس شورای اسلامی در تاریخ 14 تیر 1360 و در مخالف با پیشنهاد معرفی‌شدن موسوی به‌عنوان وزیر امور خارجه، نطق کوتاهی را ایراد کرد و از وی خواست تا به‌صورت صریح و بی‌پرده، موضع خود درباره دکتر مصدق بیان کند. بااین‌حال، موسوی از پاسخ صریح، گریخت و با کلی‌گویی و تظاهر به انقلابی‌گری و قرار داشتن در خط امام خمینی، زیرکانه از مناقشه عبور کرد. به‌این‌ترتیب، مجلس به وزارت او رأی مثبت داد. پس از این، آیت تصمیم گرفت تا بر اساس اسناد و مدارک معتبر و متعدد، به افشاگری درباره موسوی بپردازد و از نفوذ و قدرت‌گیری او در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی جلوگیری کند.

او در تاریخ 14 مرداد 1360 و درحالی‌که قصد داشت اسناد و مدارک خود را در اختیار نمایندگان مجلس قرار داده و درباره انحرافات فکری موسوی و ارتباطات مشکوک او سخن بگوید، به‌دست سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) به شهادت رسید. پیش از این نیز دیالمه در ماجرای انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، به شهادت رسیده بود. بنابراین، عمده‌ترین و مطلع‌ترین مخالفان موسوی از صحنه منازعات انقلاب، حذف شدند و بستر برای جایابی موسوی در درونی‌ترین و عمیق‌ترین لایه‌های ساختار نظام سیاسی فراهم گردید؛ به‌طوری‌که چندی بعد، به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد و توانست در طول دهه شصت، جامعه ایران را در چارچوب اندیشه‌های دولت‌محور و تمرکزگرایانه متمایل به ایدئولوژی مارکسیستی، صورت‌بندی کند.

[1]. در فتنه اجتماعی سال 1388، جنبش مسلمانان مبارز و شخص حبیب‌الله پیمان، از موسوی دفاع کرد و تا پایان فتنه نیز بیانیه‌هایی در هواداری از او نگاشت.

[2]. حسن غفوری‌فرد؛ «میرحسین موسوی، راضی نبود حرفی علیه منافقین بزنیم»؛ خبرگزاری تسنیم؛ 6 تیر 1397؛ 1761219.

[3]. سیداحمد مصطفوی‌کاشانی؛ «علت مخالفت شهید آیت با وزارت موسوی»؛ خبرگزاری تسنیم؛ 14 مرداد 1397؛ شناسه خبر: 1768081.

[4]. امیرسعید نقی‌زاده؛ «نقش موسوی در انحلال حزب جمهوری اسلامی»؛ خبرگزاری تسنیم؛ 13خرداد 1396؛ شناسه خبر: 1420399.

[5]. اسدالله بادامچیان؛ «نحوه نخست‌وزیری موسوی»؛ خبرگزاری فارس؛10 دی 1388؛ شناسه خبر: 8810100638.

[6]. درباره جنبش مسلمانان مبارز؛ تهران: دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1360، ص 15.

[7]. همان، ص 36- 34.

[8]. همان، ص 38.

[9]. صورت مشروح مذاکرات جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، روزنامه رسمی، شماره 10641، جلسه یکصد و هفتادوچهارم، چهاردهم تیر 1360، ص 23.

[10]. همان، ص 24.

[11]. همان، ص 25.

[12]. همان، ص 27.

[13]. همان، ص 28.

[14]. حبیب‌الله پیمان؛ «سی خرداد 60؛ علت‌های دور و نزدیک»؛ ماهنامه چشم‌انداز ایران؛ شماره 28، آبان و آذر 1383؛ ص 29- 51، ص 30- 29.

[15]. ابراهیم اسرافیلیان؛ خبرگزاری فارس؛ 2 دی 1395؛ شماره 13951001000791.

[16]. (ابراهیم اسرافیلیان؛ «نگذاشتند شهید آیت، علیه میرحسین حرف بزند»؛ روزنامه وطن امروز؛ شماره 210؛ 20 مرداد 1388، ص 10).

[17]. امیرسعید نقی‌زاده؛ «نقش موسوی در انحلال حزب جمهوری اسلامی»؛ خبرگزاری تسنیم؛ 13خرداد 1396؛ شناسه خبر: 1420399.

انتهای پیام /