یک‌شنبه 4 آذر 1403

از دیدگاه معرفت شناسی انقلاب اسلامی ایران یک پارادایم بود

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
از دیدگاه معرفت شناسی انقلاب اسلامی ایران یک پارادایم بود

عضو اندیشکده آمایش بنیادین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفت: ازدیدگاه معرفت شناسی انقلاب ایران یک پارادایم بود که در چهل و اندی سال پیش برپایه سه اصل آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی توسط رهبری انقلاب و مردم ایران ارائه و به تصویب جمهور ایرانیان رسید. اکنون محققان و دانشمندان ایرانی برآنند که این پارادایم را به سندی راهبردی برای اجرا تبدیل کنند.

به گزارش ایسنا، اکنون که کشورمان در عصر پیشرفت های پرشتاب علمی، اطلاعاتی، ارتباطی و شناختی و نیز تحولات بینشی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی قرار دارد. در گام دوم انقلاب اسلامی، باید توانمندی‌ها و ظرفیت‌های تمدنی ملی و اسلامی خود را با استفاده از علم و فناوری روز و تجارب بومی و جهانی برای نیل به تمدن نوین اسلامی ایرانی شکوفا کند و آن را برای حل مسائل اساسی کشور و تعالی و سعادت خود به خدمت درآورد.

با این رویکرد رهبر انقلاب اسلامی در دوم خرداد 1390 با انتصاب ده تن از اندیشمندان حوزه و دانشگاه بر تدوین سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تاکید فرمودند و با دستور تاسیس مرکز الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت ماموریت تدوین سند الگو را به مرکز الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت سپردند. به دنبال این فرمان پیش نویس الگوی پیشرفت با مشارکت گسترده متفکران و صاحبنظران حوزه و دانشگاه و طرح و بررسی در اندیشکده های متعدد مرکز، بر پایه جهان بینی، اصول، ارزش‌ها و آموزه‌های اسلام و آرمان‌های انقلاب اسلامی و با توجه به مقتضیات اجتماعی، اقلیمی و میراث فرهنگی کشورمان، با روش های علمی و با استفاده از دانش روز و دستاوردهای بشری طراحی شد.

این پیش‌نویس با فراخوان رهبر معظم انقلاب در معرض نقد و پیشنهاد متخصصان، سیاست‌گذاران، قانون‌گذاران، برنامه ریزان و مجریان کشور قرار گرفت و در پرتو نقدها و پیشنهادها، کمال و ارتقا یافت و درحال نهایی شدن است.

محمدحسین رامشت عضو اندیشکده آمایش بنیادین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به نقد و ارزیابی عملکرد مرکز طی یک دهه گذشته پرداخت و گفت: منظور از تشکیل مرکزالگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، به تعبیری تبدیل پارادایم انقلاب به سندی راهبردیست که مهمترین ویژگی ان استقلال از پارادایم "خیز رشد روستو " و برسمیت شناختن ویژگی های زیست پذیری سرزمین و سازمندی های ساکنین ایران زمین است.

مشروح این گفت و گو را در ادامه بخوانید.

*با توجه به اینکه بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در شعار «جمهوری اسلامی» از نظر تقدم و تأخر، جمهوری را بر اسلامی مقدم می دانستند، چرا در نامگذاری اسم مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت «اسلامی» بر «ایرانی» مقدم نوشته شد. آیا دوگانه ای در این زمینه وجود دارد یا اسلام و ایران به عنوان ظرف و مظروف در هر دو نامگذاری ملاک بوده است؟

منطق شناخت و فهم ساکنین سرزمین ها با فرهنگ های گوناگون با یکدیگر تفاوت دارد یعنی زبان، فرهنگ و مکان سبب می شود کسانی که در یک پهنه از سرزمینی زندگی می کنند، فهم متفاوتی از جهان نسبت به جوامع فرهنگی دیگر داشته باشند. این نظریه بر این نکته تاکید دارد که منطق فهم انسان ها در پهنه های فرهنگی مختلف، متفاوت است وبراین سیاق راه های دستیابی به پیشرفت و توسعه هر ملتی می‌تواند متفاوت باشد.

لذا منظور از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت این است که پارادیمی را بوجود آورده که مختص زیست ساکنین سرزمین ایران است. این در حالی است که غرب معتقد است" توسعه" یک پارادایم جهان شمول است و همه باید از آن تمکین کنند. اما مرکز الگو برخلاف غرب چنین ادعایی ندارد، بلکه معتقد است فرهنگ ها مختلف، فهم متفاونی از جهان دارند و براساس همان فهم، پارادیم توسعه خود را تهیه می کنند. به عبارت دیگر مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ادعای جهان شمولی برای پیشرفت ندارد، بلکه این الگو را برای ایران ودرجوف مسائل مبتلا به آن تهیه کرده، حال انکه غرب تفاوت های اجتماعی فرهنگ ها را نادیده می گیرد و معتقد است همه کشورها باید از الگوی توسعه پیروی کنند و مدرن شدن را تنها درچنین فضایی ممکن می‌داند. لازم به یاد آوری ست که درهیچ یک از اسناد راهبردی دیگر کشور ها از سرزمین و هویت مکانی انها نامی برده نشده است و سند الگو از این نظر منحصر بفرد است.

اما درپاسخ به سوال اول شما، در عبارت جمهوری اسلامی، جمهوریت بر مبنای نظام معنایی اسلام تبلور می یابد. زیرا جمهوریت می‌تواند درنظام های مختلفی مانند نظام لیبرال دمکراسی و... شکل گیرد و دراینجا جمهوریت درنظام اسلامی شکل گرفته است. تفاوت دموکراسی با جمهوری اسلامی در اینجاست که جمهوریت پذیرفته می شود، اما اسلام جایگرین نظام لیبرالیسم می شود.

بنابراین دو گانه ای میان اسلام و جمهوریت وجود ندارد. در نظام جمهوری اسلامی مردم سالاری دینی مطرح است، اما در دموکراسی اروپایی ایده های احزاب و در دموکراسی آمریکایی، خواست شرکت های بزرگ میدان داری میکند. بنابراین وقتی صحبت از جمهوری اسلامی می‌شود، اسلام صفتی برای جمهوریت تلقی می‌شود و البته باید توجه داشت که مردم سالاری دینی ماهیت متفاوتی از دموکراسی غربی دارد. غرب بر این اعتقاد است که دموکراسی تنها وتنها در قالب یک نظام لیبرالیستی می‌تواند تحقق یابد وبه همین خاطر احزاب در نظام کمونیستی راهم نمی پذیرند، زیرا اعتقاد دارند که دموکراسی در نظام اقتصادی و فرهنگی لیبرالیستی شکل میگیرد ولاغیر.

مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، ادعای جهان شمولی برای پیشرفت ندارد، بلکه معتقد است پیشرفت هر جامعه ای براساس منطق و هویت فرهنگی ان جامعه امکان پذیراست.

*آیا سند الگو منطبق بر شرایط ایران تدوین شده یا صرفا اسلامی است و مناسب برای تمامی کشورهای اسلامی است؟

این سند در واقع یک سند راهبردی است که از پارادیمی نشات می گیرد که 40-45 سال پیش اتفاق افتاد. آمریکایی ها حدود 60 سال پیش با یک مشکل اساسی یعنی نفوذ شدید کمونیسم در دنیا مواجه شدند و دانشمندان هاروارد و M.I.T تئوری‌های مختلفی برای مقابله با نفوذ کمونیسم ارائه دادند. «روستو» یکی از این دانشمندان بود که تئوری "خیز رشد "را ارائه داد که بعد ها به پارادایم "توسعه " معروف شد.. وی برخلاف دیگر محققان، راه کارهای تسهیلاتی مانند طرح مارشال، اصل چهار ترومن و... معتقد به طرحی مبنایی بود. وی معتقد بود طرح های تسهیلاتی نتیجه ای جز افزایش هزینه برای امریکا دربرنخواهد داشت. لذا به طرح پارادایمی مبادرت کرد که تقابل با نفوذ کمونیست را در جای دیگری می‌دید. وی معتقد بود تمام کشورهای حائل که تمایل به شوروی دارند وبه تعبیری یاران تفکر اشتراکی هستند، کشاورزان این کشورها هستند وبا توجه به جمعیت کثیر آنها باید دکترینی را دنبال کرد که این جمعیت مضمحل شود ویا آنقدر جمعیتشان کاهش یابد که دیگر نتوانند انقلاب های مردمی را بوجود اورند. ازاین‌رو شهر وشهر نشینی به عنوان یک هدف دست دوم مطرح و فعالیت های علمی واجتماعی و فرهنگی وسیعی برای توجیه جوامع جهان سوم شروع گردید که تمام این فعالیت ها را می‌تواند در شهر به عنوان یک مکان مرجح خلاصه کرد. از این رو دانشمندان جامعه شناس واقتصادانان سیری تکوینی برای جوامع روستایی و کوچ نشینان تدوین نمودند وبه همه قبولاندند که شهر وشهر نشینی اخرین مرحله تکوینی جوامع بشری است.

این تفکر در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران به اجرا درآمد و جمعیت روستایی ایران از 80 درصد به 20 درصد کاهش یافت. در اجرای این سیاست کانون تولید کشورها (روستاها) از بین رفت و کانون‌های دیگری جایگزین شد که موجب وابستگی همه جانبه به نظام گردش سرمایه بود. این برنامه با عنوان مدرنیزاسیون، نوسازی و تقابل سنت و مدرنیته اجرا شد. ونتیجه اجرای این سیاست در کشور ایران گریزان شدن سازمندیهای مختلف موجود در کشور، ازهویت اجتماعی خود بود. بطوریکه بسیاری از افراد با حذف پسوند فامیل های خود چنین تمایلی را عملا بروز دادند. بعد از 4 دهه اجرای برنامه های روستو تحت عناوین برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی وبعضا فرهنگی درایران، نتایجی حاصل شد که مهمترین آن را می‌توان در وابستگی کشور به بیگانگان، شکاف فقر وغنی، از هم پاشیدگی هویت اجتماعی سازمندیهای ایران و.... دانست. این نتایج سبب شد که جامع عقول ایرانیان اجرای این پارادایم را رد و با انقلاب اسلامی الغای اجرای این پارادایم را خواستار شدند. انقلاب اسلامی نه تنها به معنی الغای این پارادایم بود، که طرح یک پارادایم جدید جایگزین را هم مطرح می کرد. پارادایمی که بر سه پایه استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی استوار شده بود، این بدان معنی بود که می‌خواهیم از پارادایم روستو "آزاد " باشیم و خودمان برای پیشرفت وتوسعه خود مستقل، پارادایم جدیدی براساس فرهنگ جامعه ایرانی تدارک کنیم. اکنون محققان و دانشمندان ایرانی سعی دارند این پارادایم ملی که به تصویب جمهور ایرانیان رسیده را به سندی راهبردی تبدیل کنند، تا در مقاطع زمانی معین اجرایی شود.

دو رکن اساسی در سند الگو وجود دارد.

اول اینکه، سند ایرانی است و براساس درک و فهم ساکنان این سرزمین، راهبرد پیشرفت تهیه شده است.

دوم آنکه پایه این سند براساس ارزش ها و هنجارهای فرهنگی واسلامی استوار شده و ارزش های حکمرانی نظام لیبرایسم دراین سند جایگاهی ندارد.

*ماهیت سند الگو چیست؟ آیا یک کلان‌نظریه، یک سند راهبردی است و یا صرفا یک گفتمان فراگیر اجتماعی است؟

این سند یک پارادایم درحوزه فضای سرزمینی است. پارادایم مجموعه ای از مفاهیمی است که از یکدیگر پشتیبانی معنایی می کنند. در حوزه علوم مختلف، پارادایم های متعددی وجود دارد و نظریه های گوناگونی می تواند آن پارادایمها را پشتیبانی کند.

الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یک پارادایم است. یعنی مجموعه فکری است که در حوزه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی واقتصادی به دنبال ارائه نظریه هایی ست تا به نیازهای جامعه خود درچارچوبی عقلانی پاسخ دهد. بدیهی است که جایگزین کردن پارادایم پیشرفت بجای پارادایم توسعه روستو خود یک بداعت در ضمینه فکری تلقی می‌شود ومقبولیت ان، درگرو تبدیل ان به یک گفتمان همکانی است والبته که خواستگاه، دکترین واهداف این پارادایم با انچه روستو و دوستانش بیش از پنج دهه دراجرای ان کوشش نمودند تفاوتی ماهوی دارد.

*نسبت سند الگو با تمدن نوین اسلامی چیست؟

هر پارادایمی یک خاستگاه، یک دکترین و یک هدف غایی دارد. خاستگاه یعنی شما با چه مساله ای روبرو بوده اید که چنین ایده ای برای شما مطرح شده است؟ پارادایم توسعه نشات گرفته ازیک مساله برای حاکمیت آمریکا بود و آن پارادایم برای جلوگیری ازنفوذ کمونیسم در کشورهای جهان سوم ارائه گردید. پارادایم توسعه روستو اگرچه خاستگاهی سیاسی داشت، ولی در قالب دکترینی اقتصادی پیاده شد و برای رسیدن به اهدافش از شیوه وراهبردی اقتصادی استفاده کرد. اهداف نهایی آنها دستیابی به هژمونی جهانی درقالب مصرف انبوه کشورهای وابسته بود شکل (1).

شکل 1: خاستگاه، دکترین وهدف پارادایم توسعه روستو

خاستگاه پارادایم پیشرفت، نظام مسائل ایران و دکترین آن هنجاری و هدف نهایی ان دستیابی به بلوغی مدنی است که اصطلاحا به آن تمدن گفته می‌شود. جامعه ای به رشد وبلوغ مدنی می‌رسد که قادر باشد مشکلات ومعضلات خود را، خود بشناسد وانها رابتواند به مسئله تبدیل وانگاه برای حل ان اقدامی عقلایی بکند. البته می‌توان پارادایم پیشرفت را رقیب پارادایم توسعه نیز تلقی کرد. زیرا این پارادایم هم در خاستگاه وهم در دکترین وهم دراهداف به آن‌چه روستو ارائه کرد، درتضادی محتوایی است. ایجاد بلوغ مدنی درست درتضاد با مرحله پنجم پارادایم توسعه یعنی مصرف انبوه است. جامعه ای که هرروز بیش از گذشته دستاوردهای دیگران را به یمن ثروت های باد اورده مصرف می کند، متمدن نام نمی نهد. برای مثال کشورهای جنوبی حوزه خلیج فارس خیلی مرفه تر از کشورهای اروپایی زندگی می‌کنند، اما هرگز کسی به آنها متمدن نمی گوید، چون آنها مصرف کننده دستاورد های دیگران هستند و همواره برای حل مسائل خود، به بیگانگان چشم دوخته اند. هدف نهایی پارادایم پیشرفت نه برخورداری از دستاوردهای دیگران که دستیابی به بلوغ مدنی و فراورش تمدنی به یمن خلاقیت های جوانان این کشور است و دربازه ای 50 ساله ان شاءالله این ارزو را تحقق خواهد بخشید.

*«پیشرفت» در الگوی اسلامی ایرانی تفاوتی با مفاهیمی مانند توسعه دارد؟

توسعه به مفهوم خاص وتخصصی خود یک پارادایم است. مغالطه ای درباره پیشرفت و توسعه همواره صورت گرفته وآن این که گفته می‌شود توسعه در فرایندی زمانی تکوین یافته و عقبه علمی قوی دارد. گفته می‌شود ابتدا مفهوم رشد مطرح شده، سپس به مرحله ترقی راه یافته و در اخر در مفهوم توسعه تجلی یافته است. واژه process د معنای فارسی به معنای ترقی است، نه پیشرفت. جامعه روشنفکری ایران بعد انقلاب مشروطه از واژه ترقی به مفهوم process بسیار استفاده می کرد و حتی حزبی به اسم ترقی ایجاد شد. لفظ process در فارسی درابتدا ترقی معنا شد، اما هرگز به معنای پیشرفت نبوده است واینکه بعضی ها پیشرفت را مرحله ای از فرایند تکوین توسعه می‌دانند یک مغالطه ادبی است.

واژه پیشرفت یک لغت فارسی با مفهومی جدید است و اشکالی هم ندارد که در بین مفاهیم مطرح در دنیا مشابه نداشته باشد. «پیشرفت» درمرکز الگوی اسلامی ایرانی معنای یک دستگاه معنایی دارد که درپی درک جدیدی از مسائل جامعه و پاسخ متفاوتی به معضلات و تحول اجتماعی ایرانیان دارد. لذا پیشرفت از نظر معرفت شناسی در الگو به مفهوم طرح یک پارادایم در حوزه علوم فضا واجتماع است واز این رو که یک پارادایم است البته هم از نظر خاستگاه، هم از نظر دکترین و هم از نظر اهداف با پارادایم توسعه روستو تفاوت ماهوی دارد.

* نسبت سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با الگوی توسعه پایدار چیست؟

درتوضیح این مطلب نگاهی گذرا به تاریخ اجرای نظریه روستو درکشورهای جهان سوم ضروریست. در توسعه روستو مهمترین شاخص رشد قلمداد شده است. درهمان ابتدای اجرای این نظریه با نام رشد درکشورهای حائل، مشکلات عدیده ای را بوجود آورد، لذا بعد از یک دوره به واژه توسعه، پسوندی تحت عنوان توسعه همه جانبه افزوده شد. زیرا عدم رشد همتراز دربخش های مختلف نمی‌توانست استمرار یابد. مثلا دیده می‌شد، شهرسازی خیلی رشد کرده، اما حمل و نقل به اندازه آن رشد نداشته است و این دو نمی توانند همدیگر را پشتیبانی کنند.

بنابراین در ادبیات علمی در ایران به جای توسعه بخشی، توسعه همه جانبه جایگزین گردید. زیرا مشکل عدم توازن مسئله ای بود که رشد بخشی برای فضای ایران بوجود اورده بود.

با اجرای توسعه همه جانبه دریک دوره کوتاه، مشکلات وآسیب های فراوانی متوجه محیط زیست شد. هوا آلوده شد، روخانه ها خشک شدند و مراتع وجنگل ها به تاراج رفت.

لذا برای رفع این مشکل ناگهان درادبیات علمی واژه توسعه پایدار مطرح شد. نتایج حاصل از توسعه پایدار حتی درجوامع پیشرفته بسیار شگفت انگیزتر بود وآن اینکه خلاقیت جوامع به کمایی ذهنی فرو می رفت.

لذا درآخرین اقدام برای تصحیح این مشکل واژه خلاق مطرح واکنون در نوشتارها صحبت از توسعه خلاق، شهر خلاق و... می‌شود شکل (2).

همه این اتفاقات وچرخش ها بدان معنی است که پارادایم روستو برای کشورهای حائل تاچه اندازه مصیبت وار بوده است. لذا درپاسخ به سوال شما نمی‌تواند معضلی از یک پارادایم را با پارادایم دیگری چون پیشرفت جواب داد. درپارادایم پیشرفت با توجه به رسمیت شناختن سازمندی های اجتماعی متعدد وتوجه به رمز زیست های آنها موضوع پایداری، محلی از اِعراب ندارد زیرا ناپایداری مشکل ناشی از اجرای پارادایم توسعه روستو بوده ، لذا نمی‌توان نسبتی برای آن با پارادایم پیشرفت قائل شد.

اینکه گفته می شود نظریه توسعه در همه جهان پذیرفته شده، یک مغالطه علمی است. درحال حاضریک جبهه علمی بسیار گسترده علیه نظریه توسعه روستو در حال شکل گیری است. باشگاه رم، کنفرانس پاریس، کیوتو یا کنفرانس گلاسکو درسال جاری همه شورشی بر پارادایم روستو ونظام گردش سرمایه درجهان است.

شعار کنفرانس گلاسکو «رشد صفر» بود. طرح این شعاریعنی پایه اصلی نظریه روستو (رشد) از بنیان باید ویران شود، شکل (3). امروزه دایورسیتی اجتماعی در کلاس ها تدریس می‌شود واین یعنی مخالفت صریح علمی با یکسان سازی وجهانی سازی که هدف غایی روستو بوده است.

شکل3: پایه های اصلی پارادایم توسعه روستو

امروزه موجی از مخالفت ها درباره این تفکر که همه دنیا باید یک نوع فکر کنند، یک نوع سبک زندگی داشته باشند واینگونه بیاندیشند آغاز شده. به تعبیری دیگر همین تغییر مواضع وانشاء کردن واژه های جدید چون توسعه بخشی، توسعه همه جانبه، توسعه پایدار و توسعه خلاق همگی دال بر ناتوانی ومسئله آفرینی این پارادایم برای جامعه بشریست.

دانشمندان متعددی دردانشگاه های معروف دنیا مانند هاروی ویا محققان عمق اندیش ایرانی چون رفیعی پور با انتشار کتب معمای سرمایه و حق شهر و تضاد و توسعه همگی جبهه جدیدی را علیه این پارادایم گشوده اند، البته پیشتاز تر ازهمه، ملت فهیم ایران بود که مخالفت خود را چهاردهه قبل با برپایی انقلاب اسلامی ابراز نمود.

شاید گفته شود چرا محققان ایران پس از چهل سال به ایجاد مرکزی مثل مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مبادرت کردند درپاسخ به این سوال باید گفت از ابتدای پیروزی انقلاب تعدادی از اندیشمندان کشورمان درباره این قضایا بحث‌های مفصلی داشتند، اما جامعه عقول دانشگاهی ما به این نتیجه نرسیده بود که به طرحی مشابه سند الگو مبادرت کند.

*حکمرانی اسلامی در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چگونه تبیین شده؟

کلیت حکمرانی دراین سند معطوف به جمهور است. هرپارادایمی برای اجرا حداقل درسه زمینه باید نظام هایی را شکل دهد.

الف: حکمرانی

ب: نظام پشتیبان علمی فلسفی

ج: نظام فرهنگی

از مرکز الگوی اسلامی ایرانی نمی توان توقع داشت نظام حکمرانی را برای اجرای این پارادایم ایجاد کند. ولی درکلیتی قابل تامل با برسمیت شناختن سازمندی های اجتماعی ایران و رد ترجیح مکانی وحرمت به ارزش های فرهنگی می‌توان تصویری نه چندان روشن از حکمرانی دراین پارادایم بدست اورد. ایرانیان در دوره های تمدنی مانند دوره هخامنشیان، ساسانیان و دردوره های اسلامی نظام های حکمرانی و اداری فدراتیو داشته اند که تحت عنوان ساتراپ ها و پاذوکس ها ودر عصر اسلامی در دوره صفوی پیشرفته ترین نوع حکمرانی که به حکمرانی شناور موسوم است را درتجربه تاریخی خود دارند و می‌توان برای مدیریت کشور از آنها الگو گرفت. حکمرانی اکنون ایران در زمان پهلوی اول درالگویی سلسله مراتبی تحت عنوان استان، شهرستان، بخش، دهستان و... شکل داده شد واین الگو یک الگوی متمرکز با ترجیح مکانی است. میتسرا این الگو را درزمان پهلوی دوم ارتقاء داد ومبنای اختصاص بودجه قرارگرفت. نظامی که براساس این الگو، حکمرانی فعلی بوجو امد، پیامدهای نامیمونی برای ایران داشته است زیرا اولا برخلاف سابقه تاریخی حکمرانی درایران این الگو یک الگوی سلسله مراتبی است که ذاتا یک سیستم متمرکز است. این الگو سبب میشود سیستم مدیریتی خیلی دیر به اتفاقات پاسخ دهدو 9برابر بیشتر از نظام های شبکه ای، زمان تاخیر در واکنش داشته باشد . ثانیا این نظام سبب ترجیح مکانی شده واین ویژگی رشد نامتوازن را دامن زده است برای مثال اگر یک شهر 5000 نفر جمعیت داشته باشد نسبت به روستایی که تقریبا همین مقدارجمعیت دارد بطور متوسط هفتصد برابر از منابع مالی بیشتر بهره مند میشود واین بهره مندی فقط بدان خاطر است که لفظ شهر درمورد ان بکار می رود وهمین موضوع درمورد دیگر واحد های تقسیمی حکمرانی ما نیز نیز صادق است .

*با توجه به انبوه اسناد راهبردی و سیاستی فراوان موجود در کشور، چه ضرورتی برای ارائه سندی دیگر مانند الگو وجود دارد؟

با یک مثال می‌توان به این مساله پاسخ داد. اگر خواسته باشید آوای دلنشینی داشته باشید به موسیقیدانانی نیاز است که بتوانند نت موسیقی تولید کنند، ولی تنها آنها نمی‌توانند موسیقی دلنشینی را بوجود آورند. برای انکه آوای خرسند آفرینی بوجود آید ساز های خاصی نیز باید وجود داشته باشد که با نت های تولیدی همخوانی داشته واز همه انها مهم‌تر وجود یک رهبرارکستر ضرورت می یابد. دانشمندان و پژوهشگران کشور توانایی تولید نت های پیشرفت را دارند. مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ساز های مورد نیاز را نیز تدارک کرده است. به عبارت دیگر سند الگو سازیست که باید نواخته شود و مرکز الگو همچون رهبر این ارکستر نقش مدیریت و رهبری این سند را ایفا می کند. رهبر اکستر باید بداند برای کدام جامعه آهنگ می سازد وچه هارمونی برای جامعه هدف خرسند آفرین است. زیرا اگر چنین هماهنگی وهدایتی نباشد مثل آنست که شما موسیقی باخ را برای جامعه عشایر پخش کنید و همین طور بالعکس موسیقی بختیاری را بخواهید در فلارمونیک لندن اجرا کنید، طبیعتا برای هیچ یک از مخاطبان، چنین اجرایی خرسند آفرین نخواهد بود. به عبارت دیگر سندها، نت هایی هستند که تهیه شده و نیازمند رهبر ارکستری هستیم که هم سازها را بشناسد و هم نت ها را چنان کنار هم بچیند تا آوای دلنشین ساخته شود.

*ضمانت اجرای الگو چیست؟ چه اقداماتی پیش بینی شده است تا الگو به سرنوشت دیگر اسناد برنامه ای کشور دچار نشود؟

بدون تردید اقبال همگانی در جریان گفتمان سازی می تواند شکل بگیرد ولی برای اجرا، هر پارادایمی می بایست از سه حوزه حکمرانی، فلسفی - علمی و فرهنگی به عنوان سه زیرنظام اجرایی بهره مند باشد. اینکه هردولتی برسرکار بیاید و نظرات خودرا مطمح نظر داشته باشد نمیتواند مارا به اهداف پارادایم پیشرفت نزدیک کند. مجلس قانون گذاری کشور، قوه قضائیه و دولت ها باید همگی براساس این الگو وظایف خود را تعریف کنند. مجلس باید برای اجرای مفاد الگو، قوانین لازم را تصویب کند، قوه قضائیه باید احکام را درجهت اجرایی شدن الگو هماهنگ نماید و دولت ها درقالب برنامه های پنجساله خود باید موارد اجرایی این سند را تعریف وملزومات اداری و مالی آنرا فراهم اورند. ازهمه مهم‌تر دانشگاه ها ومراکز تحقیقاتی کشور باید پشتیبانی های فلسفی وعلمی را درحوزه های مختلف الگو بعمل اورند و دستگاه های فرهنگی براساس اصول کلی فرهنگ درالگو حرکت کنند. هوشمندسازی اداری و مدیریت کشور، می‌تواند دراین زمینه کمک موثری دراجرای الگو داشته باشد واز برداشت های شخصی سیاستگذاران جلوگیری نماید . بدون تردید ایجاد پلاتفرم هایی که بتواند اصول وگزاره های الگو را در برنامه های تدوین شده ارزیابی ومیزان زاویه انرا مشخص دارد، می‌تواند در درست اجراشدن الگو کمک کند ضمن آنکه این ارزیابی ها باید مستمر و نقطه به نقطه صورت گیرد.

درمرکز الگو هنوز چنین سازوکارهایی اندیشیده نشده وشاید درمراحل بعدی فرصت انجام چنین سیستم های ارزیابی، تدارک شود.

*کدام بخش از تدابیر 60 گانه مربوط به اندیشکده آمایش بنیادین است؟ بسترهای ساختاری، اجرایی و بودجه ای کشور برای اجرایی شدن آنها فراهم است؟ 

اندیشکده آمایش بنیادین از اندیشکده های تقریبا نوپای مرکز الگوست. درسند الگو مبانی سرزمین شناسی دیده نشده بود و این کار توسط اندیشکده آمایش بنیادین صورت گرفت. هشت بند تحت عنوان کلی مبانی سرزمین شناختی تبیین و به تصویب شورای عالی مرکز رسید که پنج بند آن توسط اندیشکده آمایش بنیادین نوشته شد و مابقی با کمک سایر اندیشکده ها تدوین شده است.

این بندها متکی به شش نظریه درحوزه های فضاشناسی است و این یکی از ویژگی های مهمی بود که اندیشکده آمایش انجام داد.

یکی دیگر از اقداماتی که مرکز الگو انجام داد احساء نظام مسایل کشور بود که کار ارزنده و سختی بود و بخش عمده ای از تدابیر درارتباط با این مسائل طراحی شده است. ایرانیت یکی دیگر از موضوعات اندیشکده امایش بنیادین بود. مفهومی که راجع به ایران در این اندیشکده مطرح شد در ادبیات اجتماعی ما سابقه ندارد. این برداشت نه برنژاد و قومیت تاکید دارد ونه بر فرهنگ و ناسیونالیسم، که بر برداشتی شناخت شناسانه از مکان و معنی داری زمین استواراست. "هویت ایینه ای" و "دستگاه جغرافیایی ایران" از جمله نظریه پردازی های است که به استناد نظریه معروف ساپیر ورف مفهومی بدیع از ایران وایرانی بودن ارائه میدهد. از دیگر اصول در مبانی الگو گزاره معطوف به زبان وادبیات فارسی است که برمبنای نظرات شفیعی کدکنی توسط این اندیشکده درباره ویژگی های فرهنگی ایرانیان تدوین شده و به توانمندی زبان فارسی درایجاد بلوغ تمدنی اشاره دارد.

در بخش مربوط به تدابیر موضوعات مهمی درمورد موقعیت ایران مطرح شده که به پشتوانه نظریه موقعیت شناختی ارائه شده است و براین نکته تاکید دارد که موقعیت ایران درفضای سیاره ای بگونه ایست که نمی‌توان آنرا نادیده یا تغییر داد. اما درباره سوال شما پیرامون اینکه ساختار اجرایی ان فراهم امده یا نه باید به همان سه زیر نظام حکمرانی، فلسفی - علمی و فرهنگی توجه کرد زیرا نه تنها این اصول که اجرایی شدن کل الگو منوط به سامان یافتن این سه زیر نظام درساختار مدیریت کشور است.

انتهای پیام

از دیدگاه معرفت شناسی انقلاب اسلامی ایران یک پارادایم بود 2
از دیدگاه معرفت شناسی انقلاب اسلامی ایران یک پارادایم بود 3