دوشنبه 17 شهریور 1404

بلندترین صداهای مخالف کنسرت شجریان؛ سلطنت‌طلب‌ها و پایداری‌چی‌ها / چرا بار صندلی‌های داغ گفت‌وگو بر دوش شبکه‌های اجتماعی افتاد؟

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
بلندترین صداهای مخالف کنسرت شجریان؛ سلطنت‌طلب‌ها و پایداری‌چی‌ها / چرا بار صندلی‌های داغ گفت‌وگو بر دوش شبکه‌های اجتماعی افتاد؟

مرضیه ادهم، پژوهشگر حوزه رسانه و فضای مجازی معتقد است در نبود زیرساخت‌های مدنی و حوزه عمومی مناسب جهت گفت‌وگو و اساسا در فقدان امکان شکل‌گیری گفت‌وگوهای چالشی در رسانه‌هایی چون تلویزیون رسمی و سایت‌های خبری معتبر، طبیعی است که بار صندلی‌های داغ بر دوش شبکه‌های اجتماعی بیفتد. آن هم شبکه‌هایی که با توجه به ویژگی‌های ذاتی‌شان قطبیدگی هستند. درنتیجه عجیب نیست که در ماجرایی چون ماجرای کنسرت...

نرگس کیانی: کنسرت خیابانی همایون شجریان، فارغ از دلیل لغو آن، بار دیگر موجب اتفاقی در شبکه‌های اجتماعی شد که پیش از این نیز شاهد آن بودیم؛ دوقطبی شدن فضا تا جایی که دو گروه کاملا مخالف له و علیه شجریان مقابل یکدیگر صف کشیدند. از یک سو، گروهی برگزاری کنسرت خیابانی رایگان توسط او را به‌ویژه در روزهای پس از جنگ، عاملی برای شادی حتی کوتاه‌مدت جامعه برمی‌شمرد. گروه دیگر اما همایون شجریان را با تندترین الفاظ راند و او را بازوی اجرایی حاکمیت برای عادی‌سازی نامید. در گروه دوم البته جز مخالفان داخلی و خارجی نظام، کسانی چون ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم سینمایی «قلاده‌های طلا» نیز قابل مشاهده بودند. کسانی که مرضیه ادهم، پژوهشگر حوزه رسانه و فضای مجازی از آن‌ها تحت عنوان پایداری‌چی‌ها یاد می‌کند. او در گفت‌وگو با خبرآنلاین، با اشاره به این که در این ماجرا صدای دو گروه، یکی در خارج و دیگری در داخل؛ یکی سلطنت‌طلب‌ها و دیگری پایداری‌چی بیش از سایر گروه‌ها شنیده شد اتفاق رخ داده برای همایون شجریان را در قالب قطبیدگی شبکه‌های اجتماعی تحلیل کرد.

بلندترین صداهای مخالف کنسرت همایون شجریان؛ سلطنت‌طلب‌ها و پایداری‌چی‌ها

مرضیه ادهم، پژوهشگر حوزه رسانه و فضای مجازی با بیان این که «اتفاق رخ داده برای همایون شجریان ازجمله اتفاقاتی است که می‌توان آن را در قالب قطبیدگی شبکه‌های اجتماعی تحلیل کرد» ادامه داد: «این اتفاق موجب شد شکاف‌های اجتماعی و اختلافات موجود، بار دیگر، در افراطی‌ترین حالت ممکن در شبکه‌های اجتماعی به چشم بیاید. چراکه ذات و الگوریتم حاکم بر شبکه‌های اجتماعی به گونه‌ای است که گروه‌های تندرو، متعصب و صفرویکی بیش از سایر گروه‌ها دیده می‌شوند. در این ماجرا نیز دو گروه، یکی در خارج و دیگری در داخل؛ یکی برانداز سلطنت‌طلب و دیگری پایداری‌چی، بیش از سایر گروه‌ها دیده شدند. درواقع صدای مخالف برگزاری کنسرت خیابانی همایون شجریان، صدایی بود که از این دو گروه شنیده می‌شد.» به عقیده ادهم قطبیدگی شبکه‌های اجتماعی یکی از ویژگی‌های این شبکه است که به شکل مرتب در ماجراهای مختلف دیده می‌شود. او در ادامه به سه فاکتوری اشاره کرد که قطبیدگی پدید آمده را تشدید می‌کنند و نبود زیرساخت‌های مدنی و حوزه عمومی مناسب جهت گفت‌وگو را مهم‌ترین دلیل این اتفاق دانست.

گیر افتادن در اتاق پژواک، ناگزیری از هم‌رنگی با جماعت و آزادی عملی ناشی از امکان گمنامی

مرضیه ادهم ادامه داد یکی از عواملی که قطبیدگی شبکه‌های اجتماعی را تشدید می‌کند، مفهومی تحت عنوان «اتاق پژواک» است. او افزود: «به این معنا که شما به عنوان یکی از کاربران شبکه‌های اجتماعی هنگام استفاده از آن‌ها، در حبابی از دوستان و هم‌نظران‌تان قرار می‌گیرید. کسانی که مطالب منتشر شده توسط آن‌ها را لایک، ری‌استور و ری‌توئیت می‌کنید. در نتیجه دچار این تصور نادرست می‌شوید که همه شبیه به همان جمع دوستان و هم‌نظران شما می‌اندیشند. در چنین شرایطی چه اتفاقی رخ می‌دهد و شبکه‌های اجتماعی براساس الگوریتم‌شان چه بازخوردی به شما می‌دهند؟ این که همه با شما هم‌نظرند. چرا که در تایم‌لاین‌تان نیز نظرات نزدیک به نظر خودتان را می‌بینید. پس شما درون یک فضای گلخانه‌ای‌، درون یک حباب که می‌توان تحت عنوان «اتاق پژواک» تعریفش کرد قرار می‌گیرید. این باعث می‌شود که رفتارتان را نه رفتاری افراطی که رفتاری عمومی تلقی کنید. پس به شکل مشخص در این مورد خاص، به این نتیجه می‌رسید که همه مخالف برگزاری کنسرت خیابانی همایون شجریان در شرایط کنونی هستند و شما نیز به‌عنوان یک مخالف در حال انجام کار درست هستید. درواقع، افراد وقتی درون اتاق پژواک قرار می‌گیرند، اساسا متوجه تند بودن نظرات‌شان و برخورد افراطی‌شان نمی‌شوند. چراکه در این مدل از ساختار شبکه‌های اجتماعی، صدای میانه‌روها حذف می‌شود و اساسا صدایی جز صدای خود فرد به گوشش نمی‌رسد.»

او با اشاره به این که «قرار گرفتن شما در معرض اتاق پژواک موجب می‌شود خواه‌ناخواه هم‌رنگ جماعت شوید»، افزود: «درواقع شما احساس می‌کنید اگر توسط حاضران در اتاق پژواک، توسط تنها کسانی که شما از امکان برقراری ارتباط با آن‌ها برخوردار هستید، تائید نشوید هویت‌تان را از دست می‌دهید. هویتی را از طریق شبکه‌های اجتماعی به دست آورده‌اید. پس تندتر از خودِ جمع، شروع به تائید نظرات می‌کنید تا مبادا تائید جمع را از دست بدهید.»

ادهم با اشاره به این که «شما در شبکه‌های اجتماعی از امکان گمنام بودن برخوردارید»، از این نکته به‌عنوان نکته سوم نام برد و گفت: «شما می‌توانید افراطی‌ترین نظرات را مطرح کنید بدون آن که نگران عواقب آن باشید. درواقع می‌توانید با این اطمینان خاطر که پیگری وضعیت و موقعیت‌تان دشوار خواهد بود از طریق یک اکانت ناشناس شروع به فحاشی کنید و این فحاشی را تا هر کجا که می‌خواهید ادامه دهید. این امکان موجب می‌شد کسانی که با نام و تصویر واقعی جرات فحاشی به دیگری را در خود احساس نمی‌کنند، از آزادی عمل برخوردار شوند.»

با این حساب الگوریتم شبکه‌های اجتماعی در نشان دادن افراد هم‌نظرتان به شما و قرار دادن‌تان در اتاق پژواک، ناگزیری شما از هم‌رنگی با جماعت برای به دست آوردن تائید اطرافیان و استفاده از آزادی عملی که امکان گمنامی برای‌تان ایجاد می‌کند قطبیدگی و شکاف موجود را بیش از پیش می‌کند. ادهم با بیان دوباره این نکته افزود: «در چنین شرایطی هواداری، تعصب و رفتار تک‌بعدی، از هوادری، تعصب و رفتار تک‌بعدی هواداران یک تیم فوتبال در استادیوم ورزشی هم قوی‌تر است. چراکه آن‌جا هم اگرچه گمنامی وجود دارد با این حال باز دست کم چهره افراد قابل مشاهده است. در حالی که در فضای مجازی حتی چنین امکانی نیز فراهم نیست.»

نبود زیرساخت‌های مدنی و حوزه عمومی مناسب جهت گفت‌وگو

مرضیه ادهم در ادامه نبود «زیرساخت‌های مدنی و حوزه عمومی مناسب جهت گفت‌وگو» را مهم‌ترین دلیل آن‌چه برشمرد دانست. او در این مورد گفت: «وقتی رسانه‌هایی چون وی‌اودی‌ها، تلویزیون رسمی و سایت‌های خبری معتبر از امکان آزادی بیان و بروز گفت‌وگوهای چالشی برخوردار نیستند بار صندلی‌های داغ بر دوش شبکه‌های اجتماعی می‌افتد. آن هم شبکه‌هایی که با توجه به ویژگی‌های مورد اشاره قطبیدگی هستند. درنتیجه مسئولیتی را که باید خبرگزاری‌ها، رسانه‌های رسمی، حوزه عمومی هابرماسی، جامعه مدنی و تشکل‌ها، کمپین‌سازها و... بر عهده بگیرند اینترنت و فضای مجازی بر عهده می‌گیرد. در حالی که قرار نبوده است این‌طور باشد. پس ایراد اصلی این‌جاست و این‌طور می‌شود که ما یک روز درگیر محکوم شدن به خاطر شادی ناشی از برنده شدن تیم‌های ملی هستیم و روز دیگر درگیر قضاوت درخصوص رئالیتی‌شوها و دیگر روز درگیر کنسرت خیابانی همایون شجریان.»

ادهم صحبت خود را با طرح یک سوال ادامه داد و افزود: «از آن سو ممکن است این سوال به وجود بیاید که نفرت پدیدآمده در مورد شخصی چون همایون شجریان در این قطبیدگی، چه مقدار ماندگار است و چه‌مقدار تبدیل به یک روایت غالب خواهد شد؟ ما مشاهده کردیم که در همین فاصله، به محض اعلام خبر لغو کنسرت، نظر افراد در مورد او تغییر کرد. به عبارت دیگر روایت نفرت به سرعت تبدیل به روایت قهرمان‌ساز شد یا حداقل نظرات بسیاری ریزش کرد. پس در بسیاری از مواقع اتفاقاتی که در فضای مجازی رخ می‌دهد تحت سیطره روایت غالب است و از ماندگاری چندانی برخوردار نیست. درواقع این‌گونه نیست که تصور کنیم هنرمندی برای همیشه به مهره‌ای سوخته تبدیل شده است یا سرمایه اجتماعی خود را از دست داده است. خیر، شبکه‌های اجتماعی بسیار به سرعت موضوعی را تبدیل به ترند روز می‌کنند در حالی که آن موضوع، طی چند روز یا نهایتا یک هفته دیگر الویت کاربران نخواهد بود. این‌جاست که پای دانش روابط عمومی، پای دانش روایت‌سازی در شبکه‌های اجتماعی به میان می‌آید. دانشی که می‌تواند هم به افراد، هم به سازمان‌ها، هم به برندها و... برای گذر از بحران یاری رساند. درنتیجه چنین بحران‌هایی، بحران‌های چندان نگران‌کننده‌ای نیستند. چراکه اگرچه با سرعتی بالا شکل می‌گیرند و آسیب بسیاری پدید می‌آورند اما با یک سکوت به موقع، با یک عذرخواهی به موقع و حتی با یک استوری به موقع تغییری 180 درجه‌ای پیدا می‌کنند.»

لزوم داشتن حداقلی از سواد رسانه و حداقلی از تفکر نقادانه

مرضیه ادهم بخش پایانی صحبت‌های خود را به طرح سوالی دیگر اختصاص داد: اگر افراد احساس خطر کنند که چرا به عنوان کاربر این قدر زود درگیر نفرت و نفرت‌پراکنی و موج‌ها می‌شوند، چه؟ او در پاسخ گفت: «افراد باید بدانند که نیازمند داشتن حداقلی از سواد رسانه و حداقلی از تفکر نقادانه هستند. آن‌ها باید از خود بپرسند که چه اتفاقی می‌افتد که چنین موج‌هایی پدید می‌آیند و همه له یا علیه یک موضوع موضع می‌گیرند؟ مدل آموزش سواد رسانه ما اما متاسفانه سیستماتیک این‌گونه است که فقط آن‌چه من می‌گویم درست است و فقط باید آن‌چه را من می‌گویم قبول کرد. برای همین است که وقتی فرد به جعبه ابزار نیاز پیدا می‌کند، آن را در اختیار ندارد. پس ناچار است در پاسخ به چنین موج‌هایی برخورد صفرویکی داشته باشد و یا بگوید قطعا خوب است یا بگوید قطعا بد است. در حالی که در واقعیت چنین نیست و باید شک، زمینه گفت وگو و تفکر ایجاد کرد.»

ادهم در پایان گفت: «متاسفم که ما در مجموع به جامعه‌ای کم‌حافظه تبدیل شده‌ایم که موج به موج و ترند به ترند بالا و پایین می‌شویم؛ حرف‌هایی می‌زنیم، نفرت‌پراکنی‌ها و حمایت‌هایی می‌کنیم و بعد هم همه را از یاد می‌بریم. در حالی که یک جامعه سالم در برابر هر کدام از این تروماها، اتفاقات و چالش‌ها، فرصت گفت‌وگو و تعامل ایجاد می‌کند تا بهره‌ای نیز برایش بماند. این‌ها مشکلاتی است که وجود دارد و هرچه‌قدر کمتر در موردش صحبت و تصور کنیم خودبه‌خود حل خواهد شد، تاثیرگذاری رسانه‌ها، اینفلوئنسرها و افراد شاخص را کم خواهد کرد. آن وقت در بحران‌هایی که نیاز داریم همبستگی اتفاق بیفتد می‌بینیم که چه طور به مرور وزنه‌های‌مان را از دست داده‌ایم.»

59242

کد خبر 2112780
بلندترین صداهای مخالف کنسرت شجریان؛ سلطنت‌طلب‌ها و پایداری‌چی‌ها / چرا بار صندلی‌های داغ گفت‌وگو بر دوش شبکه‌های اجتماعی افتاد؟ 2