جایگزین جاسوسهای کلاسیک

اقتصادنیوز: رقابت فناورانه میان شرکتها و کشورها گاه از رقابت سالم فراتر رفته و به حوزه جنگ اطلاعاتی و سرقت مالکیت فکری وارد میشود.
به گزارش اقتصادنیوز، تکنولوژی با ابزارهایی مثل رصد شبکههای اجتماعی، تحلیل دادههای کلان، هوش مصنوعی برای شناسایی الگوها، پهپادهای جاسوسی، حسگرهای پیشرفته و رمزنگاری و رمزشکنی به جاسوسی کمک میکند. این ابزارها اطلاعات را سریعتر جمعآوری، تحلیل و منتقل میکنند و شکست یا پیروزی ملتها را رقم میزنند. در این گزارش به این پرسش پاسخ میدهیم که نوآوری چگونه در خدمت جاسوسی قرار میگیرد و تکنولوژی چگونه جاسوسی را آسان میکند؟
در خدمت اطلاعات
"آزاده خرمیمقدم" در شماره 599 هفته نامه "تجارت فردا" نوشت: در دنیای امروز، میدان اصلی نبردها، اطلاعات است. تکنولوژیهای نوین مرزهای سنتی جاسوسی را جابهجا کردهاند و چهرهای تازه از جاسوسی خلق کردهاند. ابزارها و سامانههای پیشرفته نهتنها سرعت و دقت جمعآوری اطلاعات را افزایش دادهاند، بلکه امکان تحلیل لحظهای و تصمیمگیری فوری برای دولتها، نهادهای امنیتی و حتی بنگاههای خصوصی فراهم کردهاند. فناوری در این میدان، تیغ دولبه است: از یکسو، ابزار نظارت و پیشگیری برای دولتها فراهم میآورد و از سوی دیگر امکان نفوذ، اختلال و حتی مهندسی افکار عمومی را به دشمن یا رقیب بالقوه میدهد. به عبارت دیگر، فناوری میتواند مرز میان شکست و پیروزی، آگاهی و غفلت و حتی امنیت و تهدید را تعیین کند. چگونه تکنولوژی، جاسوسی را سریعتر، ارزانتر، پنهانتر و موثرتر از همیشه کرده است؟
خبر مرتبط نوسازی ارتشها / نوآوری، ساختار ارتشها را چگونه تغییر داده است؟اقتصادنیوز: جنگها مثل گذشته نیستند، چون دنیا هم مثل گذشته نیست. وقتی دوربین، سنسور، اینترنت، هوش مصنوعی، ماهواره و هزاران ابزار دیگر وارد زندگی روزمره ما شدند، معلوم بود که دیر یا زود پایشان به ارتش هم باز میشود.
جاسوس بیخواب
جاسوسی قدمتی طولانی در تاریخ دارد. شیوه کار جاسوسان، نخست در خفا عمل کردن است؛ بهگونهای که اول، هویت و فعالیتهای خودش را پنهان نگه دارد و دوم، از تکنیکهایی برای پنهان کردن رفتوآمدها و ارتباطاتش استفاده کند. فناوریهای مدرن هر دو ستون را فرو ریخته است. استتارها و جعلکاریها مانند آثار هنری ظریف بودند که در سازمان سیا بهطور موثری بهکار میرفت. آنتونیو جی. مندز، رئیس واحد استتار سازمان سیا در دهه 1980 در خاطراتش توضیح میدهد چگونه ماسکهای چهرهپردازی شگفتانگیز و دیگر روشهای فریبندهای که طراحی میکرد میتوانستند ظاهر یک فرد را بهگونهای تغییر دهند که گویی از نژاد، جنسیت، قد و چهرهای کاملاً متفاوت است. برخی از فیلمها یا سریالهای آمریکایی همانند «آمریکاییها» و «ماموریت: غیرممکن» از تکنیکهایی از استتار مندز و همکارانش بهره گرفتهاند. انقلاب فناوری مدل نوآوری سیا را نابود کرد. شرکتهای خصوصی پیشران متحول شده و سرمایهگذاریهای هوشمند در شرکت نرمافزاری Palantir انجام شد. در دنیای جاسوسی، فناوری سریعتر از انسانها حرکت کرد، بهطوری که بسیاری از نهادهای اطلاعاتی هنوز نتوانستهاند همپای این تحولات حرکت کنند. برای نسل قدیمی، فنون جاسوسی به معنای اجرای «مسیرهای شناسایی نظارت» در قالب روشهایی برای شناسایی و فرار از تعقیبکنندههاست. افسران میدانی آموزشهای دقیقی میدیدند که یاد بگیرند چگونه تعقیب را تشخیص دهند. پاسخ همیشگی سیا برای مقابله با مشکلات، اتکا به ماموران با پوشش غیررسمی بود. در عصر رسانههای اجتماعی و دادههای همیشگی، ماموران با پوشش غیررسمی آسانتر قابل شناسایی شدند. برای افسران جوان سیا، این ترس وجود داشت که جاسوسی انسانی عملاً ناممکن شود. به مرور نهادهای اطلاعاتی به این نتیجه رسیدند که تحول امری اجتنابناپذیر است و این تحولات با شرکتهای خصوصی بیشتری همراه شد.
برای مثال، در سال 2019، شرکت Strider بهعنوان «آژانس امنیت اقتصادی مدرن» برای کمک به مشتریان در محافظت از نوآوری و استعدادها و کشف اسرار دشمنانی همانند چین و روسیه که اطلاعات تجاری آمریکا را سرقت میکنند، تاسیس شد. نکته اساسی اینجاست که جاسوسهای انسانی در میادین عملیاتی کمیاب میشوند. آینده جاسوسی در قالب صفر و یک نوشته میشود. سازمانهای اطلاعاتی تنها در صورتی قدرتمند باقی میمانند که تغییر بنیادین در روشهای خود ایجاد کنند.
در دنیای جاسوسی مدرن، دیگر ماموران مخفی تنها با دوربینهای مخفی و شنودهای دستی کار نمیکنند. الگوریتمها، جای جاسوسهای کلاسیک را گرفتهاند. از تحلیل چهره در میان جمعیت گرفته تا ردیابی الگوهای رفتاری، پایش پیامها، خریدها، ترددها و حتی حالت چهره، همه زیر ذرهبین هوش مصنوعی است. فناوریهای نظارت مبتنی بر هوش مصنوعی همانند تشخیص چهره، تحلیل رفتار، شنود محیطی و پایش حرکات برای تامین امنیت عمومی همچون مقابله با تروریسم، حفاظت از زیرساختها یا مدیریت بحرانهای شهری طراحی میشود. این ابزارها، میتوانند در فضای اطلاعاتی برای شناسایی، ردیابی، کنترل یا پیشبینی رفتار افراد خاص بهکار گرفته شوند. دقیقاً همینجاست که مرز میان امنیت و جاسوسی محو میشود.
با افزایش تهدیدات امنیتی در جهان امروز، دیگر نمیتوان به چشمهای خسته نگهبانان انسانی اعتماد کرد. عصر جدید، چشمهایی دارد که نه خسته میشوند، نه پلک میزنند و نه میخوابند. این چشمها همان سیستمهای نظارتی مبتنی بر هوش مصنوعی هستند که به شکل شبانهروزی دادهها را پایش میکنند که کوچکترین نشانهای از تهدید را شناسایی کنند. روشهای سنتی نظارت که بر نیروی انسانی متکیاند، در برابر تهدیدات پیچیده و متغیر کارآمد نیستند.
آرون براون در سال 2018 زمانی که بهعنوان افسر عملیاتی سازمان سیا کار میکرد، پُستی در وبلاگ داخلی این سازمان نوشت و درباره چیزی که آن را «تشخیص راه رفتن» مینامید، هشدار داد. او همکارانش را آگاه کرد که الگوریتمها بهزودی قادرند افراد را نهفقط از طریق چهره، اثرانگشت یا DNA بلکه از طریق شیوه منحصربهفرد راه رفتنشان، شناسایی کنند. آن زمان بسیاری از همکاران او که در پنهانکاری آموزش دیده بودند، نسبت به این موضوع تردید داشتند. پیشبینی براون بهطرز نگرانکنندهای درست از آب درآمد. چند ماه بعد، مطالعهای منتشر شد که نشان میداد مدلی به نام FarSight با استفاده از تشخیص راه رفتن، بدن و چهره میتواند (با دقت 83 درصد)، افراد را از فاصلهای تا هزارمتری شناسایی کند. براون گفت: «بینهایت سخت است که قدرت این تکنولوژی را دستکم بگیریم.» براون توضیح میدهد: هرچه بیشتر سعی کنید پنهان شوید، بیشتر جلب توجه میکنید. داستان براون تحول عمیقی را در دنیای اطلاعات و جاسوسی نشان میدهد. هر اقدامی ردپایی دیجیتال بهجا میگذارد که میتوان آن را تحلیل کرد و به دادههای دیگر پیوند زد. چالشهای فناورانه در حوزههای دفاع و امنیت در حال وقوع است. تکنولوژیهای هوشمند میتوانند از انسانها پیشی بگیرند. این وضع، جنگ الگوریتمهاست که اکنون وجود دارد. جنگی که میدان نبرد در اوکراین را متحول کرده است؛ بهگونهای که هیچ سربازی از پهپادها و موشکهای هدایتشونده در امان نیست.
در پژوهش علمی منتشرشده در سال 2024 در Journal of Engineering and Technology، چهارچوبی برای شناسایی تهدیدات در زمان واقعی با استفاده از هوش مصنوعی ارائه شده است. این چهارچوب تلاش میکند نظارت سنتی را به نظارت هوشمند، آنی و دقیق تبدیل کند. این سیستمها با استفاده از یادگیری ماشین و یادگیری عمیق، میتوانند دادههایی همانند تصاویر ویدئویی، صداها و سیگنالهای حسگرها را تحلیل کرده و تهدیدات بالقوه را بهسرعت شناسایی کنند. فناوریهایی همچون تشخیص چهره، شناسایی اشیا و کشف ناهنجاریها در این چهارچوب بهکار گرفته میشوند که تهدیدات را در لحظه شکار کنند. همچنین با بهرهگیری از زیرساختهایی همچون Apache Kafka و Apache Flink، پردازش اطلاعات بهصورت جریانی و با حداقل تاخیر صورت میگیرد.
رایانش لبه (Edge Computing) به سیستم کمک میکند تحلیلها در نزدیکی منبع داده انجام شود، بدون آنکه بار زیادی بر شبکه تحمیل شود. با آموزش پیوسته الگوریتمها، سیستمها مدام بهروز میشوند و تواناییشان در شناسایی تهدیدات نوظهور افزایش مییابد. در کنار دقت بالا، دغدغههای امنیتی هم بیپاسخ نماندهاند. رمزنگاری دادهها، مدیریت هویت کاربران و رعایت استانداردهای حریم خصوصی تدابیری هستند که برای حفاظت از اطلاعات حساس در نظر گرفته شدهاند. کاربرد این چهارچوبها فقط به اتاقهای امنیتی محدود نمیشود. از حفاظت زیرساختهای حیاتی گرفته تا نظارت شهری و کنترل عملیات پلیسی، نمونههای موفق از اجرای این سیستمها در دنیای واقعی هستند. آنچه شکل میگیرد، سامانهای است که هوشمندانه تهدید را میشناسد و آیندهای را شکل داده است که دیگر نظارت محدود به دوربینها نیست. آنچه فناوریها را مرزناپذیر میکند، کاربرد دوگانه آنهاست: همان الگوریتمی که تهدیدات امنیتی را شناسایی میکند. امنیت و جاسوسی در دنیای هوش مصنوعی، مرز شفاف ندارند؛ دو روی یک سکهاند. بهعنوان مثال، سیستمی که در شهری، چهره افراد را برای مقابله با تهدید شناسایی میکند، میتواند برای ردیابی مخالفان یا روزنامهنگاران به کار برود.
منبع باز جاسوسی
در جهانی که جنگ، فناوری و سیاست درهمتنیدهاند، شبکههای اجتماعی به میدان نبرد تازه و بیمرز تبدیل شدهاند. کتاب «LikeWar: The Weaponization of Social Media» نوشته پی. دبلیو. سینگر و امرسون بروکینگ، تصویری نگرانکننده از دگرگونی مفهوم جنگ در عصر دیجیتال ارائه میدهد. دورانی که تروریستها حملات خودشان را بهصورت زنده پخش میکنند، کاربران توئیتر مسیر نبردهای واقعی را تغییر میدهند و اطلاعات نادرست، سرنوشت کشورها را دگرگون میکند. این کتاب نشان میدهد چگونه پلتفرمهای عمومی، بستری برای جاسوسی پنهان، عملیات روانی و مهندسی افکار عمومی فراهم کردهاند. «لایک وار» نهتنها هشدار میدهد، بلکه الگویی جدید برای درک تهدیدهای شبکهای ارائه میکند: الگویی که اهمیت آن برای سیاستگذاران، تحلیلگران امنیتی و کاربران عادی روزبهروز بیشتر میشود. یکی از محورهای اصلی کتاب، این است که نبردهای مدرن نهفقط در زمین و هوا، بلکه در ذهن و فضای مجازی در جریاناند. نبردها با بهرهگیری از اطلاعات باز و تحلیل رفتار کاربران، بهراحتی ذهن افراد را دستکاری میکنند و دیدگاهها را تغییر میدهند، بیآنکه مخاطب متوجه فرآیند نفوذ و کنترل شود. لایک وار نشان میدهد برخلاف تصور رایج، شبکههای اجتماعی فقط ابزارهای ارتباطی بیطرف نیستند، بلکه میدان نبردی هستند که اطلاعات به سلاح تبدیل شده و کاربران، بدون آگاهی، سربازانی در جنگهای پنهان اطلاعاتی شدهاند. در دنیایی که هر توئیت و هر لایک میتواند به بخشی از عملیات روانی یا جاسوسی تبدیل شود، این کتاب هشداری درباره دگرگونی ساختار قدرت و حقیقت در عصر دیجیتال است. نتیجه آن است که مرز میان جنگ، تکنولوژی و سیاست از میان رفته و نوعی میدان نبرد جدید شکل گرفته که روی گوشیهای هوشمند ما رخ میدهد. نویسندگان کتاب تاکید دارند که جنگ و سیاست، اینترنت را تغییر میدهند. با گسترش شبکههای اجتماعی، اینترنت در حال دگرگون کردن جنگ و سیاست است.
خوراک نهادهای اطلاعاتی
در دنیای امروز که همهچیز بهصورت داوطلبانه روی پلتفرمهای اجتماعی ثبت و منتشر میشود، مرز میان زندگی خصوصی و تحلیل اطلاعاتی به طرز بیسابقهای کمرنگ شده است. نهادهای اطلاعاتی نیاز چندانی به عملیات میدانی یا جاسوسهای کلاسیک ندارند. آنچه پیشتر با شنود، تعقیب، یا نفوذ به حلقههای ارتباطی هدف انجام میشد، امروز با چند خط کد و اتصال به پایگاه دادههای باز یا نیمهباز، ممکن شده است.
الگوریتمهای یادگیری ماشین و سیستمهای تحلیلی مبتنی بر هوش مصنوعی، قادرند حجم عظیمی از دادههای کاربران را در شبکههای اجتماعی از توئیتها و کامنتها تا استوریها و پیامهای خصوصی، پردازش کنند. هر پست میتواند نشانهای از تغییر رفتار، الگوی رفتوآمد، گرایشهای سیاسی، روابط اجتماعی یا حتی سلامت روانی یک فرد باشد. تحلیلها نهتنها برای اهداف تجاری بلکه برای مقاصد اطلاعاتی، امنیتی و حتی ژئوپولیتیک بهکار گرفته میشوند.
شبکههای اجتماعی به منبعی بینظیر از «دادههای خام رفتاری» تبدیل شدهاند. دادههایی که نه با اجبار، بلکه با رضایت کاربران منتشر میشود. دادهها، پس از پاکسازی، طبقهبندی و تحلیل، در سامانههای نظارتی دولتی یا شرکتهای امنیتی خصوصی، به «اطلاعات قابل استفاده» بدل میشود. سازمانهایی همانند NSA در آمریکا یا MSS در چین، مدتهاست با بهرهگیری از پیمانهای دادهای با شرکتهای فناوری یا با استفاده از نرمافزارهای جاسوسی، به پویش این دادهها میپردازند. الگوریتمهایی برای تشخیص احساسها، تحلیل زبان طبیعی (NLP) و شناسایی الگوهای رفتاری غیرعادی، در خدمت ساخت «پروفایل رفتاری» از افراد قرار گرفتهاند. پروفایلها نهفقط شامل اطلاعات شناسنامهای، بلکه شامل روند فکری، سبک زندگی، وابستگیهای عاطفی، میزان رضایت از حکومت و احتمال مشارکت در فعالیتهای اعتراضی هستند.
نمونههای عینی از این نوع استفاده از دادههای اجتماعی را میتوان در موارد متعددی مشاهده کرد:
- در هنگکنگ، از شبکههای اجتماعی برای شناسایی لیدرهای احتمالی و نوع ارتباطات معترضان بهکار گرفته شد.
- در ایالاتمتحده آمریکا، پلیس فدرال از تحلیل توئیتر برای شناسایی مهاجمان کنگره در ژانویه 2021 بهره گرفت.
- در چین، دولت سیستمی آنلاین ساخت که دسترسی افراد به خدمات عمومی محدود یا تقویت میشود.
الگوی زبانی چتجیپیتی به این موضوع اشاره دارد که پیامهای خصوصی نیز ایمن نیستند. بسیاری از پلتفرمها بهرغم تبلیغ رمزگذاری دوسویه، با فشار دولتها یا براساس سیاستهای داخلی، دسترسی نهادهای اطلاعاتی را در شرایط خاص فراهم میکنند. پیامها، استیکرها، واکنشها و نحوه تایپ کردن کاربران (با کمک دادههای کیلاگرها یا تحلیل زمان بین فشردن کلیدها) میتواند بخشی از فرآیند تحلیل باشد. نکته قابل تامل آن است که این نوع از جاسوسی نه با نفوذ، که با رضایت کاربران و در بستر «نرمالسازی اشتراکگذاری» انجام میشود. همانگونه که کارشناسان حوزه سایبر تاکید کردهاند: «کاربران نهتنها هدف جاسوسی هستند، بلکه ابزار آن را فراهم میکنند.» شبکههای اجتماعی به آزمایشگاه جهانی برای مطالعه انسان بدل شدهاند، آزمایشگاهی که خروجی آن، نقشهای از ذهن و رفتار جمعی بشر است و این نقشه، ابزار استراتژیک در دست نهادهای اطلاعاتی برای مدیریت، مهار یا هدایت جوامع است.
نقش دادههای عمومی
در عصر دیجیتال، ردپای هر کاربر در فضای آنلاین به مثابه روزنگاری دقیق از علایق، نگرشها، خلقوخو و ویژگیهای روانشناختی اوست. نهادهای اطلاعاتی، شرکتهای فناوری و پیمانکاران امنیتی بهطور فزایندهای از دادههای عمومی کاربران در شبکههای اجتماعی، وبسایتها، انجمنهای گفتوگو و حتی رفتارهای خرید و جستوجوی آنلاین برای ترسیم پروفایلهای روانشناختی دقیق استفاده میکنند.
دادهها ممکن است شامل پستهای متنی، لایکها، اشتراکگذاریها، مدتزمان توقف روی یک محتوا، ایموجیهای استفادهشده و حتی نحوه تایپ کردن باشد. الگوریتمهای هوش مصنوعی و الگوهای یادگیری ماشین میتوانند الگوهای رفتاری و شناختی را از دل این اطلاعات استخراج کرده و به شخصیت، خلقوخو، پایداری احساسی، سبک تفکر، ترجیحات سیاسی، نوع ارتباطات اجتماعی و اختلالات روانی احتمالی فرد پی ببرند.
مطالعه مشهوری که در دانشگاه کمبریج صورت گرفت و در مجله PNAS منتشر شد، نشان داد با تحلیل 10 لایک عمومی یک کاربر در فیسبوک، میتوان به اندازه یکی از همکاران او شخصیتش را شناخت. این دقت با افزایش دادهها، به سطح درک خانواده یا حتی شریک زندگی فرد نیز میرسد. یافتههایی همانند دقت 88 درصد در تشخیص گرایش جنسی مردان یا 85 درصد در تفکیک دموکراتها از جمهوریخواهان، توان الگوهای یادگیری ماشینی را بدون نیاز به پرسشنامه نشان میدهد؛ شواهدی روشن برای توانایی استخراج اطلاعات حساس از دادههای ساده و عمومی. همین یافتهها بود که به ماجرای رسوایی بزرگ «کمبریج آنالیتیکا» در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 2018 دامن زد. زمانی که شرکت «کمبریج آنالیتیکا» دادههای حدود 87 میلیون پروفایل فیسبوک را بدون اطلاع کاربران جمعآوری کرد. دادهها شامل لایکها، اطلاعات دوستان و ساختار ارتباطات بود که برای ساخت پروفایلهای روانشناختی و هدفگیری سیاسی در انتخابات ترامپ و کمپین برگزیت به کار رفت. تاثیر اقدامها، هشدار مهمی درباره استفاده نهادهای اطلاعاتی و شرکتها از دادههای عمومی برای عملیات روانی و جاسوسی نرم ارائه کرد. ساختن این پروفایلها تنها به اهداف تبلیغاتی یا تجاری محدود نمیشود. نهادهای امنیتی میتوانند از دادهها برای شناسایی افراد آسیبپذیر یا مستعد افراطگرایی و ماموریتهای تاثیرگذاری روانی و دستکاری شناختی (براساس ویژگیهای شخصیتی مخاطب) استفاده کنند.
آنچه نوعی سرگرمی روزمره به نظر میرسید - پست کردن عکس غذا، لایک کردن ویدئوی انگیزشی یا شرکت در آزمونهای شخصیت آنلاین - در قالب دادههای قابل تحلیل و پیشبینی، به سلاحی در اختیار بازیگران قدرتمند جهانی بدل شده است. پروفایل روانشناختی کاربران چیزی فراتر از مدل تئوریک است؛ ابزاری برای مدیریت جمعیت، جهتدهی رفتارهای سیاسی و نوعی جاسوسی بیصدای عمیق و پایدار است.
در جهانی که داده، قدرت است، روان انسان بهتدریج قابل مدلسازی و مهندسی شده است. اکنون نهفقط موقعیت مکانی و روابط اجتماعی افراد، بلکه افکار، انگیزهها و ترسهایشان نیز قابل شناسایی و بهرهبرداری شدهاند و این شاید نگرانکنندهترین بُعد فناوریهای نوین در خدمت نظارت و کنترل باشد.
جاسوسی شرکتی
شاید بتوان گفت «جاسوسی شرکتی و اقتصاد داده» یکی از حساسترین و پیچیدهترین ابعاد نبرد اطلاعاتی در جهان معاصر است. در این میدان، مرز میان شرکتهای فناوری، دولتها و نهادهای اطلاعاتی گاه چنان مبهم میشود که نمیتوان بهراحتی تمایزی میان بازیگران امنیتی و تجاری قائل شد.
