تجربه شکست مشروطه، درسی برای وحدت
تهران - ایرنا - دو عامل مهم شکل گیری نهضت مشروطیت بی کفایتی حکومت قاجار و قدرت نفوذ روحانیت است، این تجربه ای است تا با وحدت و تفاهم راه حضرت امام را ادامه دهیم.
دو عامل مهم در شکل گیری نهضت مشروطیت نقش اساسی داشت: بی کفایتی حکومت قاجار و قدرت نفوذ روحانیت.
در موضوع اول باید بدانیم، قاجار:
1. به علت عدم خودباوری، زمینه چیرگی بیگانگان بر اقتصاد کشور را هموار نمودند؛
2. در عرصه روابط بین الملل و روابط خارجی، زمینه سلطه غربی ها بر کشور را فراهم کردند؛
3. در موضوع پاسداری از مرزهای کشور، بی عرضگی مطلق خود را به نمایش گذاشتند:
الف - شهرهای گرجستان، داغستان، باکو، دربند، شیروان، قراباغ، شکی، گنجه، سوقان و قسمت علیای طالش را به روسیه واگذار کردند؛
ب - با اراده انگلیس ها، افغانستان و قسمتی از بلوچستان و قسمتی از سیستان را از ایران جدا کردند.
ج - بر طبق پیمان آخال، مناطق ترکستان و مرو را به روسیه واگذار نمودند.
4. در اداره کشور، ناتوان و ناکارآمد بودند؛
5. به مردم ظلم و ستم می کردند؛
6. مردم از ناداری و فقر به تنگ آمده بودند؛
7. دولتمردان برای کسب درآمد بیشتر، دست به دزدی و راهزنی می زدند؛
8. هیچ مرجعی به شکایات مردم از ظلم و تعدی به آنان، توجه نمی کرد؛
9. ترویج فساد و بی بند و باری و زن بارگی در بین شاهان قاجار بیداد می کرد:
الف - فتحعلی شاه پانصد زن داشت؛
ب - ناصرالدین شاه 85 زن داشت.
10. دنیا پرستی و عشق به شکم و خوراک و تشریفات از حد گذشته بود.
دومین عامل، قدرت روحانیت بود:
1. روحانیت، نقشی محوری در ساختار جامعه داشت؛
2. مردم، خود را ملزم به تبعیت و پیروی از روحانیت می دانستند؛
3. نظام آموزش، شبکه طبابت، دستگاه قضا و بازار در اختیار روحانیت بود؛
4. قدرت روحانیت در مبارزه با استعمارگران خارجی و ظالمان داخلی زبانزد بود؛
5. مردم پشتیبانی قوی در این میدان برای روحانیت بودند و آنان را مهم ترین پشتیبان خود در این عرصه می دیدند؛
6. رابطه مردم و روحانیت، رابطه عاشقانه و دلسوزانه بود؛
7. روحانیت با بهره گیری از آموزه های دینی، به تمام اقشار جامعه آموزش ضداستبدادی می داد؛
8. روحانیت با شجاعت، چهره واقعی ستمگران را افشا می کرد.
با توجه به آنچه اشاره کردیم، آیات طباطبایی و بهبهانی، پرچم مبارزه با ظلم را بلند کردند:
1. شعار آنان در این میدان، عدالت خواهی بود؛
2. خواسته آنان در این عرصه، عدالت در زمینه مسائل حکومتی بود؛
3. آنان می خواستند عدالت خانه ای را شکل بدهند که بتواند شاه و حکام را تحت کنترل و نظارت خود قرار بدهد؛
4. معیار در تاسیس عدالت خانه، قوانین دین اسلام بود؛
5. علما، تنها راه برون رفت از وضعیت اسفبار دوران قاجار را عدالت خانه می دانستند؛
6. آنان باور داشتند که این مسیر، راه ظلم را می بندد و مردم از سلطه جبارین خارج می گردند؛
7. شیخ فضل الله نوری؛ مجتهد بزرگ تهران نیز با همین استناد، به حمایت از نهضت عدالت خواهی برخاست و حرکت ضد استبدادی را به اوج رساند؛
8. همه این مباحث نشانگر نقش بزرگ روحانیت در این حرکت بزرگ و کم نظیر است که هیچ نقشی در این نهضت به نقش علما نمی رسد.
