امروز با حافظ: دیدی آن قهقهه کبکِ خرامان حافظ... که ز سرپنجه شاهینِ قضا غافل بود

یاد باد آن که سرِ کویِ توأم منزل بود دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثرِ صحبتِ پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
دل چو از پیرِ خِرَد نَقلِ مَعانی میکرد عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود
آه از آن جور و تَطاول که در این دامگَه است آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد؟ که سعیِ من و دل باطل بود
دوش بر یادِ حریفان به خرابات شدم خُمِ مِی دیدم، خون در دل و پا در گل بود
بس بِگَشتَم که بپرسم سببِ دردِ فِراق مفتیِ عقل در این مسأله لایَعقِل بود
راستی خاتمِ فیروزه بواسحاقی خوش درخشید ولی دولتِ مُستَعجِل بود
دیدی آن قهقهه کبکِ خرامان حافظ که ز سرپنجه شاهینِ قضا غافل بود
تماشاخانهتصاویری ترسناک از اصفهان که مسئولین نمیخواهند باورشان کنند / وقتی تصمیمات هیجانی مدیران در دو دهه، 18 میلیون سال تلاش طبیعت را به باد میدهد (فیلم)
ببینید | فنآوری فوقالعاده گرفتن آفساید در جام جهانی قطر 2022
فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام

