اُوِه؛ چرا همه ما به یک اُوِه نیاز داریم؟

آیا ما هم در اطراف خود اُوه داریم؟ یک غول سرسخت چوبی که وقتی لازم باشد به سوی ما خم شود و یاریمان کند؟
عصرایران - «یک رُمان - یک شخصیت» پنجره تازهای است که در عصر ایران گشوده میشود تا از رُمانهای مختلف، شخصیتهایی را که زاده ذهن نویسندگان آنها اما به یادماندنی است، معرفی کنیم.
این شخصیتها اگرچه در عالَم واقع وجود ندارند اما نویسندگان برجسته و خالقانشان چنان آنان را پروبال میدهند که خواننده با آنها احساس نزدیکی میکند. نه تنها خواننده که از نویسندهای در اندازه و آوازه محمود دولتآبادی نقل شده هنگام نوشتن رُمان «کلیدر» در سوگ قهرمان اصلی گریسته است. شخصیتی که خود خلق کرده بود.
این نکته را البته باید یادآور شد که گاه ممکن است در این معرفی ها و آشناییها داستان لو برود هر چند نویسنده این متون تلاش خود را به کار میبندد که این اتفاق نیفتد اما در پارهای موارد اجتناب ناپذیر است هر چند رُمان چند صد صفحه ای لایه لایه است و بیشتر با شخصیت آشنا می شویم تا تمام آن را کاویده باشیم و در واقغ تشویقی است به خواندن خود کتاب.
******************************* روفیا عابدی
موفقیت «مردی به نام اُوه» اثر مشهور «فردریک بکمن» نویسنده سوئدی در نحستین تجربه او در نوشتن یک کتاب را نباید به بخت و اقبال و حتی استقبال جامعه کتابخوان نسبت داد بلکه ناشی از سوژههای متفاوت و سبک نوشتاری خاص خود اوست که در عین سادگی به بیان جزییات علمی و اجتماعی هم میپردازد و باید اشاره کرد که تجربه او در وبلاگنویسی و ثبت امور روزمره منجر به آن شد تا به نوشتن کتاب روی آورد و در همین نخستین تجربه به موفقیتی چشمگیر دست یابد و نقش حمایتی هواداران و همسر ایرانی (ندا شفتی) را نیز البته باید یادآور شد.
«مردی به نام اُوه» در سال 2012 در سوئد منتشر شد و در همان سال 600 هزار نسخه از آن فروش رفت و طی 9 سال پس از آن تا کنون به 30 زبان ترجمه شده تا به رتبه اول پرفروشهای سوئد و نیویورک تایمز دست یابد. در سال 2016 فیلمی هم با همین عنوان در سینماهای جهان اکران شدو در ایران هم چند ناشر دست به ترجمه آن زدند.
اُوه، مردی در آستانه سالمندی است که پس از اتفاقاتی میکوشد روند زندگی او از حالت روزمره خارج نشود و در فصول ابتدایی تصمیمی میگیرد که خواننده آرزو میکند موفق نشود ولی در اواسط کتاب حضور یک زن ایرانی فضای داستان و روال زندگی او را تغییر میدهد اما نه از جنس عاشقانههای معمول و آشنای رُمانها.
به سبب همین تفاوت در سبک و نگاه است که می توان گفت مردی به نام اُوه، به نسل جدید رُمانهایی تعلق دارد که شخصیت اصلی آنها فارغ از پارهای وجوه کاریزماتیک، ملموس و دوست داشتنیاند.
اُوه، مردی میان سال و انزواطلب است و گریزان از جامعه و جوانان و نوگرایی اما با هنر "بکمن" شخصیتی آفریده میشود چندان دوست داشتنی که همه به دنبال یک اُوه در زندگیمان باشیم! با این که حسابگر است و به دیگران بیاعتماد و روزها را با تکرار پشت سر میگذارد اما یک ویژگی دارد که او را دوستداشتنی می کند. عاشق است؟ بله. مهربان است؟ بله. مهمتر از اینها اما "حمایتگر" است.
درست است که خود اهل مطالعه نیست اما برای همسرش کتابخانهای می سازد با این توضیح و انگیزه که "کتابهایت باید جایی داشته باشند".
اهل کافه و رستوران و حضور در جمع نیست اما هفتهای یک بار با همسرش به کافه میرود و با خواندن روزنامه خود را مشغول می کند تا همسرش از معاشرت با دیگران و حضور در جمع لذت ببرد.
وقتی همسرش در سانحهای بخشی از تواناییهای خود را از دست میدهد تمام تلاش خود را به کار میبندد تا زندگی عادی او مختل نشود.
اگرچه مردی رسمی و سرد و بیشتر ساکت است اما به سخنان همسرش خیلی خوب و دقیق و با علاقه گوش میدهد و در دنیای رنگی او غرق میشود. به بیان دیگر از لذت بردن او لذت میبرد.
آیا ما هم در اطراف خود اُوه داریم؟ یک غول سرسخت چوبی که وقتی لازم باشد به سوی ما خم شود و یاریمان کند؟
"اُوه"ها این گونه از زندگی لذت میبرند که لذت و آرامش دیگران را به تماشا بنشینند یا در لذت بردن آنان نقش ایفا کنند. آنانی که دوستشان دارند و دوستداشتن را این گونه تعریف میکنند.
تماشاخانهاگر حتی یکنفر از مسئولان همت این فرد را داشتند! کسی که یکتنه میخواهد ریشه بیسوادی را در ایران بکند (فیلم)
ستاره ها این لباسها را میپوشند / خیاطی اسپانیایی لباس سینمای جهان را تامین میکنند
فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام


