سه‌شنبه 6 آذر 1403

انتشار بخشنامه‌های آرمانی ممنوع / کلید حل تراکم کلاس‌ها تامین معلم است

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
انتشار بخشنامه‌های آرمانی ممنوع / کلید حل تراکم کلاس‌ها تامین معلم است

گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو - نرجس رخشانی؛ تصور کنید دختری ده ساله دارید و می‌خواهید او را در پایه‌ی سوم دبستانی ثبت نام کنید. هنگام مراجعه به مدرسه متوجه می‌شوید که کلاس دخترتان علاوه بر او 40 دانش آموز دیگر هم دارد. چه احساسی به عنوان والد بعد از دیدن این شرایط به شما دست می‌دهد؟ حال خودتان را جای معلم کلاس بگذارید. به نظر شما احساس او در این موقعیت چیست؟ بار‌ها دیده ام که والدین...

گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو - نرجس رخشانی؛ تصور کنید دختری ده ساله دارید و می‌خواهید او را در پایه‌ی سوم دبستانی ثبت نام کنید. هنگام مراجعه به مدرسه متوجه می‌شوید که کلاس دخترتان علاوه بر او 40 دانش آموز دیگر هم دارد. چه احساسی به عنوان والد بعد از دیدن این شرایط به شما دست می‌دهد؟ حال خودتان را جای معلم کلاس بگذارید. به نظر شما احساس او در این موقعیت چیست؟ بار‌ها دیده ام که والدین زیادی از این شرایط گلایه‌مند بوده اند. البته نگرانی آن‌ها بی دلیل نیست چرا که هر کسی می‌داند در چنین شرایطی کیفیت آموزش تحت تاثیر قرار می‌گیرد و این شرایط هم به ضرر دانش آموز و هم به ضرر معلم است. در حالی که حدود یک ماه دیگر مدارس، سال تحصیلی شان را آغاز می‌کنند؛ چند روز پیش ضوابط کلاس بندی مهر 1402 از سوی آموزش و پرورش منتشر شد. در این بخشنامه عنوان شده که در مدارس عادی دولتی دایر کردن کلاس درس با تعداد دانش آموزان بالاتر از 36 نفر ممنوع است. نکته‌ی اصلی این جاست که آموزش و پرورش حالت مطلوب و استاندارد را در نظر گرفته است، اما همه می‌دانند که با توجه به شرایط موجود امکان تحقق این بخشنامه در هاله‌ای از ابهام است و احتمال اجرایی شدن آن بسیار اندک است. چند وقتی است که با موضوع کمبود معلم درگیر هستم. همیشه وقتی اینگونه بخشنامه‌ها منتشر می‌شود، سوالی ذهنم را آشفته می‌کند. از خودم می‌پرسم آیا هنگام تصمیم گیری، مسئله‌ی کمبود معلم را هم در نظر گرفته اند؟ اما چیزی که به نظر می‌رسد این است که این بخشنامه‌ها نوعی تشریفات است و حقیقت جدای از این‌ها است. مشکل کمبود معلم است نه کمبود بخشنامه

بحران کمبود معلم در تمام نقاط آموزش و پرورش ریشه دوانده است؛ به گونه‌ای که همه جا مصادیق آن را می‌بینیم. یکی از جلوه‌های آن، همین کلاس‌های درس پر جمعیت است. در چنین شرایطی آموزش و پرورش مجبور است برای اینکه کمبود معلمش را جبران کند، بر تعداد دانش آموزان کلاس‌ها بیفزاید. در این ایام که وزارتخانه تعلیم و تربیت با کمبود 197 هزاری معلم رو به روست و حتی با برگزاری چندین آزمون استخدامی تا کنون نتوانسته است این مشکل را حل کند، چگونه چنین ضابطه‌ای را منتشر می‌کند؟ آیا صرفا قصدش انتشار محتوا بوده است و به اجرای آن فکر نکرده است؟ چگونه ممکن است مدرسه‌ای که کلاس هایش با تراکم 40 نفری رو به روست و از طرفی برخی از معلم‌های آن مدرسه به دلیل کمبود معلم چندین درس را به صورت همزمان تدریس می‌کنند، یک روزه مشکلش را حل کند و دیگر کلاسی با تراکم بالای 36 نفر نداشته باشد؟ همیشه راه فراری هست

در ادامه متن بخشنامه نوشته شده است که: تنها در شرایط خاص با تایید کارگروه توسعه مدیریت استان امکان تشکیل کلاس با تراکم بیشتر وجود دارد. شرایط خاص یعنی چه؟ آیا این همان بندی است که به مدارس اجازه می‌دهد تا هر جا نتوانستند این ضابطه را رعایت کنند، از زیر بار آن شانه خالی کرده و برایش حتی دلیل قانونی هم بیاورند؟ همین تبصره راه را برای زیر پا گذاشتن این ابلاغیه راحت می‌کند تا اگر از آن‌ها بپرسیم چرا این کار را کردید بگویند در شرایط خاص اجازه داشتیم که انجام دهیم.

در سال‌های گذشته هم شاهد اینگونه ابلاغیه‌ها بوده ایم، اما در عمل می‌بینیم که راه به اجرا نمی‌برند. با کمی پرس و جو از مدیران چند مدرسه به شواهد قابل تاملی دست پیدا کردیم. گویا آموزش و پرورش در شروع هر سال تحصیلی سهمیه‌ای را به هر استان اختصاص می‌دهد. به این صورت که مدیرکل آموزش و پرورش هر استان، معاون برنامه ریزی و توسعه منابعش و چند نفر دیگر به عنوان همراه، به تهران آمده و جلسه‌ای را با معاون برنامه ریزی و توسعه منابع آموزش و پرورش کشور برگزار می‌کنند. در طی این جلسه مسئولین کشور با در دست داشتن تعداد معلمان هر استان و تعداد دانش آموزان آن، با تقسیم کردن این اعداد بر معیاری دست می‌یابند که آن را ملاک تصمیم گیری قرار می‌دهند. به عنوان مثال برای استان اصفهان به این نتیجه می‌رسند که به ازای هر معلم 15 دانش آموز وجود دارد. بعد با کمی حساب و کتاب سرانگشتی بودجه‌ای را به آن استان اختصاص می‌دهند تا او پرداخت هایش را از این طریق انجام دهد. اما جالب است بدانید که وقتی جلسه به این نقطه میرسد چانه زنی شروع می‌شود. استانی که مسئول به فکری دارد به نوعی حقش را می‌گیرد و سهمیه اش را افزایش می‌دهد، اما استانی که مسئولش فقط نگران این است که خدایی نکرده از او ناراحت نشوند حتی ممکن است کمتر از رقم تعیین شده هم بگیرد. بماند که خود این تقسیم کردن هم ایراد دارد چرا که بسیاری از ملاک‌ها در آن لحاظ نمی‌شود. مثلا پراکندگی جغرافیایی. ممکن است روستایی 6 دانش آموز داشته باشد و خب طبیعتا حق آن 6 نفر است که تحصیل کنند و معلم داشته باشند، اما وقتی به طور کلی اعداد را بر هم تقسیم کنید دیگر این معیار‌ها حذف شده و نتیجه این می‌شود که اعداد و ارقام واقعی نبوده وما با کمبود شدید معلم در سطح کشور رو به رو باشیم. روستا‌هایی که معلم ندارند و دانش آموزان از نعمت درس خواندن محروم هستند. گاهی برای شرکت در کلاس درس باید به روستا‌های مجاور بروند و مسافت‌های طولانی را طی کنند تا بتوانند در کلاس درس حاضر شوند.

نکته‌ی مهم دیگر اینجاست که این روند دستی انجام می‌شود یعنی، چون عوامل انسانی در آن دخیل است، میزان خطا در آن بالاست. به طوری که یک استان می‌تواند از سهمش بیشتر درخواست کند و استانی دیگر حتی همان حق تعیین شده را هم دریافت نکند. این روش راه را برای منافع شخصی باز می‌گذارد و احتمال خطا را بیشتر از پیش می‌کند. حالا تصور کنید بودجه‌ای مخصوص حق التدریس برای استان شما تعیین شده است. به نظر شما آیا تمام آن صرف حق التدریس می‌شود؟ خیر، گاهی اوقات مسئولین استان از همان مبلغ تعیین شده مقداری را کنار گذاشته و در مخارج دیگرشان استفاده می‌کنند. این یعنی سخت‌تر کردن شرایط برای کنترل تراکم کلاس ها. یعنی اگر کلاسی سال گذشته با 20 نفر دانش آموز تشکیل می‌شده است، حال باید با 30 نفر تشکیل شود تا کمی از آن مبلغ را در جا‌های دیگر به کار گیرند. شاید با خود بگویید که باز هم این عدد در رنج استاندارد تراکم قرار دارد، اما واضح است که کلاس 20 نفره بهتر اداره می‌شود و کیفیت یادگیری و بازدهی در آن کلاس بیشتر است.

این یعنی اینگونه بخشنامه‌ها درباره‌ی ممنوعیت تراکم کلاس‌ها صرفا جنبه‌ی آرمانی دارند و در عمل از اجرا خیلی دور هستند. نتیجه‌ی آن هم اول مهر مشخص خواهد شد که چه تعداد آن را رعایت کرده و از تجمع دانش آموزان در کلاس جلوگیری خواهند کرد. کیفیت یادگیری زیر تیغ کلاس‌های شلوغ

از همه‌ی این‌ها مهم‌تر مسئله‌ی کیفیت آموزش و یادگیری است. همه‌ی ما بر این نکته واقف هستیم که مهم‌ترین هدف آموزش و پرورش تربیت نیروی انسانی متعهد و کارآمد برای جامعه است. حال هرچه تراکم جمعیت در یک کلاس درس بیشتر باشد، یادگیری در آن کلاس کمتر است. قطعا در کلاس کم جمعیت دانش آموزان بهتر مطلب را یاد می‌گیرند چرا که می‌توانند به راحتی سوالات خود را از معلم بپرسند و امکان پاسخگویی از سوی معلم هم آسان‌تر خواهد بود. حتی ممکن است دانش آموزی مبحثی را متوجه نشده باشد و لازم باشد تا معلم مطلب را مجدد برای او توضیح دهد، اما این امکان در کلاس پر جمعیت تقریبا ممکن نیست و با مشکلاتی رو به رو می‌شود. اگر بخواهیم از نگاه معلم نیز به این موضوع نگاه کنیم، وقتی تعداد کمتر شاگرد در کلاس هستند، معلم امکان بیشتری برای تکرار مطالب و نظارت بر دانش آموزان در اختیار دارد. او وقت بیشتری را می‌تواند به هر دانش آموز اختصاص دهد و با دانش آموزان تعامل بیشتری خواهد داشت. اما تصور کنید معلمی را که 40 دانش آموز دارد و باید به همه‌ی دانش آموزان رسیدگی کند. با ادامه‌ی این شرایط معلم با اینکه سال‌های اول خدمتش را گذرانده است، اما خستگی عمیقی را در خودش احساس می‌کند که ادامه‌ی سال‌های خدمت را برایش سخت خواهد کرد. تا جایی که ممکن است او را از انگیزه‌ی معلمی بیندازد. مشکل کلاس‌های پرجمعیت با اینگونه ابلاغیه‌ها حل شدنی نیست. ریشه‌ی این مشکل در کمبود معلم است؛ بنابراین ضروری است در ابتدا آموزش و پرورش فکری به حال تامین معلم‌های مورد نیازش بکند. در این صورت تراکم کلاس‌ها نیز خود به خود حل می‌شود و دیگر ما شاهد کلاس‌هایی با جمعیت‌های بالا نخواهیم بود. اما سوال پایانی این است که آیا باز هم 36 نفر برای یک کلاس زیاد نیست؟!