شنبه 3 آذر 1403

برنامه‌ریزی در بستر بی‌برنامگی

وب‌گاه گسترش مشاهده در مرجع
برنامه‌ریزی در بستر بی‌برنامگی

این روزها طرح‌های ذخیره و انتقال آب به دوردست‌ها زیاد مطرح می‌شوند. خط انتقال بهشت‌آباد از سرشاخه‌های کارون به فلات مرکزی، انتقال از خزر به فلات مرکزی و انتقال از خلیج‌فارس به 16 استان فلات مرکزی از مهم‌ترین آنها هستند که ویژگی مشترک این طرح‌ها تفوق نگرش چیرگی بر طبیعت به‌جای سازگاری با آن و بیگانگی با بوم‌شناسی است.

این روزها طرح‌های ذخیره و انتقال آب به دوردست‌ها زیاد مطرح می‌شوند. خط انتقال بهشت‌آباد از سرشاخه‌های کارون به فلات مرکزی، انتقال از خزر به فلات مرکزی و انتقال از خلیج‌فارس به 16 استان فلات مرکزی از مهم‌ترین آنها هستند که ویژگی مشترک این طرح‌ها تفوق نگرش چیرگی بر طبیعت به‌جای سازگاری با آن و بیگانگی با بوم‌شناسی است. باید توجه کنیم در کشورهایی که از این روش استفاده کرده‌اند، در واقع به آخرین گزینه دست زده‌اند، برای مثال کشور عربستان که از همین سیستم برای حل مشکل کم‌آبی استفاده کرد، هیچ رودخانه دائمی ندارد. حال بماند که این پروژه چقدر موجب تولید و انتشار آلاینده‌های حاصل از پساب در محدوده اطراف خود می‌شود؟ در عربستان و سایر کشورهایی که می‌بینیم از این سیستم استفاده کرده‌اند، دقیقا آخرین انتخاب‌شان بوده، در غیر این صورت این سیستم لزوما راهی برای حل مشکل کم‌آبی یا بی‌آبی نیست. باید بگویم مجموعه اتفاقاتی که برای حل بحران آب در دهه‌های گذشته در ایران افتاده، ما را نسبت به آینده این طرح بدبین می‌کند که آیا این اقدام می‌تواند کمکی پایدار به حل مشکل بی‌آبی به‌ویژه در فلات مرکزی ایران کند؟ این پرسشی است که در گزارش امروز صمت درصدد پاسخگویی به آن برآمده‌ایم.

تاریخچه طرح انتقال آب به اصفهان

نخستین‌بار طرح انتقال آب از خلیج‌فارس به اصفهان در دولت دهم مطرح شد که به‌دلیل نزدیک شدن به پایان دولت این طرح به‌صورت جدی دنبال نشد؛ در دولت یازدهم نیز این طرح به‌شکل جدی پیگیری نشد و شاید بتوان یکی از دلایل آن را در آشنایی مدیریت ارشد استان به جایگاه این طرح در ناتوانی حل بحران آب در حوضه زاینده‌رود دانست. مهر در این‌باره نوشت، با شروع دولت دوازدهم و تغییرات مدیریتی در دولت و مدیریت ارشد استان، انتقال آب از خلیج‌فارس به اصفهان قوت گرفت و در سال 1397 تاسیس و اجرای این طرح به شرکت تامین آب اصفهان واگذار شد. از ابتدا این طرح موافقان و مخالفان خود را داشت؛ موافقان این طرح عمدتا افراد سیاسی هستند که شناخت عمیق لازم از بحران آب در حوضه زاینده‌رود، مسائل و مشکلات اجتماعی حاکم بر این حوضه، مشکلات فنی این طرح، شناخت کافی از موضوعات پدافندی، مشکلات زیست‌محیطی و... را نداشتند و با ساده‌سازی مسئله، اجرای این طرح را برای حل بحران زاینده‌رود در اسرع‌وقت اجتناب‌ناپذیر می‌دانند. در مقابل، متخصصان مختلف مرتبط با موضوع و آشنا با بحران آب در زاینده‌رود از منظرهای مختلف فنی، اقتصادی، زیست‌محیطی و... این طرح را موردنقد و بررسی قرار داده‌اند. دامنه این نقدها به لایه‌های بالایی وزارت نیرو به‌عنوان متولی آب کشور نیز کشیده شد و ایشان اجرای این طرح‌ها را همگام با رفع بحران آب در کشور و در راستای آمایش سرزمین نمی‌دانند.

افیون بیشتر بر معضل کم‌آبی

عقیل گنخکی، کارشناس حوزه توسعه پایدار در گفت‌وگو با صمت، انتقال آب دریای خزر را برابر با نابودی نوار ساحلی در کشور دانست و گفت: انتقال آب را از چند بعد می‌توان بررسی کرد که این تصمیم دارای تبعات اقتصادی زیست‌محیطی و حتی اجتماعی است.

وی افزود: اینکه در نظر مسئولان و تصمیم‌گیران، انتقال آب اصلی‌ترین گزینه برای رفع تنش آبی کشور به‌شمار می‌آید، خود جای بحث دارد و به‌اعتقادمن، راهکاری مخرب است که موجب شدیدتر شدن تنش آبی کشور در دهه‌های آینده می‌شود. برای مثال، تصور کنید به یک فرد معتاد برای ادامه حیاتش هر روز مواد مخدر بیشتری داده شود. به‌طورقطع او به‌جای اینکه درمان شود، روزبه‌روز بیشتر به‌سمت اعتیاد کشیده می‌شود. راه افتادن بحث انتقال آب هم، ناشی از سیاست‌های عرضه‌محوری و آب‌محورانه است. در واقع، به‌جای‌اینکه مسئولان به مدیریت تقاضا بپردازند، به‌طوردائم به فکر افزایش عرضه هستند.

درد روی درد نگذارید

به‌گفته این کارشناس، تصمیماتی نظیر انتقال آب به مناطق کم‌آب کشور که همواره تنش آبی داشته‌اند، خلاف شیب اکولوژیک محیط‌طبیعی است؛ در واقع از آنجایی که فلات مرکزی ایران، اجازه اکولوژیکی برای برقراری صنایع مختلف آب‌بر و کارخانجات صنعتی را نمی‌دهد و توانایی بارگذاری این میزان از صنعت و جمعیت را ندارد، در واقع انتقال آب درد روی درد گذاشتن است.

این سراب است

وی افزود: عمل کردن خلاف شیب اکولوژیک یک منطقه، باعث می‌شود انسان در حل معضلات اقتصادی وارد دور باطل شود. در این زمینه هم، روز به روز بر مصرف آب افزوده می‌شود و به‌همان‌میزان هم تنش آبی اضافه می‌شود. شیرین‌سازی آب دریا برای شهر ساحلی به‌معنای این است که کشور وارد یک دور باطل برای تامین آب شده است.

حال باتوجه به موارد گفته‌شده، یکی از اصلی‌ترین آثار زیانبار انتقال آب از دریا، تخریب زیستگاه‌های ساحلی است که معیشت مردم محلی را با اخلال مواجه می‌کند. البته برخی دیگر از پیامدهای زیست‌محیطی آن هنوز به‌طورکامل و شفاف مشخص نیست و در گذر زمان خود را نشان می‌دهد.

گنخکی گفت: موضوع دیگری که باید در بحث انتقال آب خزر باید به آن توجه کرد، تعداد زیاد سدهایی است که در مسیر رودهای ریخته‌شده در خزر احداث شده است؛ براساس شواهد، روزبه‌روز بر تعداد این سدها از سوی کشورهای حاشیه دریا افزوده می‌شود و از میزان آب ورودی می‌کاهد که خود اینها خطری برای خزر به‌حساب می‌آیند. تمام این موارد یک چیز را مشخص می‌کند و آن این است که آورده رودخانه‌ها از آنچه امروز مشاهده می‌شود، در آینده کمتر خواهد بود؛ در نتیجه نباید وارد مسیری شویم که انتهایش بن‌بست است. به‌گفته وی، انتقال آب از دریای خزر موجب تغییر شیمیایی و فیزیکی آب می‌شود که افزایش شوری و کاهش تراز آب را به‌دنبال دارد.

وی ادامه داد: از طرفی هم، انتقال آب خزر به فلات مرکزی ایران موجب هدررفت آب در اثر تبخیر بالا می‌شود، چراکه نقاط مرکزی ایران جزو گرم‌ترین مناطق جهان هستند و میزان تبخیر چندین برابر تبخیر جهانی است. این کارشناس در زمینه توسعه پایدار بااشاره به رویکردهای مدیریت منابع آب گفت: مدیریت صحیح منابع آب، نیازمند در نظر گرفتن یک رویکرد یکپارچه است. به‌عبارت‌دیگر، باید همه جنبه‌های آن را در نظر گرفت تا بتوانیم براساس عدالت زیست‌محیطی راهکار مشخص را انتخاب کنیم. بی‌شک باید حق همه زیستمندانی که در اکوسیستم مبدأ و مقصد زندگی می‌کنند، در نظر گرفته شود. مدیریت یکپارچه منابع آب اجازه نمی‌دهد که بر سیاست‌های عرضه‌محور تاکید کنیم.

به‌گفته وی، 7 استان ساحلی داریم که هیچ‌کدام از این استان‌های ساحلی به‌ویژه در مناطق جنوبی کشور، دارای سیستم استاندارد فاضلاب نیستند و معمولا فاضلاب آنها به دریا ریخته و وارد اکوسیستم ساحلی می‌شود. تصور کنید آلاینده‌های حاصل از شیرین‌سازی آب هم اضافه شوند که در این شرایط زیستگاه ساحل‌نشینان با اخلال جدی مواجه خواهد شد.

استقرار صنایع آب‌بر و تغییر الگوی مصرف

محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیط‌زیست، بااشاره به آسیب ایجاد خطوط انتقال آب به فلات مرکزی در گفت‌وگو با صمت گفت: روزگاری یزد معروف بود به شهر قنات، قنوت و قناعت؛ متاسفانه امروز طبق دسته‌بندی وزارت نیرو، این استان پنجمین استان پرمصرف آب در کشور است. استقرار صنایع آب‌بر، مصرف بدون برنامه‌ریزی و تغییر الگوی مصرف از سوی مردم، دلایل اصلی این میزان از مصرف بالای آب استان است. بیلان آب سفره‌های زیرزمینی در استان یزد منفی است و این به ضعف مدیریتی مسئولان در چند دهه اخیر برمی‌گردد. توان یزد در برداشت از این منابع آبی، حدود 900 میلیون مترمکعب در سال است؛ در حالی که در طول چند دهه اخیر، سالانه بیش از 1.2 میلیارد مترمکعب آب برداشت می‌شود که منجر به منفی شدن بیلان آب‌های زیرزمینی در این استان شده است. به‌همین دلیل، بخش‌های بزرگی از استان یزد به‌ویژه در محور اردکان و میبد، به‌دلیل خالی شدن سطح زیر زمین، درگیر فرونشست‌های زیادی شده‌اند. وی افزود: باتوجه به این شرایط، انتقال 50 تا 200 میلیون مترمکعب آب از خلیج‌فارس، احتمالا توانایی حل پایدار مشکل کم‌آبی یزد را نخواهد داشت.

این کارشناس محیط‌زیست بااشاره به اینکه میزان استقرار واحدهای صنعتی آب‌بر در استان چند برابر شده است، گفت: انتقال آب از خلیج‌فارس تنها می‌تواند مانند یک مسکن عمل کند.

این کارشناس گفت: مرگ دشت یزد زمانی رقم خورد که به‌جای اتکا به ظرفیت‌های واقعی این استان، خارج از توان طبیعی به بهره‌برداری محیطی پرداختیم و تفاوتی میان این استان و استان‌های مشابه، با دیگر مناطقی که از منابع آبی برخوردارند، قائل نشدیم. برای مثال، تبدیل یزد به قطب تولید گوشت قرمز، نمونه بارز این بهره‌برداری‌های مخرب است؛ گوشت قرمزی که برای تولید هر کیلو از آن، 15 هزار و 500 لیتر آب مصرف می‌شود، در حالی که میانگین بارش یزد کمتر از 100 میلیمتر و تبخیر آن بیش از 400 میلیمتر است.

وی گفت: پیشینیان با احداث بادگیرها، کاریزها و یخچال‌ها نشان دادند که توانایی سازگاری با این نوع از اقلیم گرم و خشک را دارند. در واقع آنها می‌دانستند چگونه باتوجه به توان محیطی، چیدمان توسعه را در استانی نظیر یزد طراحی کنند.

این فعال محیط‌زیست گفت: اگر خواهان تاب‌آوری در برابر بحران آب هستیم، باید به‌جای اجرای پروژه‌های پرهزینه، سبک زندگی متناسب با توان اکولوژی منطقه تغییر کند.

به‌گفته درویش، نخستین کاری که باید در قبال استانی که بیلان آب منفی دارد، انجام داد؛ تعادل‌بخشی سفره‌های آب زیرزمینی است، نه اینکه در طول سال‌ها صنایع آب‌بر زیادی در منطقه مستقر شوند. وقتی طرح‌هایی نظیر انتقال آب به راه می‌افتد، به‌نوعی چراغ سبزی برای ادامه فرآیند مخرب و تغذیه غول صنایع آلوده‌کننده در این استان‌ها است. به‌گفته برخی کارشناسان انتقال آب، گران‌ترین شیوه مدیریت منابع آب است که تنها در شرایط بسیار بحرانی، مجاز به استفاده از چنین رویکردی هستیم.

 تولید آب خاکستری

درویش بااشاره به تولید آب خاکستری در فرآیند شیرین‌سازی آب و آسیب به چرخه زیستی آبزیان گفت: ممکن است در آینده شاهد نابودی گونه‌های بسیاری از آبزیان دریا به‌واسطه زیست در آب‌های خاکستری باشیم. همچنین آب‌شیرین‌کن‌ها گازهای گلخانه‌ای زیادی تولید می‌کنند که موجب تشدید خطر تغییر اقلیم خواهند شد.

سخن پایانی

تجربیات جهانی نشان داده است که کشورهایی نظیر چین که پروژه‌های انتقال آب بسیار بزرگ‌تر از انتقال آب خلیج‌فارس به فلات مرکزی ایران را انجام داده‌اند، فقط زمانی موفق شده‌اند که همزمان برنامه‌ریزی درستی برای مدیریت مصرف آب در مقصد یا برنامه‌ای برای احیای اکوسیستم و منابع آبی موجود به‌ویژه منابع زیرزمینی آب را داشته‌اند. اگر چنین مدیریتی نباشد، بزرگ‌ترین این پروژه‌ها هم با شکست منجر می‌شود. در واقع اگر این پروژه‌ها برنامه‌ریزی درستی نداشته باشند، شاید در کوتاه‌مدت اثرگذاری داشته باشند، اما در بلندمدت نمی‌توانند کمک پایداری به حل مشکلات کم‌آبی کنند.