"حاج قاسم" ید طولایی در شناختن شهید داشت / زمان عروجش را فهمیده بود
حاج قاسم هم "مقام" داشت و هم "عنوان". مقام هرکس با گوهر وجودی او پیوند خورده است؛ ولی عنوان، تکلیف اجتماعی اوست. شهید بودن مقام است ولی فرماندهی لشکر، عنوان.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیزدهم دیماه، دومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی است که هنوز هم غم فقدان این سالک الیالله بر ملت شهیدپرور ایران سنگینی میکند و هر روز که میگذرد زوایای جدیدی از مکتب این شهید معزز برای دوستدارانش کشف میشود.
دکتر کامیار صداقتثمرحسینی، عضو هیأت علمی این پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کتابی با نام "روایت سرباز" به رشته تحریر درآورده که به زودی از آن رونمایی خواهد شد.
بههمین مناسبت صداقتثمر حسینی، طی یادداشتی به معرفی بخشهایی از این کتاب پرداخته است که متن کامل آن را در زیر میخوانیم:
کتاب "روایت سرباز" مزین به تصاویر منتخب جشنواره عکس "روایت سرباز" در پاسداشت سردار شهید سلیمانی است که در سال 1399 توسط بنیاد فرهنگی هنری رودکی برگزار شده بود و این کتاب دفتری از احوال و اندیشههای سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی (قدسسره) است که زندگانی وی را بهعنوان یکی از طلایهداران بزرگ صلح و وحدت اسلامی مورد توجه قرار میدهد.
نکتههای نابی در اخلاقیات، اندیشهها و روحیات او موجود است که در فهم این که چگونه شخصیت جهادی او روزبهروز در تصاعد هندسی بوده است و خواهد بود، آموزنده و راهگشاست.
غرض از مطالعه زندگی شهید سلیمانی، قبل از آن که دیدن شخص او باشد، یافتن راهیست که او را اینچنین آسمانی کرده است. اگر "شهید نظر به وجهالله میکند" (امام خمینی، 1378: ج13/ 514) کتاب شهید نیز باید آن افق اعلی را نشان دهد. افقی که در کلام مقام معظم رهبری (حفظهالله) به مکتب شهید سلیمانی تعبیر شده است: "سردار شهید عزیز را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه درسآموز نگاه کنیم". (پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) 13/10/1399)
کتاب "روایت سرباز" در چهار فصل به شرح زیر تنظیم شده است:
فصل اول به زندگی و عملکرد جهادی شهید حاج قاسم سلیمانی میپردازد. در بخشی از آن چنین آمده است:
حاج قاسم هم "مقام" داشت و هم "عنوان". مقام هر کس با گوهر وجودی او پیوند خورده است؛ ولی عنوان، تکلیف اجتماعی اوست. شهید بودن مقام است ولی فرماندهی لشکر، عنوان؛ دانشمند بودن مقام است ولی رئیس دانشگاه بودن عنوان. رزمندگان اسلام برای رسیدن به مقام شهادت سرودست میشکستند و نه برای کسب عناوین و درجات نظامی یا سیاسی؛ اما وقتی درجه و سمتی مییافتند، آن را به مثابه تکلیف شرعی خود میدیدند، نه عاملی برای تمییز خود از دیگران.
حاج قاسم مقام شهید داشت. همه میدانستند که مقام معظم رهبری صراحتا او را شهید زنده نامیده بود. چه قرابتی است میان حال و هوای وصیت شهید احمد کاظمی که در اول وصیتنامهاش بلافاصله پس از شهادتین، از آرزو و امیدش به شهادت نگاشت: "خداوندا فقط میخواهم شهید شوم، شهید در راه تو..." با وصیتنامه حاج قاسم که نوشت: "... یا ارحمالراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست یا الله".
