تلاش برای برندسازی از «مهمونی» با هشتگسازی / چرا عروسکهای ایرج طهماسب «جان» نمیگیرد؟
هنر طهماسب از منظر جذب مخاطب در حوزه برنامههای عروسکی بسیار مهم و قابل تقدیر است. او کارش را زمانی در تلویزیون آغاز کرد که پلتفرمهای متعدد برای تماشا و دانلود انیمشینهای روز جهان در دسترس نبود.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - اولین برنامه عروسکی «ایرج طهماسب» مجری، طراح و کارگردان برنامههای خاطرهانگیز «کلاهقرمزی و پسرخاله» چند هفتهای است که از پلتفرم نماوا منتشر میشود. مهمترین ویژگی طهماسب به عنوان یک برنامهساز این است که او توانسته طی چهار دهه چند نسل را با عروسکهای محبوبش کلاهقرمزی و پسرخاله همراه کند که این مسئله بر کاربلدی وی در این عرصه صحه میگذارد.
هنر طهماسب، با استراتژی منهای تلویزیون مخاطب خواهد داشت؟
هنر طهماسب از منظر جذب مخاطب در حوزه برنامههای عروسکی بسیار مهم و قابل تقدیر است. او کارش را زمانی در تلویزیون آغاز کرد که پلتفرمهای متعدد برای تماشا و دانلود انیمشینهای روز جهان در دسترس نبود، نسل سوم و چهارم، زندانیان انحصاری جعبه جادو، محکوم به تماشای مناسبتی و مکرر انیمه «افسانه توشیشان» بودند. در چنین شرایطی در دهه شصت و هفتاد ایرج طهماسب، آقای حکایتی همچنان محبوب (بهرام شاهمحمدلو) و مرضیه برومند... چراغ سرگرمی را در تلویزیون و در حوزه کودک و نوجوان زنده نگاه داشتند.
نسل ایکس باکسیها هم طرفدار کلاه قرمزی و پسرخاله شدند
طهماسب با عروسکهای «کلاه قرمزی و پسرخاله» توانست طیف وسیعی از کودکان و نوجوانان دهه شصت و هفتاد و شمسی را با خود همراه کند. پخش کلاه قرمزی در دهه هشتاد و نود دامنه مخاطبان عروسکهای محبوب طهماسب را افزایش داد و دهه هشتادی به جمعیت مخاطبان دهه شصتی و هفتادی مجموعه «کلاهقرمزی و پسرخاله» افزوده شدند و خانواده کلاهقرمزی هم در این سالها به تکامل رسید و شخصیتهای دیگری به آن اضافه شد که هریک به کاراکتری محبوب تبدیل شد؛ از شخصیت پسرعمه تا فامیل دور و حتی حیوانات اضافهشده به این خانواده هم جای خود را به سرعت در بین مخاطبان باز کردند تا همراه با نوستالژی کلاهقرمزی و پسرخاله برای نسلهای قبل، برای سلیقه نسل جدید همراهان برنامه هویتهای کارتونی تازهای چون پسرک معتاد به بازی رایانهای یا ببعی مسلط به زبان انگلیسی! ساخته شود.
کیفیت کار طهماسب در مهمونی افزایش یافته است؟
حالا با پخش مجموعه «مهمونی» نخستین مسئله قابل برسی این است که آیا کیفیت کار طهماسب در محصول تازهاش ارتقاء و افزایش یافته است؟ آیا پلتفرمها با مخاطبان حداقلی به انضمام یک ارتش سایبری تبلیغاتی توانستهاند زمینه دیده شدن مجموعه مهمونی را فراهم آورند؟
در این میان نکته قابل تامل این است که مهمترین اثر شاخص طهماسب یعنی «کلاه قرمزی و پسرخاله» در اثر استمرار نمایش در سیما با گستره انبوه مخاطب موفق شد وارد فرهنگ عامه شوند. این اولین خلأ موجود در سری جدید ساخته طهماسب است که با وجود کاربلدی وی در این عرصه و روایتگری و سناریوهای بینقص، اما این صحنه گویی بدون مخاطبان دهها میلیونی تلویزیون فاقد موتور محرکه برای هویتسازی از تیپهای جدید است.
بررسی فنی شاخصههای کیفی مجموعه «مهمونی»
ذات عروسکهای طهماسب در خرده نمایشهایی که اتصالی داستانی ندارند بیشتر تیپ هستند و تبدیل به شخصیت نمیشود. شخصیت یکی از عناصر مهم داستانی در مجموعههای نمایشی است که ماجرای اصلی روایت با تکیه بر این مولفه پیش می رود. در حقیقت، محور اصلی کشمکش داستان است و «شخصیت» (با مترادف کاراکتر و پرسوناژ) مهمترین عنصر در داستان به حساب می آید. تیپ، به راحتی در ذهن جا می گیرد. یعنی در اولین برخورد بدون اینکه نیازی به تفکر و تحلیل باشد، می توان آن را در ذهن تصور کرد.
واحدهای نمایشی که تیپ هستند، خیلی راحت در یک یا چند خط تعریف می شوند و به طور کلی حضورشان در روایت، جاذبه چندانی برای خواننده ندارد. زیرا در وجود آنها راز و ابهامی برای کشف شدن نیست. کند و کاو در روان «تیپ» معنا ندارد.
تفاوت تیپ و شخصیت و دستهبندی آنها در مدیومهای نمایشی مثل فیلم و سریال موضوعیت دارد اما در نمایشهای عروسکی مثل مجموعه «شهرموشها»، «کلاه قرمزی»، «زیزیگولو» و... شخصیت پردازی محلی از اعراب ندارد و چون روایت حجم کمی دارد، عمده تلاش سازندگی تکیه روی ویژگیها تیپمحور عروسکبنا میشود و تکیه کلام و واکنشهای لحظهای از اهمیت ویژهای برخودار است.
به عنوان مثال کلاهقرمزی و پسرخاله با به کار بردن چند عبارت و تکرار ابدی آنان محبوب شدند اما چون مخاطب به این عبارتها که نشاتگرفته از تیپ سازی است خاطره دارد و اگر هزاران قسمت از کلاه قرمزی هم ساخته و از سیما پخش شود بازهم مخاطب خواهد داشت، چون تماشای تیپهای عروسکی مثل سریالهای سیتکامی نیاز به رسانهای همچون تلویزیون دارد.
پخش محتوای تیپمحوری مثل مجموعه «مهمونی» با مخاطب محدود به مسئله برای مخاطب و تماشا و پیگیری آن تبدیل نخواهد شد.
مهمونی مجموعهای است که تماشاگر عام به آن دسترسی ندارد و هر قسمت باید مخاطب با مجموعه بسیار ویژه و داستانگویی مواجه باشد تا مخاطب تن به هزینه اشتراک ماهیانه برای آن بدهد چون این سبک از نمایش و کار با عروسکها را پیش از این در مجموعه کلاهقرمزی دنبال کرده است.
آقای «مجری» یا به گویش کلاه قرمزی «مرجی»! (ایرج طهماسب) به همان سبک قدیم در مقابل عروسکهای مینشیند و تقریبا نوع تیپسازیها تفاوتی با گذشته ندارد. کاراکتر بچه هیچ فرقی با «پسرخاله» ندارد. «پسرخاله» نان در دست داشت و «پسربچه» گل در دست دارد و هر دو اکتهای بزرگسالانه ساختارشکنی را بروز میدهد تا مخاطب را جذب کنند.
البته تفاوتهای میان پسرخاله دهه هفتاد با تم جاهلی برآمده با فیلمفارسی و کاراکتر جیغزن توام با واکنشهای سریعی که فحش دادن و به کار گیری عبارت "از مادر زاییده نشده" هر دو از یک جنس هستند.
کاراکتر پشه نیز تقریبا شمایی از شخصیتهای دهه نود مجموعه کلاهقرمزی و پسرخاله را به یاد میآورد و هیچ تفاوت شگفتانگیزی در ساختار اثر جدید طهماسب رخ نداده است.
آسانترین کار برای عادلبزدوده، وحید نیکخواه آزاد، مرضیه برومند، ایرج طهماسب و همکار قدیمیاش، حمید جبلی، ساخت یک عروسک ساده و تیپسازی برای این عروسکها است. توجه ویژه به کودکان کار در دو کاراکتر یکسان «پسرخاله» و «بچه» متجلی است اما چون فرآیند ساخت این عروسکهای تیپ محور است، هدف غایی سازنده برای دست یافتن به یک تجربه تازه معنا پیدا نمیکند.
ضعف مجموعه «مهمونی» در جایی معنا پیدا میکند که طهماسب برای دیده شدن مجموعه تازهاش دست به دامان سلبریتیها میشود. ذکر این تفاوت که در مجموعه چند دههای طهماسب برای جذب مخاطب جدید تقریبا نیازی به این چهرهها نبود و عروسکها به مدد آنتن مستمر و پخش مکرر در مناسبتهای مختلف، مخاطب خود را پیدا میکردند.
طهماسب با تلویزیون دیده میشود و تلویزیون با طهماسب
نکته قابل تامل درباره عدم فعالیت طهماسب با صدا و سیما این است که در فضای مجازی این شایعه تکثیر شده او و گروهش به دلیل سانسور زیاد با صدا و سیما ادامه فعالیت ندادهاند، در حالیکه در چالش هر ساله تهیه کننده قبلی حمید مدرسی با صدا و سیما؛ این موضوع به خوبی نمود دارد که عمده چالش تیم سازنده با تهیهکنندگی حمید مدرسی صرفا به دلیل اختلافات مالی بر سر آگهی بازرگانی سیماست که مدیران وقت شبکه دوم سیما بارها آنرا تائید کردهاند و در بیانیه سال 1395 حمید مدرسی این مسئله آشکارا بیان شده است.
اما در فضای بدون سانسور آیا تفاوتی شاخصی میان کارکرد برشهای نمایشی طهماسب با آنچه در تلویزیون ارائه کرده است وجود دارد. چه شاخصههایی در «مهمونی» طهماسب وجود دارد که در برنامههای صدا و سیما نیست؟ اگر قرار بود که چهرههایی مثل هومن سیدی، پریناز ایزدیار و برادران خسروی، محسن کیایی در برنامه تلویزیونی او حضور پیدا کنند برای آنان منع و چالشی وجود داشت؟ چهرههایی که سالها در برنامههای مختلف تلویزیونی حضور نداشتند اما در سالهای اخیر به دورهمی و خندوانه رفتهاند.
گم کردن واقعی مخاطب
موسیقی زنده در برنامه مهمونی و نمایش ساز شاید به زعم سازندگان با خط قرمزهای سیما همخوانی نداشته باشد اما پخش موسیقی ملل تناسبی با ذائقه مخاطب برنامههای عروسکی ندارد. در حال حاضر موسیقی زنده در خندوانه و دورهمی اجرا میشود با این تفاوت که گروه نوازندگان در مقابل دوربین حضور ندارند. در میان برنامه شوء «مهمونی» نمایشهای عاشقانه تئاتری پخش میشود که هیچ تناسبی با برنامه «عروسک محور» ندارد.
در واقع هیچ محتوای غیرمتعارف با ساختار رایج سیما در مجموعه «مهمونی» تولید نشده که قابلیت پخش از سیما را نداشته باشد. آیا استمرار یک نمایش عروسکی که از پلتفرمها با مخاطب محدود تقریبا 500 تا هشتصد هزار نفر توزیع میشود و حجم وسیعی از مخاطبان، برشهای این برنامه را از طریق اینستاگرام دنبال میکنند، میتواند زمینه توفیقی برای طهماسب و عروسکهایش باشد؟
مهمترین مسئله در برجسته شدن کار طهماسب استمرار توییتریهایی است که مستخدم هستند و این طیف گسترده شناخته شده در توییتر برای مهمونی توییتهای ستایشگرایانه تولید میکنند. عمده افرادی که در ستایش طهماسب توییت منتشر میکنند از نظر سلیقهی سینمایی و تلویزیون؛ از هواداران آثار سینمایی و تلویزیونی نیستند و تمجید توییتری و اینستاگرامی صرفا یک مزیت ویژه تبلیغاتی است و منجر به افزایش واقعی بیننده و مخاطب نمی شود.
در واقع، مهمونی ایرج طهماسب مانند برگزاری الکلاسیکو در ورزشگاه خالی از تماشاگر و بدون پخش زنده است...! و امیدواریم به دور از حس رقابت با تلویزیون که طهماسب نیز جزو شناسنامههای تلویزیون ایران محسوب میشود، با تحلیل دقیق از ضریب نفوذ حقیقی مهمونی در گستره 80 میلیونی، بار دیگر شاهد بازگشت او و خانواده کلاه قرمزی به تلویزیون باشیم.