دشمنان؛ و در راس آن انگلیس، با بهره گیری از عوامل خود و با استفاده از روشنفکران غربزده و لژهای فراماسونری، برای به شکست کشاندن این نهضت عظیم، وارد گود شد:
1. با یک فرصت طلبی، خیلی ماهرانه روی این حرکت دست گذاشت و آن را در اختیار گرفت؛
2. با مرموزی تمام و با دروغ و تهمت، بین ارکان نهضت اختلاف انداخت و برخی از علما را با پوشیده نگهداشتن حقیقت، از شیخ فضل الله جدا کرد؛
3. در بیت برخی از علما نفوذ کردو فرزند آخوند خراسانی را جذب نمود؛
4. حساسیت برخی از علما را در مقابل انحراف نهضت کم کرد و آنان را دچار خوش باوری، حسن ظن و نوعی تغافل نمود؛
5. اختلاف بین علما توسط روشنفکران سکولار بزرگ نمایی شد؛
6. همانان با دروغ و بعضا با فریب، صحنه را برای موضع گیری دو جریان علیه یکدیگر آماده ساختند؛
7. غرب زده ها، مخالفت شیخ فضل الله را به جهت منافع شخصی و عدم دستیابی به منصب و ریاست ذکر کردند؛
8. همانان با بهره گیری از وضع خود ساخته، با سئوال از علما و پاسخ های متفاوت بر آتش فتنه افزودند؛
9. با همین نیرنگ مشروطه را از مسیر اصلی خارج کردند؛
10. خود را دلسوز جا زدند و برخی به علت عدم شناخت درست از غرب و مسائل روز، غافلانه حرف دشمن را تکرار کردند؛
11. همان غافلان با خوش بینی افراطی نسبت به غرب، دست به دامن انگلیس شدند و از او خواستند، که در تجدید مشروطیت یارشان شود؛
12. انگلیس با بهره گیری از فرصت و با استفاده از نوکرانش، راه سلطه رضا شاه را هموار نمود و استبدادی به مراتب بدتر از ناصرالدین شاه را کلید زد.
هدف انگلیس از همه این تلاش، غارت اموال ملت ایران بود. آنان در زمان ناصرالدین شاه با همکاری عوامل داخلی و روشنفکران فراماسونر:
- حق انحصاری کشیدن راه آهن و تراموا؛
- استخراج معادن؛
- بهره برداری از جنگل ها؛
- ایجاد هرگونه تاسیسات آبیاری؛
- اداره گمرکات؛
و حق صدور هر نوع محصولی به ایران را به دست آوردند.
در همان زمان قاجار، انگلیس با پی گیری میرزا ملکمخان، امتیاز دایر کردن لاتاری را در ایران کسب کرد.
انگلیسی ها در عراق به مردم گفتند: ما آمده ایمشما را از دست عثمانی ها آزاد کنیم!! همین ها با دخالت در نهضت مشروطه، و با به کار گرفتن عوامل داخلی خود و روشنفکران غربزده و فراماسونر، به اسم حمایت از مردم و نجات آنان از دست قاجار، زمینه دیکتاتوری قلدرانه و ظلم و جنایت رضا شاه پهلوی را فراهم ساختند.
استعمار انگلیس 38 سال عراق را آنچنان فشرد که وقتی انسان این سال ها را نگاه می کند، گریه اش می گیرد.
همین حضرات مستعمره انگلیس در ایران پایه گذار حکومت ظلمی بدتر از قاجار شدند و پس از رضا شاه، پسر خائنش محمد رضا را بر گرده ملت ایران سوار کردند.
وقتی علمای فریب خورده بیدار شدند که کار از کار گذشته بود:
- شیخ فضل الله نوری بالای دار رفته بود؛
- رضا ی قلدر با چکمه هایش، وحشیانه نهضت مشروطیت را لگد مال می کرد؛
- حق انتخاب نماینده مجلس را هم از مردم گرفت؛
- و بر روی آزادی ملت خط بطلان کشید.
آخوند خراسانی و مرحوم شیخ عبدالله مازندرانی، نه ماه پس از اعدام شیخ فضل الله، با حکم به فساد مسلک سیاسی سید حسن تقی زاده؛ نماینده غربگرای مجلس، به صراحت از اعتماد اولیه خود به وی سخن به میان آوردند!!
عده ای نیز با تاثیر پذیری از روشنفکران غربزده و از روی غفلت و برخی هم از روی هوای نفس در شیپور اختلاف دمیدند و زمانی بیدار شدند که کار از کار گذشته بود! حتی با نوع گفتار و رفتار عده ای و با جنجال های مطبوعات علیه دین باوری، بعضی از متدینین نیز راه را کج کردند و ناامید شدند!!
اگر در آن روز بزرگان فریب نمی خوردند، و با بصیرت به صحنه نگاه می کردند، هرگز دشمن غالب نمی شد.
شیخ فضل الله نوری با اصل مجلس و مشروطه مخالفت نداشت. او می گفت: مجلس موجود، مجلسی منبعث از موازین اسلام نیست، ولی آخوند خراسانی، مجلس را همان مجلسی می دانست که اسلام بر آن پای می فشرد. این نگاه شکل پذیرفته از تاثیر پذیری آخوند از غربزده ها بود.
امروز نیز دشمن با همان روش و با تزریق فرهنگ غربی به دنبال تغییر در باورها و تطهیر استکبار و اروپاست.
هواسمان را جمع کنیم. هر حرفی را و حرف هر کسی را نپذیریم. به شایعات توجه نکنیم. گوش به فرمان ولایت فقیه باشیم.
دشمن به دنبال تکرار ماجرای مشروطه است. دشمن به دنبال گسترش نگاه خود و فرهنگ غربی است. به دشمن و به نفرات دشمن اعتماد نکنیم. دشمن قابل اعتماد نیست.
شیخ شهید با دشمن شناسی، با غرب شناسی و با بصیرت به این نتیجه رسید:
1. مشروطه ای که در حال رشد و گسترش است، مشروطه مورد نظر او و آخوند نیست؛
2. این مشروطه، مشروطه تحریف شده و خلاف شرع مقدس است؛
3. با این مشروطه غیر شرعی باید مخالفت کرد؛
4. بر همین مبنا شیخ حکم به تحریم مشروطه داد.
امروز همه به بصیرتی چونان بصیرت شیخ فضل الله نوری نیازمندیم. باید حقیقت را بشناسیم و فریب ظاهر عده ای غافل و غرب زده را نخوریم.
باید در برابر انحراف و تحریف حساس باشیم. نباید در برابر سخن و حرف روشنفکران غرب زده، با خوش باوری و حسن ظن، زحمت چند ده ساله را بر باد دهیم.
علمای نجف با خوش باوری افراطی، به دامان غرب و انگلیس کشیده شدند و بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، از انگلیس خواستند که آنان را در تجدید مشروطیت یاری کند!
چنانچه سرکنسول انگلیس در بغداد، در یادداشت شماره 168 خود می نویسد: علمای نجف در جنبش مردمی، خود را مرهون کمک های بریتانیای کبیر می دانند!!
همین نگاه ها مشروطیت را به آغازی برای غربزدگی در ایران تبدیل نمود و به جای سیادت دین، فرهنگ غربی به باور عمومی تبدیل گشت و باعث شد عده ای فریب خورده و غافل در کنار دار شیخ شهید، کف بزنند.
ما بایستی این تجربه را آویزه گوش خود کنیم و با وحدت و تفاهم و با دوستی و رفاقت، راه صعود نهضت امام خمینی را هموار سازیم و با پیروی از امام خامنه ای، راه تضعیف نهضت را سد کنیم.
*جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع
*س_برچسبها_س*