تلخند گردشگر سیستان چطور به گریه تبدیل شد؟
جلب توجه برخی مردم با حفاری محوطههای تاریخی و قاچاق نه فقط این روزها و سالهای گذشته که از دورههای تاریخی قبلتر نیز در ذهن و فکرشان نقش بسته بود، چه زمانی که آب، تاریخ جیرفت را بالا آورد و غارتها رخ داد و چه سالهای دورتر وقتی سگزآباد قزوین را غارت کردند و چه امروز که بخش زیادی از تپههای تاریخی شبیه به پنیرهای سوئیسی سوراخ شدهاند و حتی هستند کسانی که از روی طنز و برای گرفتن دنبال...
به گزارش ایسنا، رفتار بلاگر یا همان لیدر گردشگری حاشیهساز در محوطهای تاریخی در سیستان و بلوچستان که هرچند میراث فرهنگی آن را محوطهای فقط شناسایی شده و نه ثبت شده در فهرست آثار ملی میداند، این بار و بخاطر دردآور بودن لحظات تلخندی که آقای گردشگر در زمان جابهجا کردن اسکلتها و آثار تاریخی پراکنده شده در محوطهی قلعه دارد، آنقدر بازتاب گستردهای پیدا میکند که نخست مونسان به اعتراضها پاسخ داده و قول پیگیری میدهد و از سوی دیگر معاون میراث فرهنگی دومین استان پهناور کشور پیگیریها را تا رسیدن به نتیجه ادامه میدهد؛ که نتیجهاش اعلام ثبت ملی نبودن محوطه میشود و در نهایت یگان حفاظت میراث فرهنگی وارد گود میشود و با تکرار مکررات قوانین و ضوابط میراث فرهنگی قول پیگیری میدهد و اعلام میکند که آن شخص متخلف را دستگیر کرده است.
هر چند آن شخص در نهایت پست اینستاگرامی خود را حذف کرد و از همه عذرخواهی کرد، اما بخش دوم رفتارش باعث نشد تا واکنشها نسبت به ارتباط اولیهی وی با آن محیط تاریخی از ذهنها پاک شود و با واکنشهایی از سوی متولیان میراث فرهنگی آنهم بعد از سروصداهای زیاد رسانهها و فعالان میراثی و حتی لیدرهای گردشگری در سراسر کشور همراه بود، باستانشناسان نیز اعتراضات زیادی را مطرح کردند، آنها این رفتار را مشابه با رفتارهای مختلفی که هر روز به نوعی بر سر بناهای تاریخی کشور میآید میدانند و معتقدند به انجام اقدامی بنیادی. اقدامی که کارش باید فراتر از «فرهنگ سازی» در این روزها باشد.
ضدارزش را به ارزش تبدیل نکنید
مصطفی دهپهلوان - رییس موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران و استاد دانشگاه تهران - نیز به عنوان یکی از کسانی که نسبت به این رفتار عکسالعمل داشت، درگفتوگو با ایسنا میگوید: این موضوع از زاویای مختلف باید بررسی شود، نباید به آن دیدی تک بعدی داشت، دولت باید بر فضای مجازی کنترل داشته باشد، هر چند قطعا پلیس فتا، یگان حفاظت و موارد دیگر قطعا پیگیریهایی در نظارت بر فضای مجازی دارند اما از سوی دیگر باید توجه داشت که قبح و زشتی برخی رفتارها در جامعه از بین نرود تا یک ضد ارزش به ارزش تبدیل نشود.
او با تاکید بر اینکه رفتار یک لیدر گردشگر جوان به یک بحثهای روانکاوی اجتماعی و یک نوع جامعهشناسی برمیگردد، ادامه میدهد: معتقدم با توجه به پخته نبودن جامعه در این حوزه، باید برنامهسازان ملی با ساخت برنامههای مستند، آموزشهای مناسبی به مردم بدهند، اما نباید به هر قیمتی حتی با ساخت سریالهای سطحی سراغ این کار بروند، باید فکر کنند چطور میتوان اهمیت میراث را نشان داد.
وی با اشاره به اینکه نباید به هر قیمتی به دنبال جمع کردن مخاطب و بالابردن بازدیدکنندههای زیاد برای صفحات شخصی در فضای مجازی یا در برنامههای تلویزیونی بود، ادامه میدهد: برنامه باید سازنده و مخاطب محور باشد، زمانیکه سریالی مانند «زیرخاک» ساخته میشود و مورد استقبال زیاد مردم قرار میگیرد، زحمتهای چند ده سال دوستداران میراث کشور را به آب میدهند.
رییس موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران با اشاره به فیلمنامهای که مدتی قبل توسط یکی از کارگردانها برای اظهارنظر به وی داده شده است، میگوید: آن فیلمنامه با محوریت باستانشناسی و گنجیابی توسط یک نفر بود که در همه فیلم به دنبال گنجزنی، فروش و دلالی آثار تاریخی بود، در واقه به نظر میرسد آن کارگردان فقط دنبال آن بود که چنین چیزی را بسازد، چون معتقد بود مردم دوست دارند.
وی با اشاره به اینکه افراد ناآگاه زیادی در فضای مجازی فعال هستند که دوست دارد اینفلوئنسر شوند یا مدرس گردشگری باشند، اما مشخص نیست آنها اموزههای خود را از کجا وام میگیرند، ادامه میدهد: در این شرایط است که شخصی که خود را یک اینفلوئنسر یا لیدر گردشگری معرفی میکند به راحتی رفتار نابهنجار خود را در صفحه شخصی خود در اینستاگرام میگذارد و حرف میزند.
او با تاکید بر اینکه اگر در این موارد کسی جلوی این رفتارها را نگیرد، قطعا رفتارهای نفر بعدی بدتر میشود، میگوید: این تنوع رفتارها در جایی جزء هنجارها و در نقطهی دیگری جزء ناهنجاریهای اجتماعی در فضای مجازی محسوب میشود.
استفاده از واژه فرهنگسازی در مقابل این رفتارها لوث شده
او با تاکید بر اینکه لزوم داشتن تعهد و مسوولیت اجتماعی توسط باستانشناسان و حتی مردم برای حفاظت از آثار و محوطههای تاریخی ادامه میدهد: کسانی مانند موزرهداران، راهنمایان تور، خبرنگاران و کسانی که نسبت به این قضایا قدری آگاهتر هستند باید جدیتر، زشتیهای تخریب آثار تاریخی را به مردم نشان دهند، در واقع اگر ما به تجربهی بشر در گذشته توجه میکردیم تا اینحد در حوزههای زیست محیطی دچار آسیب نمیشدیم.
وی با اشاره به رفتار آن گردشگر حاشیهساز در محوطهای تاریخی در سیستان و بلوچستان؛ میگوید: من میتوانستم به دلیل ناآگاه بودن آن شخص، فقط در صفحهی شخصیاش پیام دهم و تاکید کنم که رفتار درستی نداشته است، اما معتقدم باید یک بار این رفتارها و واکنشها به آن انعکاس پیدا میکرد که زشتی کار را همه میفهمیدند.
او حتی به پیامهای برخی از باستانشناسان که معتقد بودند نباید احساساتی شد و این اسکلتها متعلق به دوران اسلامی است و احتمالا تا دو ماه دیگر پودر میشوند، اشاره میکند و میافزاید: حتی اگر اسکلتها متعلق به دوران اسلامی یا متعلق به 50 سال قبل هم باشند، باز برای باستانشناس اهمیت دارد.
دهپهلوان با تاکید بر اینکه ما نمیتوانیم در اثر بیتوجهی میراث و شرایط محیطی موجود، میراث فرهنگی را لگدمال کنیم، میگوید: معتقدم مدیران و مسوولان و «NGO» ها و مردمی که دلسوز این حوزه هستند نباید هیچگاه به این فکر کنند که از قوه قهریه استفاده کنند، چون این قوه نیز اگر هم بخواهد حتی به صورت جدی ورود پیدا کند نمیتواند جلوی این هجمهها را بگیرد.
وی این هجمه ها را این طور توصیف میکند: هجمههایی که از تخریب محوطهها در اثر پروژههای عمرانی به وجود میآید، یا هجمههایی که مردم کلنگ به دست در تپهها و محوطهها و شهرهای باستانی ایجاد میکنند. از سوی دیگر هجمههایی که از وندالیسم، تخریب و ریختن زباله در محوطههایی تاریخی به وجود میآید تا حتی برخورد افرادی مانند برخی تورلیدرها که به این شغل خدشه وارد میکنند.
او قرار گرفتن محوطههای تاریخی درا ین شرایط را فقط به دلیل نبود فرهنگ سازی نمیداند و معتقد است: استفاده از کلمه «فرهنگسازی» در این موارد تبدیل به یک واژه لوث شده است.
جای باستانشناسان در مدرسههای ابتدایی کجاست؟
این استاد دانشگاه با تاکید بر لزوم توجه به حضور باستانشناسان در مدارس ابتدایی میگوید: ما باید به آموزش کودکان در مدارس ابتدایی توجه کنیم. میدانم دستکم 50 نفر از دانشجویان ما در مدارس شهر تهران فعالیت میکنند، تعدادی نیز دربارهی باستان شناسی در مدارس غیرانتفاعی تدریس میکنند، اما مساله این است که در مدارس دولتی استقبالی از این اتفاق نمیشود.
وی به تلاشهایی که برای صحبت با مسوولان آموزشی کشور داشته تا دستکم باستانشناسان آموزشهایی را در مدرسههای دولتی به دانشاموزان بدهند، اما موفق نبوده، اشاره میکند و میگوید: همیشه این سوال را داریم که چرا آموزش و پرورش باستانشناس استخدام نمیکند؟ ما باید در مدارس به کودکان آموزش دهیم، آنها باید از وجوه و اهمیت باستانشناسی و حفاظت از میراث فرهنگیشان اطلاع داشته باشند.
مردمی که خاک تپه را با لودر بار کامیون میکنند، خاکهایش را جای دیگری الک میکنند تا شی فلزی دربیارند یا برای باستانشناسان تصویر اشیایی را میفرستند و درخواست بررسی اصالت آنها را دارند
او تاکید میکند: ما اگر به کودکان خوب آموزش دهیم، میتوانیم آینده و حفاظت از اثار تاریخی را تضمین کنیم و دیگر نیازی به حضور نگهبان در کنار هر تپه و محوطهی باستانی نداریم.
وی با مقایسهی وضعیت محوطههای تاریخی کشور با محوطههای تاریخی کشورهای دیگر، میگوید: به عنوان مثال وضعیت در ترکیه بسیار بهتر از ماست، آنجا توریست زیاد دارد چون پول در میآورد و مردم روستایی که کنار خانههایشان یک تپه باستانی است میدانند که این تپه برایشان یک گنج واقعی و استثنایی است، اما مردم روستاهای ما چه؟ آیا از گردشگری به درآمد رسیدهاند؟ آیا سودگردشگری به جیب مردم میروند؟
او به راهاندازی بومگردیهای موفق کشور که به واسطهی قرار گرفتن در کنار یک محوطهی باستانی تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمیرسد، اشاره میکند و ادامه میدهد: بهترین راه، بردن گردشگری به بطن جامعه است. وقتی مردم بدانند این تپه چقدر ارزشمند است، اجازه نمیدهند جوانانشان با موتور روی آن بروند و روستایی اجازه نمیدهد تپه را با لودر بار کامیون کنند و خاکهایش را جای دیگری الک کنند تا شی فلزی در بیاورند یا کسی به خود اجازه نمیدهد که برای من به عنوان یک باستانشناس تصویر شی را بفرستد و بگوید برایش کارشناسی کنم که آن شی اصل است یا تقلبی.
98 درصد مردم ایران به شکلی با مقوله عتیقه درگیرند
دهپهلوان با اشاره به اینکه امروز 98 درصد مردم ایران به شکلی به مقوله عتیقه درگیرند، میگوید: معتقدم باستانشناسان نیز به آموزش نیاز دارند، چون ما در باستانشناسی نیز دچار فقر نظری و اجتماعی هستیم، باستان شناسان ما باید آموزش بگیرند که چطور با مردم ارتباط گرفته و اگر در زمان انجام کار مردم کنار ترانشه جمع شدند از نیروی انتظامی نخواهند انها را پراکنده کند.
او با اشاره به لزوم استقبال از حضور مردم در کنار محوطههای باستانی در حال کاوش، ادامه میدهد: باید از حضور مردم استقبال کرده و به مردم به صورت عملی نشان دهند که یک باستانشناس دنبال چه چیزی است؟ مردم شنیدههای مختلف، دروغها و چهل کلاغهای زیادی را در فضای مجازی میبینند و میخوانند و میشنوند و بعضا نیز آنها را باور میکنند، به همین دلیل اگر به چشم خود ببینند که باستانشناس دقیقا چه کار میکند و چه چیزی به دست میآورد، بهتر است.
به اعتقاد رییس موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران در این شرایط است که مردم دیگر شایعات پخش شده در فضای مجازی که تیم باستانشناس در الموت، یک تن طلا به دست اورده را به راحتی قبول نمیکند، چون معتقد به شفافسازی از سوی باستانشناس میشود.
امروز 98 درصد مردم ایران به شکلی با مقوله عتیقه درگیرند، اگر آموزش کافی به باستانشناسان داده شود که چطور با مردم ارتباط گرفته و در زمان انجام کاوش اجازه حضور انها را در کنار ترانشهها بدهند، شاید بتواند به باز شدن ذهنیت مردم کمک کند
وی با اشاره به برخی رفتار و اموزههای اشتباه به کودکان و نوجوانان در زمان حضور در موزه، بیان میکند: وقتی یک کودک یا نوجوان را به موزه میبریم به طور دائم به وی میگوییم ساکت باش یا حرکت نکن، در این شرایط به مرور تنفر از موزه و آثار تاریخی را به او تزریق میکنیم، آن هم شخصی که باید انرژی خود را در فضای موزهای تخلیه کند و در این شرایط وی فقط لحظه شماری میکند که از ان سالن خارج شود و هیچگاه دیگر فرصت نمیکند به آن سالن برگردد.
جامعه هنوز به بلوغ فکری میراثی نرسیده
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه متاسفانه هنوز جامعه در حوزهی میراث فرهنگی به بلوغ فکری و آگاهی و پختگی مناسب نرسیده است، ادامه میدهد: درک مسایل مرتبط با باستان شناسی، ماهیت محوطههای باستانی و اهمیت میراث فرهنگی طبیعی، مادی، غیرمادی و ناملموس هنوز نزد مردم آنقدر نیست، بنابراین ما باید به شکلهای مختلف وارد شویم و ماهیت این محوطهها را برای مردم مشخص کنیم.
وی با اشاره به بیان اینکه تا کنون چقدر به زبان مردم از گذشتهها قصه نوشتیم، رسانهها چه قدر به این موضوعات پرداختند، چه تعداد انیمیشن با موضوعات مرتبط با آن ساخته شد، اظهار میکند: متاسفانه هنوز انجام اینکارها به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد، اگر تلاش میکردیم تا هر سال 50 انیمیشن با این موضوعات بسازیم و حتی برنامههای درقالب طنزمان بتوانند به درستی اهمیت این کار را نشان دهند، میتوانستیم بگوییم قدمهای موفقی برداشتهایم، نه اینکه دیدگاهها را نسبت به باستانشناسی بد کنیم.
سال 1966 ما در ایران به چه فکر میکردیم و مردم اروپا به چه؟
رییس موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران با بیان اینکه متاسفانه آیندهی روشنی را در حوزه میراث فرهنگی در کشور نمیبینم، میگوید: اگر بخواهیم به همین رویه پیش رویم، به جرات میتوانم بگویم بیش از 50 درصد میراث خود را از دست میدهیم. چون اکنون هیچ محوطه و تپه تاریخی در کشور نداریم که سالم باشد.
او به محوطههایی مانند "جیرفت" و "سگزآباد" اشاره میکند و میافزاید: ما محوطههایی را داریم که از سال 40 شمسی یا قبلتر مورد تخریب قرار گرفتند، سگزآباد سال 42 و توسط مردم حفاری شد. این آگاهی نداشتن و درک نکردن ارزش محوطههای تاریخی، شاید از 60 سال قبل شروع شد، به نظر میرسد قاجارها نیز نتوانستند این اهمیت را نشان دهند.
وی با بیان اینکه خرده اطلاعات و تاریخچه باستانشناسی در اروپا از حدود 700 - 800 سال قبل وجود دارد و آنها از آن زمان به دنیای گذشته فکر میکنند، اضافه میکند: در ان زمان کسی مانند داروین روی کار میآید و 1966 آقای اشوول مجموعه آثار تاریخی خود را به دانشگاه آکسفورد هدیه میکند و آن دانشگاه در همان سال آثار وی را در فضایی به عنوان موزه در معرض نمایش قرار میدهد.
اگر با همین رویه جلو برویم بیش از 50 درصد آثار تاریخیمان را از دست میدهیم، همانطور که در سالهای گذشته بخش زیادی از محوطههای جیرفت و سگزآباد را از دست دادیم، شاید اگر مانند مردم اروپا در 700 سال قبل موزه تاسیس میکردیم، کارمان به این تخریبها نمیرسید
این باستانشناس با اشاره به اینکه مردم ما در ایران در آن زمان یعنی 1966 به چه چیز فکر میکردند، میگوید: اگر امروز هم قدری با آن واقعیت روبه رو میشدیم و اهمیت محوطههای تاریخی خود را درک میکردیم، با برنامهریزی میتوانستیم تا حدودی عقبماندگی فکری در حوزه میراث فرهنگی را برطرف کنیم.
او استفاده از ظرفیت رسانه ملی و تهیه برنامههای کارشناسی شده و حتی مدیاهای مختلف، انیمیشن و فیلم های مستند خوب را راهی برای جبران این عقبماندگیها میداند و میگوید: باید از طریق فضای مجازی و رسانههای جمعی این زمان طولانی که حداقل 100 سال از نظر فکری عقبتر از کشورهای توسعه بافته هستیم را جبران کنیم، اقدامی که بخشی از ان بر عهدهی مردم و بخشی به عهدهی مدیران است.
اگر چگاسفلی در ترکیه بود...
این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه اگر محوطه تاریخی چگاسفلی در ترکیه پیدا میشد، عکسالعملها متفاوتتر از ایران بودند، ادامه میدهد: قطعا مسوولانشان همهی پروژههای کشاورزی را تعطیل میکردند. شاید در خاورنزدیک فقط پنج محوطه مانند شوش تاریخی داشته باشیم که آن هم در اثر ناآگاهی مردم شوش در حال از دست رفتن است. محوطهای تاریخی که میتواند آیندهی مردم شهر را درخشان کند و گذشته درخشان آنها را به دنیا معرفی کند، اما متاسفانه با دست خود مدیران در حال نابودی است.
او با اشاره به وضعیت حفاظت از بافتهای تاریخی در کشورهایی مانند ترکیه و انگلیس و فرانسه و ایتالیا انهم در شرایطی که قطعا مدیران شهری کشور با بسیاری از انها آشنا هستند، میگوید: ما بافتهای تاریخی خود را چطور نابود میکنیم، اما بافت شهرهایی مانند براتیسلوا - پایتخت اسلواکی - به همان صورت قدیم خود نگه داشته میشوند و وقتی قصد ایجاد بافتی جدید دارند، آن را در جنوب دانوب ایجاد میکنند.
دهپهلوان در مقایسه این رفتار با بافتی تاریخی در کشوری دیگر و رفتار با بافت تاریخی تهران میگوید: اگر این کار را برای تهران انجام میدادند، در منطقه ری شهری ساخته نمیشد و حتی تل خاک آن به جا میماند موفقتر بودیم. ما حتی به معماری مذهبی هم رحم نکردیم، وقتی بافت تاریخی مسجد جامع را از بین بردند، آیا روحانیون ما اعتراض کردند؟ ما هیچ اعتراضی ندیدیم. اکنون معماری مسجد در بسیاری از مساجد ما به تنها چیزی که شبیه نیست المان یک مسجد است، در واقع در حال تبدیل شدن به یک بیهویتی هستیم که آن در آیندهای که به سمت آن میرویم به ایران و اسلام ربطی ندارد.
انتهای پیام