دوشنبه 5 آذر 1403

ترجمه «باغ‌های تسلا» چاپ شد / قصه زندگی مردم ایران بین دو کودتا

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
ترجمه «باغ‌های تسلا» چاپ شد / قصه زندگی مردم ایران بین دو کودتا

رمان «باغ‌های تسلا» نوشته پریسا رضا با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «باغ‌های تسلا» نوشته پریسا رضا با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «باغ‌های تسلا» نوشته پریسا رضا به‌تازگی با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر برج منتشر و راهی بازار نشر شده است.

پریسا رضا مولف این‌رمان، نویسنده ایرانی‌فرانسوی این‌کتاب متولد 1344 در تهران است که در سن 17 سالگی به فرانسه رفته و تا امروز، 3 رمان را به‌زبان فرانسوی در کارنامه نویسندگی خود ثبت کرده است. «باغ‌های تسلا» اولین‌رمان اوست که با اقبال مخاطبان روبرو شد و جوایزی چون جایزه سنگور را در سال 2015 و «فرانس ماری کِلِر بِلیز» را در سال 2017 برایش به ارمغان آورد.

داستان این‌رمان در ایران جریان دارد و بستر زمانی‌اش مربوط به فاصله بین دو کودتای مهم تاریخ معاصر ایران است؛ کودتای سوم اسفند 1299 که توسط رضاخان انجام شد و کودتای 28 مرداد 1332 که برای بازگرداندن محمدرضا پهلوی به حکومت توسط آمریکا و انگلستان انجام شد. شخصیت‌های اصلی قصه هم زن و شوهری با نام‌های طلا و سردار از اهالی قمصر کاشان هستند که از شهر و دیار خود مهاجرت کرده و برای زندگی به تهران می‌آیند. طلا و سردار تلاش می‌کنند زندگی خوبی برای خود فراهم کنند و در این‌راه با سختی‌های زیادی روبرو می‌شوند. بخشی از این‌دشواری‌ها مربوط به اتفاقات سیاسی‌اجتماعی هستند که در خلال روایت‌شان، اتفاقات بین دو کودتای مورد اشاره پیش روی مخاطب کتاب قرار می‌گیرند.

بخشی از داستان «باغ‌های تسلا» مربوط به قدرت‌گرفتن رضاخان پهلوی است که باعث تحول زیادی در ایران و تهران آن‌زمان می‌شود. تحولات مورد اشاره، زندگی طلا و سردار را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و...

رمان پیش‌رو 5 فصل کلی دارد که بخش‌های مختلفی را در بر می‌گیرند. عناوین این‌پنج‌فصل به این‌ترتیب است: «حوا، معصومیت دوزخ»، «گوهر، فرشته مادر خردسال»، «مَهین، لذت زن»، «فیروزه، رویای یک مرد عاقل» و «الهه، ایزدبانوی کشتی‌شکستگان».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

عصر همان‌روز، در میدانگاهی که تعزیه برگزار می‌شود، روی بام خانه‌ای بهرام چشمش به او می‌افتد. دختر هم او را می‌بیند، لحظه‌ای غیبش می‌زند، بعد برمی‌گردد و سنگریزه‌ای را که کاغذی به دورش پیچیده شده است به طرفش می‌اندازد. بهرام با عجله می‌رود تا آن را از روی زمین بردارد. دختر نام خانوادگی، نام و نشانی‌اش را نوشته است. بهرام کاغذ را توی جیبش می‌گذارد و سر جایش در میدان برمی‌گردد.

صبح زود روز بعد، کنار اتوبوسی ایستاده‌اند که باید آن‌ها را به شمیران برگرداند. سردار و میرزا در انتظار حرکت چپق دود می‌کنند. بهرام و رفقایش با خیال راحت گپ می‌زنند که پادوی مهمان‌خانه‌ای که شب را در آن گذرانده‌اند، دوان‌دوان و ازنفس‌افتاده ناگهان ظاهر می‌شود. رو به بهرام فریاد می‌زند: «جانت را نجات بده، می‌خواهند بکشنت!» و به همان‌سرعتی که آمده ناپدید می‌شود.

سردار می‌پرسد: «چه خبر است؟ چی گفت؟»

علی‌آقا جواب می‌دهد: «جانت را نجات بده، دارند می‌آیند بکشنت!»

این‌کتاب با 256 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 108 هزار تومان منتشر شده است.