امنیت، استراتژی و جهانی شدن
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، سیدمحمود کمال آرا پژوهشگر مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت: تعاریف گوناگونی از جهانی شدن در دسترس است، اکثریت این مفاهیم وجود یک دگرگونی عظیم را در جهان مورد توجه قرار میدهند. یکی از این دیدگاههای جهانی شدن که فریدمن به آن توجه دارد، افزایش بی نظمی است. به عقیده وی بی نظمی طبیعت جهانی شدن را شکل میدهد. از سوی دیگر، عدهای نیز جهانی شدن را در قالب نظام جهانی سرمایه داری تحلیل میکنند. یکی از مهمترین ویژگیهای که مطالعات استراتژیک را تحت تاثیر قرار میدهد سرعت است. سرعت یکی از ویژگیهای اصلی و بی بدیل عصر ما شده است. به عقیده گیدنز سرعت فرا رفتن از ایده زمانی و مکانی است که روابط اجتماعی را از زمینه محلی خود جدا میسازد و آنها را در حوزه وسیع تری قرار میدهد.
از این رو جهانی شدن تنها به معنای القای زمان و مکان نیست. سرعت و تحولات جهانی باعث شده است تا جهان بصورت یک واحد ترسیم شود. بعبارت بهتر همبستگی شدید به لحاظ مفهومی در دنیا صورت پذیرفته است. همانطور که آکسفورد اذعان دارد به دلیل سرشت جهان شمول نهادهای جدید و زمینه زدایی از روابط اجتماعی تمایزات سنتی میان سطوح ملی و جهانی به شدت کم رنگ شده مرزهای جغرافیایی و ژئوپلتیک بیش از پیش مندرس شده است. نظام وستفالیایی شکل گرفته ذیل دولتهای ملی و ناسیونالیسم با کم رنگ شدن نظام سرزمینی در حال رنگ باختن است. نفوذ پذیری مرزها از سوی امواج رادیویی باعث کاهش قدرت کنترل دولتها گردیده است. از سوی دیگر فرایند جهانی شدن بازیگران جدید بین المللی غیر دولتی را به صحنه نظام بین الملل وارد ساخته است. این عوامل باعث گردیده است تا مفهوم امنیت دچار تحول شگرف گردد. به عقیده بسیاری از دانشمندان، دولتها در حال از دست دادن قدرت و حاکمیت خود به نفع گروههای جدیدی هستند که بعنوان بازیگران بین المللی پا به عرصه بین الملل گذاشته اند. از این جهت امنیت چهره سنتی و نظامی خود را از دست داده و ابعاد غیر نظامی و نوین به خود گرفته است. روشن است که در این حوزه استراتژی نیز از ابعاد نظامی خود دور گشته و مسائل غیرنظامی را در برخواهد داشت.
از این رو تحول امنیت از نظامی به غیر نظامی یکی از مهمترین ابعاد روند جهانی شدن به شمار میرود. این گونه تحول بی شک تحول استراتژیک را با خود به همراه خواهد داشت. یکی از مشکلات فهم تحولات امنیتی در عرصه جهانی شدن توضیح مفهوم امنیت در قالب پارادایم قرن بیستم، بخصوص جنگ سرد و دیدگاه واقع گرایی است.
*س_امنیت و استراتژی_س*بر خلاف دوران نظام دو قطبی که تهدیدات غالبا ملی بودند و امنیت نیز در سطح ملی تعریف میشد، فرآیند جهانی شدن به پیدایش تهدیداتی منجر شده که تنها در قالب ملی متصور نیست. در خلال جنگ سرد ترتیبات بین المللی نیز در جهت حفظ امنیت ملی بود و امنیت شهروندان در حفظ حیات آنان در برابر تهدید صورت میپذیرفت. در این وضعیت استراتژی دارای مفهوم روشن و ثابت بود و کلیه ابزارها در جهت تامین امنیت ملی سازماندهی میشدند. استراتژیهای عمدتا ابعاد نظامی را در بر گرفتند و مدیریت صحنه نبرد پیروزی بر دشمن اصول استراتژیک را معین ساخت. از سویی تکنولوژی قدرت را در سطح بازدارنده تعریف کرد و استراتژی، قواعد حفظ دولت و ملت در جهان آنارشیک به شمار رفت.
بر این مبنا قدرتمندی دولت در مقابله با این تهدیدات هدفی مهم برای دولتها محسوب میشود. در خلال جنگ سرد، آمریکا و شوروی بعنوان قدرتهای برتر در دو بلوک، بعنوان قدرتهای نظامی رشد کردند. در این حالت تهدیدات اصلی ناشی از قدرت نظامی دیگر دولتها بودو این باعث میشد تا دولتها استراتژیهای نظامی توان تسلیحاتی را بکار بگیرند. با فروپاشی شوروی اولین چالشی که در مقابل متفکرین تئوریسینهای غرب وجود داشت قدرت تسلیحاتی و نظامی بالا در برابر جهان بدون دشمن بود. استراتژیستها از این چالش نوین بعنوان تهدیدات غیر سنتی امنیت یاد میکنند. به عقیده آنان این تهدیدات خطراتی را باعث میشود که چند بعدی و سیال هستند و در عرصههای گوناگون انتشار پیدا میکنند. به گونهای که فاقد سطح مشخص هستند و در دیدگاههای گوناگون و سطوح فردی و عمومی نمایان میشوند. بعبارتی، تهدیدات دارای وضعیت مشخص و تعریف شده مانند دوران جنگ سرد نیستند. از این رو این چالشها و تهدیدات را نمیتوان توسط استراتژیهای دفاعی سنتی مرتفع کرد. استراتژیهای نظامی تنها در حالت نزاع شدید و درگیریها میتوانندتاثیر کمی داشته باشند، اما مدیریت موثر آنان نیازمند طیفی از استراتژیهای غیرنظامی است. از سوی دیگر، در چالشهای جدید دیگر تنها دولتها در مقابل آنها نیستند بلکه افراد نیز در معرض این چالشها و تهدیدات واقع شده اند. در این حالت توجه به دو نکته مهم ضروری است: نخست اینکه، رهیافتهای سنتی استراتژیک و امنیت نمیتوانند این نوع تهدیدات رابررسی کنند. دوم آنکه سطوح تحلیل جهت بررسی استراتژی در عصر جهانی شدن یک پیوستگی میان سطوح فردی، ملی و سیستمی را بوجود میآورد. از این رو استراتژی در عرصه جهانی شدن دارای دو بعد نظامی و غیر نظامی است. از سوی دیگر شامل سه سطح فردی ملی و سیستمی است. تهدیدات نیز ابعاد فروملی مانند گسلهای فرهنگی و قومی و فراملی مانند تروریسم، مواد مخدر، زیست محیطی را شامل میشود. برخی از تهدیدات در عرصه جهانی شدن ابعاد کاملا غیرنظامی به خود گرفته و معطوف به سطوح فردی است.
آنچه که روشن است استراتژی در حال جهانی شدن، تصویر مشخص و تعریف معین به خود مانند جنگ سرد ندارد. استراتژیها بصورت مقطعی و سیال در مواجهه با تهدیدات و مسائل شکل میگیرند. امروزه بخش عظیمی از استراتژیهای کلان ابعاد سیاسی و اقتصادی به خود گرفته است. بنبابراین ماهیت استراتژیهای بستگی به شرایط ایجاد شده دارد. (با سپاس از راهنمایی پژوهشی جناب آقای دکتر روح الله خلیلی نژاد، عضو هیئت علمی دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی)