جمعه 9 آذر 1403

22 نکته قرآنی روایی درباره مسأله غدیر

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
22 نکته قرآنی روایی درباره مسأله غدیر

خبرگزاری فارس گروه دیدگاه: علیرضا معاف نوشت: به مناسبت عید سعید غدیر شایسته است نکاتی درباره این واقعه مهم از متن آیات قرآن و خطبه غدیر مرور و بازخوانی شود.

الف) آیه تبلیغ

یَا أَیُهَا الرَسُولُ بَلِغ مَا أُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَمَا بَلَغتَ رِسَالَتَهُ وَاللَهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَاسِ اِنَ اللَهَ لَا یَهدِی القَومَ الکَافِرِین؛ ی! ی [ ی ی ی (م)] ؛ م ی م ی. [] م ی؛ ً می‌. (مائده: 67)

نکات آیه:

1 تبلیغ با وصول فرق دارد. تبلیغ به معنای تلاوت صرف نیست. تبلیغ، وصول همراه با تفسیر و تبیین و موشکافی و بیان مصداق است. یعنی پیامبر ص مامور بود مسأله ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام را به گونه‌ای ابلاغ کند که هیچ شک و شبهه‌ای در آن نباشد.

2 ابلاغ حکم ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام به قدری اهمیت داشته که اگر صورت نمی‌گرفت، گویی اصل دین و تمام گزاره های آن ابلاغ نشده بود.

3 تعبیر یا ایها الرسول گویای این مسأله است که آنچه که پیامبر (ص) مامور به ابلاغ آن بود، از شئون رسالت ایشان بوده.

4 تعبیر والله یعصمک من الناس نشان دهنده این واقعیت است که پیامبر (ص) به دلیل نگرانی از فتنه انگیزی و کارشکنی گروهی از مردم، ابلاغ ولایت امیرالمومنین (ع) را به تاخیر می‌انداخته است. و آن گروه از مردم، مشرکان، کفار و اهل کتاب نبودند زیرا این آیه در اواخر عمر پیامبر اکرم ص نازل شده که در آن زمان آنان در اوج ضعف بودند و اصلا خطری نداشتند که بیم کارشکنی آنان برود. بنابراین منظور از ناس در این آیه منافقینی بودند که تنها امیدشان به وفات پیامبر ص بود تا بتوانند به اسلام ضربه بزنند و مسأله جانشینی پیامبر اکرم ص می‌توانست تمام نقشه های آنان را نقش بر آب کند.

5 مخالفان این پیام و ابلاغ، «کافر» قلمداد شده‌اند که خداوند هدایتشان نمی‌کند: والله لا یهدی القوم الکافرین

6 مطابق برخی روایات، منظور از ما انزل الیک من ربک که پیامبر (ص) ابلاغ آن را به تاخیر انداخته بود، آیه ولایت است: انما ولیکم الله....

ب) آیه ولایت

اِنَمَا وَلِیُکُمُ اللَهُ وَرَسُولُهُ وَالَذِینَ آمَنُوا الَذِینَ یُقِیمُونَ الصَلَاهَ وَیُؤتُونَ الزَکَاهَ وَهُم رَاکِعُونَ؛ ی هستند ی ی [] می‌. (مائده: 55)

نکات آیه:

7 ولایت عبارت است از یک نحوه قرب و نزدیکی که از نوعی ارتباط حکایت می‌کند. از جمله ارتباط محبت، نصرت و تصرف. از آنجا که ولایت محبت و نصرت به برخی مومنان اختصاص ندارد و همه مومنان محب و ناصر یکدیگرند، پس مراد از ولایت در آیه ولایت، ولایت تصرف است. یعنی منظور از عبارت الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه و هم راکعون کسانی هستند که از ولایت تصرف برخوردارند.

8 از آنجا که در این آیه ولایت الذین آمنوا بر ولایت خدا و رسول عطف شده، بنابراین این ولایت از نوع ولایتی است که همان شئون ولایت خدا و رسول را دارا می‌باشد.

9 علاوه بر آنکه لفظ انما دلالت بر حصر می‌کند. پس باید مراد از ولایت در این آیه ولایتی خاص باشد که منحصر در خدا و رسول و برخی مومنان است، نه ولایت عامی که شامل همه مومنان می‌شود. و آن ولایتی است که تنها با معنای رهبری و تصرف سازگار است.

ج) آیه اکمال

الیَومَ یَئِسَ الَذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلَا تَخشَوهُم وَاخشَونِ الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَأَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاِسلَامَ دِینًا؛ کافران [] ; . ی ، م م، م م.(مائده: 3)

نکات آیه:

10 کمال شئ به معنای به دست آمدن آنچه در آن شئ بوده و غرض از آن است، می‌باشد. یعنی شئ به گونه‌ای کامل شد که مقصود حاصل گردید. پس منظور از اکمال دین این است که در آن روز بر تعداد اجزای دین که مجموع معارف و احکام و... است، چیز دیگری افزوده شد که آن را به مقصود نهایی می‌رساند و اگر آن جزء نباشد، دین به مقصود نهایی خود نمی‌رسد.

11 اتمام شئ، یعنی رسیدن چیزی به حدی است که نیازی به چیز دیگری از بیرون خود ندارد‌.

12 مراد از الیوم، یک دوره زمانی نیست، بلکه روز خاصی است که اوصاف مهم و منحصر به فردی دارد: یئس الذین کفروا من دینکم، الملت لکم دینکم، اتممت علیکم نعمتی، رضیت لکم الاسلام دینا.

و آن روزی حساس و نقطه عطفی در تاریخ اسلام است.

13 منظور از کافرانی که ناامید شدند و خداوند به مومنان می‌فرماید از آنان نترسید، منافقان هستند، نه اهل کتاب و مشرکان و کفار مکه. زیرا اهل کتاب و مشرکان و کفار مکه در اواخر بعثت، در نهایت ضعف بودند و دیگر مومنان ترسی از آنان نداشتند.

14 علامه طباطبایی در المیزان در تحلیل عبارت ناامیدی کفار از دین می‌نویسد: ناامیدی کفار منافق، زمانی تحقق می‌یابد که خداوند برای پاسداری دین بعد از پیامبر ص فردی را منصوب نماید. زیرا می‌فهمند که دین از مرحله قائم به شخص به مرحله قائم به نوع رسیده و از حالت حدوث و زوال پذیری به مرحله بقاء و دوام رسیده و میتواند به حیات خود ادامه دهد.

15 رهبر انقلاب در یکی از سخنرانی‌های خو در تفسیر همین بخش از آیه (نا امید شدن کفار از دین) می‌فرمایند:

«درباره هیچ یک از احکام فرعی الهی نیامده است که «اَلیَومَ یَئِسَ الَذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»؛ پس این یک قضیه دیگری است؛ غیر از این احکام فرعی است. آن قضیه چیست؟ قضیه رهبری جامعه اسلامی؛ قضیه نظام حکومت و امامت در جامعه اسلامی. بله، ممکن است تخلف کنند کما اینکه کردند؛ چند قرن بنی‌امیه و بنی‌عباس و امثال اینها با نام امامت و خلافت و مانند اینها، پادشاهی کردند؛ سلطنت کردند [اما] این لطمه‌ای نمیزند به فلسفه غدیر. ماجرای تعیین غدیر، ماجرای تعیین ضابطه است، تعیین قاعده است. یک قاعده‌ای در اسلام درست شد؛ پیغمبر اکرم در ماه‌های آخر عمر، این قاعده را وضع کرد؛ آن قاعده چیست؟ قاعده امامت؛ قاعده ولایت.... این قاعده در غدیر وضع شد. وقتی این قاعده وضع شد، آن‌وقت «یَئِسَ الَذینَ کَفَروا مِن دینِکُم»؛ دیگر دشمنها از اینکه بتوانند مسیر این دین را تغییر بدهند مأیوس میشوند؛ چون مسیر دین آن‌وقتی تغییر پیدا می‌کند که آن نقطه اصلی، آن هسته اصلی تغییر پیدا کند؛ یعنی هسته قدرت، هسته مدیریت، هسته ریاست؛ اگر تغییر پیدا کند، همه‌چیز تغییر می‌کند.» (30/06/95)

16 اثبات نزول این آیه درباره ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام در روز غدیر، که از احادیث متعدد شیعه و سنی بر می‌آید، تاثیر مهمی در معنای مولی در عبارت من کنت مولی... خواهد داشت و آن اینکه اولا آنچه موجب اکمال دین، اتمام نعمت و یاس کافران از دین می‌شود، تنها اعلان دوستی به امیرالمومنین علیه‌السلام نیست. بلکه رخدادی بزرگ در اعلان امامت و پیشوایی ایشان است. و ثانیا اسلامی مورد رضایت خداوند است که مرتبط با ولایت امام علی علیه‌السلام است.

