جمعه 9 آذر 1403

تشییع فرمانده یا رزمایش خونخواهی

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
تشییع فرمانده یا رزمایش خونخواهی

"فکر می کنید قاسم سلیمانی از این حملات درس عبرت گرفته باشه؟" " اون ما رو دست کم گرفته و فکر می کنه می تونه حریف ما بشه! ولی مطمئن نیستم که واقعا درس گرفته باشه!" "اگه اسرائیل بتونه مایله که قاسم سلیمانی رو بکشه؟" "من فقط می تونم بگم هر تروریستی، مثل قاسم سلیمانی و سپاه قدس که در لیست تروریست هاست، باید به خاطر داشته باشه که ممکنه یه هدف باشه، و هیچ جای امنی برای تروریست ها وجود نداره!"...

این مستند که مارس 2019 (اسفند 1397) توسط شبکه دو بی بی سی و به زبان انگلیسی پخش شده، از دریچه نگاه برخی چهره های نظامی برجسته آمریکایی و اسرائیلی به زندگی و جایگاه شهید حاج قاسم سلیمانی در تحولات سیاسی و نظامی در منطقه می پردازد. لقب فرمانده سایه ها اولین بار در گزارشی به قلم «دکستر فیلکینز» نویسنده مجله آمریکایی نیویورکر به حاج قاسم داده شده است.

فیلکینز در گزارشی مبسوط ابعاد گسترده و آشکار و پنهان شخصیت او را بررسی کرده است. سپس این لقب عنوان فیلمی مستند درباره محبوب ترین چهره مقاومت در میان ایرانی ها و بسیاری از مردم منطقه شده است. این مستند 59 دقیقه ای به سنت همیشگی فیلم های بی بی سی، از دقیقه نخست اطلاعاتی صحیح همراه با استنادهایی تاریخی ارائه کرده و اعتماد بیننده را جلب می کند. حتی در برخی سکانس هایش با نگاهی به ظاهر بی طرفانه خاطراتی از فرماندهان آمریکایی روایت می شود که حکایت از جذابیت شخصیت حاج قاسم برای آمریکایی ها دارد. اما کم کم اطلاعاتی مخدوش و بی بنیان به مخاطب می دهد. به عنوان مثال از علاقه او به مذاکره با نظامیان آمریکایی در برهه ای از فعالیت هایش در عراق سخن می گوید. ناگهان در سکانس پایانی با چرخشی نرم جملاتی از مصاحبه شوندگان شنیده می شود که عمق نفرت و کینه ارتشی های آمریکا و اسرائیل از او را به نمایش می گذارد:

"قاسم سلیمانی چهره و صدای دشمن است... من دشمنی رو می بینم که به شکل متداوم بدون این که به سزای عملش برسه، در منطقه نا امنی ایجاد می کنه... این دشمنی است که باید نابودش کنیم"

بی شک از دشمن توقعی جز دشمنی نباید داشت؛ و این نوشتار نیز قصد بیان امراض و اغراض دشمنان دیرینه این سرزمین را ندارد. در این یادداشت می خواهیم به نکته ای بپردازیم که شاید در هیاهوهای رسانه ای پس از شهادت حاج قاسم مغفول بماند.

***

اهالی رسانه به خوبی می دانند که هیچ اتفاقی در جهان رسانه ای غرب اتفاقی نیست. بارها و بارها کمپانی های تولید سرگرمی در فیلم های سینمایی و سریال های هالیوودی و حتی بازی های رایانه ای شان، به حوادثی اشاره کرده اند که پیشگویانه اتفاقات و تحولات آینده به خصوص مسائل مربوط به خاورمیانه را پیش بینی کرده اند. حتی بسیاری از مافیاهای رسانه ای صهیونیستی برنامه های آینده اربابان شان را به شیوه های محسوس و نامحسوس، لا به لای تصاویر خوش آب و رنگ شبکه های تلویزیونی بیان نموده اند. مع الاسف در میان این همه نهاد و سازمان فرهنگی موازی فرهنگی در کشور، هیچ مرکز و نهاد و اندیشکده ای وجود ندارد که به تحلیل محتوای آن ها پرداخته و خطوط مشی فرهنگی و سیاسی دشمن را در میان رسانه های شان رصد و خنثی کند. هر قدر سازمان ها و نهادهای امنیتی ما به برکت قاسم سلیمانی ها فعال و اثرگذارند، نهادهای فرهنگی مان منفعل و عقب مانده اند! انگار صاحبان رسانه های ما همیشه منتظرند تا آتش پدافند فرهنگی دشمن را به چشم خودشان ببینند، سپس تازه دور هم بنشینند و چاره جویی کنند!

9 ماه پیش یک فیلم مستند از بی بی سی دو انگلیسی پخش شده است که چندین چهره نظامی آمریکایی و صهیونیست به روشنی از علاقه و پیگیری شان برای از بین بردن حاج قاسم پرده برداری می کنند. این مستند یک ویدئوی ساده از حرف های احمقانه یک جانور داعشی نیست که خواب و خیالش را رو به دوربین بگوید! تصاویر سخنرانی یک صهیونیست دوآتشه نیست که در محفلی دوستانه یا کنگره ای رادیکال در سودای تشویق حضار چرند و پرند گفته باشد! فیلم همایشی احمقانه با حضور اعضای سازمان منافقین نیست که چند بیمار روانی دور هم جمع شده باشند و عقده های چهل ساله شان را تکرار کنند! یک فیلم مستند است که عوامل تولید آن برای مصاحبه به سراغ چهره هایی مانند جلال طالبانی، قیس خزعلی، شیخ جلال الصغیر، رایان کرایر، دانی یاتوم، دیوید پترائوس و... رفته اند. از شکل و شمایل فیلم معلوم است که برای تولید آن از نظر ساختار و محتوا وقت و انرژی صرف شده است. شاید از نظر ساختاری مستند خارق العاده ای نباشد، اما نمی توان از کنارش به سادگی عبور کرد. در چنین مستندی به وضوح حاج قاسم سلیمانی هدف ترور نظامیان آمریکایی و اسرائیلی معرفی شده است. اهداف گوناگونی برای تولید و انتشار چنین مستندی قابل تصور است. می توان آن را خط و نشانی رسانه ای برای ایجاد رعب و وحشت در دل محور مخاطب انگاشت. اما حالا که هنوز یک سال از پخش آن نگذشته و او در همان کشوری به شهادت رسیده که موضوع اصلی مستند است، ماجرا فرق می کند. شاید بتوان این فیلم را اعلان آغاز عملیات ترور سردار به دشمنان خارجی و داخلی و نفوذی ها دانست!

همین یک محصول رسانه ای کافی است که دریابیم ترور ناجوانمردانه فرمانده روشنایی محور مقاومت، تصمیم یک شبه رییس جمهور دیوانه آمریکا نبوده است. تصور ساده انگارانه ای است که شهادت حاج قاسم را صرفا محصول مشاوره های تندروانه پمپئو و دستور عجولانه ترامپ در حین سپری کردن تعطیلات کریسمس بدانیم. هم چنین کودکانه است اگر حس کنیم در طول سالیان گذشته و روزها و شب های متوالی حضور حاج قاسم در منطقه های عملیاتی گوناگون، او هیچ گاه در تیررس پهبادها و بالگردهای آمریکایی نبوده است؛ و به محض این که برای اولین بار ردیابی و در دوربین ها مشاهده شده، هدف موشک قرار گرفته است! ترور شهید سلیمانی لااقل از یک سال پیش، مجدانه در دستور کار سازمان های امنیتی و نظامی دشمن بوده و ترامپ بدون مشاوره های دقیق و موشکافانه اندیشکده های آمریکایی و صهیونیستی این فرمان را صادر نکرده است.

در مستند فرمانده سایه جان مگوایر افسر سابق سی آی ای درباره حاج قاسم می گوید: "من یک بار با قاسم سلیمانی برخورد کردم؛ یک برخورد ناخواسته. او شبیه آن چیزی نیست که از یک فرمانده چریکی انتظار دارید. مردی اتوکشیده و توانمند است، و خصوصیت‌های فرماندهی به شکل برجسته‌ای در او مشهود است؛ یک انسان حرفه‌ای است." هم چنین دانی یاتوم رییس سرویس امنیت موساد در سال های 1994 تا 1998 او را این گونه توصیف می کند: "هر وقت از مداخله نظامی ایران در هر کجای دنیا صحبت می‌کنید، مغز متفکر پشت آن قاسم سلیمانی است و آن کسی این مداخله را رهبری می‌کند هم قاسم سلیمانی است."

آمریکایی ها خوب می دانستند قرار است چه کسی را با چه پایگاه اجتماعی و میزان محبوبیت در میان مردم ایران و منطقه ترور کنند؛ و برای ابعاد مختلف این واقعه پیش بینی و برنامه ریزی کرده اند. حذف پست های تسلیت سلبریتی ها و مردم عادی در اینستاگرام یکی از نشانه های پیش بینی های آمریکا و پروژه خنثی سازی عواقب این جنایت است.

آری! برخی از سیاست مداران آمریکایی از عواقب ترور این سرباز حقیقی ولایت به هراس افتاده اند، اما مغز متفکر این فاجعه همان گونه که برای خنثی سازی رسانه ای تدابیری اندیشیده، قطعا برای خنثی سازی نظامی و امنیتی آن نیز سناریویی طراحی کرده است. روزی که ترامپ توافق برجام را لغو کرد، آیا این جمله مقام معظم رهبری را نشنیده بود؟ "اگر آن ها برجام را پاره کنند ما آن را آتش می زنیم." مسئله این جاست که دشمن خط قرمزهای جمهوری اسلامی را به خوبی می شناسد؛ اما انگار خیالش از بعضی تحرکات و تحولات احتمالی راحت است که به آسانی حریم ها را می شکند و روی خطوط قرمز پا می گذارد!

ایران این روزها در اوج نفرت عمومی از سردمداران استکبار جهانی دوباره به حال و هوای تابستان 1360 بازگشته است. روزهایی که از یک سو آتش بعثی ها و از سوی دیگر حرارت شهادت بهشتی ها و رجائی ها و باهنرها، رشادت و شجاعت ایرانی ها را شعله ور می ساخت. هشتگ #انتقام_سخت فراوان دیده می شود و مردم بر مبنای پیام رهبری به مناسبت شهادت حاج قاسم انتقامی در خور این جنایت را انتظار می کشند. لکن در بدنه نظام کم نیستند صاحبان تفکری که در زمان حیات شهید سلیمانی، خود او و مدافعان حرم را ملامت می کردند. اگر انتقام_سخت تبدیل به مطالبه ای عمومی و ادامه دار نشود بعید نیست با مرور زمان و سیاسی کاری های مرسوم، به دست فراموشی سپرده شود.

تفکرات مسامحه آمیز عده ای در داخل کشور همیشه بخشی از پازل آمریکایی ها بوده و هست. همان هایی که در مقاطعی متعدد از تاریخ چهل و یک ساله انقلاب رهبری و مردم را تنها گذاشتند. حاج قاسم همیشه چهره ای فراجناحی و حق طلب و حق گو بود. اکنون به برکت خونش تمام اقشار و طبقات جامعه با سلایق و عقاید متنوع زیر تابوت او یعنی زیر پرچم ایران کنار یکدیگر صف کشیده اند؛ پس باید شعارهای این همبستگی و مطالبه مردمی ملت ایران همانند خون شهید تازه بماند.

ما شاخه و برگ یک درختیم همه

با شال عزا سپید بختیم همه

تشییع تو رزمایش خونخواهی ماست

آماده انتقام سختیم همه

27216

کد خبر 1339427