در عصر دیجیتال، داده نهفقط سوخت موتورهای هوش مصنوعی، بلکه مهمترین منبع قدرت و رقابت ژئوپولیتیک است. شرکتهای فناوری به دلیل دسترسی انحصاری به انبوهی از دادههای رفتاری، مکانی، زیستی و اجتماعی کاربران، به بازیگران استراتژیک در سیاست جهانی تبدیل شدهاند. در دنیای امروز، دادهها همان نقشی را دارند که نفت بهعنوان منبع ثروت و قدرت در قرن بیستم داشت. البته استخراج دادهها نه با دستگاههای حفاری، بلکه با اپلیکیشنها، الگوریتمها و رضایت ناآگاه کاربران انجام میشود. در این نبرد پنهان، دولتها و شرکتها گاه همپیماناند و گاه رقیب. در هر دو حالت، اطلاعات (ابزارهای گردآوری و تحلیل آن) کلید بازی هستند.
سرقت مالکیت فکری
رقابت فناورانه میان شرکتها و کشورها گاه از رقابت سالم فراتر رفته و به حوزه جنگ اطلاعاتی و سرقت مالکیت فکری وارد میشود. نمونههای متعدد از هک صنعتی، جاسوسی اقتصادی و حتی خرید دادههای حساس از شرکتهای ثالث، نشان میدهد «اطلاعات محرمانه» تنها دغدغه نهادهای نظامی نیست، بلکه به داراییهای استراتژیک اقتصادی تبدیل شده است.
نمونههای زیر نوعی از همکاری و تقابل میان دولتها و غولهای فناوری است که چتجیپیتی به آنها اشاره کرده است:
1- مورد نخست؛ شرکت «پالانتیر»: شرکت تحلیل داده پالانتیر عمدتاً با نهادهای نظامی و امنیتی ایالاتمتحده همکاری دارد و نمونه بارزی از همافزایی میان بخش خصوصی و دولت در حوزه تحلیل اطلاعات است. پالانتیر از الگوریتمهای پیچیده برای تحلیل دادههای حجیم استفاده میکند و یکی از تامینکنندگان اصلی زیرساخت تحلیلی برای ارتش و سازمانهای اطلاعاتی آمریکاست.
2- مورد دوم؛ شرکت «گوگل»: گوگل از یکسو بهعنوان یکی از بزرگترین جمعآورندگان دادههای کاربران جهان شناخته میشود و از سوی دیگر در برخی موارد حاضر به همکاری اطلاعاتی با دولتها نشده یا حتی با آنها درافتاده است. برای نمونه، «Project Maven» همکاری میان گوگل و پنتاگون در تحلیل تصاویر پهپادی با هوش مصنوعی بود که به دلیل اعتراض مهندسان گوگل لغو شد. این مورد نشان میدهد روابط میان دولتها و شرکتهای فناوری همیشه نه بهصورت همکاری، بلکه گاهی پرتنش و متناقض است.
3- مورد سوم؛ شرکت «تیکتاک»: پلتفرم چینی تیکتاک که در غرب به محبوبیت فراگیری رسیده، با اتهامهای گسترده مبنی بر جمعآوری دادههای کاربران و احتمال اشتراکگذاری آن با دولت چین روبهرو است. ایالاتمتحده بارها درباره تهدیدهای امنیتی این اپ هشدار داده و در برخی ایالتها استفاده از آن را در دستگاههای دولتی ممنوع کرده است. این مورد نمونه بارزی از تقابل میان قدرتهای دیجیتال و نگرانی از نفوذ اطلاعاتی از مسیر پلتفرمهای اجتماعی است.
جاسوسهای نامرئی
در چشمانداز نوین جاسوسی، پهپادها و سنسورهای هوشمند، بدون نیاز به حضور فیزیکی انسان، نقش فزاینده در جمعآوری اطلاعات ایفا میکنند. این ابزارها که زمانی تنها در اختیار ارتشها بودند، اکنون به لطف فناوریهای تجاریسازیشده، در اختیار شرکتها، نهادهای امنیتی و گروههای غیردولتی نیز قرار دارند. استفاده از آنها به یکی از موثرترین روشهای «جاسوسی بیصدا» بدل شده است.
پهپادها به راحتی میتوانند در ارتفاع پایین پرواز و تصاویر با وضوح بالا ثبت کنند. حتی آنها تماسهای الکترونیکی را شنود کرده یا با کمک سنسورهای حرارتی، حضور افراد را در محیطهای بسته تشخیص میدهند. این قابلیتها، امکان ساخت نقشههای دقیق رفتاری، حرارتی و مکانی از افراد یا سازمانها را فراهم میکند. در حوزه جنگ اطلاعاتی، دادهها میتوانند برای پیشبینی حرکتهای نظامی، شناسایی رهبران میدانی یا تجزیهوتحلیل وضع روانی نیروهای دشمن، بهکار گرفته شوند.
مطالعهای که «مرکز مطالعات پهپاد» در دانشگاه Bard انجام داد، نشان داد دستکم 95 کشور جهان در سال 2023 دارای برنامههای توسعه یا استفاده عملیاتی از پهپادهای نظامی یا اطلاعاتی بودهاند. همچنین، پروژههایی همانند ARGUS-IS که از سوی وزارت دفاع آمریکا حمایت شده، از مجموعهای از 368 حسگر کوچک تشکیل شدهاند که قادرند همزمان از کل یک شهر تصویر 8/1 گیگاپیکسلی تهیه کرده و بهصورت زنده تغییرات را رصد کنند. سیستم از طریق نصب روی پهپاد، فعالیتهای افراد در سطح زمین را با دقت چند سانتیمتری ثبت میکند.
در چین استفاده از پهپادهای مجهز به فناوری شناسایی چهره به ردیابی اشخاص منجر شده است. گزارش «Human Rights Watch» (2020) درباره برنامههای نظارتی چین نشان میدهد پهپادها برای ردیابی مسلمانان اویغور در استان سینکیانگ به کار گرفته شدهاند. براساس گزارش واشنگتنپست (2020)، برخی از پهپادهای پلیس در آمریکا به نرمافزارهای تشخیص چهره مجهز شدهاند که در کنار بانکهای اطلاعاتی مجرمانه، به شناسایی فوری افراد در تجمعها کمک میکند. نکته مهم آن است که این ابزارها در سکوت و بدون آگاهی مردم عمل میکنند. آنها میتوانند درون لامپهای خیابانی، خودروهای خودران یا حتی کبوترهای روباتیک (نمونههایی در چین گزارش شده) پنهان شوند. حسگرها و پهپادها تنها ابزارهای پروازی نیستند، بلکه بخشی از «زیرساخت نظارتی جهان آیندهاند»؛ جایی که مرز میان امنیت و نظارت، بیش از هر زمان دیگری مخدوش است. اینترنت اشیا (IoT) به ابزاری برای شنیدن و دیدن همهچیز تبدیل شده است. با گسترش تکنولوژی، میلیونها دستگاه متصل به اینترنت (از یخچال و تروموستات تا دوربینهای زنگ در و تجهیزات صنعتی) به منابعی برای ثبت دادهها تبدیل شدهاند. براساس گزارش «Privacy International» (2019) این اطلاعات بهصورت خودکار جمعآوری و ارسال میشود، بدون اینکه اطلاعرسانی مشخصی درباره نحوه استفاده از این دادهها صورت بگیرد. این فناوری در محیطهای خانگی، صنعتی و شهری به نهادهای دولتی یا شرکتها این امکان را میدهد که رفتار مصرفکننده یا شهروند را تحلیل کنند. ترکیب پهپادها، حسگرها و اینترنت اشیا ساختاری را ایجاد کرد که در آن نظارت همهجانبه وابسته به مامور و شنود تلفنی نیست، بلکه جمعآوری اطلاعات خودکار، الگوریتمی و چندمنظوره است. سازوکار فناورانه، در عین خدمت به امنیت و نظم، مرزهای حریم خصوصی را بهشدت جابهجا کرده و زمینه را برای جاسوسی روزمره و سیستماتیک فراهم کرده است. در چنین شرایطی، تعیین مرز مشخص میان ابزار نظارت قانونی و جاسوسی پنهان، مبهمتر از همیشه شده است.
جنگ سایبری
جاسوسی مدرن به معنای نفوذ فیزیکی به اتاقهای دربسته یا شنود تلفنهای خطی نیست. رمزشکنی و جنگ سایبری دو ابزار کلیدی در نبرد اطلاعاتیاند که گاه به اندازه یک جنگ نظامی واقعی خسارتبار هستند.
رمزنگاری نخستین خط دفاعی برای حفاظت از اطلاعات حساس بود. همانطور که فناوری رمزنگاری پیشرفت میکند، تلاشها برای شکستن آن نیز پیچیده میشود. پیشرفتها در حوزه رایانش کوانتومی، تهدیدی بالقوه برای تمام الگوریتمهای رمزنگاری متداول محسوب میشود. کامپیوترهای کوانتومی میتوانند از کامپیوترهای کلاسیک، کلیدهای رمزنگاری را بازیابی کنند. جنگ سایبری از نفوذ به ایمیل افراد گرفته تا فلج کردن زیرساختهای حیاتی همانند نیروگاهها یا موسسههای مالی، جنگی است که در سکوت و بدون شلیک گلولهای اتفاق میافتد. جاسوسی دیجیتال در دنیای مدرن، به لایههای عمیق از عملیات اطلاعاتی نفوذ کرده است که نمونههای آن در حملات سایبری روسیه به زیرساختهای اوکراین یا حملات سایبری اسرائیل به زیرساختهای هستهای و بانکی ایران مشاهده شده است. همانطور که حملات سایبری با اهداف جاسوسی شدت گرفته، همزمان، رقابت قدرتها برای شکستن رمزهای آینده نیز صورت گرفته است. آمریکا، چین و اتحادیه اروپا سرمایهگذاریهای گسترده در توسعه رایانش کوانتومی انجام دادهاند، چرا که این فناوری میتواند بیشتر سامانههای رمزنگاری متداول را بیاثر کند.
