دوشنبه 16 مهر 1403

یک زخم دگر به زخممان افزودند با این خبری که آمد از شاهچراغ

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
یک زخم دگر به زخممان افزودند با این خبری که آمد از شاهچراغ

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ در روز یکشنبه 15 آبان ماه حوزه هنری در محفل شعر حریم میزبان گروهی از شاعران و علاقه‌مندان بود. این محفل شعرفضای ار صمیمی و گرمی داشت و با حضور شاعرانی همچون یوسفعلی میرشکاک، ولی الله کلامی زنجانی، علی انسانی، ناصر فیض، علی محمد مودب، علی داودی، احمد بابایی، مرتضی حیدری آل کثیر، محمود حبیبی کسبی، قاسم صرافان، میلاد عرفان‌پور، مجید لشگری، سورنا...

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ در روز یکشنبه 15 آبان ماه حوزه هنری در محفل شعر حریم میزبان گروهی از شاعران و علاقه‌مندان بود. این محفل شعرفضای ار صمیمی و گرمی داشت و با حضور شاعرانی همچون یوسفعلی میرشکاک، ولی الله کلامی زنجانی، علی انسانی، ناصر فیض، علی محمد مودب، علی داودی، احمد بابایی، مرتضی حیدری آل کثیر، محمود حبیبی کسبی، قاسم صرافان، میلاد عرفان‌پور، مجید لشگری، سورنا جوکار، رضا قاسمی، محمدمهدی خان‌محمدی، مهدی جهاندار، محمدحسن جمشیدی، حسن خسروی وقار، هادی ملک‌پور، مجتبی خرسندی، محسن ناصری، حسین خزایی، الهام صفالو، سیده فرشته حسینی و سمانه خلف‌زاده و جمعی از علاقه‌مندان برگزار شد. شاعران موضوعات شعر‌های خود را در مورد وفات حضرت معصومه (س) و حمله تروریستی به حرم شاهچراغ و اغتشاشات اخیر تقدیم کردند.

در این محفل مجتبی خرسندی غزلی برای حضرت معصومه (س) تقدیم کرد: گنبدت تا که به خورشید کمی مایل شد کار تشخیص برای شعرا مشکل شد زشت و زیبا و بد و خوب ندارد، وقتی "اُدخُلو‌ها بِسَلام" همه را شامل شد با دل خالی و با دست پر از صحن تو رفت هرکه با دست تهی و دل پر داخل شد چه منافات قشنگی‌ست که صاحبخانه بیشتر شد کرمش هرچه گدا کاهل شد از دم "حجره‌ی پروین" تو برخاسته است هرکسی محتشم و مفتقر و مقبل شد رتبه‌ها پیش تو تعریف جدیدی دارند شاه تا زائر درگاه تو شد، سائل شد غبطه‌ها خورده بهشت و حرم و عرش خدا به زمینی که در اطراف حرم منزل شد با دل آمد به حرم شاعر دل‌داده، ولی در مضامین تو جاماند دلش، بی‌دل شد

ولی الله کلامی زنجانی نیز شاعر آئینی در محفل شعر حریم با موضوع حمله تروریستی به شاهچراغ و اغتشاشات اخیر شعر زیر را تقدیم کرد:

امروز جنگ منطقه، جنگ رسانه هاست

گوش عموم خلق به زنگ رسانه‌هاست

هُشدار‌ای جوان نشوی منحرف ز راه

فتنه، مطاع شهر فرنگ رسانه‌هاست.

چون تلخ شد ز قصه شیراز کام ما

بیتی سرود حافظ شیرین کلام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

سیده فرشته حسینی یکی از شاعران انقلابی و خواهر شهید میثم حسینی با حضور در «حریم» با موضوع حادثه تروریستی حرم شاهچراغ این شعر را تقدیم کرد:

