اندیشکده حکمرانی مشارکتی ایرانیان افتتاح شد
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، آیین افتتاح اندیشکده حکمرانی مشارکتی ایرانیان با حضور دکتر غلامرضا معمارزاده طهران، استاد دانشگاه و عضو هیئت مدیره انجمن مدیریت دولتی تهران، دکتر بهاره آروین، استاد دانشگاه و عضو سابق شورای شهر تهران، محمدرضا جلاییپور، فعال سیاسی و اجتماعی اصلاحطلب و میلاد گودرزی، مؤسس و مدیر اندیشکده حکمرانی مشارکتی ایرانیان در تاریخ پنجشنبه، 27 دی ماه 1403 در...
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، آیین افتتاح اندیشکده حکمرانی مشارکتی ایرانیان با حضور دکتر غلامرضا معمارزاده طهران، استاد دانشگاه و عضو هیئت مدیره انجمن مدیریت دولتی تهران، دکتر بهاره آروین، استاد دانشگاه و عضو سابق شورای شهر تهران، محمدرضا جلاییپور، فعال سیاسی و اجتماعی اصلاحطلب و میلاد گودرزی، مؤسس و مدیر اندیشکده حکمرانی مشارکتی ایرانیان در تاریخ پنجشنبه، 27 دی ماه 1403 در خانه اندیشهورزان برگزار شد.
برای حل مسئله، مشارکت موثر مردم نیاز است
میلاد گودرزی، رئیس اندیشکده حکمرانی مشارکتی ایرانیان بیان داشت: «ما یک تجربهای ذیل گفتمان عدالتخواهی داشتیم و میتوانیم حالا ذیل بلوغ آن گفتمان، شکلی از حکمرانی مشارکتی را پیاده کنیم.
حکمرانی مشارکتی یعنی در ساختارهای رسمی و قوانین، جامعه مدنی و بخش خصوصی در تصمیمگیری، اجرا و نظارت، مشارکت داشته باشند. طرفین باید حق رای و قدرت تصمیمگیری داشته باشند و با تایید قانع شدن آنها، سیاستها ترسیم شود.
نقصهای دموکراسی نمایندگی، تعارض منافع، نقائص دولت در اجرا و دستیابی به توافقات پایدار میان حاکمیت و جامعه و همچنین تعارضات و شکاف اجتماعی در چنین ساختاری برطرف خواهد شد.
اندیشکده ما میخواهد میانجی سه بخش حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی باشد و مسائل بین این سه بخش را حل کند. هدف نهایی ما، حل مشکلات و مسائل عمومی است؛ برای حل مسئله، مشارکت موثر مردم نیاز است و ایده مرکزی ما، حول چند حوزه نظیر حقوق کارگران، فساد و شفاف سازی است؛ همچنین ما میخواهیم ذینفعان حوزههای مختلف را تعیین کنیم».
سطحیترین سطح مشارکت، مطالبهگری و شفافیتخواهی است
او در مورد سطوح مشارکت گفت: «سطحیترین سطح مشارکت، مطالبهگری و شفافیت خواهیست؛ سطح بالاتر مشاوره است. حاکمیت میپرسد که خب برای من شیوهای ترسیم کن که من چه گونه یک مطالبهای را پاسخ بگویم و بالاترین سطح، سطح تصمیمگیریست؛ یعنی تشکلهای مختلف، در جلسات تصمیمگیری حضور داشته باشند و در تصمیمگیری اثر گذار باشند.
مشارکت موثر با حضور در راهپیمایی و صف انتخابات مشخص نمیشود، مشارکت یعنی حضور در نظارت و اجرای امور. اندیشکده ما باید تسهیلگر باشد. یعنی باید توانمند سازی کند و بین خرده جمعهای ملی، شبکهسازی انجام دهد و یا برای مثال، با رسانه، و همچنین خرده جوامع کارگری اتصال سازنده داشته باشد و خروجی موثری ارائه دهد. در مواجهه با حکومت هم ما قائل به بستر سازی هستیم. یعنی ارتباط گرفتن با ارکان حکومت برای حل یک مسئله عمومی. همچنین در ارتباط با حاکمیت، ما باید بستر مشارکت برای جامعه را نیز پدید بیاوریم».
