جدال میان سوپر پوششیها / اجماع اصولگرایان در 2 سناریو / سعید جلیلی به فینال انتخابات میرسد یا محمدباقر قالیباف؟+ جدول
اقتصاد نیوز: کمتر از دو هفته به برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری چهاردهم باقی مانده و گمانهزنیها درباره کنارهگیری برخی نامزدهای تشدید شده است؛ از نام سعید جلیلی تا علیرضا زاکانی و حتی امیرحسین قاضی زاده هاشمی، در فرضیات مربوط به چهره های انصرافی از انتخابات فهرست شده و با واکنش این نامزدها یا نمایندگان شان روبرو شده است. این نخستین بار نیست که تشدید تحرکات انتخاباتی، برخی نامزدها...
به گزارش اقتصادنیوز، نامزد پوششی یا همان نامزد مکمل؛ تاکتیکی است که در انتخابات ایران برای استراتژی پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری به کار گرفته میشود. دست کم مرور 3 دوره از انتخابات ریاست جمهوری در سالهای 1392، 1396 و 1400 بر این امر گواهی می دهد که آرایش نامزدهای دو جریان سیاسی بر این استراتژی و تاکتیک استوارد بوده و به نظر می رسد در جریان انتخابات پیش رو نیز، در روزهای پایانی تا برگزاری انتخابات انصرافی ها مشخص و بهره گیری از تاکتیک نامزد پوششی عیان شود.
علیرضا زاکانی؛ از انکار تا انصراف
حالا که حدود 2 هفته تا برگزاری انتخابات مانده، نام علیرضا زاکانی نام پرتکرار در احتمالات موجود درباره نامزدهای پوششی است؛ احتمالی که البته زاکانی آن را رد کرده است. او 20 خرداد در توییتی تاکید کرده بود در انتخابات 1403 «برای تداوم راه شهید رییسی و تکمیل خدمات، تا آخر میمانم و رقابت میکنم».
چهار روز بعد یعنی در 24 خرداد، در جمع نخبگان و حوزویها تا کید کرد که «اگر ذرهای احساس کنم که سایر کاندیدها بتوانند اقدامات بنده را دنبال کنند، حضور در انتخابات را برای خود حرام میدانم.»
اگرچه زاکانی تاکید دارد که تا آخر می ماند اما فعالان سیاسی بیشترین احتمال برکناری را درباره زاکانی محتمل می دانند. او نامزدی است که در انتخابات 1400، عبدالناصر همتی حضور تاکتیکی او در انتخابات به عنوان نامزد پوششی را افشا کرد؛ موضوعی که با واکنش زاکانی روبرو شد. او در واکنش به همتی با لحنی اعتراضی گفت که «اگر من کاندیدای پوششی هستم، شما کاندیدای روکشی هستید! آمدهاید روی هشت سال بلایی که سر مردم آوردید روکش بکشید!» اگرچه زاکانی حضور پوششی در انتخابات 1400 را بارها رد کرد اما در نهایت، گمانه زنی ها درست از آب در آمد و زاکانی در نهایت به نفع ابراهیم رئیسی از گود انتخابات کنار رفت!
حالا در انتخابات پیش رو، وضعیت با انتخابات 1400 اندکی متفاوت است؛ به نظر می رسد اصولگرایان برخلاف آن سال، مسیر همواری برای وحدت و اجماع بر سر یک نامزد انتخابات پیش رو ندارند. اگر اصولگرایان تصمیم به اجماع بگیرند و اگر نامزد مورد نظر محمدباقر قالیباف باشد، بعید است زاکانی به نفع او کناره گیری کند؛ به ویژه آنکه زاکانی اخیرا بر اینکه فساد اصلاحطلب و اصولگرا نمی شناسد، تاکید کرده و این اظهارات می تواند یکی از نشانههای روشن درباره دشواریهای پیش روی اجماع اصولگرایان باشد. البته اگر اجماع بر سر سعید جلیلی صورت گیرد، اوضاع متفاوت تر خواهد بود و زاکانی می تواند یکی از کاندیداهای پوششی باشد.
موضوع کناره گیری نامزدها به نفع یک نامزد، رفته رفته در حال جدی تر شدن است؛ گواه این مدعا اظهارات امیرحسین قاضی زاده هاشمی است که گفته «همه نامزدهای اصولگرا باید به نفع کاندیدای اصلح کنار بروند و بعد از تشکیل دولت هم به او کمک کنند.» اگرچه قاضی زاده حرفی از انصراف نزده و در جرگه انصرافی های 1400 به نفع رئیسی هم نبود اما این اظهارات نشان می دهد که در میان اصولگرایان ولوله اجماع شکل گرفته و اختلاف بالاست.
معنای نامزد پوششی در دهه 60
اصطلاح نامزد پوششی برای توصیف کاندیداهایی به کار می رود که برای حمایت از نامزدها دیگر به ویژه نامزد اصلی از منظر جریان سیاسی، عمدتا با شعارهایی مشابه و اهدافی یکسان به عرصه رقابت قدم میگذارند و تنها چند روز پیش از آغاز رایگیری به نفع کاندیدای اصلی کنارهگیری میکنند.
این دیدگاه در در سالهای ابتدایی انقلاب که وحشت از ترور چهره های سیاسی بر انتخابات سایه انداخته بود نیز وجود داشت و برخی از افراد، با عنوان نامزد احتیاطی وارد عرصه انتخابات می شدند و در برنامههای تلویزیونی اعلام می کردند که به نامزد اصلی جریان مشهور به خط امام رای می دهند. برای نمونه می توان به سال 60 اشاره کرد که پس از ترور شهید رجایی، روند انتخابات آغاز و سه نامزد انتخابات اعلام کردند که به سید علی خامنهای؛ نامزد دیگر رای می دهند. به عبارتی در آن سالها، افراد متعددی نامزد می شدند تا در صورت ترور احتمالی سایر نامزدها، انتخابات بر هم نخورد.
مخالفان و موافقان حضور پوششی کاندیداها در انتخابات
مخالفان بر این باورند که کاندیدا شدن چهره های سیاسی در انتخابات با این هدف که نقش کاندیدا پوششی را ایفا کنند، درواقع به نوعی اعلام پایان زندگی سیاسی آن کاندیداها محسوب می شود. این کاندیداها حتی پس از انصراف، عملا در فضای سیاسی نقش دوم محسوب میشوند و در عمل، اعتماد عمومی به آنها برای انتخابات ریاست جمهوری در دوره های بعد، سلب خواهد شد.
اما در سوی دیگر موافقان بر این باورند که جان مایه فکری این اتفاق آن است که چند کاندیدا با خط فکری مشابه ثبتنام کرده و در صورت تایید صلاحیت، با حضور در مناظره های انتخاباتی به گرمتر شدن تنورانتخابات کمک کنند. این گروه درباره سلب اعتماد عمومی اینگونه استدلال می کنند که مردم فراموشکارتر از آن هستند که در دورههای بعدی انتخابات ریاست جمهوری، حضور کاندیداهای پوششی را به خاطر بیاورند!
نامزدهای پوششی در ادوار انتخابات ریاست جمهوری
عبارت «کاندیدای پوششی» را می توان پدیدهای دانست که بیش از همه پس از باب شدن مناظرات انتخاباتی در صدا و سیما، شکل گرفت و مشهور شد؛ این پدیده با جمعی شدن فضای مناظرات و خارج شدن از مدل استاندارد مناظره به فضای انتخابات ایران وارد شده و استقبال مردم از برنامه مناظرات انتخاباتی سبب شد تا این عبارت در ادبیات سیاسی جایگاه خاصی بیابد و بیشتر بر سر زبان ها بیافتد.
پاس گل ولایتی به حسن روحانی
اگرچه نامزد پوششی بیش از همه به نامزدهایی اطلاق می شود که به نفع نامزد اصلی از میدان رقابت کنار می روند اما نمونه ای دیگر نیز وجود دارد؛ نامزدی که رای آوری کمی دارد اما می تواند در مناظرات انتخاباتی، به نامزد اصلی کمک کرده و پازل تاکتیک های یک جریان سیاسی را برای پیروزی در انتخابات تکمیل کند.
به عبارت دیگر، برخی رقبا نه به منظور انصراف از رقابت بلکه با دو هدف ظاهر می شوند؛ یا پوشش نامزد اصلی، یا آنکه دفاع از اقدامات خود به نحوی که نتیجه آن به نفع یکی از نامزدها شود.
در این مورد، یکی از این بزنگاهها مناظرات سال 92 بود؛ زمانی که سعید جلیلی در نکوهش اقدامات حسن روحانی به عنوان رئیس تیم مذاکره کننده هسته ای در زمان دولت سید محمد خاتمی مطالبی را مطرح کرد اما پاسخ را علاوه بر روحانی، از علی اکبر ولایتی شنید! ولایتی در پاسخ به جلیلی به نکاتی اشاره کرد که در نهایت به نفع حسن روحانی شد تا جاییکه بسیاری از سیاستمداران از آن به عنوان «پاس گل به حسن روحانی» یاد کردند. او در پاسخ به اظهارات جلیلی با لحنی اعتراضی و انتقادی گفت: «دیپلماسی این نیست که فردی در مقابل کشورهای دیگر خطابه بخواند. اینکه ما در داخل کشور طوری رفتار کنیم که اصولگرا هستیم اما اصولگرایی این نیست که انعطاف ناپذیر باشیم. در مسائل ملی باید از خود انعطاف نشان دهیم. هنر دیپلماسی بیانیه صادر کردن نیست و تعامل کردن است.»
اگر چه ولایتی به عنوان کاندیدا پوششی و کمکی ظاهر نشده بود اما سخنان او در این باره کمک بزرگی به پیروزی روحانی در انتخابات 1392 کرد.
در این دوره حداد عادل 4 روز قبل از انتخابات به نفع نامزد اصولگرا انصراف داد و جلیلی ورضایی و غرضی تا پایان ماندند و به اندازه کافی رای نیاوردند و از گردونه رقابت های انتخاباتی حذف شدند. محمدرضا عارف نیز به درخواست سید محمد خاتمی به نفع حسن روحانی، از انتخابات کنار رفت.
سال 1396؛ حربه جهانگیری به قیمت گزاف
این سال را شاید بتوان مهم ترین مقطع برای حضور کاندیداهای پوششی دانست؛ زمانی که اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور برای دفاع از عملکرد دولت و ارائه گزارش آماری پا به عرصه انتخابات گذاشت. جهانگیری یکی از اهداف خود از نامزدی را دفاع از کارنامه دولت یازدهم ذکر کرد و گفته بود که در هیچ مقطعی، جدای از حسن روحانی نبوده است.
نکته آنکه در سال 1396 تاکتیک نامزد پوششی در هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا مورد توجه قرار گرفت تاجایی که اغلب نامزدها در جرگه پوششی ها بودند و تعداد نامزدهای اصلی در این رقابت بسیار کم بود.
در همان زمان محمدجواد لاریجانی، عضو شورای نظارت بر صداوسیما گفت اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان «کاندیدای پوششی، حق شرکت در مناظرهها و برنامههای صداوسیما برای ریاست جمهوری را ندارد». این اظهار نظر هرچند هیچگاه به عنوان تهدیدی جدی علیه حضور اسحاق جهانگیری در مناظرههای تلویزیونی مطرح نشد اما باب دیگری را در حضور موثر کاندیدای پوششی در مناظرههای تلویزیونی گشود؛ مناظرههایی که در پیروزی حسن روحانی در میدان انتخابات نقش بسزایی داشت.
