برخورد یا گفتگوی تمدنها
نهادینه شدن فرهنگ گفتگو و تحمل آرا و عقاید دیگران زمینهساز شکلگیری گفتگوی تمدن هاست اما مادامی که ابرقدرت ها به دنبال زیر سلطه بردن کشورهای ضعیف هستند و یا پیگیر تحمیل اراده سیاسی خود بر آنها می باشند جز ایجاد مانع برای تحقق گفتگوی تمدنها نمیتوان متصور بود.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از عصرهامون، درباره تمدن و معنا و مفهوم آن تعاریف بسیار زیادی از دانشمندان علوم اجتماعی ارائه شده است آنها بخش مادی فرهنگ را که همان ظواهر محسوس و قابل لمس جوامع بشری مانند شهرنشینی، بناها، کاخ ها، راه ها پل ها و... هستند را نشانه تمدن و زندگی متمدنانه می دانند. جوامع بشری که توانسته اند تمدن ایجاد کند چند اصل مشترک پایه و اساس تمدن آنها را تشکیل میدهد؛ اصولی مانند همه تمدن ها دارای نوعی دولت یا حکومت بوده اند، همه تمدن ها مجموعه قوانینی به صورت مکتوب داشته اند، تمدن ها خط الفبای به خصوص خود را جهت ثبت و ضبط وقایع به کار می بردند و به دین و اعتقادات مذهبی در اشکال توحیدی یا غیر توحیدی معتقد بودند. با در نظر گرفتن این موارد در جوامع بشری نمیتوان تمدن های بسیاری بر شمرد و همه آنها را در چند تمدن می توان خلاصه کرد. لازمه تمدن و متمدن شدن در جوامع بشری که باعث رشد و پیشرفت آن جوامع شده است تصمیم افراد جامعه برای بهتر زیستن می باشد، جامعه ای که به دنبال ایجاد شرایط لازم برای زیست بهتر است. در نگاه به گذشته جوامع بشری تاثیر تمدن ایران بر جوامع بشری و سایر تمدن ها را نمی توان انکار کرد همانگونه که سایر تمدنها نیز بر تمدن ایران اثرگذار بوده اند. این تأثیرگذاری و موثر واقع شدن تمدن ها زمینه های بروز فرصتها و چالشهای مختلف میان آنها را ایجاد کرده است. امروزه نیز جوامع بازمانده و میراثدار تمدن های عظیم تاریخ بشر، خود را مواجه با فرصت ها و چالش های تکامل تمدنی گذشتگان خود می بینند. در عصر جدید بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد برای ایجاد نظم جدید جهانی نظریههای مختلفی مانند پایان تاریخ فوکویاما و یا برخورد تمدن های هانتینگتون مطرح شد. در مقابل برخورد و جنگ تمدنهای هانتینگتون سالها قبل نظریه و ایده گفتگوی فرهنگ ها توسط افرادی چون داریوش شایگان در جامعه ایران پیگیری می شد. بعدها به ابتکار جمهوری اسلامی ایران بحث و گفتگوی تمدن ها در مقابل برخورد و جنگ تمدن های ساموئل هانتینگتون مطرح شد که مبنای نظری آن گفتگو از موضع برابر بود این گفتمان با استقبال کشورهای مختلف روبرو شد. در این نظریه تنوع فرهنگی زمینه ساز همکاری قلمداد می شد همکاری که می تواند بستر دوستی و همبستگی را میان ملت ها فراهم کنند اما در نظریه برخورد تمدن ها تنوع فرهنگی عامل اصلی برخورد و جنگ تمدن ها برشمرده می شود که نتیجه آن سلطه و دشمنی است. نهادینه شدن نظریه برخورد تمدن ها در غرب و اعتقاد به درگیر شدن تمدن های شرقی با غربی که هانتینگتون آنها را ناشی از تفاوت مذهب و تمدن می داند اساس گفتگو از موضع برابر را در نزد آنها زیر سوال میبرد. نهادینه شدن فرهنگ گفتگو و تحمل آرا و عقاید دیگران زمینهساز شکلگیری گفتگوی تمدن هاست اما مادامی که ابرقدرت ها به دنبال زیر سلطه بردن کشورهای ضعیف هستند و یا پیگیر تحمیل اراده سیاسی خود بر آنها می باشند جز ایجاد مانع برای تحقق گفتگوی تمدن ها نمی توان متصور بود. متاسفانه جهان امروز با بازیگران اثرگذار خود فقط به دنبال کسب منافع از هر طریقی و با شعار هدف وسیله را توجیه میکند است و شاید به ظاهر خود را دایه دار گفتگو و مذاکره بدانند اما نه گفتگویی که موضع آن برابر باشد. به قلم جواد سرگلزائی کارشناس سیاسی انتهای پیام /