افسردگی کوفیان یک روز پس از عاشورا
یک کارشناس مسائل دینی گفت: فردی که از خدا جدا و او را فراموش کند مثل شاخهای است که از درخت بریده شود و به ذلت و خواری میافتد. در واقعه عاشورا هم این امر اتفاق افتاد. خاندان زیاد بن ابیه و آل مروان بن حکم به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام شاد بودند. ولی این شادی دیری نپایید که به حزن و اندوه و پشیمانی دائمی تبدیل شد.
حجتالاسلام تاتلاری - کارشناس مسائل دینی و مذهبی - در گفتوگو با ایسنا در مورد اهمیت واقعه عاشورا و زمینهسازی آن برای ظهور گفت: کسانی که از خدا غافل میشوند، خداوند هم آنان را رهایشان میکند و به خودشان وامیگذارد تا جایی که آنها از خودشان نیز غافل، بیهویت و بیاراده میشوند. انسانی که به خودش واگذار شد خیلی راحت زیر بار شیطان میرود، خیلی آسان زیر بار ظلم و ستم میرود و دست به کارهایی میزند که حتی از کنترل خویش هم خارج است و زمانی به خود میآید که به سقوط و تباهی رسیده است.
وی ادامه داد: خداوند در قرآن میفرماید «نسوا الله فنسیَهُم» کسانی که خدا را فراموش کردند، خدا نیز آنان را فراموش نمود. «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم» و شما مانند آنانی نباشید که به کلی خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را به خود فراموشی گرفتار کرد.
غفلت از خدا عمر سعد را خود فراموش میکند
این کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: از شبی که آب را به روی خیام سیدالشهداء علیه السلام بستند، برخی از اصحاب حضرت تلاش کردند تا آب به خیمهها برسانند. یکی از آنان بریر بن خضیر همدانی است. بریر خدمت امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد «آقاجان، اجازه میدهید بروم و با عمر سعد صحبت کنم، تا قدری آب برای کودکان لب تشنه بیاورم؟ یابن رسول الله ما زنده بمانیم صدای العطش و این زن و بچه بلند باشد؟. حضرت فرمود: هر طور که صلاح میدانی».
حجتالاسلام تاتلاری بیان کرد: بریر سوار اسب شد و به طرف لشکر کوفه آمد. کوفیان بریر را خوب میشناختند. بعضی از آنها قرآن را از او یاد گرفته بودند. بریر به سوی خیمه عمر سعد آمد. وقتی چشمش به خیمه عمر سعد که کنار شریعه فرات زده شده بود و مشکهای پر از آبی که در آنجا قرار داشت، افتاد خیلی متأثر شد و از شدت ناراحتی وقتی وارد خیمه ابن سعد شد، سلام نکرد.
وی ادامه داد: عمر سعد با تعجب رو کرد به بریر و گفت: بریر من شنیدهام که قاری قرآن هستی، به مردم آداب و اخلاق اسلام یاد میدهی. چطور خودت آداب ابتدایی دینت را فراموش کردی؟ بریر گفت: چه آدابی را فراموش کردم. ابن سعد گفت: چرا سلام نکردی؟ مگر من مسلمان نیستم. بریر پوزخندی زد و گفت: مسلمان؟ عمر سعد تو واقعاً گمان میکنی که مسلمان هستی؟ این چه اسلامی است که تو داری؟ به چهار رکعت نماز و روزهات دل خوش کردی؟ یعنی مسلمانی فقط نماز خواندن و روزه گرفتن است. تو ادعای مسلمانی میکنی آن وقت با خاندان رسول خدا اینطور رفتار می کنی؟ کجای اسلام به تو اجازه جنگ با امام زمانت را می دهد؟ آب فرات در برابر حسین علیه السلام و اهل بیتش موج میزند اما لبان آنان از شدت تشنگی خشکیده است. بعد از گفتگوی مفصلی که بین این دو نفر صورت گرفت، آخر سر عمر سعد گفت: بریر من میدانم که حسین علیه السلام برحق است اما چه کنم که از حکومت ری نمیتوانم دست بکشم.
به گفته این کارشناس مسائل مذهبی غفلت از خدا، انسان را به این تباهی میکشاند که بدون توجه به عاقبت سوء و بدی که در انتظارش است، دست به بالاترین جنایتها می زند.
تفاوت ذاکرین با غافلین
حجتالاسلام تاتلاری یادآور شد: یک شاخه وقتی به درخت متصل است، بالا و در اوج قرار دارد. سر سبز و باطراوت است. میوه دارد. چون به درخت متصل است تازگی دارد، خم میشود اما به راحتی شکسته نمیشود. ولی همین شاخه زمانی که از درخت جدا شد، سقوط میکند، به پایین میافتد، سبزی و طراوت خود را از دست میدهد، دیگر میوه و ثمره ندارد، تازگی خود را با خشکی عوض میکند و به کوچکترین فشاری میشکند. دیگر تکه چوبی بیش نیست یا هیزم میشود و میسوزد و یا عصا میگردد و در دست مردم قرار میگیرد تا هر جا و به هر نحو که بخواهند ببرندش. انسانی که با خدا باشد، مانند شاخه ای است که به درخت وصل است. همیشه در اوج عزت و سربلندی قرار دارد. «من کانَ یریدُ العزه فلله العزهُ جمیعاً» (17) کسی که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزت برای خداست. همیشه دارای نشاط و سرزنده است.
وی اظهار کرد: در همین راستا حصرت علی علیه السلام می فرماید «المؤمن بعید کسله، دائم نشاطه» مؤمن از تنبلی به دور و فعال و پرنشاط است. وجودش دارای فوائد و ثمره بسیار برای دیگران است. همچنین رسول خدا میفرماید مؤمن کسی است که «الخیر منه مأمول و الشر منه مأمون» مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند و زیر بار مشکلات، شاید کمرش خم کند اما چون خدا دارد هیچ گاه نمیشکند. «و من یتوکل علی الله فهو حسبه» (20) و هرکه بر خدا توکل کند، خدا او را کفایت میکند.
شادی یاران حسین علیه السلام در آخرین شب عمرشان
این کارشناس مسائل مذهبی یادآور شد: این شور و نشاط، این توکل، این عزت را به وضوح در وجود یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام می توان دید.
وی ادامه داد: شب عاشورا خیمهای برای نظافت برپا شد و بریر جلوی خیمه ایستاده بود و نوبت میداد و با افرادی که وارد و خارج خیمه می شدند مزاح و شوخی میکرد. عبدالرحمن انصاری گفت: بریر میخندی؟ نشنیدی حسین علیه السلام چه فرمود؟ امشب شب شوخی و خنده است؟ بریر گفت «لقد علم قومی انی ما أحببت الباطل کهلاً و لا شاباً و انما افعل ذلک استبشارا بما نصیر الیه» خویشان من میدانند که من هرگز در جوانی و پیری اهل شوخی نبودهام ولی حال شادی میکنم به خاطر بشارت دادن به چیزی که ما بسوی آن میرویم.
افسردگی کوفیان یک روز پس از عاشورا
این کارشناس مسائل دینی با بیان اینکه فردی که از خدا جدا و او را فراموش کند مثل شاخهای است که از درخت بریده شود و به ذلت و خواری میافتد، گفت: این افراد به کوچکترین مشکل چون پشتوانهای مانند خدا ندارد میشکنند، شاید نشاط زود گذر داشته اما پس از آن اندوه و افسردگی همیشگی دارند. روز عاشورا، کوفیان هلهله و شادی کردند و سر از تن نوه پیامبر خویش جدا کردند. «و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین علیه السلام» و این روزی است که خاندان زیاد بن ابیه و آل مروان بن حکم به خاطر شهادت حسین علیه السلام شاد بودند. ولی این شادی دیری نپایید که به حزن و اندوه و پشیمانی دائمی تبدیل شد. آن هم نه پس از سالها، بلکه به فاصله یک روز بعد از آن حادثه عظیم دچار حسرت و پشیمانی شدند.
حجت الاسلام تاتلاری ابراز کرد: روز یازدهم محرم وقتی زینب کبری علیها السلام وارد قتلگاه شد و دست زیر بدن قطعه قطعه برادر برد و فریاد وامحمدا سر داد، گفت «فابکت و الله کل عدو و صدیق» به خدا قسم دوست و دشمن را به گریه درآورد. حسین کشهای دیروز که مست از جنایتشان بودند، امروز نادم و پشیمان و اشک ریزانند.