اصولگرایان بیم آن داشتند که آنچه در انتخابات 1392 رخ داد و علی اکبر ولایتی آشکارا در پیروزی حسن روحانی نقش آفرینی کرد، این بار با حضور جهانگیری تکرار شود و او بتواند با ارائه اطلاعات آماری در رسیدن مجدد روحانی به منصب ریاست جمهوری حرکت کند. هرچند این پیش بینی نیز درست از آب در آمد اما حضور پوششی جهانگیری برایش گران تمام شد. جهانگیری اعلام کرده بود که «من به همراه شما ملت و تمام اصلاح طلبان به آقای روحانی رای می دهم»، اما دیگر در دو انتخابات بعدی نتوانست مهر تایید صلاحیت دریاافت کند.
در این دوره قالیباف به نفع رئیسی کناره گیری کرد و جهانگیری به نفع روحانی از ادامه رقابت انصراف داد و هاشمی طبا با و جود اینکه تا پایان در رقابت انتخاباتی ماند اما گفت به روحانی رای می دهد.
سال 1400؛ سوپر پوششی ها به خط شدند
در سال 1400؛ جبهه اصولگرایان با چهار نامزد وارد عرصه انتخابات شد که از این چهار نفر فقط ابراهیم رئیسی نامزد اجماعی آنها اعلام شده و سازوکارهای ائتلافی اصولگرایان و احزابشان همگی از او حمایت کردند. پیش از اعلام تأییدصلاحیتها، معروفترین نامزد پوششی، سعید جلیلی بود؛ آنهم درحالیکه همه میدانستند نامزد اصلی اصولگرایان ابراهیم رئیسی است. اما درکنار سه نامزد اصولگرای دیگر علیرضا زاکانی هم حضور داشت. ناصر همتی، هم نامزد نزدیک به جریان اصلاحطلب که با عنوان مستقل وارد عرصه انتخابات شده بود ولی همزمان از حمایت حزب کارگزاران سازندگی برخوردار بود.
از آنجاییکه ناصر همتی از حضور پر رنگ کاندیدای پوششی در این دوره از انتخابات آگاه بود در نخستین مناظره انتخاباتی خود اعلام کرد باسه نامزد پوششی مناظره نمیکند، مگر اینکه آنها امضا بدهند تا آخر رقابتها خواهند ایستاد.
نکته قابل تامل این است که گویا برای خود جلیلی هم مسجل بود که قرار است نقش یار کمکی را بازی کند چراکه به این سؤال که گفته میشود کاندیدای پوششی ابراهیم رئیسی هستید و در ازای معاوناولی کنار خواهید کشید، پاسخی مبهم داده و گفته بود: «عرصه انتخابات عرصه حضور نامزدها برای ارائه برنامههایشان و جلب اعتماد مردم است. این اصلی اساسی است که هر نامزدی باید مورد توجه قرار دهد.». آن زمان از افراد دیگری هم بهعنوان نامزد پوششی نامزدهای اصلی دیگر نام برده میشد؛ مثلا علیرضا زاکانی که پس از دو بار رد صلاحیت، برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 تایید شد. اینگونه به ذهن می رسید که آمده تا راه را برای ابراهیم رییسی باز کند و برود. حاصل حضور پررنگ او در مناظرات القابی بود که نصیبش شد؛ او کاندیدای سوپر پوششی نامم گرفت.
در این دوره جلیلی، زاکانی و رضایی به نفع رئیسی انصراف دادند. قاضی زاده هاشمی هرچند از طیف اصولگرایان شرکت کرد اما بر خلاف سایر نامزدها ی اصولگرا به نفع رئیسی کنار نرفت و در بین چهار نامزد نهایی، چهارم شود. محسن مهرعلیزاده به نفع عبدالناصر همتی کنار کشید.
