چهارشنبه 6 فروردین 1404

برادرانی که همزمان شهید شدند + عکس

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
برادرانی که همزمان شهید شدند + عکس

در نخستین روزهای بهار که خیلی از خانواده‌های رزمندگان انتظار آمدن عزیزانشان را از جبهه می‌کشیدند، خانوادهایی بودند که خبر شهادت نه یک فرزند بلکه 2 فرزندشان را همزمان شنیدند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، خبرگزاری فارس درباره عملیات فتح المبین نوشت؛

شب عید بود؛ خیلی‌ها دوست داشتند کنار هم باشند، دید و بازدید بروند و گل بگویند و گل بشنوند، اما جنگ بود و پدر و مادرها باید بچه‌هایشان را راهی جبهه می‌کردند. آنقدر مسئله جنگ و دفاع از دین و مملکت مهم بود که دورهمی در اولویت قرار نداشت. سال 1361 و در همین شب‌های عید خانواده‌هایی بودند که نه یک فرزند بلکه دو یا سه فرزندشان را راهی جبهه کرده بودند، حتی تا آخرین روزهای تعطیلات نوروز منتظر آمدنشان بودند تا اینکه خبر شهادت‌شان را برایشان آوردند؛ مثل خانواده شهیدان سلطانی و نعمتی‌جم که در نخستین روزهای بهار هر کدام دو فرزندشان شهید شدند؛ آن هم همزمان.

«فاطمه سپنج‌خوی» مادر شهیدان «مرتضی و مصطفی نعمتی‌جم» است که دو فرزندش را راهی عملیات فتح‌المبین کرد و هر دو عزیزش همزمان در چهارم فروردین ماه 1361 به شهادت رسیدند. او درباره فرزندان شهیدش می‌گوید: «پدر و مادرم اصالتاً تهرانی بودند و من هم در محله منیریه به دنیا آمدم و بزرگ شدم. در 13 سالگی حدود سال 1328 ازدواج کردیم. همسرم معمار بود و کارهای ساختمانی انجام می‌داد. مدتی بعد از ازدواج به محله امام حسین (ع) آمدیم. فرزند اولم محسن بود. سال 95 به دلیل ایست قلبی از دنیا رفت. فرزند دومم مصطفی بود که در اردیبهشت 1332 به دنیا آمد. مرتضی هم سال 1335 به دنیا آمد. البته اسم مرتضی در شناسنامه منوچهر بود. بعد از اینکه بزرگ شد، اسمش را دوست نداشت و مرتضی صدایش می‌زدیم. مصطفی خیلی بچه باهوشی بود. اول در مدرسه صوراسرافیل محله منیریه درس می‌خواند و بعد هم به مدرسه خوارزمی رفت. پسرم در دانشگاه رازی کرمانشاه مدرک لیسانس فیزیک کاربردی گرفت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم وارد جهاد شد. البته در دوره دانشجویی در داروخانه و شرکت سیمان هم کار می‌کرد. مرتضی هم رابطه بسیار صمیمی‌ای با برادرش مصطفی داشت؛ او هم خوب درس می‌خواند و در رشته مکانیک دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد.»

مصطفی و مرتضی نیمه اسفند سال 1360 به عنوان نیروی تبلیغات جهاد به منطقه اعزام ح. مادر این شهدا از آخرین ناهار دورهمی در روزی که می‌خواست فرزندانش را راهی کند، خاطره جالبی دارد. او می‌گوید: «آخرین غذایی که کنار فرزندانم می‌خوردم، سر سفره همینطور که حرف می‌زدیم به بچه‌ها گفتم یک وقت عراقی‌ها الکی الکی شما را نکشند. جلوی تیرشان نباشید؛ اول شما بکشیدشان. بعد هم مثل تمام مادرها بچه‌ها را از زیر قرآن رد کردم و راهی شدند، اما شب عید هم از بچه‌ها خبری نشد و شب سوم فروردین بود که مصطفی با منزل تماس گرفت؛ صدای خواندن دعای کمیل می‌آمد. روز بعد چهارم فروردین در منطقه نیرو کم بود و بچه‌ها وارد عملیات شده بودند. همرزمانشان تعریف می‌کردند که مصطفی و مرتضی تعداد زیادی اسیر و غنیمت می‌گیرند و در حالی که از خط دور می‌شدند، عراقی‌ها جلوی آن‌ها را می‌گیرند. مرتضی رانندگی می‌کرد. ماشین بلیزر را نگه می‌دارد و مصطفی از ماشین پیاده می‌شود و به سمت عراقی‌ها تیراندازی می‌کند، اما بر اثر اصابت گلوله به قلبش به شهادت می‌رسد. قرآن در جیبش بود که گوشه آن سوراخ می‌شود. بعد ماشین‌شان مورد هدف آرپی‌جی قرار می‌گیرد و هر دو پسرم بر اثر انفجار می‌سوزند. جالب است که بچه‌هایم کاملاً سوخته بودند، اما پیشانی و سربند یازهرا (س) آنها سالم مانده بود.»

