آتش در زاگرس، آتش بر جان ایران است
چه خشکسالی باشد و چه ترسالی، آتشسوزی در جنگلها و مراتع ایران بهویژه در منطقههای زاگرسی به رخدادی عادی بدل شده است. در ترسالیها، رشد زیاد گیاهان علفی در بهار و خشک شدن آنها در اواخر بهار خطر را افزایش میدهد و در خشکسالیها، کمبود رطوبت خطرساز میشود. در این میان، عاملهای پرشماری را هم میتوان در زمرهی جرقهسازهای اولیهای که آتش را به جان طبیعت کشور میاندازند، برشمرد.
در ایران، بهندرت میتوان عاملی طبیعی (مانند آذرخش) برای شروع آتشسوزیها یافت و واقعیت این است که انسانها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم سببساز بروز آتشسوزی جنگلها و مراتع هستند. روشن کردن آتش از سوی شکارچیان و طبیعتپیمایان و چوپانان و خاموش نکردن کامل آن پس از استفاده، ریختوپاش بعضی زبالهها مانند شیشه که میتواند نور خورشید را متمرکز کند، سوزاندن کلش باقیمانده در کشتزارها پس از برداشت محصول، فعالیت غیرقانونی زغالگیران، تغییرات اقلیمی، و گاه اختلافهای قومی یا شخصی و انتقامگیریها از جمله علتهای آتش گرفتن پهنههای طبیعی هستند.
در اینجا بد نیست که به یک عامل «موریانهای» اشاره کنم؛ دهها میلیون دام در کوهستان زاگرس میچرند که دهها هزار چوپان همراه آنها خوراک و چای و آب گرم خود را غالبا با سوزاندن بوتهها و درختچهها و شاخهی درختان درست میکنند. در کشوری که منابع عظیم نفت و گاز دارد، اینگونه تأمین سوخت حقیقتا هیچ توجیهی ندارد و مایهی شرمساری است. سوزاندن چندین بوته و شاخه در هر روز به دست هر یک از دهها هزار چوپان (بهاضافهی کارهای مشابه به دست انبوه گردشگران) عاملی است که همچون موریانه جنگلها و مراتع ما را از درون میخورد و اثر کلی و درازمدت آن حتی بیشتر از آتشسوزیهای پردامنه است. دادن چراغهای نفتی یا گازی به چوپانان و راهاندازی سامانههای کارآمد سوخترسانی به آنان نهتنها میتواند عامل موریانهای سوختن طبیعت را ضعیف کند، بلکه میتواند از بروز درصد درخور توجهی از آتشسوزیهای گسترده هم جلوگیری کند.
از سوی دیگر، تجربهی سازمانهای مردمنهاد در جلب همکاری چوپانان و آموزش آنان نشان داده که این قشر میتواند نقش تعیینکننده در جلوگیری از آتشسوزی و همچنین مهار آتش داشته باشد. امسال، در چند نقطه از زاگرس (برای مثال در روشنکوه استان فارس) چوپانان و دیگر گروههای محلی توانستهاند با کولهپشتیهای آبپاش یا آتشکوبها و دمندههایی که فعالان محیط زیست در اختیارشان گذاشته بودند، آتشسوزیهایی را در همان ابتدا مهار و از بروز یک فاجعه جلوگیری کنند. اگر برای چوپانان و گروههایی از روستاییان نزدیک به منطقههای مستعد آتشسوزی که بهطور معمول در مهار آتش مشارکت دارند، مشوقهایی در نظر گرفته شود، بسیار اثرگذار خواهد بود. برای مثال، اهدای کفش و کولهپشتی کوهنوردی، چراغ پیشانی، پوشاک مناسب، و حسب مورد دادن تقدیرنامه میتواند در جلب مشارکت جامعههای محلی بسیار مؤثر باشد. هر جا که سازمانهای مردمنهاد و گروههای محلی توانستهاند با جذب کمکهای مردمی اینگونه تجهیزات را فراهم کنند، دیدهایم که فعالیتهای مهار آتشسوزی به میزان محسوسی مؤثرتر بوده است.
نکتهی مهم دیگر، لزوم مشارکت نیروهای نظامی در فعالیت مهار آتش است. طبق قانون و رویههای موجود، لازم است ستاد مدیریت بحران و مسوولان منابع طبیعی از نیروهای نظامی درخواست کمک کنند تا آنان وارد موضوع شوند. اما، گاه (شاید به دلیل آن که میخواهند قصور خود را در پیشگیری از آتشسوزی یا مهار آن کمتر نشان دهند) درخواست صورت نمیگیرد یا دیر انجام میشود و دامنهی آتش گسترده میشود. بدیهی است که این نهادها و نیز نیروهای هلال احمر باید به بالگردها یا هواپیماهای ویژهی مهار آتش و تجهیزات پیشرفتهی دیگر هم مجهز شوند.
آتشسوزی در جنگلها و مراتع، آسیب سختی به خاک و منابع آب وارد میسازد، اما اگر این پهنهها پس از آتشسوزی حفاظت شوند، طبیعت با سرعت خوبی خود را بازیابی میکند؛ پژوهشها و مشاهدههای عینی نشان داده که معمولا علفهای «پیشتاز» در همان سال نخست پس از آتشسوزی، گونههای دیرزی در سالهای دوم و سوم، و گونههای درختچهای و درختی پس از سه چهار سال، رویشی خواهند داشت که بهخوبی محسوس خواهد بود. عملیاتی مانند کاشت نهالهای بومی و کپهکاری میتواند چهرهی منطقه را پس از حدود ده سال تا حد زیادی به وضع اولیه شبیه کند. ضرورت دارد که پهنههای آتشگرفته برای چند سال از گزند دام در امان بمانند و اجازهی تصرف آنها برای کشاورزی و انواع زمینخواریها هم داده نشود. در این صورت، انگیزهی کسانی که احتمالا به قصد تصرف زمین دست به آتشسوزی عمدی میزنند، ضعیف و برنامهی ناجوانمردانهشان عقیم میگردد.
*کنشگر محیطزیست
4747
کد خبر 1527039