سعید جلیلی؛ مسیر 1403 را به هم می زند؟
سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف دو نامزد اصلی اصولگرایان در انتخابات 8 تیر 1403 هستند؛ دو نامزدی که بعید است به نفع یکدیگر کناره گیری کنند چه آنکه هر دو انتقادات تندی نسبت به روش ها و فعالیت های یکدیگر دارند؛ نامزدهایی که سبد رای جدا از هم نیز دارند و پایگاه رای متفاوت. از این رو تا اینجای کار به نظر نمی رسد حامیان ابراهیم رئیسی و علاقهمندان به گفتمان جریان انقلاب رای خود را که سعید جلیلی است به نام قالیباف تغییر دهند و در مقابل، نو اصولگرایان یا اصولگرایان میانه رو نیز بعید است از محمدباقر قالیباف به سمت سعید جلیلی متمایل شوند. در این میان هرچند ماجرای ائتلاف جریانی موضعی قابل تامل است و می تواند در صورت شکل گیری اجماع بر سر یکی از این دو، هر دو پایگاه رای را تا حدودی به رای دادن به نامزد مورد اجماع اقتاع کند اما به نظر می رسد رخداد چنین فرضی دشوار باشد. در صورت اجماع بر سر سعید جلیلی یا حتی ضعیف ظاهر شدن قالیباف در مناظرات، به نظر می رسد بخش قابل توجهی از رای او به سبد مسعود پزشکیان ریخته خواهد شد. در مقابل هم اگر بر سر قالیباف اجماع شود، بخش زیادی از سبد رای سعید جلیلی به سمت قاضی زاده هاشمی یا پورمحمدی روانه می شود؛ البته اگر هر یک از این دو نامزد هم تا پایان در انتخابات بمانند.
به این ترتیب به نظر می رسد رقیبان اصلی در جذب آرای سرگردان و خاکستری، قالیباف و پزشکیان باشند.
برخی تحلیلگران تنها راه سعید جلیلی برای برون رفت از این وضعیت و کاهش آرا را «انصراف از رقابتهای انتخاباتی» عنوان میکنند. انصرافی که نمی توان آن را به دلیل تفاوت اساسی دیدگاه با قالیباف، به نفع او تلقی کرد و از سعید جلیلی به عنوان نامزد پوششی قالیباف یاد کرد هرچند که با توجه به شخصیت سیاسی انتخاباتی سعید جلیلی، هم صدایی اش با جریان اصولگرا در صورت اجماع بر سر قالیباف، آرزویی دور دست است.
اگرچه جلیلی در 1400به نفع ابراهیم رئیسی کنار رفت اما بعید به نظر میرسد که او یک یار دیگر آن تجربه را تکرار کند؛ به ویژه آنکه این بار نام محمد باقر قالیباف در میان است.کاندیدا پوششی از منظر فقهی و حقوقی
پس از انتخابات 1400 که کاندیداهای پوششی سروصدای زیادی به پا کردند. به خصوص سخنان زاکانی درباره کاندیدا پو ششی این سئوال را به وجود آورد که بر اساس فقهی و قانونی کاندیداها تا چه میزان اختیار دارند در انتخابات شرکت کنند.
ماهیت حقوقی و فقهی کاندیدا شدن در قانون اساسی از عمومات فقهی و حقوقی تبعیت می کند. کاندیدا شدن برای انتخابات نوعی عقد و پیمان تلقی می گردد. برای صحت عقود و قراردادها، قانون شرایطی را بیان کرده که ازجمله آنها منجز و صریح بودن اراده شخص مبنی بر نامزد شدن در انتخابات است.
قانون اساسی تصریح کرده است که نامزد ریاست جمهوری باید آمادگی خود را رسما ً اعلام کند. بیان متن و فحوای اصل مزبور حکایت از اراده منجز و جدی و بدون ابهام در نامزد شدن انتخابات دارد. حال پرسش این است که هرگاه نامزد انتخابات ریاست جمهوری بیان کند که در انتخابات نقش "کمکی " و " پوششی " داشته و یا اراده اش مبهم باشد آیا شورای نگهبان می تواند صلاحیت وی را احرازکند و آیا عقد و قرارداد صورت گرفته معتبر و دارای اثر است؟ برخی حقوق دانها بر این باورند که در صورتی که شخصی خود را نامزد انتخابات کند اما قصد جدی برای ماندن در صحنه انتخابات نداشته باشد بنابر نص اصل یکصد و شانزدهم قانون اساسی آن شخص را نمی توان نامزد انتخابات تلقی نمود زیرا در اصل مزبور اراده منجز و قطعی برای نامزد شدن جزئ ارکان عقد به شمار رفته است.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید