بحران های ایران به دنبال 6 اتفاق مهم | چالش های اصلی در راه است؟
شش ماه پیش، کمتر کسی میتوانست پیشبینی کند که چنین حوادثی به وقوع بپیوندد. به عنوان مثال، سقوط هواپیمای شهید رئیسی یا مهاجرت به دلیل کمبود دارو، مسائلی هستند که شاید به سختی قابل باور باشند. در این مقاله، به بررسی برخی از این رویدادها خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
شش ماه پیش، کمتر کسی تصور میکرد که برخی اتفاقات رخ دهد. مثلا حادثه سقوط هواپیمای شهید رئیسی و یا مهاجرت به خاطر نبود دارو چیزهاییست که شاید باورکردنی نباشد.
تورم بیسابقه و هجوم به سمت ایردراپها
تورم در ایران در تمامی حوزهها، از اقلام خوراکی تا اجاره مسکن، به طرز غیرقابلباوری افزایش یافته است. دیگر عادی شده که دلار به 60 هزار تومان رسیده است. حالا تورم به حدی رسیده که عملاً هر رئیسجمهور جدیدی که بیاید، تغییری در بهبود وضعیت اقتصادی ایجاد نمیشود. این تورم سرسامآور، کشور را به نقطهای رسانده که بسیاری از مردم به دنبال راهحلهای عجیب و غریب همچون ایردراپهای مجازی هستند تا از این بحران اقتصادی بگریزند. در واقع، این تورم و کاهش شدید ارزش پول، جامعه را به سمتی سوق داده که حتی سرمایهگذاریهای ناامن و غیرمعمول همچون ایردراپها، برای بسیاری به یک امید تبدیل شده است. البته که موضوع اصلی این نیست، شاید درصد کمی درگیر ایردراپها باشند اما خب به هر حال شاید راهی مقطعی برای خروج از بحران تلقی شوند.
آبروریزی بینالمللی
از طرفی، با وضعیت بحرانی اقتصاد، دولت همچنان در بازسازی استادیومهای ورزشی کشور ناکام مانده است. استادیوم آزادی که در دهههای گذشته، شکوه و عظمتی را برای خود دست و پا کرده بود، اکنون نمادی از تحقیر و تمسخر بینالمللی است. در حالی که کشورهای همسایه مانند عربستان، قطر و حتی عراق با استادیومهای مدرن و پیشرفته مجهز شدهاند، ایران حتی قادر به بازسازی کامل استادیومهای قدیمی خود نیست. علاوه بر این، هر استان نظیر خراسان قوانین متفاوتی برای حضور بانوان در استادیومها دارد، که این نیز خود منجر به اتفاقات تلخی برای فوتبال ایران شده است. همان خندههای تلخ بازیکن اسپانیایی الغرافه در دیدار استقلال برای درد ما کافیست!
مهاجرت به خاطر دارو!
مهاجرت نیز یکی دیگر از چالشهای بزرگ این روزهاست. در هر جمع چهار یا پنج نفرهای که بنگرید، اثرات مهاجرت را خواهید دید. خانوادهها پاره پاره شدهاند و هر کسی با هر امکاناتی به هر کشوری که بتواند مهاجرت میکند؛ حتی کشورهای درجه دوم و سوم مانند ترکیه و گرجستان، که در گذشته شاید مقصد مهاجرتهای خاص نبودند، اکنون پذیرای ایرانیانی هستند که فقط میخواهند از ایران خارج شوند. علت اصلی این مهاجرتها، نه تنها نبود چشمانداز مثبت اقتصادی و اجتماعی در ایران است، بلکه فقدان منابع حیاتی همچون آب و برق و نابودی محیط زیست نیز بر این وضعیت افزوده است. حتی سلبریتیها که شاید در گذشته کمتر از این موج مهاجرت تأثیر میگرفتند، اکنون درگیر آن شدهاند. مهاجرت نه تنها به دلیل مسائل اقتصادی و اجتماعی، بلکه به دلیل کمبود دارو نیز شدت گرفته است. مردمی که دیگر حتی به حداقلهای خدمات پزشکی دسترسی ندارند، ناچار به ترک کشور میشوند. این در حالی است که حاکمیت به طور مداوم این مسائل را نادیده میگیرد و همچنان به جای ارائه راهحلهای واقعی، دست به اقداماتی سطحی میزند.
ورود پزشکیان به پاستور
مرگ تلخ شهید رئیسی نیز شوک بزرگی بود که کمتر کسی باور میکرد. در لحظات اولیه انتشار خبر، بسیاری از مردم و رسانهها در شوک و ناباوری بودند. اما به شکلی عجیب و باورنکردنی، خبر 12 تا 13 ساعت بعد تأیید شد و جامعه ایران در بهت فرو رفت. بلافاصله بعد از این اتفاق تلخ، شرایط برای برگزاری سریع انتخابات فراهم شد و در نهایت مسعود پزشکیان به عنوان رئیسجمهور جدید معرفی شد. این تغییر سریع در دولت را هیچکس پیشبینی نمیکرد و همه در حیرت بودند که پس از 6 ماه، رئیسی دیگر در قدرت نیست.
افزایش بیرویه جمعیت اتباع در ایران
در شرایط فعلی ایران، حضور پرشمار اتباع افغان به یکی از مسائل جدی تبدیل شده است. در حالی که انتظار نمیرفت تعداد مهاجران افغان در ایران به این حد برسد، اکنون تخمین زده میشود که جمعیت آنها بین 10 تا 12 میلیون نفر باشد. این وضعیت در شهرهای بزرگی چون تهران، کرمان، یزد و شیراز بیشتر به چشم میآید و در متروها، استادیومها و حتی درمانگاهها قابل مشاهده است. افزایش این جمعیت در همسایگی با حکومت بدنامی چون طالبان، فشار مضاعفی بر منابع محدود کشور وارد کرده است. این مهاجران علاوه بر مسائل اقتصادی، سبب بروز چالشهای فرهنگی و اجتماعی نیز شدهاند، بهطوری که در برخی موارد کلیپهایی منتشر شده که افغانها به کریخوانی و تمسخر شهروندان ایرانی پرداختهاند. این حجم بالای مهاجرت و جمعیت، فشار زیادی بر زیرساختهای عمومی و منابع کشور از جمله آب، برق و بهداشت وارد کرده است. در حالی که ایران خود با بحرانهای مختلف اقتصادی و کمبود منابع روبهرو است، افزایش این جمعیت فشار بیشتری بر سیستمهای عمومی ایجاد کرده و در بسیاری از شهرها نارضایتیهایی به وجود آورده است.
سخن آخر
در نهایت، در چنین اوضاعی که حتی مقامهای ارشد کشور تغییر میکنند و انتخابات به سرعت برگزار میشود، بسیاری از مردم دیگر امیدی به آینده بهتر ندارند. این وضعیت، ایران را در یک بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی فرو برده که نه تنها بهبود آن به این زودیها ممکن نیست، بلکه به نظر میرسد که چالشهای بیشتری در راه است.