امام خامنهای: خواص جامعه برای تولید شخصیتهایی همچون حضرت حمزه همت کنند
رهبر معظم انقلاب در دیداری با اعضای همایش حضرت حمزه سیدالشهداء (ع) فرمودند: عزم راسخ و قدرت شناخت، عناصر مهم شخصیت جناب حمزه سیدالشهدا (ع) بود و خواص جامعه برای تولید چنین شخصیتهایی همت کنند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای همایش حضرت حمزه سیدالشهداء (ع) بر پرداخت هنری به زندگی صحابه مهم پیامبر (ص) تاکید داشتند.
در ادامه متن بیانات رهبر معظم انقلاب در این دیدار آمده است:
بسماللهالرحمنالرحیم (1) و الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. حقیقتاً خیلی متشکرم از شما آقایان محترم که به این فکر افتادید و این اقدام بزرگ را انجام دادید. البته این یک مقدمه است؛ یعنی این اقدام شما و این بزرگداشت جناب حمزه (سلام الله علیه) یک زمینهسازی و منبعسازی است برای کارهای بعدی. کار اصلی را بایستی هنر انجام بدهد و حتماً بایستی هنرهای نمایشی، هنرهای زبانی و تجسمی به کار برود برای این قضیه تا مقصود از تکریم و بزرگداشت شخصیتی مثل جناب حمزه حاصل بشود؛ وَالا با صِرف بزرگداشت [به نتیجه نمیرسد]، خب حالا ممکن است چون در رسانهها پخش میشود، یک برههای از زمان اسم این بزرگوار پخش بشود؛ لکن آن کاری که شما میخواهید انجام بدهید و میخواهید فرهنگسازی بکنید و الگوسازی بکنید، جز با کار هنری به طور کامل انجام نمیگیرد و ناقص خواهد ماند. بنابراین، کارتان بسیار خوب است. هر چه میتوانید همان طور که اشاره هم کردید و درست است بر اتقان تکیه کنید و کیفیت را بالا ببرید؛ این موجب میشود که آن کسی که می خواهد کار هنری بکند، منابع لازم و مستندات لازم را در اختیار داشته باشد. اما چند جملهای دربارهی جناب حمزه (علیه السلام). واقعاً ایشان یکی از اصحاب غریب رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، آن هم با آن نقشی که ایشان داشته است. در هنگام ایمان آوردنش، آن کیفیت ایمان آوردن این بزرگوار است که علناً فریاد میزند من مسلمان شدم و اعلامِ اسلام میکند، بعد از آنکه به گفتهی ابناثیر یک کتک مفصلی به ابوجهل میزند در اُسدالغابه،(2) ابناثیر این جوری میگوید بعد، مسئله هجرت، ورود در مدینه و تأثیراتی که شخصیت ایشان داشته در بنای این عمارت باشکوه اسلامی که پیغمبر میخواهد در آن محیط کوچک انجام بدهد؛ بعد، بنا بر یک روایت، اولین سریهای که پیغمبر میفرستند سریهی جناب حمزه است که برای او پرچم میبندند و او را میفرستند به جنگ؛ بعد هم در جنگ بدر و آن حرکت عظیمی که ایشان و آن دو بزرگوارِ دیگر انجام دادند و بعد هم در جنگ اُحد. وقتی که جناب حمزه میجنگید، یک علامتی با خودش داشت؛ در لباسش و هیئتش یک علامتی داشت ظاهراً در جنگ بدر است یکی از آن اسرا میگوید صاحب آن علامت چه کسی بود؟ گفتند حمزهبنعبدالمطلب بود؛ گفت هر چه به سر ما آمد به وسیلهی او آمد؛ او بود که در بدر پدر لشکر کفار را درآورد! یعنی یک چنین شخصیتی بود؛ با این وضعیت، این بزرگوار ناشناخته است، اسمش مطرح نیست، شرح حالش مطرح نیست، خصوصیاتش مطرح نیست، ایشان واقعاً غریب است. و واقعاً خدا رحمت کند مصطفی عقاد را و باید تشکر کنیم از او که در فیلم «الرساله»(3) این شخصیت بزرگ را در قالب یک اثر فاخر انصافاً فاخر است؛ بخصوص بخش مربوط به حمزهاش که خب بازیگرش هم بازیگر فوقالعاده معروف و مهمی است،(4) حقیقتاً یک جلوهای دارد توانسته تا حدودی زندگی این بزرگوار را به تصویر بکشد؛ البته تا حدودی. و این کار بایستی انجام بگیرد. البته این کار در مورد دیگر صحابهی پیغمبر هم باید انجام بگیرد: در مورد عمار همین کار باید بشود؛ در مورد جناب سلمان باید بشود؛ در مورد جناب مقداد [باید بشود]. مقداد را چه کسی میشناسد؟ چه کسی میداند که او چه کرد؟ حتی دربارهی بعضی از اصحاب درجهی یک دارد که بعد از پیغمبر «حاصَ حَیصَه»،(5) مگر مقداد؛ فقط او بود که هیچ تکان نخورد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها را بایستی زنده کرد، احیا کرد. یا جناب جعفربنابیطالب همین جور؛ بخصوص که زندگی جناب جعفر، ظرفیت هنری و به تعبیر خودشان ظرفیت درامیاش خیلی زیاد است؛ آن سفر به حبشه و کیفیت آن و رفتن و برگشتن و مانند اینها؛ خیلی کار باکیفیتی است و از لحاظ هنری میشود [روی آن] پرداخت خوبی انجام داد. بنابراین آنچه در درجهی اول میشود گفت، این است که این بزرگوار انصافاً غریب است. علاوهی بر این کارها، به نظر من آن فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) و آن روایت دربارهی جناب حمزه که نورالثقلین از خصال نقل میکند من البته در نورالثقلین دیدم، به خصال مراجعه نکردم روایت مهمی است. حضرت امام باقر (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل میکند این را روایت مفصل است و یک تکهاش این است لَقَد کُنتُ عَاهَدتُ اللهَ تَعالی وَ رَسولَهُ اَنا وَ عَمی حَمزَهُ وَ اَخی جَعفَر وَ ابنُ عَمی عُبَیدَه. همین عبیدهبنحارث که اصلاً کسی نمیشناسد این بزرگوار را؛ یکی از آن سه نفر بود که در جنگ بدر [به میدان] رفت، بعدها هم به شهادت رسید. هیچ کس اصلاً از ایشان خبری ندارد؛ حضرت امیر اسم او را میآورد [و میفرماید]: من و عمویم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمویم عبیده، عَلی اَمر وَفَینا بِهِ لِلهِ وَ لِرَسُولِهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه؛ بر یک موضوعی با هم توافق کردیم، با خدا و پیغمبرش معاهده کردیم؛ یعنی نشستهاند قرار گذاشتهاند. امیرالمؤمنینِ جوان، با عموی مسنش جناب حمزه که دو سال یا بنا به روایتی چهارسال از پیغمبر بزرگتر بوده و ضمناً برادر رضاعی پیغمبر هم هست با آن برادر و با آن پسر عمو نشستهاند و قرارداد بستهاند بر یک امری که قاعدتاً «جهاد حتی الشهاده» است؛ یعنی ما در این راه، در این حرکت، بیمحابا میرویم تا لحظهی شهادت.(6) بعد حضرت میفرماید: فَتَقَدَمَنی اَصحابی؛ این رفقا، [این] سه نفر از من جلو افتادند؛ وَ تَخَلَفتُ بَعدَهُم لِما اَرادَ اللهُ عَزَ وَ جَلَ فَاَنزَلَ اللهُ فینا: مِنَ المُؤمِنینَ رِجال صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَه» تا آخر آیه. بعد میفرماید: حَمَزهُ وَ جَعفَر و عُبَیدَه؛ این سه نفر «قَضی نَحبَه»(7) هستند؛ وَ اَنا وَاللهِ المُنتَظِر.(8) خب، اینها خیلی مهم است؛ اینکه از زبان امیرالمؤمنین، این جور شخصیتها تمجید بشوند و بزرگ بشوند و به رخ کشیده بشوند، نشاندهندهی عظمت این موضوع و عظمت این شخصیت است.
خود پیغمبر اکرم به نظر میرسد که از همان لحظهی اول که ایشان شهید شد، خواستند از او الگو درست کنند؛ اینکه پیغمبر به او لقب «سیدالشهدا» دادند؛ و بعد [وقتی] وارد مدینه شدند و دیدند زنهای انصار گریه میکردند، ناله میکردند، زاری میکردند چون در جنگ اُحد 70 نفر شهید شدند که 4 نفر از مهاجرین بودند و 66 نفر از انصار به شهادت رسیده بودند پیغمبر یک قدری گوش کرد، بعد فرمود که حمزه گریهکننده ندارد. این خبر به گوش زنهای مدینه رسید و همه گفتند که قبل از اینکه برای شهید خودمان گریه کنیم بر حمزه گریه خواهیم کرد.(9) پیغمبر وادارشان کرد دیگر؛ یعنی وادار کرد همهی مدینه را [بر او گریه کنند]؛ پیغمبر غوغا درست کرد همهی مدینه را برای جناب حمزه. معنای این چیست؟ این [یعنی] پیغمبر میخواهد حمزه را برجسته کند. او سیدالشهدا است، و کسی است که همه باید بر او گریه کنند. این الگوسازی است و برای آن روز هم فقط نیست؛ برای همیشهی تاریخ است و برای همهی مسلمین است؛ بنابراین کار شما [تنها] مربوط به داخل کشور و ایران نیست؛ کاری دارید میکنید که اگر انشاءالله خوب از آب دربیاورید که من امیدوار هم هستم که کارتان خوب از آب دربیاید آن وقت خدمتی خواهد بود به همهی کشورهای اسلامی؛ کشورهای عربی، کشورهای با زبانهای دیگر که اینها همه باید استفاده کنند و استفاده خواهند کرد و شاید هنرمندان آنها پیشقدم بشوند و کارهای بزرگی را انجام بدهند. خب، حالا کاری که ما باید بکنیم، [این است که] عناصر تشکیلدهندهی شخصیت حمزه را باید مشخص بکنیم؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ این است که چه شد و چه خصوصیتی [بود] که این شخصیت را در این حد، عظمت بخشید؛ به نظر من این یکی از کارها است. آن وقت اینها الگو بشود برای ماها که هم خودمان و هم دیگران از آن استفاده کنیم. و به نظر من دو مورد از این عناصر مهم تشکیلدهندهی شخصیت او، یکی «عزم راسخ» است و یکی «قدرت شناخت» که اینها را ما بایستی هر چه میتوانیم ترویج کنیم. عزم راسخ؛ گاهی اوقات انسان از یک چیزی مطلع است، یک چیزی را قبول هم دارد، اعتقاد هم دارد، منتها به خاطر ضعف نفس بر طبق آن عمل نمیکند؛ ارادهی قوی و عزم راسخ اینجا یک عنصر تعیینکننده است که این آدم با عزم راسخ [عمل کند]. آن روزی که جناب حمزه اسلام آورد جناب حمزه سال هشتم بعثت اسلام آورد که این، مستند به منابع معروف است؛ یعنی اُسدالغابه (10) و دیگران، سال هشتم گفتهاند جزء سختترین اوقات پیغمبر بود؛ چون اسلام علنی شده بود، از اطراف و اکناف به پیغمبر حمله میکردند، به اصحاب پیغمبر حمله میکردند. البته این هست که جناب حمزه قبل از آن که مسلمان هم بشود از پیغمبر به طور جدی دفاع میکرد؛ از اول دفاع میکرد؛ و این [هم] هست که مثلاً آن وقتی که جناب ابوطالب مشکلاتی داشت و حضرت امیرالمؤمنین را پیغمبر قبول کرد، ایشان [هم] جناب جعفر را از بچگی [به خانهی خود آورد]؛(11) یعنی از این قبیل چیزها در زندگی جناب حمزه هست که اینها مال قبل از اسلام است. این سختیهایی که شنیدهایم، مال همین سالها است که در یک چنین شرایطی که مسلمانها در نهایت محنت زندگی میکنند، این آدم در مسجدالحرام، کنار کعبه فریاد میزند که من مسلمان شدم و همه بدانید من به دین او ایمان آوردم. اینها خب آن شجاعت و آن عزم راسخ و تشخیص درست را [نشان میدهد]؛ و این تشخیص درست خیلی مهم است. یاد بدهیم خودمان را و مردممان را به اینکه روی مسائل درست فکر کنیم و درست تشخیص بدهیم. وَ قالوا لَو کُنا نَسمَعُ اَو نَعقِلُ ما کُنا فی اَصحابِ السَعیرِ* فَاعتَرَفوا بِذَنبِهِم؛(12) اینکه نشنویم، فکر نکنیم، تأمل نکنیم، گناه است؛ قرآن این جوری با صراحت این را بیان میکند. و خب حالا این بزرگوار بنا به فرمایش امیرالمؤمنین، به نقل امام باقر (علیه الصلاه و السلام) مصداق «صَدَقوا ما عاهَدُوا الله»(13) است؛ آن وقت این «صَدَقوا ما عاهَدُوا الله» یعنی صادقانه با معاهدهی الهی رفتار کردن چه جوری است؟ شکل تمام و کاملش عبارت از این است که شخص از خودش مصداقی بسازد برای معارف الهی و برای دستورات الهی و برای راهی که خدا معین کرده و پیش پا گذاشته؛ یعنی خودش را مصداق آن قرار بدهد؛ این را انشاءالله یاد بگیریم. و اگر خواص جامعه همت کنند برای تولید یک چنین شخصیتهایی، هر یک از اینها خواهد توانست جامعه را در مواقع حساس نجات بدهد؛ واقعاً این جوری است. ما اکتفا نکنیم به همین که حالا کسانی را تربیت کنیم، یا موعظه کنیم، یا از این کارها، که حالا بالاخره باریبههرجهت، یک چیزی را قبول کنند؛ نه، سعی دستگاهها بر این باشد بحمدالله جامعهالمصطفی در این زمینهها میتواند مرکز فعالی باشد؛ در قم، مراکزی که اخیراً مدیریت کارآمدِ حوزه بحمدالله به وجود آورده میتواند یک چنین چیزهایی را تمهید کند؛ بعضی از دستگاههای تبلیغی هم در این زمینه خوب کار میکنند شخصیتهایی را درست کنیم که این شخصیتها خودشان مصداق باشند برای معارف الهی، معارف اسلامی و احکام اسلامی. اگر یک چنین شخصیتهایی درست بشوند، آن وقت دیگر تشکیل تمدن اسلامی یک چیز قطعی خواهد بود؛ یعنی دیگر مورد تردید نخواهد بود. خداوند انشاءالله به شماها اجر بدهد، شماها را موفق کند که بتوانید این کار را و کارهای بعدی را انشاءالله با بهترین وجهی انجام بدهید. بنده هم به سهم خودم از همهی شما آقایانی که دستاندرکار این قضیه هستید تشکر میکنم.
والسلامعلیکمورحمهالله