د. سایر نکات:

17 غدیر، خط بطلانی است بر نظریه سکولاریسم سیاسی و سقیفه آغاز تحقق این نظریه در تاریخ اسلام بود. اساسا حقیقت غدیر، مساله حکومت اسلامی است؛ حضرت امام خمینی درباره حقیقت غدیر می‌فرمایند:

«زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسأله این نیست. مسأله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملتها و دست اندرکاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است، این است که قابل نصب است و الا مقامات معنوی قابل نصب نیست یک چیزی نیست که با نصب آن مقام پیدا بشود؛ لکن آن مقامات معنوی که بوده است و آن جامعیتی که برای آن بزرگوار بوده است، اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند و لهذا، می‌بینیم که در عرض صوم و صلاه و امثال اینها می‌آورد و ولایت مجری اینهاست. ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی....

مسأله، مسأله حکومت است، مسأله، مسأله سیاست است، حکومت عِدلِ سیاست است، تمام معنای سیاست است. خدای تبارک و تعالی این حکومت را و این سیاست را امر کرد که پیغمبر به حضرت امیر واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سیاست داشت و حکومت بدون سیاست ممکن نیست. این سیاست و این حکومتی که عجین با سیاست است، در روز عید غدیر برای حضرت امیر ثابت شد. اینکه در روایات هست که بُنِیَ الاسلامُ عَلی خَمس این ولایت، ولایت کلی امامت نیست. آن امامتی که هیچ عملی مقبول نیست، قبول نمی‌شود، الا به اعتقاد به امامت، این معنایش این حکومت نیست.....

از اعوجاج هایی که پیدا شده است مع الأسف، این است که، یعنی اعوجاج زیاد پیدا شده اما بزرگترینش این است که دستهایی از زمان سابق از زمان خلفای اموی و خلفای عباسی علیهم لعنه اللَه از آن زمان دستهایی پیدا شده است که بگویند که دین علی حده از مسائل است و سیاست علی حده از حکومت است. هر چه طرف پایین آمده است، این قوت گرفته است تا وقتی بازیگرهای دنیا که دیدند باید دین را یک چیز تعبدی قرار داد. این بازیگرها آمدند و این طور کردند که ماها هم باورمان آمده بود که دین چکار دارد به سیاست، سیاست مال امپراتورها. این معنایش این است که تخطئه کنیم خدا را و رسول خدا را و امیر المؤمنین را، برای اینکه حکومت سیاست است، حکومت که دعا خواندن نیست، حکومت که نماز نیست، حکومت روزه نیست. حکومت، حکومت عدل، اسباب این می‌شود که اینها اقامه بشود، اما خود حکومت یک دستگاه سیاسی است. آن که می‌گوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدی را کرده است....

غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است، در هر عصری باید حکومتی باشد با سیاست، منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسطه آن سیاست اقامه صلاه کند، اقامه صوم کند، اقامه حج کند، اقامه همه معارف را بکند و راه را باز بگذارد برای اینکه صاحب افکار، یعنی آرام کند که صاحب افکار، افکارشان را با دلگرمی و با آرامش ارائه بدهند. بنا بر این، این طور نیست که ما خیال کنیم که ولایتی که در اینجا می‌گویند، آن امامت است و امامت هم در عرض فروع دین است، نخیر؛ این ولایت عبارت از حکومت است» (صحیفه امام، ج20، ص: 111118)

18 غدیر محور وحدت مسلمانان است نه عامل تفرقه. چراکه اولا بسیاری از اهل سنت بر وقوع حادثه غدیر و اعلان ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام اتفاق نظر دارند و ثانیا کنش سیاسی خود امیرالمومنین علیه‌السلام نیز در سخت ترین شرایط تاریخی بعد از وفات پیامبر اکرم ص، همواره مبتنی بر وحدت امت اسلام بود. چه در ماجرای تعیین خلیفه بعد از وفات پیامبر (ص)، چه در مشورت دادن به خلفا برای پیشبرد امور مسلمین (به گونه‌ای که از خلیفه دوم نقل شده که گفت: لو لا علی لهلک عمر) و چه در ماجرای شرکت در شورای 6 نفره (که فرمود: انی اُکرِهُ الخِلاف) و چه در ماجرای شورش بر علیه خلیفه سوم.

19 تعبیر مَعَ سُلَیمَانَ در آیه 44 سوره مبارکه نمل نشان‌می دهد که اسلام و ایمان به خدای متعال، فقط و فقط از مسیر ولایت ولی خدا می‌گذرد:

قِیلَ لَهَا ادخُلِی الصَرحَ فَلَمَا رَأَتهُ حَسِبَتهُ لُجَهً وَکَشَفَت عَن سَاقَیهَا قَالَ اِنَهُ صَرح مُمَرَد مِن قَوَارِیرَ قَالَت رَبِ اِنِی ظَلَمتُ نَفسِی وَأَسلَمتُ مَعَ سُلَیمَانَ لِلَهِ رَبِ العَالَمِینَ؛ (بلقیس): ی. ی ، ی []، [ ]، : ی []. []: ! ً م، ، [ م]، م. (نمل: 44)

20 نکته مهم در ارتباط با خطبه غدیر آن است که در این خطبه، حضرت رسول نام دوازده امام را تصریحا بیان فرمودند و در چند فراز به امامت امام حسن و امام حسین اشاره کرده‌اند.

در فرازهای پایانی خطبه معروف غدیر می‌فرمایند:

مَعاشِرَ الناسِ، فَبایعُوا الله وَبایعُونی وَبایعُوا عَلِیا أمیرَالمُؤمِنینَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ وَالاءَئِمَهَ مِنهُم فِی الدُنیا وَالاآخِرَهِ کَلِمَهً باقِیهً؛ یهلِکُ الله مَن غَدَرَ وَیرحَمُ مَن وَفی. «فَمَن نَکَثَ فَانَما ینکُثُ عَلی نَفسِهِ وَمَن أَوفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ الله فَسَیؤتیهِ أَجرا عَظیما».

مَعاشِرَ الناسِ، قُولُوا الَذی قُلتُ لَکُم وَسَلِمُوا عَلی عَلِی بِامرَهِ المُؤمِنینَ، وَقُولُوا: «سَمِعنا وَأَطَعنا غُفرانَکَ رَبَنا وَالَیکَ المَصیرُ»، وَقُولُوا: الحَمدُ الله الَذی هَدانا لِهذا وَما کُنا لِنَهتَدِی لَولا أَن هَدانَا الله لَقَد جاءَت رُسُلُ رَبِنا بِالحَقِ».

مَعاشِرَ الناسِ، اءنَ فَضائِلَ عَلِی بنِ أَبیطالِب عِندَ الله عَزَ وَجَلَ وَقَد أَنزَلَها فِی القُرآنِ أَکثَرُ مِن أَن أُحصِیها فی مَقام واحِد، فَمَن أَنبَأَکُم بِها وَعَرَفَها فَصَدِقُوهُ.

مَعاشِرَ الناسِ، مَن یطِعِ الله وَرَسُولَهُ وَعَلِیا وَالاءَئِمَهَ الَذینَ ذَکَرتُهُم فَقَد فازَ فَوزا عَظیما.

مَعاشِرَ الناسِ، السابِقُونَ الی مُبایعَتِهِ وَمُوالاتِهِ وَالتَسلیمِ عَلَیهِ بِامرَهِ المُؤمِنینَ أُولئِکَ هُمُ الفائِزُونَ فی جَناتِ النَعیمِ.

ای مردم، با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان در دنیا و آخرت، به عنوان امامتی که در نسل ایشان باقی است بیعت کنید. خداوند بیعت‌شکنان را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. و هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر عظیمی عنایت می‌فرماید.

ای مردم، آنچه به شما گفتم بگویید، و به علی به عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کنید و بگویید: «شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا مغفرت تو را می‌خواهیم و بازگشت به سوی توست». و بگویید: «اَلحَمدُ الله الَذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنا لِنَهتَدِی لَو لا اَن هَدانَا الله..»: «حمد و سپاس خدای را که ما را به این راه هدایت کرد، و اگر خداوند هدایت نمی‌کرد ما هدایت نمی‌شدیم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده‌اند».

ای مردم، فضایل علی بن ابی‌طالب نزد خداوند که در قرآن آن را نازل کرده بیش از آن است که همه را در یک مجلس بشمارم.

پس هر کس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصدیق کنید.

ای مردم، هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است.

ای مردم، کسانی که برای بیعت با او و قبول ولایت او و سلام کردن به عنوان «امیرالمؤمنین» با او، سبقت بگیرند آنان رستگارانند و در باغ‌های نعمت خواهند بود.

21 معنای ولایت

رهبر معظم انقلاب در تبیین معنای ولایت در خطبه غدیر می‌فرمایند:

«بُعد دیگری که من امروز می‌خواستم قدری روی آن تکیه کنم، کلمه و مضمون «ولایت» است که در ماجرای غدیر تکرار شد:

«من کنت مولاه فهذا علی مولاه». پیامبر اکرم در این ماجرای تاریخی و در این نصب بزرگ، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان کرد. در زبان عربی و زبانهای دیگر، برای این پدیدهای که اسمش حکومت و زمامداری و حکمرانی است یعنی کسی یا جماعتی که بر یک جامعه حکومت می‌کند و فرمان میراند تعبیرات گوناگونی آورده شده است که هریک از این تعبیرات، اشاره به جهت خاصی است. مثلًا تعبیر حکومت، اشاره به این دارد که آن کسی که در رأس قدرت است، یا آن جماعتی که در رأس قدرتند، حکم می‌کنند و جامعه و افراد مردم، حکم و فرمان آنها را اطاعت می‌کنند. یک تعبیر دیگر، تعبیر سلطنت است که به معنای مسلط بودن و مقتدر بودن و امور را در سلطه خود درآوردن است. در فارسی نیز همین تعابیر وجود دارد. مثلًا زمامداری، اشاره به یک جنبه از حکومت است. یا مثلًا حکمرانی و فرماندهی، هرکدام به یک جنبه اشاره می‌کند. در اسلام، بیشتر از همه بر روی کلمه «ولایت» تکیه شده است. هم در اینجا و هم در آیه شریفه «اِنَما وَلِیُکُمُ اللَهُ وَ رَسُولُهُ»، پدیده حکومت را با نام «ولایت» بیان کرده است.

ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دو چیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتیکه دو ریسمان، محکم به هم تابیده میشوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی «ولایت» میگویند. ولایت، یعنی اتصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر. همه معانیای که برای «ولایت» در لغت ذکر شده است معنای محبت، معنای قیومیت و بقیه معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست از این جهت است که در هرکدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلًا «ولایت» به معنای محبت است؛ چون محب و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتصال معنوی دارند و جدا کردنشان از یکدیگر، امکانپذیر نیست.

اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان می‌کند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا یعنی اشتقاقات کلمه ولایت معرفی می‌کند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرتِ حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگیِ جداییناپذیری از هم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسأله حکومت برای ما معنا می‌کند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیشبینی کرده است، نیست. اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد نه رابطه محبت و التیام و پیوستگی این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینیِ نَسَبی منهای فضایل و کیفیات حقیقی که در حکومت شرط است در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولی، با مردمی که ولایتِ بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبتآمیز و همانطوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد یعنی «بَعَثَ فِیهِم رَسُولًا مِن أَنفُسِهِم»[1] یا «بعث منهم»: از خود آنها کسی را مبعوث کرده است باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهدهدار مسأله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.» (06/02/1376)

22 بیست و دوم بهمن 57؛ عید غدیر ملت ایران

رهبر حکیم انقلاب تعابیر جالب توجهی درباره نسبت پیروزی انقلاب با اعیاد بزرگ اسلامی دارند که خواندن آن خالی از لطف نیست:

«بیست و دوم بهمن، عید حقیقی برای ملت ماست. بیست و دوم بهمن، برای ملت ما در حکم عید فطری است که ملت در آن، از یک دوران روزه سخت خارج شد؛ دورانی که محرومیت از تغذیه معنوی و مادی را بر ملت ما تحمیل کرده بودند. بیست و دوم بهمن، در حکم عید قربان است؛ زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود که ملت ما اسماعیلهای خودش را قربانی کرد. بیست و دوم بهمن، در حکم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود که نعمت ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهی، برای ملت ایران صورت عملی و تحقق خارجی گرفت.» (04/11/1368)

[1]. آل عمران: 164

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

غدیر

عیدغدیر عیدسعیدغدیر علیرضا معاف پیامبر اکرم حضرت علی این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است