ترامپ دوباره افغانستان را به صدر اخبار برد

دونالد ترامپ بار دیگر پایگاه هوایی بگرام در افغانستان را به محور اظهارات خود تبدیل کرده و خواستار بازپسگیری آن توسط ایالات متحده شده است. این پایگاه استراتژیک که در شمال کابل قرار دارد، امکان نظارت بر آسیای مرکزی، غرب پاکستان و حتی چین را به آمریکا میدهد و میتواند مواضع واشنگتن در منطقه را بازتعریف کند. با وجود مخالفت طالبان و هشدار چین، مسیر بازگشت بگرام برای ترامپ، ترکیبی از چالشهای...
- فهرست محتوا
- پشت پرده بازپسگیری بگرام
- موقعیت استراتژیک پایگاه هوایی بگرام
- رقابت آمریکا با چین در میدان منابع معدنی
- چالش عدم اعتماد
- راه دشوار واشنگتن
در موقعیت فعلی، پایگاه هوایی بگرام میتواند به یک نقطه کلیدی برای نظارت و واکنش سریع آمریکا تبدیل شود و به این کشور امکان دهد تا بر آسیای مرکزی، غرب پاکستان و چین نظارت داشته باشد. از چنین موقعیتی، ایالات متحده میتواند استراتژی خود را فراتر از پایگاههای دوردست خلیج فارس اجرا کند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، مدتهاست خروج شتابزده این کشور از افغانستان در آگوست 2021 را یکی از تاریکترین لحظات تاریخ آمریکا میداند. میلیونها آمریکایی هنوز تصاویر جمعیت وحشتزدهای که اطراف فرودگاه کابل تجمع کرده بودند، غیرنظامیانی که به هواپیماهای نظامی چسبیده بودند و همچنین حمله مرگبار در دروازه آبی که جان 13 سرباز آمریکایی را گرفت، به یاد دارند. این تصاویر در حافظه عمومی آمریکا ثبت شده و خواست انتقام ترامپ، حمایت گستردهای در داخل کشور پیدا کرده است.
پشت پرده بازپسگیری بگرام
ترامپ در جریان سفر اخیر خود به بریتانیا، خروج فاجعهبار از افغانستان را به درخواست برای بازگرداندن پایگاه هوایی بگرام به ایالات متحده پیوند داد. رئیسجمهور یادآور شد که آمریکا به واسطه این پایگاه به منطقه سینکیانگ چین و برنامه هستهای این کشور اشراف دارد و به همین دلیل حضور آمریکاییها در این پایگاه از اهمیت زیادی برخوردار است. ترامپ در کمپین انتخاباتی 2024 خود نیز مشابه چنین اظهاراتی را مطرح کرده بود. اما در ادعاهای اخیر خود عبارات تهدیدآمیزی را اضافه کرد: «اگر طالبان پایگاه بگرام را به ایالات متحده تحویل ندهند، اتفاقات بدی خواهد افتاد.»
واضح است که هدف ترامپ برای بازپسگیری بگرام صرفا تلاشی برای بازنگری در خروج ایالات متحده از افغانستان نیست. در واقع، حضور آمریکاییها در بگرام بهطور بنیادی موضع ایالات متحده را در آسیای مرکزی و جنوبی حول یک پایگاه که نماد قدرت آمریکاست بازتعریف میکند. از این منظر، بگرام به مسائل داخلی افغانستان مربوط نمیشود و بیشتر به عنوان یک هاب هوایی پیشرفته برای مقابله با چین، ایران، روسیه و آسیای مرکزی به شمار میآید.
مشخص نیست که اگر طالبان درخواستهای ترامپ را رد کند، چه اتفاقی خواهد افتاد. در پی اظهارات ترامپ در شبکه اجتماعی Truth Social درباره پیامدهای احتمالی پاسخ منفی طالبان، سخنگوی این گروه این ایده را «غیرممکن» خواند. چین نیز بر اصل احترام به حاکمیت افغانستان تاکید کرد و هشدار داد از اقداماتی که ممکن است باعث بیثباتی در منطقه شود باید اجتناب کرد.
موقعیت استراتژیک پایگاه هوایی بگرام
پایگاه هوایی بگرام که حدود 65 کیلومتر شمال کابل واقع شده، توسط اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ خود در افغانستان از 1979 تا 1989 ساخته شد. پس از حمله ایالات متحده به افغانستان در سال 2001، این پایگاه به قلب لجستیکی عملیات هوایی ایالات متحده برای دو دهه تبدیل شد. دولت بایدن پایگاه را در اوایل ژوئیه 2021 به آرامی و چند هفته قبل از تصرف طالبان و خروج آشفته از کابل تخلیه کرد.
به دلیل موقعیت پایگاه، بگرام میتواند به یک نقطه ایدهآل برای نظارت و واکنش سریع آمریکا تبدیل شود و به این کشور فرصت دهد تا به آسیای مرکزی، پاکستان غربی و چین دسترسی یابد. از چنین نقطهای، ایالات متحده این توان را دارد تا استراتژی خود را فراتر از هر یک از پایگاههای دوردست خلیج فارس اجرایی کند. این پایگاه همچنین کریدوری هوایی را باز میکند که به مرزهای سه دشمن ایالات متحده بالاخص چین راه دارد. تصاویر ماهوارهای در سالهای اخیر نشان دادهاند که فعالیت هستهای در «لوپ نور» چین افزایش یافته؛ موضوعی که برای ایالات متحده به ویژه با توجه به شایعات درباره حمله چین به تایوان نگرانی ایجاد کرده است.
از منظر جغرافیایی - اقتصادی، افغانستان در مرز چندین پروژه اتصال غیر غربی قرار دارد، از جمله راه ابریشم چین، «شراکت بزرگ یوراسیا» که روسیه را به اتحادیه اقتصادی اوراسیا متصل میکند و مسیرهای شمال - جنوب که دریای کاسپین به اقیانوس هند وصل میشود. پکن در حال کار روی کانال کابل - اسلامآباد برای گسترش CPEC است. از طرف دیگر، روسیه با بهرسمیت شناختن رسمی طالبان و تضمین نقش خود در بازطراحی حملونقل آسیای مرکزی پا را فراتر گذاشته است.
بهسختی میتوان باور کرد که تیم ترامپ بدون نگاه به این نقشهها، بازپسگیری بگرام را مطرح کرده باشد. حضور ایالات متحده، حتی با نظارت بر یک پایگاه سبک، محاسبات ریسک برای روسیه و چین را تغییر خواهد داد؛ برنامههای کریدورهای آنها را پیچیده خواهد کرد، هزینههای دقت برای استخراج را افزایش داده و به واشنگتن ابزاری بر نظارت بر نقاط کلیدی که آسیای جنوبی را به آسیای مرکزی متصل میکند، قرار میدهد.
رقابت آمریکا با چین در میدان منابع معدنی
همزمان با رقابت ایالات متحده با چین برای دستیابی به منابع معدنی در سراسر جهان، باید توجه داشت که تلاشهای چین برای استخراج مس در منطقه مس عینک و پروژههای نوساندار آن در آمودریا به پکن قدرتی برای چانهزنی و تامین زنجیرههای حیاتی میدهد. در مقابل ایالات متحده به دنبال آن است تا بستر را برای توسعه ابتکارات معدنی خود هموار سازد. این پروژهها برای مردم افغانستان نیز سودمند است. از منظری دیگر حضور امنیتی ایالات متحده در بگرام قضیه آزادی تجارت در این کشور را تقویت خواهد کرد.
در حوزه امنیتی، استدلال استراتژیک برای حضور پایگاه هوایی آمریکایی در بگرام روشن است. پس از خروج ایالات متحده از افغانستان، شبکههای رادیکال به تکاپو افتادند. گروههای ارشد القاعده که مدتها در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان پنهان بودند، بهطور آشکار وارد کابل شدند؛ از جمله ایمن الظواهری، دست راست اسامه بن لادن که در نهایت جانشین او شد و توسط نیروهای آمریکایی در 2022 شناسایی و کشته شد. مرگ الظواهری نتواسته جلوی فعالیتهای سازمان القاعده را بگیرد؛ اکنون القاعده بهطور آشکار در خیابانهای پایتخت فعالیت و تبلیغات خود را منتشر میکند و نظارت سازمان ملل از روابط مستمر آن با طالبان و دیگر گروههای فراملی خبر میدهد.
اگرچه دولت بایدن تاکید داشته که خروج از افغانستان تاثیری بر مبارزه با تروریسم نداشته، نمیتوان انکار کرد که فضای شبکهسازی تروریستی از 2021 گسترش یافته است. حملات فراتر از افغانستان بهطور فنی ممکن است، اما بگرام این فرصت را در اختیار واشنگتن قرار میدهد تا این فعالیتهای رادیکال را کنترل کند.
به ادعای نشنال اینترست به مدت دو دهه، پایگاه بگرام نماد نفوذ آمریکاییها بود و برجستهترین علامت قدرت ایالات متحده در افغانستان به شمار میرفت. اگر رقبای ایالات متحده و به طور ویژه چین آن نماد را به دارایی خود تبدیل کند، ممکن است در ایالات متحده این موضوع کمتر مورد توجه قرار گیرد، اما تاثیرات آن در سراسر آسیای مرکزی احساس خواهد شد. ترامپ پیشتر چین را متهم کرده بود که در حال جلب نفوذ در بگرام است و پکن نیز در مسائل تجاری و معدنی با کابل وارد مذاکره شده است. حال حتی اگر چین هیچ نیرویی را بهطور مستقیم به افغانستان ارسال نکند، نفوذ رو به رشد این کشور باعث میشود که ایالات متحده ضعیف به نظر برسد.
چالش عدم اعتماد
تاکنون بهنظر میرسد که هدف اصلی ترامپ توافق با طالبان است. اما چنین گزارهای اشتباهی بزرگ خواهد بود. با وجود میلیاردها دلار کمک نقدی که دولت طالبان از ایالات متحده از سال 2021 دریافت کرده، مواضع سیاسی طالبها سختتر شده و آنها تروریستها را تحمل کرده یا با آنها شریک شدهاند. از منظری دیگر هرگونه توافقی که به طالبان اجازه دهد امنیت پایگاه را تامین کند - در زمانی که متحدان این گروه بهطور فزایندهای خواستار کشتن آمریکاییها هستند - به نتایج فاجعهباری منجر خواهد شد. طالبان دشمن ایالات متحده است. از همین رو نیروهای طالبان ممکن است از دستورات فرماندهان خود سرپیچی کرده، حملاتی مانند «گرگ تنها» طراحی کنند یا حتی به داعش شاخه خراسان (ISIS-K) بپیوندند که در هر صورت مخالف طالبان است و تلاش خواهد کرد تا به پایگاه حمله کند.
مشکل زمانی پیچیدهتر میشود که بدانیم علاوه بر داعش خراسان، دهها گروه تروریستی دیگر در افغانستان حضور دارند که طالبان نسبت به آنها بیتفاوت است. حضور ایالات متحده در بگرام میتواند به یک آهنربای جهت جذب حملات رادیکال تبدیل شود. جهان پیشنمایش تاریکی از این وضعیت را در 2021 دید، زمانی که طالبان که مسئول حفاظت از کابل در هنگام عملیات هوایی ایالات متحده بود، نتواست حمله به دروازه آبی را متوقف کند (یا عمداً این کار را نکرد). هزینه سیاسی این رویکرد در داخل طالبان بسیار سنگین خواهد بود و حفاظت عملیاتی از آمریکاییها غیرقابل پیشبینی است.
علاوه بر این مشکل جغرافیایی در توافق با طالبان برای بگرام وجود دارد. این پایگاه هوایی در پروان قرار دارد، که قلب منطقه قومی تاجیکهای افغانستان است. این جوامع مدتهاست که به طالبان که غالبا از قوم پشتون است، دشمنی دارند؛ آنها هیچگاه حکومت طالبان را بهطور کامل نپذیرفتهاند و گرچه طالبان هنوز کنترل نمادین بر سرزمینهای آنها دارد، اما این جوامع هنوز ستون فقرات مقاومت ضدطالبان در کشور محسوب میشوند. در کوتاهمدت، اگر امنیت ایالات متحده در یک پایگاه به کمکهای امنیتی جوامع اطراف منوط شود، طالبان گزینه مناسبی برای ضمانت آن نیست. شبکههای ضدطالبان کسانی هستند که در آنجا سرمایه اجتماعی دارند.
راه دشوار واشنگتن
یکی از نقشههای راه ممکن توسط عبدالله خنجانی، رئیس امور سیاسی جبهه مقاومت ملی، یک گروه شورشی ضد طالبان در داخل افغانستان طراحی شده باشد. خنجانی در آوریل در مقالهای در مجله نشنال اینترست استدلال کرد که ترامپ نیازی به مشروعیت بخشیدن به طالبان از طریق مذاکره برای بگرام ندارد، زیرا شراکت امنیتی با طالبان هم از نظر ایمنی و هم از نظر اخلاقی اشتباه است. به باور او اگر واشنگتن میخواهد دوباره نفوذ خود را در افغانستان به دست آورد، باید تصمیم بگیرد که با جوامع محلی اطراف بگرام و نیروهای ضد طالبان همکاری کند.
از این نقطه مسیر هوشمندانه دوگانه و مبتنی بر شرایط آغاز میشود. اولاً، دولت ترامپ باید توجه خود را از یک توافق با طالبان - شاید دریافت بگرام در ازای به رسمیت شناختن دیپلماتیک طالبان - به تقویت جنبشهای دموکراتیک طرفدار آمریکا که در حال حاضر در پروان، پنجشیر، اندراب و شمال فعالیت میکنند، تغییر دهد. این دولت باید همچنین بهطور پنهانی به جبهه مقاومت ملی و گروههای همپیمان کمک کند. با این کار، ایالات متحده نیروی مقابلهای در داخل افغانستان ایجاد خواهد کرد و اطمینان حاصل میکند که این نیرو دارای دیگر شرکایی است که بتواند با آنها مذاکره کند. دوم، ایالات متحده باید چارچوب قانونی را بررسی کند که در آن هرگونه حضور ایالات متحده نزدیک بگرام بر اساس توافق با مقامات محلی مورد اعتماد باشد.
در این میان باید جغرافیای سیاسی افغنستان را لحاظ کرد. همانگونه که رابرت د. بلکویل، سفیر پیشین ایالات متحده در هند اشاره کرده، پایگاه اجتماعی طالبان در جنوب پشتون و بخش زیادی از شرق متمرکز قوی است. اما وضعیت شمال، مرکز و بخش زیادی از غرب افغانستان از نظر فرهنگی و سیاسی با مناطقی که تحت سلطه پشتونها هستند، تفاوتهای زیادی دارند.
برای جلوگیری از سرگیری درگیری تمام عیار در افغانستان، ایالات متحده تنها میتواند بر مناطقی تمرکز کند که قابل محافظت هستند و تاریخ نشان میدهد که آنها میتوانند شریکهایی برای همکاریهای بینالمللی در مبارزه با افراطگرایی باشند. با انجام این کار، آمریکا میتواند اهداف القاعده را هدف قرار داده و با حمایت از حکومتهای محلی خودمختار در مناطق غیرطالبان سیستم جایگزین حکومت فراهم کند تا مردم افغانستان بتوانند بدون فشار طبق هنجارهای خود زندگی کنند.

