یک‌شنبه 4 آذر 1403

انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی سرباز دشمنی!

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی سرباز دشمنی!

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ شقایق آرزه؛ هنر بیان زیباتر و گیراتری دارد و داستان به عنوان گونه‌ای از هنر که با کلمات سر و کار دارد، این اعجاز را تمام و کمال به نمایش می‌گذارد. و به همین دلیل انسان‌ها دوست دارند مهم ترین حرف‌هایشان را به زبان داستان با جهان به اشتراک بگذارند. اما این خیر، شری هم دارد و آن ورود ناپخته و بدون تخصص به این وادی است که پدید آمدن آثار غیرحرفه‌ای، بی‌کیفیت...

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ شقایق آرزه؛ هنر بیان زیباتر و گیراتری دارد و داستان به عنوان گونه‌ای از هنر که با کلمات سر و کار دارد، این اعجاز را تمام و کمال به نمایش می‌گذارد. و به همین دلیل انسان‌ها دوست دارند مهم ترین حرف‌هایشان را به زبان داستان با جهان به اشتراک بگذارند. اما این خیر، شری هم دارد و آن ورود ناپخته و بدون تخصص به این وادی است که پدید آمدن آثار غیرحرفه‌ای، بی‌کیفیت و نارسا در انتقال هنرمندانه مفهوم را موجب می‌شود. همان میوه‌ی نارس و کالی که امروز طعم گس آن زیر زبان ماست. در همین باره به سراغ محمدرضا جوان آراسته، فعال فرهنگی و منتقد ادبی، رفتیم و در خصوص نقد فرمی آثار ادبیات انقلاب با او به گفتگو نشستیم.

خبرگزاری دانشجو: ما در حوزه فرهنگ انقلاب با تاخیر زیادی به لزوم استفاده از فرم داستان برای انتقال مفاهیم پی بردیم و به سراغ آن رفتیم اما پس از رو آوردن به داستان هم با آثاری مواجه هستیم که اصول فرمی به درستی در آن‌ها رعایت نشده، به طور ویژه در خاطرات مربوط به شهدای دفاع مقدس و دفاع از حرم با این معضل مواجه هستیم که این ضعف هم به بدنه داستان نویسی ضربه می‌زند و هم ذائقه مخاطب را نازل می‌کند. ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟

آراسته: ما وقتی از داستان حرف می‌زنیم از یک گونه هنری حرف می‌زنیم که بایدها و نبایدهای و فرم مخصوص به خود دارد. در یک برهه انباشت دغدغه‌های دینی و فرهنگی، در بدنه‌ی افراد مذهبی، و تصور این نکته که هنر چیز اثرگذاریست، آن‌ها را به تولید خام دستانه آثار هنری برد که متاسفانه امروز به یک فاجعه بدل شده.

خبرگزاری دانشجو: بنابراین نظر شما این است که ما برای انتقال مفاهیم خود به سراغ هنر رفتیم بدون اینکه به درستی آن را بشناسیم. در مورد همه هنرها همین اتفاق افتاده یا به طور خاص در داستان نویسی؟

آراسته: متاسفانه ساده‌ترین اثر هنری که خلق آن به ذهن می‌رسد، داستان است. شعر گفتن کار سختی ا‌ست، سینما یک کار تیمی دشوار است، موسیقی هم که بچه مذهبی‌ها به سراغش نمی‌روند، نقاشی هم کمتر کسی استعدادش را دارد؛ پس می‌ماند داستان نویسی! که با انباشتی از دغدغه به سراغش می‌رویم و چیزهایی تولید می‌کنیم که به زعم ما داستان هستند اما در واقعیت نیستند و هنوز حتی به مرز داستان هم نرسیده‌اند. چون صاحبان آثار آدم‌های خوب دغدغه‌مند فرم ناشناس هستند.

خبرگزاری دانشجو: اینکه یک اثر داستان هست یا نیست چطور قابل تشخیص است؟!

آراسته: وقتی فرمی را نشناسید نمی‌توانید ادعای خلق آن را داشته باشید. وقتی در شناسنامه اثر رمان و ادبیات داستانی درج می‌شود توقعم مبتنی بر استاندارد اهاست. این استانداردها یعنی نویسندگی. وقتی صفحه اول را باز کنم و بیبینم شروع، زبان، شخصیت پردازی و فضاسازی ضعیف است، استفاده از کلمات غلط است، کتاب گل درشت نسبت به من سخنرانی می‌کند و پیام می‌دهد، روشن است با یک اثر داستانی روبه رو نیستم. ما آثار داستانی خوب را دیده‌ایم و متوجهیم اثر چه باید باشد.

انباشت دغدغه، ما را به سمت تولید خام دستانه آثار هنری برده / اگر آثار بی‌کیفیت را نقد کنی سرباز دشمنی! 2