بحران بزرگ صندوق های بازنشستگی پیش روی دولت پزشکیان | راحل چیست؟
براساس برآورد مرکز پژوهشهای مجلس، سهم درآمد حاصل از داراییهای صندوق بازنشستگی کشوری در سال 1400 حدود 14.3درصد و برای سازمان تامین اجتماعی حدود 5.4درصد است؛ یعنی هلدینگهای بزرگ اقتصادی، به دلیل حکمرانی ضعیف دولتی حاکم بر آنها، سهم قابلتوجهی در تامین منابع موردنیاز صندوقها ندارند.
به نظر میرسد دولت مسعود پزشکیان آخرین خط دفاعی در برابر یونانی شدن اقتصاد ایران است. همه ما از بحران یونان در سالهای 2007 و 2008 آگاه هستیم. در یک روند زنجیرهای، برنامههای جذاب و عمومی که بین سالهای 1995 تا 2005 در این کشور به تصویب رسید، منجر به قرار گرفتن 580 شغل در زمره مشاغل پرخطر و زیانآور، پیر شدن جمعیت و کسری منابع صندوقها و استقراض از دولت شد که به عنوان عوامل کلیدی، اقتصاد یونان را به ورشکستگی کشاند. اقتصاد یونان با کمکهای سخاوتمندانه اروپا، به ویژه آلمان، نجات یافت. حالا چه کسی میخواهد در زمان بحران به کمک اقتصاد ایران بیاید؟! ضربالمثل «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من» به خوبی وضعیت کنونی ما را توصیف میکند!
روند هرم جمعیتی ایران به سمت میانسالی و پیری در حرکت است. رشد جمعیت و آمار باروری در سهدهه اخیر روند کاهشی داشته که به کاهش جمعیت جوان کشور و کاهش نیروی انسانی در سن کار منجر شده است، بهطوری که در سال 1415 حدود 5میلیون نفر بیشتر از حد معمول بازنشسته خواهند شد و بهسرعت به آستانه زمان بستهشدن پنجره جمعیتی کشور خواهیم رسید.
میانگین امید به زندگی در سال 1354 حدود 58سال بود که در حال حاضر به حدود 75سال رسیده است.
نسبت پشتیبانی یعنی نسبت میان تعداد بیمهپردازان به تعداد مستمریبگیران به شرایط خطرناک رسیده است. با کاهش این نسبت، فشار بر صندوقها برای تامین مالی جهت پرداخت مستمری بگیرها بیشتر شده و تعادل منابع و مصارف آنها بههمخورده است. نسبت پشتیبانی صندوق تامین اجتماعی در سال 1355 برابر 24.85 بوده است؛ به این معنی که حدود 25نفر بیمه پرداخت میکردند و یک نفر مستمری دریافت میکرد. به عبارت دیگر صندوق تامین اجتماعی در وضعیت درخشانی از نظر ورودی جریان درآمدی بوده است.
از سال 1356 به بعد، این نسبت روند نزولی را در پیش گرفته، بهطوری که در سال 1403 به حدود 4 رسیده است. هر صندوقی که نسبت پشتیبانیاش به زیر 5 برود، به این معنی است که در شرایط بحران قرار دارد. براساس دادههای موجود، نسبت پشتیبانی صندوق بازنشستگی کشوری از 1.91 در سال 1385 به حدود 0.5 در سال 1402 رسیده است؛ یعنی حتی یکنفر بیمه پرداخت نمیکند که یکنفر هم بازنشستگی دریافت کند. متوسط نسبت پشتیبانی کل 18صندوق بازنشستگی در کشور در حال حاضر زیر 3 است. اگر دو صندوق تازهتاسیس روستاییان و عشایر و وکلای دادگستری را (که فعلا به دلیل جوانی وضعیت خوبی دارند) از لیست خارج کنیم، این نسبت به حدود 1.5 میرسد.
رشد نسبت مصارف به منابع در دسترس صندوقهای بازنشستگی در کشور به مرز 2.5برابر نزدیک میشود که زنگ خطری جدی محسوب میشود. بنابراین کسری منابع صندوقهای بازنشستگی کشوری و لشکری با روند صعودی در حال افزایش است، بهطوری که سالهاست بخشی از کسری بودجه آنها توسط دولت و از طریق تسهیلات بانکی تامین میشود. سهم کسری صندوقهای بازنشستگی از منابع عمومی بودجه صرفا 4 صندوق امسال حدود 16.2درصد بوده و در سال آتی به حدود 18.5درصد خواهد رسید.
این عدد در قانون بودجه 1403 حدود 450همت است و پیشبینی میشود در لایحه بودجه 1404 به حدود 480همت برسد. با همه این حمایتها بخش عمده تسهیلات یا بهتر بگویم بیشترین تسهیلاتی که شبکه بانکی در سالهای اخیر بالاخص در سال 1402 پرداخت کرده، صرفا به صندوقهای بازنشستگی داده شده است؛ یعنی صندوقها وام میگیرند که مستمری سر ماه خود را بپردازند. تسهیلاتی که باید به بخش واقعی اقتصاد داده شود تا نسبتهای پشتیبانی صندوقها اصلاح شود، مستقیم به صندوقها داده میشود که این نوع تسهیلات هیچ کارکردی در بخش واقعی اقتصاد ندارد و استمرار یک چرخه معیوب و تعمیق بیشتر بحران و انباشت تجمعی به سالهای بعد است.
دیون و مطالبات سازمان تامین اجتماعی از دولت طبق صورتهای مالی سازمان تامین اجتماعی در سال 1400 حدود 436همت بوده که براساس روند رشد آن، پیشبینی میشود در سالجاری به بیش از 600همت برسد.
براساس برآورد مرکز پژوهشهای مجلس، سهم درآمد حاصل از داراییهای صندوق بازنشستگی کشوری در سال 1400 حدود 14.3درصد و برای سازمان تامین اجتماعی حدود 5.4درصد است؛ یعنی هلدینگهای بزرگ اقتصادی، به دلیل حکمرانی ضعیف دولتی حاکم بر آنها، سهم قابلتوجهی در تامین منابع موردنیاز صندوقها ندارند.
آمار نسبت مستمریبگیران صندوق بازنشستگی کشوری به تفکیک شامل بازنشسته 81درصد، از کار افتاده یکدرصد و متوفی 18درصد (14درصد از بازنشستگان و 4درصد از شاغلان فوت کردهاند) است. سن نیمی از کسورپردازان صندوق بازنشستگی کشور بالای 45سال است که پیشبینی میشود این صندوق طی 10 تا 15سال آینده با مشکلات زیادی مواجه شود. طبق آمار شهریور 1402، تعداد زنان شاغل کسورپرداز 450817نفر، تعداد مردان کسورپرداز شاغل 448168نفر است و در مجموع 898985نفر شاغل کسورپرداز هستند که 21.85درصد آنها دارای سابقه بین 25 تا 29سال، 65.22درصد آنها دارای سابقه بین 30 تا 34سال و 2.21درصد آنها دارای سابقه بیش از 35سال هستند.
چه باید کرد؟ راهکارهای پیشنهادی اصلاح پارامتریک و نان پارامتریک زیادی از طرف متخصصان این حوزه پیشنهاد شده است. پیشنهادهایی نظیر بازنگری در سن و ساختار بازنشستگی، بازنگری در ترکیب پرداخت مستمری به متوفیان و وراث، بازنگری در سیاستهای بازنشستگی پیش از موعد، بازنگری مشاغل سخت و زیانآور، بازبینی و مدیریت روابط دولتی و ساختار حاکمیتی صندوقها و اتخاذ سیاستهای صحیح جهت عبور از بحرانهای کنونی و پیشنهادهای تکمیلی میتواند ایجاد «صندوق بازنشستگی تکمیلی» باشد. اما از همه مهمتر برای حل بحران باید نگاه خود را از حکمرانی آتشنشانی به ریشه بحران برگردانیم.
مهمترین دلیل وقوع این بحران و بحرانهای مشابه، به شیوه حکمرانی ملی در کشور برمیگردد. به بیان دیگر نیازمند اصلاح اندیشه حکمرانی هستیم؛ گذار از «دولت رفاه» به «جامعه رفاهی»، گذار از «حمایتهای اجتماعی» به «بیمههای اجتماعی»، گذار از «دولت پرستار» به «دولت توانمندساز»، گذار از «نگاه صدقهای و گداپروری» به «نگاه قابلیتپروری»، گذار از «مردم مواجببگیر دولت» به «دولت مواجببگیر مردم».