یک‌شنبه 4 آذر 1403

یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاج‌وتخت یهود

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاج‌وتخت یهود

در نتیجه نفوذ یهودیت، ایمان مسیحی که بنا بود به‌عنوان یک‌انقلاب مقابل یهودیت ایستادگی کند، به‌تدریج شور و شوق و الهامات و تاثیرات معنوی درونی خود را از دست داد و به یک‌مسیحیت یهودی تبدیل شد.

در نتیجه نفوذ یهودیت، ایمان مسیحی که بنا بود به‌عنوان یک‌انقلاب مقابل یهودیت ایستادگی کند، به‌تدریج شور و شوق و الهامات و تاثیرات معنوی درونی خود را از دست داد و به یک‌مسیحیت یهودی تبدیل شد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: لوئیس مارشالکو نویسنده کتاب افشاگر «فاتحین جهانی» معتقد است صهیونیسم یا سازمان یهود بین‌الملل از سال‌ها و قرن‌ها پیش طرح تسخیر جهان را داشته و طی قرون گذشته این‌نقشه در قالب یک‌طرح سه‌مرحله‌ای توسط شیوخ صهیون تدوین شد. اولین‌قسمت از پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» چندروز پیش با تیتر «نازی‌های واقعی آلمانی بودند یا یهودی؟/ چه کسانی اولین اردوگاه‌های مرگ و کوره‌ها را به‌پا کردند» منتشر شد.

دومین‌قسمت این‌پرونده درباره کاری است که یهود با دین مسیحیت انجام داد. چون از نظر مارشالکو، مسیحیت، انقلابی بود که برای مقابله مال‌اندوزی و قدرت‌طلبی یهودی‌ها متولد شد اما این‌دین انقلابی با نفوذی که یهودیان در آن کردند، تبدیل به مسیحیتی ناتوان و عقیم برای مبارزه و یک‌دین تشریفاتی شد. در نتیجه نتوانست مقابل بلشویسم که ساخته دست یهودیانی چون کارل مارکس و لنین بود ایستادگی و مبارزه لازم را داشته باشد و همان‌طور که یکی از شاعران یهودی مجارستان گفته بود، لنین، مسیح جدید بود.

جالب است که در دوران مدرن که یهودیت با جدیت در پی تسخیر جهان بود، افرادی چون ولتر، داستایوفسکی، هنری فورد و بنجامین فرانکلین درباره توسعه و گسترش یهودیت در دنیا هشدار داده‌اند اما این‌هشدارها یا در مراکز اسناد مخفی مانده‌اند یا بایکوت و تحریم شده‌اند و یا نادیده و ناشنیده گرفته شده‌اند.

در ادامه مشروح دومین‌قسمت از پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» را می‌خوانیم:

لوئیس مارشالکو می‌گوید مردم قرون وسطی، اختلاف عمیقی بین عهد جدید (انجیل) و نازیسم یهودی عهد عتیقی (تورات) دیدند. اولی بر آرمان برادری ابنای بشر تاکید داشت و دومی بر عهدوپیمان مادی یک‌نژاد تنها با یهوه خودش. نویسنده «فاتحین جهانی» معتقد است بزرگ‌ترین دروغ تاریخ، این‌ادعای بدون دلیل و پایه است که مسیحیت از دل یهودیت سر برآورده است؛ در حالی‌که عمده علت وجود دین مسیحیت، نفی ناسیونالیسم یهودی و تقدیر نژادی‌اش بوده است. در این‌باره مولف کتاب مذکور، به‌جز تعالیم انسان‌دوستانه عیسی مسیح (ع) به نمونه‌هایی چون این‌گفته پطرس رسول در کتاب اعمال رسولان (باب 10، جمله 82) اشاره کرده که «خداوند من را تعلیم داد هیچ‌کس را حرام یا نجس نخوانم.» در حالی‌که معاشرت مرد یهودی با شخص اجنبی حرام خوانده شده است. مثال دیگر مارشالکو باب 31، جمله 64 از کتاب اعمال رسولان عهد جدید است که در آن پولس می‌گوید خداوند همه امت‌ها را از یک‌خون ساخت. در حالی‌که یهودیان معتقد بوده و هستند که خون یهودی بالاتر از دیگر خون‌هاست.

به‌خلاف ادعای نازی‌های یهودی، مارشالکو می‌گوید نژاد یهود، چندان هم خالص و یکدست نبوده و باقی‌مانده‌ای از ترکیب ملل و اقوام مختلف و نژادهای گوناگون بوده است. و این‌، درست عکس نتایج تحقیقات انسان‌شناسانه آمریکاست که در قرن نوزدهم در مجله «بررسی‌های سیاسی - نژادشناسی» (منتشرشده در سال 1904. صفحه 1003) اعلام کرد نژاد یهود، خلوص قومی خود را در همه زمان‌ها حفظ کرده است.

سرگردانی و پراکندگی قوم یهود پس از اسارت بابل شروع شد و با امحای اورشلیم تکمیل شد. تحلیل مارشالکو این است که این «نیروی عظیم شیطانی» که مدت‌های مدیدی زنجیر شده بود، در بازه‌ای از زمان به خارج از قلمروهای خود راه پیدا کرد. اما یک‌نکته مهم تاریخی که در خیلی از آثار داستانی یا تصویری شاهدش بوده‌ایم، این است که جامعه یهودیان به‌واسطه عواملی مثل گتوها از مردم دیگر جوامع جدا بوده است. لوئیس مارشالکو علت این‌مساله را این‌گونه توضیح می‌دهد: «دنیای باستان، و همچنین مردم قرون وسطی، از این مطالب و روحیات یهودیان به نتیجه منطقی لازم رسیدند و خود را از آنان جدا ساختند؛ کاری که نه‌تنها به‌صورت جدایی ایدئولوژیک، که حتی فیزیکی انجام پذیرفت.» (صفحه 56) او می‌گوید این‌پیام روح‌القدس در موعظه پطرس که «خود را از این‌فرقه کج‌رو رستگار سازید!» (اعمال رسولان، باب 2، جمله 40) همچنان بر مردم مسیحی قرون وسطی تاثیرگذار بود. به این‌ترتیب یهودیان در قرون وسطی همیشه از جامعه مسیحیان و دیگر جوامع جدا بودند و با این‌جدایی، نژاد خود را حفظ کردند اما به‌تعبیر مارشالکو، این‌جدایی مانع نفوذشان به زندگی روزمره و نظام‌های اقتصادی کشورهای مسیحی نشد. به این‌ترتیب جهودهایی که از دوران اسارت بابل در اسکندریه و اطراف آن زندگی می‌کردند، همان‌نقشی را در زندگی بازی می‌کردند که زمان نوشته‌شدن کتاب «فاتحین جهانی» یهودیان نیویورک انجام می‌دادند و از همان‌دوران پراکندگی و دربه‌دری و روزگار اولیه حیات قوم یهود، سازمان‌هایی شبیه به چیزی داشته‌اند که امروز با نام تشکیلات فراماسونری خوانده می‌شود.

رهبران روحانی و سیاسی دنیای قدیم، قرون وسطی و امروز از زمان تیبریوس امپراتور روم تا گوته آلمانی و حتی تا حدوده قرن هجدهم از این‌نفوذ جامعه یهود باخبر بودند و می‌دانستند که حرکت یک‌اقلیت در قالب «حکومتی در داخل حکومت» در حال رشد است. با این‌حال فتح و پیروزی یهودیان دوران‌های مورد اشاره، عموما در آخرین لحظه متوقف می‌شده است. اما این‌توقف در قرن بیستم رخ نداد و فاتحین جهانی موفق شدند به هدف خود برسندمارشالکو با اشاره به اتفاقات تاریخی و فراز و نشیب‌های زندگانی مسیحیان، می‌گوید قتل‌عام مسیحیان توسط نرون امپراطور رومی شبیه داستان استر و خشایارشاه ایرانی و قتل‌عام ایرانیان است و پشت این‌قتل‌عام بزرگ، برخی از اعضای جامعه سرگردان یهود قرار دارند. چون پوپیه سابینا همسر نرون، یک‌یهودی بود که امپراتور را به کشتار مسیحیان متقاعد کرد. مثل دیگر مارشالکو، سقوط امپراتوری روم و تخریب امپراتوری اسپانیاست. او با استناد به نوشته‌های همن (Heman) می‌گوید یهودیان تاثیر زیادی روی مقامات دربار اسپانیا داشتند و با مهار تمام نیروهای مادی و معنوی و دادن ربا تاثیر زیادی روی مقامات دربار و نجبا و اشراف داشتند و منزلت اجتماعی‌شان تا حدی بالا بود که شهادت‌دادن یک‌یهودی معادل شهادت‌دادن دو فرد غیریهودی محسوب می‌شد. به گفته اسناد تاریخی، چنین الگوی رسوخ و فسادکردن حکومت توسط یهودیان را می‌توان در آلمان و امپراتوری هابزبورگ هم شاهد بود. مارشالکو می‌گوید رهبران روحانی و سیاسی دنیای قدیم، قرون وسطی و امروز از زمان تیبریوس امپراتور روم تا گوته آلمانی و حتی تا حدوده قرن هجدهم از این‌نفوذ جامعه یهود باخبر بودند و می‌دانستند که حرکت یک‌اقلیت در قالب «حکومتی در داخل حکومت» در حال رشد است. با این‌حال فتح و پیروزی یهودیان دوران‌های مورد اشاره، عموما در آخرین لحظه متوقف می‌شده است. اما این‌توقف در قرن بیستم رخ نداد و فاتحین جهانی موفق شدند به هدف خود برسند.