مردم باید هویت سیاسی پیدا کنند
دکتر غلامرضا معمارزاده طهران، استاد دانشگاه و عضو هیئت مدیره انجمن مدیریت دولتی تهران اظهار کرد: «ساختار اجتماعی ما و به تبع آن نظام سیاسی ما آسیب دیدست و کارایی ندارد. علت آن هم تقلید است. ما در قرن بیستم و با تهاجم مدرنیسم، نظامهای سنتی خود را از دست دادیم و به جای آن نظامهایی را وارد کردیم که برای ما کارکرد مناسب ندارد. مهمترین آن قانون اساسی مشروطیت است. این قانون از کشوری آمده که اساسش بر وحدت و یک زبانی است. یعنی فرانسه. سپس نهادهای دیگر مثل نهادهای آموزشی، دانشگاهی، قضایی، فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی را جایگزین کردیم و چیزی ساختیم که هیچ کس نمیتواند آن را مدیریت کند. فقط زبان ما در امان بوده که آن هم با ظهور و تحول تکنولوژی آسیب خواهد دید. جوامع سنتی که به دنبال مدرنزاسیون بودند، دچار توسعه سیاسی منفی میشوند و تبعات چنین چیزی ما را از اهداف توسعه سیاسی خود منحرف خواهد کرد. توسعه سیاسی یعنی تخصیص منابع ملی توسط نمایندگان مردم برای تنظیم برنامههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی توسط دولت و تایید آن توسط مجلس و تحقق آن برنامهها. پس تخصیص منابع کار نمایندگان است، اما برنامهریزی و اجرا وظیفه دولت و این توسعه سیاسی است. رسیدن به توسعه سیاسی چند معیار دارد:
اول، رسیدن به هویت سیاسی است؛ یعنی مردم به سطح خودشان آگاهی سیاسی داشته باشند. روابط قدرت را بفهمند و درکی از منافع ملی داشته باشند. دوم اینکه با این هویت سیاسی مشارکت هم داشته باشند، این مشارکت به دولت مشروعیت میدهد و این مشروعیت به دولت اجازه میدهد تا نفوذ داشته باشد، منابع ملی را برداشت کند و توزیع کند، و با طی شدن چنین فرایندی، عدالت اجتماعی شکل میگیرد و مردم آن را درک خواهند کرد. هر چقدر مردم آگاهی سیاسی بیشتری داشته باشند، مشروعیت نظام سیاسی هم بالاتر خواهد بود و فرایند ذکر شده بهتر طی خواهد شد. این یک امر نسبی است و نمیتوان به آن نگاه صفر و صدی داشت.
دموکراسی تنها به معنای رای دادن به لیستی از نامزدها نیست
عضو هیئت مدیره انجمن مدیریت دولتی تهران اضافه کرد: «وقتی واریانس آگاهی سیاسی بالا باشد، ما به یک جامعه واگرا مواجه خواهیم شد، یعنی با خرده فرهنگهای زیادی مواجه میشویم که در چنین شرایطی، پیدا کردن فصل مشترک سخت خواهد بود. اگر بخواهیم دولت مشروع داشته باشیم، باید فصول مشترک زیاد و فراگیری در جامعه وجود داشته باشد. هر چقدر فصول مشترک کمتر باشد، خرده فرهنگهای بیشتری شکل میگیرد و فرهنگ ملی، بسیاری از ظرفیتهای خود را از دست خواهد داد، پس باید فصول مشترکی را شکل داد.
معنا کردن دموکراسی به رای دادن مردم به فهرستی از نامزدها که آنها را نمیشناسند، اشتباه است. اینکه عدهای ثروتمند به خاطر قدرت خود امکان نامزد شدن را پیدا کرده باشند، با دموکراسی منافات دارد.
آگاهی سیاسی باید از سطح خانوادهها شروع شود. نظام مشارکتی ما ایستا است، اما باید آن را به نظام مشارکتی پویا بدل کنیم. باید نمایندگان ما در یک سطح بندی، به سطوح بالاتری برسند که شهروندان، احساس کنند نمایندگانشان، در سطوح بالا، منافع آنها را صیانت میکنند.
نظام اجتماعی باید از دیالکتیک موجود در جامعه شکل بگیرد و در سطح نمایندگان هویدا باشد. در چنین شرایطی، دیگر نیاز نیست یک حکومت مرکزی مداخلهگر داشته باشیم و وجود یک حکومت مرکزی نظارهگر کافیست. پس باید مشارکت داشته باشیم، نه یک مشارکت خام، بلکه یک مشارکت سلسله مراتبی.
باید به ساختارهایی شکل بگیرد که وابسته به فردی خاص نباشد
دکتر بهاره آروین، استاد دانشگاه و عضو سابق شورای شهر تهران بیان کرد: «اندیشکدهها حلقه واسط دانش و سیاستگذاری و اجرا هستند. نهاد دانشگاه و نهاد بروکراسی به راحتی متصل نمیشوند. نهاد دانشگاه در کشور ما به راحتی نمیتوانست در مورد مسائل نظر بدهد و این کار به عهده ساختارهای بروکراسی میافتاد. سپس این ساختارها انقدر بزرگ شدند که اولین اولویتشان بقای خودشان شد، نه منافع عمومی که برای آن شکل گرفتهاند.
اندیشکده باید بتواند دانش تخصصیای که در دانشگاه تولید میشود را وارد حوزه حکمرانی و ساختار اجرایی کند. اما باید بپرسیم که چه کسی به این شکل، خواهان حکمرانی مشارکتی است. در خصوص مسئله شفافیت، دادههای زیادی منتشر میشد و میشود، اما کسی خواهان آن نبود، بسیاری نمیدانستند چطور باید از این دادهها استفاده کنند.
از طرفی، جامعه وقتی خواهان چیزی باشد، روندهای بروکراسی آن را دلسرد میکند و از طرف دیگر، ساختار حکمرانی نیز وقتی مطالبهای از جانب جامعه نبیند، میلی به انجام کاری در جهت حکمرانی مشارکتی نخواهد داشت.
ما باید زنجیرهها و فرایندهایی شکل دهیم که ساختار حکمرانی مشارکتی به طور پایدار شکل بگیرد و وابسته به اشخاص نباشد و بتواند هم حکومت و هم جامعه را را برای حضور و کنشگری فعال آماده کند. این زنجیرهسازی، در قالب سمنها و سمن سازی ممکن خواهد شد».
باید مراقب اعمال نفوذ گروههای ذینفع باشیم
آروین در ادامه گفت: «برای حکمرانی مشارکتی، باید مراقب باشیم که به بستری برای اعمال نفوذ گروههای ذینفع منجر نشود. چون وقتی چنین بستری فعال شود، گروههای ذینفع میآیند و میگویند ما مردمیم، اما لزوما با منافع مردم درگیر نیستند، صرفا منافع خود را به عنوان منافع عمومی تعریف میکنند. پس باید مراقب باشیم که مشارکت عمومی شکل بگیرد و در دام مشارکت گروههای ذینفع نیوفتیم. ما باید تقاضای موثر برای مشارکت در شهروندان ایجاد کنیم تا تا در دام مشارکت گروههای ذینفع نیوفتیم.
من پیشنهاد میکنم که این اندیشکده از پروژههای کوچک و که امکان موفقیت بیشتری دارند شروع کنند تا با کیفیت بیشتری از سطوح پایین تا سطوح بالا بالا، حکمرانی مشارکتی رقم بخورد.
نباید در دام پوپولیسم افتاد
در ادامه نشست، یکی از اعضای اندیشکده با ارائه گزارشی از حکمرانی مشارکتی در دیگر کشورها بیان داشت: «برای مشارکت، مثلا در بودجه ریزی، اگر با یک جامعه ناآگاه جلو برویم، عملا با یک رویکرد پوپولیستی مواجه خواهیم شد. در لهستان، یک فرایند طی میشود که مرحله اول آن آموزش به مردم است. در مرحله دوم، تمامی شهروندان امکان این را دارند که پروژههای خود را به آژانسهای محلی شهری ارائه دهند، در مرحله سوم آژانسهای محلی شهری این طرحها را بررسی میکند، در مرحله چهارم انجمنهای منطقهای شکل میگیرد و طرحها را ارزیابی میکند و در مرحله آخر، پروژهها به رای گیری عمومی گذاشته میشود.
نمونه دیگر شهر پرتو در برزیل است، این شهر سی سال سابقه بودجه ریزی مشارکتی دارد. در شهر پرتو، نمایندگان مردم ایدهها و پروژههایی که مردم به صورت اینترنتی ثبت کردهاند را بررسی کرده و سپس آن را مطرح میکنند. به واسطه همین طرح، مردم به این بلوغ رسیدهاند که بجای طرحهای کوتاه مدت، طرحهای بلند مدت را ترجیح دهند.
در ایالت کرالای هند، حکمرانی مشارکتی منجر به بهتر شدن وضعیت گروههای کمتر برخوردار جامعه شدهاست. شایان ذکر است که این ایالت، یکی از بالاترین نرخهای سواد را نیز دارد.
در ژاپن نیز در سطح ملی یک دست مزد اجماع محور تصویب میشود، در سطح ایالتی مجددا شرایط متفاوتی بر اساس همان مصوبه اول تعیین میشود و در سطح کارگاه نیز بین کارگر و کارفرما نیز بر اساس دو مصوبه پیشین، شکل جدیدی از قرارداد را منعقد میشود. محمدرضا جلاییپور، فعال سیاسی و اجتماعی اصلاحطلب گفت: «حکمرانی مشارکتی، تطبیق وسیعی با دموکراسی گفتگویی دارد؛ باید این مسئله را بیشتر در کشورهای همتراز خود بررسی کنیم تا کشورهایی با زمینهها و وضعیت بیشباهت به ایران. جان مایه دموکراسی، نمایندگی و مشارکت است و نباید این دو را از هم جدا کرد. اگر نهادهای نمایندگی قدرتمند نباشد، پیشبردن حکمرانی مشارکتی بسیار مشکل و سخت خواهد بود. باید ساختارهای حزبی و سندیکایی قدرتمند وجود داشته باشد که بتوان از ظرفیتهایی موجود برای حکمرانی مشارکتی در عالیترین سطح استفاده کرد.
نیروهای سیاسی، اعم از اصولگرا اصلاح طلب و عدالتخواه فهمیدند که اقلیت هستند و باید از دیگران هم برای حکمرانی مشارکتی استفاده کنند. ما در کشف و حل مسئله به هم نیاز داریم و بجای کارهای رقابتی، باید به تسهیل حل مسئله بپردازیم. من هم موافقم از مسائلی شروع کنیم که ظرفیت حلش را داریم؛ حالا هر چقدر هم کوچک باشد، مهم نیست؛ همین آغاز شکلگیری پروژههای بزرگ در سطح حکمرانی مشارکتی خواهد شد.
ما باید از تجربه کشورهای جنوب جهانی استفاده کنیم، نه اینکه چیزی را از کشورهای توسعه یافته وارد کنیم. نتیجه چنین کاری در ایران، به خصولتی سازی و شکلگیری رانت منجر شد. بسیاری از مسائل ما در کشورهای توسعه یافته وجود نداشته، اما کشورهای در حال توسعه، بیشتر از کشورهای توسعه یافته، مسائلی شبیه به مسائل ما داشتهاند. او در ادامه گفت: «فقدان حزب فراگیر قوی، فقدان انتخابات با آزادی و مشارکت بالا، فقدان اندیشکدههای قدرتمند، همه یک دلیل دارد و آن این است که حکومت میگوید قدرت متشکل تو را میگیرم و چیزهای دیگری به تو میدهم. ما نیاز به نهادهایی داریم که حاکمیت و جامعه را ذینفع یک راه حل مشترک و یک قدرت متشکل کند. حاکمیت فکر میکند که قدرت متشکل، بقایش را تهدید میکند، در حالی که قدرت متشکل میتواند کارکرد معکوسی داشته باشد؛ اتفاقا میتواند بقا را تقویت و تضمین کند.
خوب است که در شهرستانها و استانها، به سمت بودجهریزی مشارکتی برویم. لااقل بخشی از بودجه عمرانی میتواند مشارکتی تصویب شود. قائل بودن به مذاکرت سه جانبه بین دولت، بخش خصوصی و نهاد عمومی نیز لازم است. مذاکره کافی، میتواند تا حدود خوبی مثلا مشکلات حقوق دریافتی کارگران را حل کند. راه اندازی انجمنهای شهروندی نیز یک راهکار عالیست. در بسیاری از کشورهای مختلف، چنین چیزی کارکرد دارد. در این انجمنها، نمونه تصادفی از شهروندان را انتخاب کرده و این نمونه ساعتها با یک دیگر گفتوگو میکنند و همین باعث میشود یک دیگر را بهتر درک کنند و به راه حلهای مشترکی برسند. ما به شدت به چنین چیزی در ایران نیاز داریم. ما باید انواع مواجهه عمیق در راستای حل مسئله را در بین بخشهای مختلف جامعه ایجاد کنیم. چنین انجمنهایی کاری کردند که بسیاری از احزاب و جنبشها نتوانستند انجام دهند».