اثبات وجود خدا در مناظره امام صادق (ع) با منکران
![اثبات وجود خدا در مناظره امام صادق (ع) با منکران](https://econews.ir/files/images/content-large/603300959285762.jpg?rev=20220527-11)
با این وجود طرح شبهه از سوی منکران خدا و قائلان به ثنویت گاهی به قدری دشوار بود که امام چارهای نمیدید جز اینکه خود وارد عرصه مناظره شوند. بهرهگیری از آیات قرآن، ارائه استدلال با منطق خود فرقهها، استفاده از مثالها و حتی در گاهی موارد بهره از معجزات عینی، از روشهایی بود که امام صادق علیهالسلام در احتجاج از آنها استفاده میکردند.
به عنوان نمونه دو گانهپرستی به حضور امام صادق علیهالسلام آمد و از عقیده خود دفاع میکرد؛ عقیدهاش این بود که جهان هستی دارای دو خدا است: یکی خدای نیکیها و دیگری خدای بدیها. امام صادق در رد عقیده او و هرگونه دوگانهپرستی چنین فرمود: اینکه تو میگویی خدا دوتا است، بیرون از این تصورات نیستند: 1- یا هر دو نیرومند و قدیم هستند 2- یا هر دو ناتوان هستند 3- یا یکی قوی و دیگری ناتوان است. پس چرا یکی از آنها دیگری را از صحنه خارج نمیکند تا خود به تنهایی بر جهان حکومت کند؟ در صورتی که یکی قوی و دیگری ضعیف باشد، ثابت میشود که خدا یکتا است به واسطه عجز و ناتوانی که در دومی فرض شد.
امام در این فراز با استفاده از استدلال فلسفی و با بهرهگیری از یک مثال همهفهم، به آن فرد فهماندند که اگر جهان را دو نفر اداره کنند، همین امر سبب تعارض بین آن دو و در نهایت بر هم خوردن نظم عالم میشود؛ چرا که هیچ دو نفری نیستند که در یک امری با هم مشارکت کنند و بین آنها تعارضی در عقاید و رفتارها به وجود نیاید.
هشام میگوید: آن دو گانهپرست بحث در مورد دوگانه پرستی را به اصل وجود خدا کشانید. به امام صادق علیهالسلام گفت: دلیل شما بر وجود خدا چیست؟ فرمود وجود آن همه ساختهها بیانگر وجود سازنده است، چنان که وقتی که تو ساختمان استوار و محکم و سربر افراشتهای را دیدی، یقین پیدا میکنی که آن ساختمان، بنایی داشته است، گرچه تو آن بنا را ندیده باشی.
همان طور که میبینیم، امام نیز در اینجا از مثال بهره بردند. حضرت برای اثبات وجود خدا، توجه به ساختمان دادند که جز یک بنا نمیتواند آن را بسازد؛ حال چگونه ممکن است تدبیر این عالم و عناصر شگفتانگیز و دقیق آن بدون خالقی مدبر بوده باشد؟ بعد آن فرد ادامه داد پس او چیست؟ فرمود: او چیزی بر خلاف چیزها؛ وقتی میگویم چیزی است، توجه کن یک معنی ثابت میشود و اینکه او چیزی است به معنی واقعی چیز بودن، اما جسم و صورت نیست؛ نه حس و نه درک میشود و با حواس پنجگانه درک نمیشود؛ خیال او را نمییابد، گذشت قرنها کم و کاستی در او به وجود نمیآورد و زمان در او تغییری نمیدهد.
گفت پس شما میگویید او سمیع و بصیر است. فرمود: سمیع و بصیر است، میشنود، اما نه با عضو میبیند، اما بدون آلت بینایی به نفس خود میشنود و میبیند. اینکه میگویم به نفس خود میشنود و میبیند نه این است که او شیء است و نفس شیء دیگر چون تو از من میپرسی و باید طوری تعبیر کنم که بفهمی، میگویم با تمام ذات خود میشنود! باز نه این کل و تمامی را که گفتم جزء و بعض باشد. میخواهم به تو بفهمانم تعبیر از من است منظورم جز این نیست که خدا سمیع و بصیر و عالم و خبیر است، بدون اینکه اختلافی در ذات و یا اختلاف در معنی پیدا کند. (منبع: الکافی (ط - الاسلامیه)،