تندیِ هیبتِ رضا خان و شکست جمهوری کردن ایران
جمهوریِ بر آمده از خواست رضا خانِ سردارسپه، بیم آن را در مراجع و علمای تهران به وجود آورد که رییسالوزرای کودتاچیِ ایران هم همانند مصطفی کمال پاشا، پادشاه ترکیه درصدد جدایی دین از سیاست است. مردم هم پیام هشدار سیدحسن را شنیدند و اجازه ندادند رضا خان دینشان را بگیرد.
به گزارش ایسنا، 29 اسفند ماه نود و هشتمین سالروز اعتراض سراسری مردم تهران علیه جمهوری رضا خانی به رهبری آیتالله سیدحسن طباطبایی زواره ملقب به مدرس است.
هیبت رضا خانی
با تثبیت موقعیت سیاسی رضا خان در ساختار سلطنت و حمایت پادشاهی انگلستان از بسته شدن پرونده حکومت سلسله قاجار در ایران، سِر پرسی لیام لورن، وزیر مختار انگلیس در سالهای 1299 تا 1304 در ایران، در گزارشی که به وزارت امور خارجه کشور متبوعه خود فرستاد، نوشت: «باور من این است که احمدشاه یا خلع یا مجبور به استعفا خواهد شد بنابراین به جای رژیم فعلی باید یکی از این سه راه را برگزید یا نیابت سلطنت یا تغییر سلسله قاجار و یا رژیم جمهوری.
من قصد دارم بامداد دهم اسفند 1302 با رییسالوزرا دیدار کنم و از او در مورد کارش پرسوجو کنم. خیلی اهمیت دارد که من نظر شما را پیش از آن ملاقات بدانم.»
علاوه بر حمایت انگلستان از بنیانگذاری نظام جدید سلطنت در ایران به دست رضا خان، مصطفی کمال پاشا ملقب به آتاترک - پدر ترکها - بنیانگذار نظام جمهوری در ترکیه، رضا خان را به حرکت در مسیر جمهوری مدنظر انگلستان تشویق کرد. به این منظور اوایل بهمن 1302 روزنامهای در استانبول مقالهای در حمایت از طرح پیاده شدن جمهوری در ایران منتشر کرد که این مقاله از سوی روزنامههای هوادار رضا خان در تهران مورد تمجید و ستایش قرار گرفت.
رضا خانِ رییسالوزرا که چراغ سبز دولت انگلستان برای بنیانگذاری نظام جدید سلطنت در ایران را دید و در نشستهای محرمانهاش خیال پادشاهی و دولت این کشور را از هر جهت راحت کرد، شروع به شکل دادن جریان سیاسی و فکری مدنظرش در مجلسین شورای ملی و سنا و سرکوب مخالفان سیاسی در شمال، جنوب و غرب کشور و فرونشاندن نافرمانی شیخ خزعل در استان خوزستان کرد.
او با جلب حمایت سیاستمداران و روزنامههای حامی، حزب سیاسی موقتی به اسم «حزب جمهوری ایران» تاسیس کرد که این حزب در دومین بیانیه خود به صورت سربسته با حمایت از نظام جمهوری در ایران اعلام کرد که باید از سرمشق آلمانیها و ترکها در این زمینه تبعیت کنیم.
پاتک رضا خان
در جریان انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای ملی در بهمن 1302، رضاخان تعدادی نماینده را با حمایت و دخالت مستقیم شهربانی تهران راهی مجلس کرد. هدف او که از این کار از سوم آبان 1302 به فرمان احمدشاه قاجار به عنوان رییسالوزرا منصوب شده بود، پیش بردن طرحهای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بود اما ذکاوت و هوشیاری آیتالله سیدحسن طباطبایی زوارهای ملقب به آیتالله مدرس، نماینده مردم تهران در پنجمین دوره مجلس شورای ملی و پی بردن او به نقشه و طرحهای ضددینی رضا خان موجب حساسیت ایشان و در پیش گرفتن شیوهها و روشهایی برای زمینگیر کردن بازوی نظامی کودتاچیان اسفند 1299 بود.
ردیف پایین وسط تصویر آیتالله مدرس به همراه جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملیمدرس موثرترین شیوه بستن راه رضا خان در مجلس را مخالفت با اعتبارنامه نمایندگان تحت حمایت رییسالوزرا دانست. طرفداران سردار سپه در مجلس نیز در پی فراهم کردن بسترهای قانونی هر چه مقتدر کردن رییسالوزرا بودند.
رضا خان بعد از پیاده کردن موفق طرح کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 تواناییها و قابلیتهایش را بیش از گذشته به سیاستمداران انگلیسی نشان داد و با دیدارهای محرمانهای که با سفیر انگلیس و برخی دیگر از سیاستمداران وقت انگلستان در تهران داشت جا پایش را در ساختار قدرت در ایران بازتر کرد.
او بعد از گرفتن حکم سردار سپهی و رییسالوزرایی از احمد شاه قاجار، به فکر کشورگشایی و تغییر نظام سلطنت افتاد و همزمان با شکل دادن به مجلس فرمایشی به دنبال سرکوب مخالفانش در ایل بختیاری که ساختار قدرت و سررشته نظام سیاسی ایرانِ عصر قاجار را در اختیار داشتند، افتاد.
ضدپاتک مدرس
در کتاب تاریخ ایران که از سوی دانشگاه کمبریج انگلستان چاپ و منتشر شد، بدون اشاره به طرح رضا خان برای پیاده کردن نظام جمهوری در ایرانِ بعد از کودتای سوم اسفند 1299، نوشت: «در اسفند 1302 جنبشی ظاهرا خودانگیخته شکل گرفت که خواستار تبدیل نظام حکومتی ایران به جمهوری بود. در حالی که در همسایگی این کشور، ترکیه به تازگی پذیرش جمهوری را اعلام کرده بود. اقلیتی از افراد، صراحتا خواستار آن بودند که ایران نیز همین راه را دنبال کند.»
به دنبال مطرح شدن تصمیم رضا خان برای «جمهوری» کردن ایرانِ دهه 1300، سید محمد تدین و سلیمان میرزا اسکندری رهبران دو حزب تجدد و سوسیالیست که به لطفا حمایتهای سیاسی و نظامی رضا خان وارد مجلس شدند و اکثریت را در اختیار گرفتند، در تبانی با او جلسات خصوصی پیوستهای را برگزار کردند تا جمهوری مد نظر رییسالوزرا سریعتر به تصویب مجلس پنجم برسد. طرح جمهوری کردن ایران با امضای نمایندگان حامی رضا خان به جریان افتاد و از شهرهای مختلف، تلگرافهایی در حمایت از جمهوری رضا خان به مجلس فرستاده شد اما مجلس برای رسیدگی به این طرح نیازمند تصویب اعتبارنامه نمایندگان بود.
صحن علنی مجلس شورای ملیآیتالله مدرس که پی به ماهیت برنامه رضا خان برده بود، برای خنثی کردن نقشههای سردارسپه، با همکاری همفکرانش که اقلیت مجلس را در اختیار داشتند، تصمیم به طولانی کردن فرآیند رسیدگی به اعتبارنامهها و در پیچ و خم و دستاندازهای قانونی انداختن اعتبارنامه نمایندگان حامی رضا خان گرفتند تا مجلس پنجم در موعد مقرر یعنی اول فروردین 1303 به نصاب قانونی نرسد و نتواند جلسات خود را به طور رسمی آغاز کند.
البته جناح رقیب هم از همین شگرد برای سنگاندازی در مسیر تصویب اعتبارنامه نمایندگان حامی مدرس، بهره بردند. اعضای دو حزب تجدد و سوسیالیست مجلس در جریان رسیدگی به اعتبارنامه میرزا هاشم آشتیانی، نماینده مردم سبزوار در مجلس و از اعضای حزب دمکرات و از دوستان آیتالله مدرس، به مخالفت پرداختند.
این نشست در 29 اسفند 1302 برگزار شد. آیتالله مدرس برای دفاع از اعتبارنامه میرزا هاشم در جایگاه سخنرانان قرار گرفت و شروع به صحبت کرد. در خلال دفاع آیتالله مدرس، مجلس از سوی جناح رقیب دچار همهمه شد و به تحریک سیدمحمد تدین، نماینده مردم بیرجند در مجلس جلسه به هم خورد و او به همراه سایر نمایندگان همفکرش، جلسه علنی را ترک کردند و مجلس را از اکثریت انداختند.
خروش مردم
این رفتار نمایندگان مخالف در راهروهای مجلس تبدیل به خصومت شد و بحث و جدل در خارج از صحن علنی مجلس ادامه یافت. آیتالله مدرس با حضور در اتاق تنفس نمایندگان بر نظر قبلیاش اصرار کرد. این مسئله موجب عصبانیت نمایندگان مخالف و توهین لفظی سیدمحمد تدین و برخی نمایندگان مخالف شد. در این بین دکتر حسین خان بهرامی ملقب به احیاءالسلطنه نماینده مردم زنجان در مجلس به تحریک سیدمحمد تدین، سیلی محکمی به صورت آیتالله مدرس زد.
شدت سیلی بهرامی به صورت آیتالله مدرس به حدی بود که عمامه سید از سرش افتاد و صدای سیلی در اتاق و بخشی از راهروهای مجلس شنیده شد. در واکنش به رفتار تند بهرامی، سید محیالدین مزارعی، نماینده مردم شیراز هم سیلی محکمی به صورت بهرامی، زد.
خبر سیلی خوردن آیتالله به سرعت بین مردم تهران و بعد بین مردم در سراسر کشور پخش شد. مردم و روحانیون در اعتراض به این رفتار توهینآمیز و هتاکانه به تظاهرات پرداختند و در مساجد و حسینیهها تجمع کردند و بازار تهران و سایر شهرهای بزرگ تعطیل شدند.
رضا خان دستور تعطیلی بازار را داد و سربازان قشون برای ترساندن و پراکنده کردن مردم از اطراف مسجد سلطانی و کوچه پسکوچههای بازار بزرگ تهران، تیر هوایی شلیک کردند. در چنین شرایطی شیخ محمد خالصیزاده فرزند آیتالله خالصیزاده از علمای شیعه خود را بر رفتن به منبر مسجد سلطانی آماده کرد اما قشون رضا خان با بستن درهای مسجد مانع او شدند، شیخ هم در یکی از معابر بازار به اسم چهارسوق، عبایش را پهن کرد و پس از اذانِ موذن به نماز ایستاد و جمعیت زیادی به امامت او در وسط بازار نماز سیاسی برگزار کردند.
خالصیزاده پس از پایان نماز جماعت به روی چهارپایه رفت و علیه نماینده هتاک و رضا خان سخنان تندی ایراد کرد و مردم حاضر را برای ابراز تنفر از طرح جمهوری رضا خانی به سمت ساختمان مجلس شورای ملی هدایت کرد. جمعیت معترض چند هزار نفری پشت سر شیخ خالصیزاده و جمع دیگری از علما و روحانیون وارد محوطه مجلس مشروطه در میدان بهارستان شدند و قشون شهربانی توان مقاومت در برابر جمعیت معترض را نداشت.
با ورود جمعیت به محوله مجلس، شیخ برای صحبت درباره جمهوری رضا خانی با رییس مجلس به ساختمان هیات رییسه رفت. با اطلاع سیدمحمد تدین و چند نماینده دیگر از حضور او در محوطه مجلس از جلسه رسمی صحن علنی مجلس خارج شد و پس از ورود به اتاق هیات رییسه مجلس بیمقدمه با خالصیزاده درگیری فیزیکی پیدا کرد.
وقتی مردم معترض و خشمگین تهران از قضیه گلاویز شدن تدین با شیخ مطلع شدند تصمیم گرفتند به ساختمان هیات رییسه وارد شوند اما تدین و همکارانش متوجه اوضاع شدند و خالصیزاده را رها کردند و به داخل صحن علنی مجلس برگشتند.
در روز سیلی خوردن آیتالله مدرس، شدت اعتراضات به حدی بود که ملکالشعرای بهار در سرودهای تحت عنوان «جمهورینامه» نوشت: «از آن سیلی ولایت پر صدا شد / دکاکین بسته و غوغا به پاشد* به روز شنبه مجلس کربلا شد / به دولت روی اهل شهر، وا شد.»
بهار در اعتراض به رفتار زشت همکارانش در مجلس پنجم، استعفا داد اما میرزا حسین خان پیرنیا ملقب به موتمنالملک، رییس وقت مجلس شورای ملی، استعفای بهار را نپذیرفت.
حسین پیرنیا ملقب به موتمنالملکاستدلال آیتالله
آیتالله سیدحسن طباطبایی زواره با اشاره به دلیل مخالفتش با طرح جمهوری رضا خان، گفت: «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریبا بلکه تحقیقا حکومت جمهوری بوده است ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند بنا بر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل کنند.»
تحلیل ماجرا
البته دانشگاه کمبریج در کتاب تاریخ ایران دلیل مخالفت علمای ایران با نظام جمهوری را اینطور توضیح داد: «پذیرش نظام جمهوری در ترکیه بلافاصله با اقداماتی در جهت جدا کردن دین از سیاست همراه شد. این مسئله بسیاری از ناظران ایرانی به ویژه علما را دچار اضطراب کرد زیرا آنان جمهوری را با برنامههای ضداسلامی آتاتورک یکی میدانستند.»
روحانیون مخالف جمهوری رضا خان در اعلامیههای اعتراضی که در سطح شهر پخش شد، نوشتند: «این جمهوری، مرضی عموم نبوده و با مقتضیات این مملکت مناسبت ندارد.... جمهوریخواهان قصد دارند اسلام شیعی را از این مملکت ریشهکن سازند. آنها قصد دارند همان کاری را بکنند که همپالگیهایشان در مملکت عثمانی کردند. آنها به نام جمهوری خلافت را ملغی کردند و عمامه را از سر روحانیون برداشتند.»
روزنامه مورنینگ پست هم با اشاره به دلیل همراهی مردم با اعتراض آیتالله مدرس و سایر علما، نوشت: «این که علما و پیشوایان مذهبی، نهضت ضد جمهوری را رهبری میکردند به هیچ وجه ناشی از احساسات شاهپرستی مردم نبود بلکه عقیده علما این است که جمهوری نفوذ دین را از میان خواهد برد.»
خاطره شیخ
شیخ محمدتقی فلسفی که آن زمان 15 سال داشت، در خاطراتش، نوشت: «در 28 اسفند 1302 بازاریان با تعطیلی مغازهها، علیه جمهوریت دست به تظاهرات خیابانی زدند. در دوم فروردین سال بعد و درست در روزی که قرار بود مجلس به بحث در مورد طرح تغییر قانون اساسی و برپایی جمهوری بپردازد، جمعیتی در حدود 5000 نفر مرکب از روحانیون، تجار، کسبه و مردم عادی در اطراف ساختمان مجلس گرد آمدند و شعارهایی بر ضد جمهوری رضاخانی سردادند. گروههای مختلف مردم که از تحمیل اجباری جمهوری ناخرسند بودند به بیوت علما رفتند و شکواییههایی در رد جمهوریت رضا خانی تقدیم آنها کردند. علاوه بر این، گروه بزرگی از مردم نیز با اجتماع در مسجد سلطانی، مخالفت خود را با طرح رضاخان اعلام کردند.»
سرنوشت جمهوری
همین که خبر افتتاح مجلس پنجم در اولین روز فروردین 1303 منتشر شد، مردم و روحانیون تهرانی با سر دادن شعار «ما تابع قرآنیم، جمهوری نمیخواهیم» به سمت مجلس روانه شدند. نمایندگان حامی جمهوری رضا خانی با سردارسپه تماس گرفتند و او همراه با قشون نظامی به مجلس آمد. قبل از ورود رضا خان به مجلس، شیخ مهدی سلطانالمتکلمین، از خطبای معروف عصر رضا خان در محوطه ساختمان مشروطه مشغول سخنرانی بود.
رییسالوزرا سمت شیخ رفت و با شلاق او را از چهارپایه پایین انداخت. یکی از مردم هم به تلافی، سنگی به رضا خان کوبید. سردارسپه هم با عصبانیت دستور شلیک به معترضان را صادر کرد و درگیری خونینی در محوطه مجلس مشروطه درگرفت.
موتمنالملک، رییس مجلس شورای ملی از افتضاحی که رضا خان در محوطه مجلس به پا کرد به شدت برآشفت و خطاب به رضا خان از او خواست نیروهای قشون را از محوطه مجلس خارج کند. سردارسپه که تازه متوجه تندی بیش از حد غائله شد با دستپاچگی نیروهایش را از مجلس خارج کرد.
رضا خانِ رییسالوزرا چند روز بعد از سفر به قم برای جلب نظر مراجع تقلید و علمای مطرح قم و مشاهده رفتار سرد آنان، خبر از ملغی شدن طرح جمهوری و بسته شدن این پرونده داد.
منابع:
سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص 22
حجت الله کریمی، جمهوری خواهی ایرانی، تهران: امیرکبیر، ص 121
داستانهای مدرس غلامرضا گلی زواره نشر هجرت صص238 241
تورج اتابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران: ققنوس، صص 77 و 79
سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران: صهبا، ص 21
انتهای پیام