جاسوسی آینده
با ظهور هوش مصنوعی، حوزه جاسوسی وارد مرحله تازهای شده است که در آن، نهتنها اطلاعات واقعی، بلکه اطلاعات جعلی با دقت و شباهتی حیرتانگیز تولید میشوند. ابزارهایی همانند دیپفیک که با استفاده از یادگیری عمیق، چهره یا صدای فردی را تقلید میکنند، امروز تنها برای سرگرمی یا جعل ویدئوهای سلبریتیها بهکار نمیروند. دیپ فیک امروز به ابزار پنهانی در سازمانهای اطلاعاتی دولتها و سازمانهای جاسوسی تبدیل شده است. از سال 2019 تاکنون، مواردی از جعل صدای مدیران برای صدور دستورات مالی به مدیران اجرایی در شرکتهای بینالمللی گزارش شده است. در یکی از این موارد واقعی که در مجله فوربس در سال 2020 منتشر شد، کلاهبرداران با تقلید صدای مدیرعامل یک شرکت انرژی، موفق شدند 243 هزار دلار از حساب شرکت خارج کنند. ابعاد خطرناک این ماجرا زمانی نمایان میشود که این فناوری در خدمت جاسوسان یا نهادهای اطلاعاتی قرار گیرد. در مقالهای از موسسه بروکینگز (2021)، تحلیلگران هشدار میدهند که دیپفیک میتواند در عملیات نفوذ سیاسی، تخریب وجهه افراد کلیدی یا حتی تحریک ناآرامیها مورد استفاده قرار گیرد. در فضای جنگ شناختی، یک ویدئوی جعلی و متقاعدکننده میتواند بیش از یک حمله سایبری آسیبزا باشد. واقعیت مجازی و واقعیت افزوده در حال تبدیل شدن به ابزارهایی برای آموزش، شبیهسازی عملیات و جاسوسی غیرمستقیم است.
در گزارش ورلد اکونومیک فروم (2023) آمده است، پلتفرمهای واقعیت مجازی میتوانند نهتنها دادههای موقعیت مکانی، بلکه بیومتریک کاربران (همانند حرکت چشم، حالتهای چهره و واکنشهای عاطفی) را نیز ثبت کنند. در آینده با توسعه این فناوریها ممکن است حضور در اتاق کنفرانس مجازی، فرصتی برای جاسوسی بر دادههای رفتاری و شناختی افراد فراهم کند.
ترکیب دیپفیک، هوش مصنوعی و واقعیت مجازی، چشماندازی از آینده را ترسیم میکند که دیگر نمیتوان به آسانی بین واقعیت و جعل تمایز قائل شد. بهطوری که تشخیص مرز میان ارتباط با هوش مصنوعی و تعامل با انسان واقعی برای افراد تقریباً ناممکن میشود. تکنولوژیها نهتنها ابزارهای کلاسیک جاسوسی را تکمیل کردهاند، بلکه در حال بازتعریف معنای حقیقت در عملیات اطلاعاتی هستند. تحول فناوری، معادلات سنتی در حوزه اطلاعات و امنیت را بهشدت دگرگون کرده است. تکنولوژیهایی همچون هوش مصنوعی مولد، دیپفیک، اینترنت اشیا، پهپادها و رمزگشایی پیشرفته، جاسوسی را آسان، دقیق، پنهان و پرنفوذ کردهاند. دولتها، شرکتها و بازیگران غیردولتی میتوانند به کمک این ابزارها به اطلاعات شخصی و راهبردی دست یابند، بدون آنکه حضور فیزیکی در محل داشته باشند. افزایش قدرت نفوذ این ابزارها چالشهای متعدد ایجاد میکند. مرز میان جاسوسی نظامی، تجاری و مدنی روزبهروز کمرنگ میشود. به این ترتیب، هویت، اعتماد و امنیت فردی و جمعی زیر سوال رفته است و رقابت فزاینده قدرتهای جهانی برای تسلط بر دادهها، تنشها را تشدید میکند. برای مقابله با این روند، رویکرد ترکیبی همچون «بازنگری در مقررات حریم خصوصی و امنیت دیجیتال»، «توسعه شفافیت نسبت به نحوه جمعآوری دادهها و اشتراکگذاری آنها» و «افزایش سواد دیجیتال» عمومی نیاز است.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