یکی از نکات مهمی که مارشالکو تذکر می‌دهد، این است که یهودیان با وجود همه نفوذها و ریشه‌دواندن‌های در کشورهای مسیحی اروپا، تا زمان انقلاب کبیر فرانسه، هیچ‌نفوذ مستقیمی روی توده‌های مردم نداشتند. آلبرت پایک مولف و فراماسون آمریکایی، اسناد و مدارکی را در این‌باره جمع‌آوری کرده بود که نشان می‌دادند یهودیان در تشکیلات مخفی فراماسونری، نسبت به مسیحیت کینه و نفرت القا کرده بودند. همچنین یهودیان عالم تحت پوشش دروغین حمایت از لیبرالیسم، ترتیبی داده بودند تا در حالی‌که به از بین‌بردن نظام اجتماعی مسیحیت مشغول اند، خودشان صحیح و سالم و بدون تعرض باقی بمانند. به این‌ترتیب نازیسم یهودی مبتنی بر عهد عتیق، در کنار قدرت مالی، اسلحه جدید و بسیار خطرناک دیگری را برای نابودی مسیحیان به دست آورد که نامش انقلاب بود. مارشالکو هم مانند نوشته‌های آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من»، ابزار رسانه و مطبوعات را یکی از ابزارهای دست یهودیان می‌داند. او با اشاره به مقطع پایانی جنگ جهانی اول می‌گوید کمی پیش‌تر در روزگار منتهی به انقلاب فرانسه، هم نیروهای یهودی و هم فراماسون بسیار فعال بودند و ازطریق خریدن تمام انبارهای غله فرانسه، یک قحطی مصنوعی ایجاد کردند که به انقلاب چهاردهم ژوئیه منجر شد. همین‌حرکت پس از جنگ جهانی اول نیز از نو تکرار شد. همچنین این‌تذکر هم در صفحه 64 کتاب «فاتحین جهانی» داده می‌شود که یهودیان در بسیاری از حرکت‌های انقلابی قرن نوزدهم نفوذ کرده بودند.

به‌جز مساله انقلاب فرانسه، مارشالکو توجه مخاطب را به برهه دیگری از تاریخ جلب می‌کند. این‌که با ظهور مذهب پروتستان در دین مسیحیت، نوعی تفکر و ذهنیت خاص در داخل این‌دین جای پا پیدا کرد اما منهای ظهور این‌مذهب و تفکر مورد اشاره، عهد عتیق از ناحیه تعلیم کتاب مقدس، در خطابه‌های کلیسا و آموزش‌های مدارس، نفوذ بیشتری پیدا کرد و وعاظ پروتستان هم بیش از پیش برای ارائه مثل‌ها و نقل‌قول‌های خود به عهد عتیق متوسل شدند. به این‌ترتیب یک‌سلسله شعار توخالی، طرز تفکر و روحیات عهد عتیقی به اعتقادات مسیحی نفوذ پیدا کرد و به‌تدریج مسیحیت خود را ادامه و توسعه دین یهود یا یکی از شعب آن محسوب کرد؛ در حالی‌که باید روی خصلت کاملا متفاوتش نسبت به یهودیت پافشاری می‌کرد.

با ظهور مذهب پروتستان در دین مسیحیت، نوعی تفکر و ذهنیت خاص در داخل این‌دین جای پا پیدا کرد اما منهای ظهور این‌مذهب و تفکر مورد اشاره، عهد عتیق از ناحیه تعلیم کتاب مقدس، در خطابه‌های کلیسا و آموزش‌های مدارس، نفوذ بیشتری پیدا کرد و وعاظ پروتستان هم بیش از پیش برای ارائه مثل‌ها و نقل‌قول‌های خود به عهد عتیق متوسل شدند. به این‌ترتیب یک‌سلسله شعار توخالی، طرز تفکر و روحیات عهد عتیقی به اعتقادات مسیحی نفوذ پیدا کرد و به‌تدریج مسیحیت خود را ادامه و توسعه دین یهود یا یکی از شعب آن محسوب کردبه این‌ترتیب نسل‌های متمادی مسیحیان با تعالیم ماتریالیستی عهد عتیق رشد پیدا کردند. مارشالکو می‌گوید پروتستان‌گرایی انگلیسی باعث شد تفکر پرنس‌های انگلیسی و نگرش معنوی پیوریتان‌ها (فرقه پروتستان‌های پیرایشگر که طرفدار سادگی در عبادت بودند) هر دو با اصول یهودی عهد عتیق همسانی پیدا کنند. طوری‌که انگلیسی‌های قرن نوزدهم سعی کردند نسل ساکنان بریتانیا را در قوم سبط جستجو کنند و ریشه‌ای یهودی برای خود بسازند. مارشالکو از ورنر سومبارت یهودی نظریه‌پرداز کاپیتالیسم نقل قول آورده که ریشه‌های کاپیتالیسم را به‌همان اندازه که در پروتستانیسم دانسته، در دین یهودیت هم دانسته است.

به این‌ترتیب ناسیونالیسم توراتی در دین مسیحیت نفوذ کرد و ساکنان گتوهای یهودی، هم تحت عنوان روشنگری و پیشرفت، بنای فریاد برای آزادی را گذاشتند. نویسنده کتاب «فاتحین جهانی» می‌گوید در آن‌دوران، حتی ولتر هم به عنوان یکی از سردمداران تفکر عصر روشنگری، این‌مساله یعنی خطر شیوع یهودیت را به‌عنوان یک‌خطر اخلاقی تلقی کرده بود. مارشالکو می‌گوید شکافی که در وحدت مسیحیت به وجود آمد، توام با آن‌چه اصطلاحا عصر روشنگری و تنویر و پیشرفت اجتماعی خوانده می‌شود، در جهت هدف دست‌یافتن به یک قدرت جهانی، مفید بودند.

با این‌شرایط، اهالی قرون وسطی همگی مرگ مسیحیت را احتمال می‌دادند چون نیروی فناتیک نازیسم مذهبی یهود که منشا آن را باید در تلمود جستجو کرد، بر ضد مسیحیت هدایت شده بود.

یکی از اتفاقات جالب تاریخی که لوئیس مارشالکو در فصل دوم کتابش درباره کتاب تلمود به آن اشاره کرده، دستور سن‌لویی پادشاه فرانسه است که سال 1240 میلادی یک‌کمیته تحقیق تشکیل داد تا علت منفوریت شدید یهودیان را در فرانسه متوجه شود. نتایج تحقیقات این‌کمیته در سال 1888 در مجله Minerva منتشر شد. جالب است که حتی در قرن بیستم میلادی هیچ ترجمه معتبر و کاملی از تلمود در اختیار مردم اروپا و جهان قرار نگرفته است. در اثر تحقیقات کمیته موردنظر سن‌لویی بود که این‌نتیجه حاصل شد که کتاب تلمود بارها مریم مقدس را مورد اهانت قرار داده و این‌تردید را تشدید می‌کند که عیسی از یک‌مادر باکره متولد نشده است. «و جسارت را تا جایی پیش می‌برد که می‌گوید عیسی (ع) فرزند سربازی به‌نام پاندارا و زنی بدکاره بود.» (صفحه 62 به 63) خاخام‌های دعوت‌شده به کنگره سن‌لویی بر این‌ادعاها صحه گذاشتند و در اثر رای نهایی دادگاه تحقیق و تفحصی که سن لویی به پا کرد، این‌دستور توسط او صادر شد که کتاب تلمود سوزانده شود.

کارل مارکس

لوئیس مارشالکو دو رهبر سازمان بین‌الملل سوسیالیست‌ها را که سال 1864 تاسیس شد، یعنی کارل مارکس و لاسال را به‌عنوان دو یهودی معرفی می‌کند؛ همان‌طور که هیتلر هم در «نبرد من»، مارکس را به‌عنوان یک یهودی معرفی کرده است. مارشالکو می‌گوید این دو فرد، پیامبران کینه و نفرت قلمداد می‌شدند که «درصدد انتقام‌گیری از جامعه جهانی به دلیل تحقیر نژاد خود بودند. به این‌ترتیب بود که بنیامین دیسرائیلی در کتابی با عنوان «کانینگز بی»(Coningsby) پیش‌بینی کرد یک‌حرکت کارگری در آلمان با هدایت و رهبری یهودیان این‌کشور شکل بگیرد. مارشالکو می‌گوید پیامبران این‌مرام یعنی به‌طور مشخص مارکس، دقیقا همان مواعظ و شعارهای عهد عتیق و تلمود را تبلیغ می‌کردند. به این‌ترتیب نازیسم عهد عتیق، متحد قوی‌بینه‌ای را در طبقات کارگری اروپا و بعد در پرولتاریای آمریکا پیدا کرد. اما طبقه پرولتاریا از درک این‌مطلب بدیهی ناتوان بود که آغازکنندگان، گردانندگان و کاربران این سرمایه‌داری و کاپیتالیسم مورد تنفر آن‌ها، در عین حال، خود نماینده ناسیونالیسم یهودی و اینترنشنال مورد اشاره هستند. «شکی نیست که بذر نقشه‌های دیوصفتانه یهودی به‌خوبی در خود تعالیم مارکس وجود داشت. هدف آن‌ها تخریب و نابودی طبقه روشنفکران نخبه، آریستوکرسی، طبقات متوسط، روحانیون و سرانجام کارمندان تمام ملل و اقوام غیریهودی از طریق دکترین کاذب ایجاد تساوی طبقاتی و نیز ایجاد نفرت و حسادت در بین طبقات پرولتاریا بود. توطئه آنان این بود که ملت‌ها را از نعمت وجود رهبران‌شان محروم و جامعه بشری را به یک توده بی‌رهبر و رمه‌گونه تبدیل کنند. این دیگر یک‌برنامه‌ریزی سوسیالیستی نبود؛ بلکه استراتژی جهانی قوم یهود بود.» (صفحه 66)

به این‌ترتیب از طرف مرکزیت یهودیت عالم، برای طبقه پرولتاریا این‌ماموریت پیش‌بینی شد که هرگروه از آن‌ها به نابودی کشور مبتوع خود و دین آن‌سرزمین بپردازد تا زمینه برای برقراری یک کشور جهانی اینترنشنال فراهم شود. کشور و حکومتی که یک‌طبقه حاکم واحد داشته باشد؛ یعنی طبقه انحصاری یهودیان.

طغیان مسیحی ضد یهود، ایمان خود را از دست می‌داد و به مرور زمان به یک پدیده ترسو، شکاک، ناتوان و عقیم تبدیل می‌شد. در مقابل به‌طور همزمان، دین یهود قادر بود به نژاد خود ایمان دینی ببخشد؛ «البته نه ایمان به خدا، زیرا بسیاری از یهودیان آشکارا اعتقاد مذهبی خویش را ترک می‌کردند، بلکه ایمان به یک ناسیونالیسم سیاسی تعصب‌آمیز و فناتیک. از طرف دیگر طغیان مسیحی از برآورده‌ساختن ماموریت خویش بر زمین عاجز ماند.» مارشالکو با مطالبی که تا این‌جا گفتیم، به این‌نتیجه می‌رسد که ایمان مسیحی که بنا بود به‌عنوان یک‌انقلاب مقابل یهودیت ایستادگی کند، به تدریج شور و شوق و الهامات و تاثیرات معنوی درونی خود را از دست داد و به یک‌مسیحیت یهودی تبدیل شد و در حالی‌که شعله ناسیونالیسم یهودی هرچه بیش از پیش، درخشندگی پیدا می‌کرد، طغیان مسیحی ضد یهود، ایمان خود را از دست می‌داد و به مرور زمان به یک پدیده ترسو، شکاک، ناتوان و عقیم تبدیل می‌شد. در مقابل به‌طور همزمان، دین یهود قادر بود به نژاد خود ایمان دینی ببخشد؛ «البته نه ایمان به خدا، زیرا بسیاری از یهودیان آشکارا اعتقاد مذهبی خویش را ترک می‌کردند، بلکه ایمان به یک ناسیونالیسم سیاسی تعصب‌آمیز و فناتیک. از طرف دیگر طغیان مسیحی از برآورده‌ساختن ماموریت خویش بر زمین عاجز ماند.» (صفحه 67 به 68).

به این‌ترتیب از اوایل قرن نوزدهم میلادی، مسیحیت، بیشتر یک آداب و تشریفات رسمی بود تا یک‌اعتقاد دینی زنده و پویا. به‌همین‌خاطر دیگر نمی‌شد مفهوم نوین انقلاب عیسی مسیح را مقابل فکر و اندیشه انقلاب کمونیستی علم کرد. بخشنامه‌های پاپ هم که سال 1981 توسط پاپ لئوی سیزدهم صادر شدند، صرفا تفاسیر نظری نگرش‌ها و مواضع سوسیالیسم و حکومت‌های لیبرال اروپایی بودند و مبارزان کلیسا هم با استفاده از شعاری که به عیسی منصوب می‌کردند که گفته «سلطنت من دنیوی نیست.»، به‌تعبیر مارشالکو، آن‌طور که باید مقابل یهودیت نجنگیدند و عقب‌نشینی کردند. در مقابل این‌مسیحیت بی‌خاصیت، وعده مارکسیست‌ها وجود داشت که براساس تعالیم یهوه، عزرا و نحمیای نبی بربنیان نظریه نجات و رفاه دنیوی استوار بود.

به این‌ترتیب مسیحیت پس از انقلاب فرانسه، به‌تدریج از صحنه حیات همگانی و اجتماعی حذف شد و فقط می‌توانست مردم را به حضور در کلیسا و دعا تشویق کند. این‌مسیحیت که از اظهارنظر و انتقاد درباره وقایع عمومی اجتناب داشت، تاثیربخشی و نفوذش بر افکار عمومی را از دست داد. نقش اجرای افکار و مفاهیم سوسیالیستی را هم همان‌طور که هم مارشالکو در «فاتحین جهانی» و هم هیتلر در «نبرد من» گفته، مطبوعات به دست گرفتند که عامل ناسیونالیسم یهودی بودند. هر دو مولفی که اشاره کردیم، مطبوعات را عاملی در دست لژهای فراماسونری یا آشوبگرهای مارکسیست دانسته‌اند. به تعبیر مارشالکو، محروم‌کردن جوامع مسیحی از رهبران خویش، یکی از کارهایی بود که باید برای تاسیس حکومت جهانی یهود انجام می‌شد.

* تسلط بر جهان در سه‌مرحله و هویت سری پادشاه ناشناس یهود

تسخیر دنیا در سه‌مرحله تزی است که به پروتکل‌های پیران خردمند صهیون (Protcols of the Learned Elders of Zion) برمی‌گردد و در فصل سوم کتاب «فاتحین جهانی» به‌طور مفصل به آن پرداخته شده است. این‌پروتکل‌ها سال 1906 برای اولین‌بار در قالب کتاب، در معرض دید همگان قرار گرفتند. مارشالکو با اشاره به این‌پروتکل‌ها می‌گوید هیچ شکی نیست که بین جامعه یهودی، حتی در روزگار قبل از میلاد مسیح، تشکیلاتی به نام کهل (کاهال) و یا کهیلا وجود داشته که به‌عنوان بازوی اجرایی سیاسی حکومت دینی یهود عمل می‌کرده است. بنابراین می‌توان چنین فرض کرد که ملت یهود در دوران سرگردانی و تبعید خود هم این‌تشکیلات را حفظ کرده بود.

در آن‌مقطعی که ویلسون رئیس‌جمهور آمریکا در سال 1920 هنگامی که از کنفرانس ناموفق صلح ورسای بازمی‌گشت گفت در اروپا، یک‌نیروی مخفی در کار بود که نتوانستیم آن را ریشه‌یابی کنیمنویسنده کتاب «فاتحین جهانی» می‌گوید اسناد معتبر تاریخی می‌گوید این‌کهال عالی یهودی، با نام‌های مختلف در طول تاریخ قوم یهود وجود داشته و می‌توان رد پایش را به‌طور کاملا مشهود در اتفاقات مهم قرون اخیر مثل جنگ جهانی اول مشاهده کرد؛ در آن‌مقطعی که ویلسون رئیس‌جمهور آمریکا در سال 1920 هنگامی که از کنفرانس ناموفق صلح ورسای بازمی‌گشت گفت در اروپا، یک‌نیروی مخفی در کار بود که نتوانستیم آن را ریشه‌یابی کنیم. والتر راتنائوی یهودی هم 24 دسامبر 1921 در مطبوعات آزاد وین مطلبی را شبیه به چیزی که دیسرائیلی در کتاب «کانینگزبی» (1884) گفته، به زبان آورد؛ این‌که 300 نفر از مردانی که همه همدیگر را می‌شناسند بر سرنوشت قاره اروپا حکومت می‌کنند و جانشین خود را هم از میان همراهان انتخاب می‌کنند.

مارشالکو زمانی که کتاب خود را نوشت، به این‌مساله اشاره کرد که فعالیت‌های کهیلا در نیویورک کاملا شناخته شده است، چون یهودیان غالبا مهمانی‌های کهیلا را در این‌شهر برگزار می‌کنند. سازمان این‌کهال یا کهیلا هم یک‌پادشاه ناشناس «اکادهام» (AKADHAM) دارد که همه اعضا مقابلش پاسخگو هستند. هویت این‌پادشاه ناشناس و بدون تاج و تخت قوم یهود کاملا سری نگه داشته می‌شود.

«آن‌ها می‌خواهند از طریق اشاعه سرمایه‌داری و کاپیتالیسم و قدرت مطبوعات بر جهان مسلط شوند. گاهی هم استنباط می‌کنند که مقصود آنان، به‌کارگیری روشن‌های بلشویکی است. هنگامی که پروتکل‌های صهیون در اختیار یهودیان اودسا بود، هنوز تعالیم لنین ناشناخته بود. با این‌حال، ایدئولوژی کامل لنین به‌همراه تاکتیک‌های نبردی که توسط اقلیت حاکم به خدمت گرفته می‌شود، در متن این‌پروتکل‌ها می‌یابیم.» (صفحه 76) مارشالکو می‌گوید پس از مطالعه دقیق و نقادانه پروتکل‌های صهیون متوجه می‌شویم اختلاف و تفاوت بلشویسم و کاپیتالیسم امری خیالی و توهمی است و «هر دو اشکال یا صورت‌های مختلف حکومت توتالیتر و خودکامه واحدی بودند و ایدئولوژی هر دو نیز مشتمل بر اجزا و عناصری است که در ماتریالیسم، حکومت اقلیت، استفاده مسرفانه از دسته چک حساب بانکی، تروریسم و اسلحه یافت می‌شوند.» (صفحه 77)

لوئیس مارشالکو می‌گوید مرحله اول برنامه تلسط بر جهان که بی‌اثر کردن مسیحیت و ساخت ایدئولوژی مارکسیسم و بلشویسم بوده طی شده و زمانی که او کتاب را پس از جنگ جهانی دوم می‌نوشته، یهودیان در مرحله دوم یعنی طرح تخریب یهودی بوده‌اند. او می‌گوید ششم میلیون نفری که در قحطی اوکراین جان دادند، مجاری‌ها، رومانیایی‌ها و ایتالیایی‌ها که در اثر گرسنگی به منزله اسرای جنگی قربانی شدند _ امری که به خاطر قطع سهمیه غذایی آنان صورت گرفت _ ثابت می‌کند هر کجا «اسرائیل پادشاه است» این قسمت برنامه به خوبی اجرا می‌شود. پروتکل‌های صهیون در بخشی از متن‌اش (پروتکل سه)، به انقلاب فرانسه اشاره دارد و می‌گوید یهودیان به این‌انقلاب لقب کبیر دادند و «این ما بودیم که با دستان خود آن را به وجود آوردیم.» (صفحه 81)

* حمایت بانکداران میلیونر از طبقه کارگر و بلشویک‌ها

کتاب «فاتحین جهانی» فصل چهارمی دارد که «بانکداران میلیونر از بلشویک‌ها حمایت می‌کنند» عنوان دارد و مارشالکو در آن، این‌تذکر را داده که وقتی انقلاب بلشویکی در روسیه فوران کرد، یهودیت آمریکا در مرحله اول طرح عظیم کذایی‌اش بود. پس از انقلاب روسیه، رهبران 217 سازمان و تشکیلات صهیونیستی آمریکا مصمم شدند از هرگونه کمک مالی ممکن به بلشویسم دریغ نکنند. برای ملل مسیحی، بلشویسم نماینده یک ایدئولوژی بود؛ اما نزد یهودیان عالم، یک مساله قومی _‌یهودی، با اهمیتی بالا بود.

نکته‌ای که از دید مارشالکو، جهان مسیحیت از آن غافل بوده، از این‌قرار است که شکاف‌های عمیق مصنوعی که برای انشقاق و انفکاک ملت‌ها (پس از جنگ جهانی اول) به وجود آمد، توام با بی‌عدالتی‌هایی از ناحیه معاعده‌های صلح تشویق و ترویج می‌شد و تنها در خدمت توسعه و تکمیل امیال یهودی برای رسیدن به سلطه بر جهان بود. یعنی برای ناسیونالیسم قومی یهود، دوره کنفرانس‌های صلح پس از جنگ جهانی اول، به معنی پیروزی دیگری بر رویاهای تسلط جهانی قوم یهود بود.

مارشالکو توجه مخاطبش را به این‌نکته جلب می‌کند که با آمدن لنین و بالا گرفتن کار بلشویسم، لازلو لاکاتوس - کلنر یکی از اعضای طبقه متوسط جمعیت یهود مجارستان، شعری سروده و گفته بود: «مسیح جدید فرا رسیده است! لنین! لنین!» همان‌طور که می‌دانیم در جریان انقلاب بلشویکی روسیه، تزار و اعضای خانواده‌اش در اکاترین‌برگ قتل‌عام شدند. مارشالکو می‌گوید قاتلان تزار همگی یهودی بودند؛ همین‌طور همه کسانی که برای 50 سال متمادی نقشه فروپاشی و انقیاد روسیه را می‌کشیدند. همچنین نیمی از اعضای اولین‌حزب سوسیال دموکرات روسیه (که بعدها بلشویسم از دلش درآمد) یهودی بودند. مارشالکو می‌گوید داستایوفسکی که رساله‌اش درباره یهودیان هنوز هم در بنگاه‌های انتشاراتی آزاد غرب به‌دقت مخفی نگه داشته می‌شود، در سال 1887 میلادی به‌وضوح تازیانه ملت یهود را بالای سر روسیه دید و در این‌باره هشدار داد. اما به هرحال «بلشویسم برنده شد و در لحظه پیروزی آن، روشنفکران یهودی، انقلابیون جوان و نیز یهودیان فقرزده‌ای که در مراتب پایین نردبان کاپیتالیستی بودند، روی خود را به‌سمت روسیه چرخاندند. اینان، اعم از بلشویک و جز آن، به‌عنوان یک‌یهودی، به‌خوبی می‌دانستند کسانی که جانشین رژیم تزاری تقریبا جمگی یهودی هستند.» (صفحه 89) مارشالکو توجه مخاطبش را به این‌نکته جلب می‌کند که با آمدن لنین و بالا گرفتن کار بلشویسم، لازلو لاکاتوس - کلنر یکی از اعضای طبقه متوسط جمعیت یهود مجارستان، شعری سروده و گفته بود: «مسیح جدید فرا رسیده است! لنین! لنین!»

بانکداران معروف آمریکایی، موسسه بانکی کوهن لوئب و اعتباردهندگان عمده آمریکایی از همان ابتدای انقلاب بلشویکی روسیه، با وام‌های عظیم و کمک‌های بلاعوض مختلف به حمایت از بلشویک‌ها پرداختند. سال 1918 نام کسانی که بودجه انقلاب بلشویکی سال 1916 روسیه را تامین کرده بودند، در گزارشی که نیروی مخفی متحد (اداره دوم ارتش) آمریکا منتشر کرد، ذکر شد اما در اثر فشار جامعه یهودیان آمریکا، وزارت خارجه این‌کشور ناچار شد گزارش یادشده را منهدم کند که به‌قول مارشالکو، دیگر دیر شده بود. کارل مارکس نوه خاخام تریه هم نیک می‌دانست که کاپیتالیسم یهودی و مارکسیسم یهودی تنها دو شکل یا گونه مختلف از همان یهودی‌گری واحد هستند.

تمام رهبران و حکام ولایات و سرحدات روسیه از اعقاب ابراهیم یعنی یهودی بودند و لنین هم یک یهودی بود؛ پدرش یکی از اعضای نجبای پایین‌مرتبه روسیه و مادرش دختر یک پزشک یهودی آلمانی به‌نام برگ بود. ویکتور مارسدن روزنامه‌نگار انگلیسی که در خلال جنگ جهانی اول در روسیه کار می‌کرد درباره لنین گفته که او یک یهودی کالمیک است که با همسری یهودی هم ازدواج کرد و فرزندانش به زبان یدیش صحبت می‌کنندمارشالکو می‌گوید طبق گزارش سرویس‌های ضدجاسوسی و خبری آمریکا، بانکداران بزرگ آمریکایی که برای حمایت از انقلاب بلشویکی، پول و سرمایه در اختیار لنین و رفقایش قرار دادند، همگی یهودی بودند. وقتی بلشویسم، کنترل روسیه را به دست گرفت، قدرت سیاسی مطلقه روس‌ها به دست یهودیان افتاده بود. به این‌ترتیب تمام رهبران و حکام ولایات و سرحدات روسیه از اعقاب ابراهیم یعنی یهودی بودند و لنین هم یک یهودی بود؛ پدرش یکی از اعضای نجبای پایین‌مرتبه روسیه و مادرش دختر یک پزشک یهودی آلمانی به‌نام برگ بود. ویکتور مارسدن روزنامه‌نگار انگلیسی که در خلال جنگ جهانی اول در روسیه کار می‌کرد درباره لنین گفته که او یک یهودی کالمیک است که با همسری یهودی هم ازدواج کرد و فرزندانش به زبان یدیش صحبت می‌کنند.

پس از بلشویسم و جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم هم با نقش چشمگیر موسسه بانکی لازار در پاریس راه افتاد. مارشالکو می‌گوید توطئه مشترک بلشویک‌ها و بانکداران یهودی اروپایی و آمریکایی، تنها در چارچوب تفکر ناسیونالیسم یهودی قابل توضیح و تبیین است.

طغیان بلشویکی شیلی در سال 1931، قیام بلشویکی اروگوئه سال 1932، انقلاب کوتاه برزیل 1935، حرکت بلشویکی آمریکا، بلژیک، مکزیک، سوئد، نروژ، دانمارک، سوئیس، اتریش، رومانی، چکسلواکی، بلغارستان، یونان، خاور دور شامل حزب کمونیست چین، بورودین و کروزنبرگ ازجمله نمونه‌هایی هستند که در کتاب «فاتحین جهانی» به‌عنوان شعبه‌های رشد و گسترش بلشویسم به آن‌ها اشاره شده است. به‌عنوان مثال مارشالکو به‌این‌نکته اشاره می‌کند که حامی حزب کمونیست سوئد، یکی از بزرگ‌ترین کاپیتالیست‌های این‌کشور به‌نام ایوار کروگر معروف به سلطان کبریت بود.

اما اشاره ویژه مارشالکو در این‌زمینه، به اسپانیاست که حضور تشکیلات یهودی به‌وضوح در جنگ داخلی این‌کشور قابل مشاهده بوده است. او می‌گوید نازیسم متعلق به کتاب عهد عتیق، اسپانیای کاتولیک فردیناند را وادار کرد بهای اخراج یهودیان را از این‌کشور بپردازد و «دو دهه پس از آن کنگره یهودیان آمریکا این‌بی‌شرمی را داشت که رسما اعلام کند "تا به امروز جامعه یهود، اسپانیا را برای اخراج یهودیان نبخشیده است."» (صفحه 105) مارشالکو می‌گوید علی‌رغم تلاش یهودیان، مردم اسپانیا این‌افراد متعصب و فناتیک را شکست دادند و «غیرتمندانه ثابت کردند که چیزی که می‌رفت تا صحنه انقلاب روسیه را تکرار کند، قابل جلوگیری و مهار است، بطوری که اگر روس‌ها هم در زمان نیاز، از طرف قدرت‌های اروپایی تنها نمی‌ماندند به همین مقابله و کنترل قادر بودند.» (صفحه 106) کتاب هنری فورد با عنوان «یهود بین‌الملل» هم در همان‌روزها چاپ شد که اخبار تکان‌دهنده‌ای را در مورد پیشرفت تعجب‌آور یهودی‌سازی جامعه آمریکا به دست می‌داد. هرچند که بایکوت یهودیان، هنری فورد را مجبور کرد به‌خاطر این‌کتاب عذرخواهی کند اما او هرگز واقعیات مندرج در کتابش را انکار نکرد.

راهبی ناشناس در کتاب «از گتو تا تخت سلطنت» پیشگویی کرده بود که یهودیان مغرب‌زمین، به‌زودی ارتشی را از 20 میلیون‌نفر در شرق تجهیز می‌کنند تا به تخریب مسیحیت و فرهنگ انسانی بپردازد و سلطنت جهانی یهود را جایگزین کندجالب است که به‌جز ولتر، داستایوفسکی و هنری فورد، بنجامین فرانکلین هم خطر گسترش یهود را گوشزد کرده بوده است. فرانکلین به‌عنوان یکی از رئسای جمهور آمریکا گفته بود بنجامین فرانکلین گفت: یک خطر عظیم وجود دارد و آن یهودیان هستند. که اگر جلوی رشد و توسعه جامعه‌شان در آمریکا گرفته نشود و اگر بنا به قانون، از ورود به آمریکا منع نشوند، 200 سال نخواهد شد که فرزندان آمریکایی باید در مزارع کار کنند تا خوراک خود را تامین کنند.

یهودیان پیش از مرحله دوم تسلط بر جهان، اروپای مسیحی را تقسیم کردند و بلشویسم را در جهان اشاعه دادند تا یاری‌گر کاپیتالیسم باشد. به‌قول مارشالکو همان‌طور که لنین می‌گفت جنگ جهانی اول، روسیه را و سپس جنگ جهانی دوم، اروپا را به یهودیان ارزانی داشت. او می‌گوید راهبی ناشناس به‌نام سیلیزی - وارادی گیولا در کتابی با عنوان «از گتو تا تخت سلطنت» پیشگویی کرده بود که یهودیان مغرب‌زمین، به‌زودی ارتشی را از 20 میلیون‌نفر در شرق تجهیز می‌کنند تا به تخریب مسیحیت و فرهنگ انسانی بپردازد و سلطنت جهانی یهود را جایگزین کند.

ادامه دارد...

یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاج‌وتخت یهود 2
یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاج‌وتخت یهود 3