غم است و هرچه بگویم از این حدیث کم است نگو دروغ که راوی کبوتر حرم است به بال خونی گلدسته‌ی حرم بنگر از این شهادت صادق چه شاهدی بهتر شکسته آینه کاری عزا گرفته حرم به دوش پیکر زوار را گرفته حرم اگر چه مصحف جان‌ها ورق ورق شده است ولی زیارت زائر قبول حق شده است کجاست آنکه تسلی دهد دل ما را که غم گرفته دل احمد ابن موسی را یه این شکسته دلی‌ای شکسته دل تو مساز تفألی بزن اینک به خواجه‌ی شیراز تفألی زدم و گریه کرد دیوان گفت شکسته سینه‌ی حافظ ز داغ ایران گفت «ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان، چون است» چه کرده اند که امروز ما پر از درد است چه کرده اند که رخسار لاله‌ها زرد است در این زمانه‌ی سفله دگر دلی خوش نیست و کام سعدی شیرین سخت پر از تلخی است دلا خموش دلا خون بخور در این غوغا که گفته سعدی شیراز شرح این غم را «دل شکسته که مرهم نهد دگر بارش یتیم خسته که از پای برکند خارش» حریم دوست همیشه محل احرام است گلوله خورده ببین کودکی که بی نام است گلوله خورده خدایا سرور و سبزی باغ گرفته شاه خراسان عزای شاهچراغ و خادمی که از این داغ شعله ور شده بود شهید بود و در آن دم شهید‌تر شده بود گلوله خورده در این بین نخبه‌ی ایران آهای نخبه پرستان کجاست غیرت تان گلوله خورده زن مهربان آبادی بگو به مدعی زندگی زن آزادی گلوله می‌زند و سینه منفجر شده است دوباره درد در این خطه منتشر شده است مباد مرثیه ما را اسیر غم سازد حماسه شهدا را مباد کم سازد و روی سرخ شقایق مباد زرد شود و خون گرم شهیدان مباد سرد شود به دشمنان قسم خورده حرف ما این است که ضرب سیلی مردم مهیب و سنگین است برای دزدی از این سرزمین تلاش نکن در این قبیله دگر فکر اغتشاش نکن

الهام صفالو نیز با موضوع وطن غزلی تقدیم کرد:

بنشین به روی دامن سبز دماوندت بگذار سر بر شانه‌ی آرام الوندت آتشفشان کن بغض‌های خفته را، اما هرگز نبینم از لبت افتاده لبخندت بر قامت تو دشنه‌ها کی کارگر افتد؟ تا نقش الله است زینت بخش سربندت بر تیغ تو حک شد اشداء علی الکفار عشق است در آماج بی مهری پدافندت با قدرت پوشالی این صحنه گردان‌ها کی خم شده پشت ستبر این خیابان‌ها در مکتبت هم‌پیر داری، هم جوان داری هر روز فصل تازه‌ای از امتحان داری. چون آرمانت زنده‌تر خواهی شد از دیروز گر چه به پیکر زخم‌ها از این و آن داری چشم امید بی پناهان بر دهان توست تا نام حیدر را به گلبانگ اذان داری کی یک وجب از خاک تو تسخیر خواهد شد تا ریشه‌های محکمی در آسمان داری حتی فرشته می‌شود شن در بیابان‌ها وقتی دعاگوی تو شد شاه خراسان‌ها گاهی دلت در فتنه‌ها مضطر شده، اما فهمیده‌ها در پای تو پر پر شده، اما ضحاک‌ها روز تو را، چون شام می‌خواهند شب‌های تو با تیر باران سر شده، اما گهواره‌ای خالی شده میراث مادر‌ها سردار‌ها در دامنت بی سر شده، اما

گاهی تو خنجر خورده‌ای از پشت با تزویر هر کس که ناچیز است نام آور شده، اما سنگر به سنگر کوچه هایت پشت هم هستند مردان تو از باده‌ی جام بلا مستند با چشم خود دیدم دوباره چشم تو‌تر شد شاه چراغت باغی از گل‌های پرپر شد

با اینکه خون می جوشد از پای ضریح اما

هر قطره اش یک زنده رود از جنس باور شد

تابوت‌ها را پرچمت یک یک بغل کرده است بر شانه‌ی هر شهر باور‌ها شناور شد ترسیده کی این شهر از موج بلا وقتی عمری طنین خانه‌ها الله اکبر شد با انقلاب پوچ و محو راهبندان‌ها کی می‌رسد بر میوه‌ی تو دست عریان‌ها تا طفل تو شاگرد آیین سلیمانی است تا پیر تو جان بر کف پیر جمارانی است سرباز‌های تو همه از نسل سلمان است وقتی امیر لشکرت یار خراسانی است بندرنشین تو دلش دلتنگ دلواری جنگل نشین ات پیرو سردار گیلانی است آزادتر از تو که خواهد بود در این دهر شیطان درون بند ایمان تو زندانی است نوروز می‌آید پس از سوز زمستان‌ها در پای تو از پای می‌افتند طوفان‌ها

یک زخم دگر به زخممان افزودند با این خبری که آمد از شاهچراغ 2
یک زخم دگر به زخممان افزودند با این خبری که آمد از شاهچراغ 3