در سیره شهدا یک نکته مشترکی وجود دارد که آن هم توجه خاص به بیت‌المال است. شهید مرتضی نعمتی‌جم قبل از رفتن به جبهه خودکاری را از جیبش درمی‌آورد و به مادرش می‌دهد. بعد می‌گوید: «این خودکار متعلق به جهاد است. من فرصت نمی‌کنم آن را به جهاد ببرم و زحمت تحویل آن با شماست.» مادر شهیدان بلافاصله بعد از اعزام فرزندانش آن خودکار را تحویل دفتر جهاد می‌دهد.

در عملیات فتح‌المبین خانواده شهید دیگری هستند که دو فرزنداشان همزمان به شهادت رسیدند. شهیدان «محمدرضا و غلامرضا سلطانی» دو برادر شهید از استان قم. محمدرضا متولد اول اسفند سال 1339 و غلامرضا نیز متولد 12 اسفند سال 1341 بود و تقدیر این دو برادر این‌گونه رقم خورد که هر دو آن‌ها همزمان در عملیات «فتح‌المبین» به شهادت برسند.

نحوه شهادت این دو برادر شهید در کتاب «همپای صاعقه» ویژه شهدای لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) اینگونه آمده است:

«رزمندگان لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) در سایت 4 و 5 در منطقه عمومی شوش توسط دشمن بعثی محاصره شده بودند. در این حال، سردار حاج احمد متوسلیان به شهید محمدرضا سلطانی [معروف به رضا قمی] می‌گوید که برای شکستن محاصره دشمن سریع به رزمندگان مهمات برسانید.

رضا جیپ فرماندهی را روشن می‌کند و از بنه تدارکات مهمات را بارگیری و به همراه برادرش غلامرضا، از جایی که سرداران شهید حاج احمد متوسلیان، محمد بروجردی و حسین همدانی ایستاده بودند، به سمت رزمندگان حرکت می‌کنند. رضا قمی همین که روی جاده دشت عباس به‌طرف سایت در حرکت بود، خودروی توپ 106 دشمن از خاکریز بالا آمد و به طرف خودروی مهمات شلیک کرد و محمدرضا و غلامرضا در میان شعله‌های آتش به شهادت رسیدند. پیکرهای مطهر این دو شهید بزرگوار پس از چند روز به قم منتقل و در گلزار شهدای شیخان به خاک سپرده شدند.»

عملیات فتح‌المبین در ساعت 30 دقیقه بامداد 2 فروردین 1361 با رمز «یازهرا سلام‌الله علیها» با فرماندهی مشترک سپاه پاسدران و ارتش با هدف آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغال شده همچون سایت 4 و 5 رادار و ده‌ها روستای منطقه، دستیابی به خطوط پدافندی مناسب و خارج کردن آتش موثر دشمن از جاده اهواز - اندیمشک در منطقه‌ی عمومی غرب کرخه آغاز شد. در این عملیات طی چهار مرحله در طول 8 روز با پیروزی قاطع رزمندگان اسلام، 2400 کیلومترمربع از سرزمین‌های اشغالی آزاد شد. شهرهای دزفول، شوش، اندیمشک و پایگاه هوایی دزفول از دید و تیرِ موثر دشمن بیرون آمد، طومار دو لشکرِ 10زرهی و 1 مکانیزه متجاوز در هم پیچید و تعداد 15000 نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند.

27215

کد خبر 2041360
برادرانی که همزمان شهید شدند + عکس 2
برادرانی که همزمان شهید شدند + عکس 3