چهارشنبه 7 آذر 1403

یکی مسئولیت این ماجرا را بپذیرد

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع

آقای مدیر سینمای دهه 60 که خودش راه می‌افتد می‌رود از گل و بلبل بودن دوره مسئولیتش ویدیو پر می‌کند و تاریخ را دوباره می‌نویسد. به آقای فارابی ان دوران هم که از گل نازکتر نمی‌شود گفت. آقایان دیگر هم که مسئولیت فرهنگی و سینمایی داشتند و بعضی‌هایشان دستور معدوم شدن و آتش زدن فیلم‌ها را صادر می‌کردند حالا اصلا همه اصلاحگرا و روشنفکر شدند و انگار از ازل همین بوده‌اند. حتی وقتی فرزند امام...

کیوان کثیریان در اعتماد نوشت: واقعا چرا یک نفر گردن نمی‌گیرد مسئولیت ممنوع شدن بی‌دلیل کار اینهمه بازیگر را که همگی در سنین جوانی و در اوج، از بازیگری محروم ماندند؟

آقای مدیر سینمای دهه 60 که خودش راه می‌افتد می‌رود از گل و بلبل بودن دوره مسئولیتش ویدیو پر می‌کند و تاریخ را دوباره می‌نویسد. به آقای فارابی ان دوران هم که از گل نازکتر نمی‌شود گفت. آقایان دیگر هم که مسئولیت فرهنگی و سینمایی داشتند و بعضی‌هایشان دستور معدوم شدن و آتش زدن فیلم‌ها را صادر می‌کردند حالا اصلا همه اصلاحگرا و روشنفکر شدند و انگار از ازل همین بوده‌اند.

حتی وقتی فرزند امام گفته بوده ما با محرومیت اینها مخالف بودیم، صدا از این جماعت در نمی‌آید. پس چه کسی یا کسانی اجازه ادامه فعالیت اینهمه آدم را ندادند و حتی بهشان نگفتند که چرا و به چه دلیل؟ گروه‌های خودسر؟ امثال مخملباف؟ خشونتگراها؟ کی؟ یکی بیاید روشن و شفاف بگوید چه کسی؟ بگوید اصل ماجرا چه بوده. یکی شجاعت کند و مسئولیت بپذیرد.

اگر بازی در فیلم‌هایی با صحنه‌های فلان مشکل داشت که از "برهنه تاظهر با سرعت" صحنه‌دارتر مگر داشتیم؟ بازیگر مردش هیچ مشکلی برای ادامه فعالیت در سینمای بعد از انقلاب نداشت ولی بازیگر زنش ابدالدهر محروم ماند تا درگذشت. کلی بازیگر از قبل انقلاب آمدند این طرف و خوشبختانه بدون مشکل ادامه دادند، خوشبختانه خیلی‌هایشان - به‌حق - قدر هم دیدند. تازه بعضی‌هایشان دستکم چند فیلم با خانم گوگوش و بقیه بازی کرده بودند و چند فیلم هم در کارنامه داشتند که طبیعتا به زعم مدیران اول انقلاب مورد تایید نبودند. بعضی‌هایشان خوشبختانه و به‌حق مجاز شدند ولی امثال فردین و مفید و پوری بنایی و ملک مطیعی و کلی بازیگر دیگر به‌ناحق سوختند و در حسرت حضور جلوی دوربین غریبانه مردند. زنده‌هایشان هم مردند.

اصلا چه اتفاقی می‌افتاد اگر آنها هم جلوی دوربین می‌آمدند و در زمین سینمای سالم پس از انقلاب بازی می‌کردند؟ همین حالا کلی بازیگر پیش از انقلاب در گوشه و کنار دنیا در کنج خانه‌هایشان دارند سالهای از دست رفته زندگی‌شان را مرور می‌کنند و لابد هی از خودشان می‌پرسند واقعا چرا؟ و پاسخی پیدا نمی‌کنند تا بمیرند و نامشان یک روز بعد از سالها تیتر اخبار شود و ما بگوییم؛ عه! مگر زنده بود؟ مگر ایران بود؟

حالا اگر ایران باشند و خوش شانس باشند، یک تکه در قطعه هنرمندان سهمشان می‌شود، اگر خوش شانس نباشند یا ایران نباشند هم که هیچ.

همیشه این سوال باقی می‌ماند؛ آنها که فعالیتشان مجاز تشخیص داده نشد آیا کاری کردند که بقیه نکردند؟ چه فرقی بین‌شان وجود داشت؟ آیا چیزی را امضا نکردند؟ چیزی گفتند که بقیه نگفتند؟ آیا این جماعت از درون ضربه خوردند که جا برای بعضی‌ها باز شود؟ آیا پای سلیقه شخصی درمیان بود؟ جریان چه بود واقعا؟

چه کسی تصمیم می‌گرفت کی باشد و کی نباشد؟ آنها که آنقدر قدر بودند که برای بود و نبود آدم‌ها تصمیم می‌گرفتند یعنی آنقدر شجاع نیستند که الان بگویند بله ما بودیم و معیار تشخیصمان این بود و دممان گرم که روی فلان اصول ایستادیم و این کار را کردیم؟ بیایند جواب سوال‌ها را بدهند که روی همان اصول فرضی چرا آن یکی مجاز شد و این یکی ممنوع. جواب حرام شدن عمر این همه آدم را کی باید بدهد؟ همه کی بود کی بود من نبودم راه انداخته‌اند؛ یک سری آدم جبون بی‌اصول که حالا در مرگ تک تک اینها اشک تمساح می‌ریزند و پیام هم می‌دهند.

ته ماجرا هم تاریخ ثابت کرد که مردم چقدر ارزش قائلند برای این قبیلهء مظلوم و بی‌گناه و هنرمند که از حق طبیعی شان محروم ماندند بی‌جرم و بی‌جنایت و حالا چقدر مردم بعد از چهل سال محرومیت آنها را دوست دارند و به نیکی ازشان یاد می‌کنند و از یاد نبردندشان.

و چه خوش اقبالند آن سانسورچی‌های بی‌اصول، که معمولا نامشان در شلوغی‌های تاریخ گم می‌شود و چه حیف. امثال بهمن مفید و ده‌ها بهمن مفید و ایرن و فروزان و فردین و ناصر و خیلی‌های دیگر می‌توانستند سالها در سینما کار کنند و هیچ اتفاق بدی هم نیفتد. غالب آنها هم انسان‌هایی سلامت و اصیل بودند.

اصیل‌تر از خیلی‌های دیگر. نه دزد بودند و نه اختلاس کردند. فقط کارشان را انجام دادند. اما نگذاشتند و از بدیهی‌ترین حق انسانی محرومشان کردند. کی‌ها؟ نمی‌دانم اما می‌توانم حدس بزنم. ولی این را میدانم حقی که برگردنشان مانده ممکن است هرگز سکوتشان را نشکند اما بی‌تردید روزی گردنشان را خواهد شکست.