فصل دوم، شهید سیلمانی و آدابدانی جهاد نام دارد و در آن به چهل مورد از مبانی و مآخذ دینی مجاهدان حرم در مبارزه با سازمان تروریستی_تکفیری داعش پرداخته شده است؛ مانند: حفظ حرمت مردمی که نمیجنگند؛ بهویژه در مورد پیران، کودکان و زنان؛ عدم تعرض بر نوامیس "دشمن محارب"؛ نهی از مسمومسازی شهرها؛ پرهیز از مؤاخذه اشخاص به گناه دیگران؛ مقدمداشتن هشدار زبانی یا تیراندازی اخطاری بر شلیک مستقیم در زمان مواجهه با موارد مشکوک؛ وجوب حفظ امنیت و آسایش خاطر مردم؛ عدم جواز بردهگرفتن کافر کتابی یا غیر کتابی، اعم از زن یا مرد؛ قتل به ناحق و کشتن بیگناهان بهمثابه بزرگترین گناهان و... در بخشی از آن میخوانیم:
ارتباط ناگسستنی مدافعان حرم با قرآن و سنت و با نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه باعث میشد برخلاف داعشیها که هرچه میجنگیدند، وحشیتر میشدند، آنها دلآرامتر و صاحب مقامات بالاتر شوند: مقام صبر، مقام رضا، مقام محبت، و مقام شهادت... هیچیک نمیخواستند مصداق نکوهش امام علی علیهالسلام از صاحبان علم بیعمل و عمل بیعلم باشند؛ دلشان، دل بود، از آن دلها که سرشار از عشق به خدا و در آتش غم وصال الهی بود:
دلی دارم در آتش خانه کرده میان شعلهها کاشانه کرده
دلی دارم که از شوق وصالت وجودم را ز غم ویرانه کرده
فصل سوم با عنوان پایان شجر خبیث داعش، به دستاوردهای جهادی شهید حاج قاسم سلیمانی در برابر سازمان مخوف تروریستی_تکفیری داعش اختصاص دارد و با تبیین خطر داعش برای تمامیت جهان اسلام و همه مسلمانان جهان از اندونزی، مالزی تا پاکستان و کشورهای عربی و افریقایی و حتی غیرمسلمانان، ارزش دستاوردهای جهادی شهید سلیمانی را در مقیاسی بزرگتر، برای بشریت تبیین میکند. در بخشی از آن چنین آمده است:
حاج قاسم و همرزمانش بهخوبی متوجه این مسئله شده بودند که فتنه داعش متوجه سراسر جهان اسلام است؛ برای مثال، در هفتهنامهی "النبأ" ارگان رسمی سازمان تروریستی داعش، تمامی کشورهای اسلامی، از پاکستان تا مصر و از مصر تا اندونزی و مالزی، به مثابه دار الکفر ترسیم میشدند؛ چنان که دولت و مقامات کشور تونس (النبأ، 16/2/1437، ع7: 3؛ النبأ،17 شعبان 1439، ع130: 11؛ النبأ، 18 صفر 1441، ع204: 11) تا مردم عادی آن کشور که در انتخابات شرکت میکردند (النبأ، 13 محرم 1441، ع199: 3؛ النبأ، 22 ربیعالثانی 1441، ع213: 3) یا احزابی نظیر اخوانالمسلمین تونس (النبأ، 24 ربیع الاول 1441، ع209: 11) همگی "تکفیر" و تهدید به قتل شدند و...
فصل چهارم به شهادت شهید سلیمانی و برخی بازتابهای آن اشاره دارد. در بخشی از آن چنین آمده است:
حاج قاسم ید طولایی در شناختن شهید داشت، اصلا شهید، شهید را میشناسد. بارها پیشبینی شهادت همرزمانش را همچون شهید ماشاءالله رشیدی، شهید حسین همدانی و شهید محمد جمالی کرده بود. کمکم میدانست موقع عروج خودش نیز نزدیک است:
مرا این زندگی از بوی یار است وگرنه جان بدین پیکر چهکارست؟
... پیکر مطهر حاج قاسم، پنج روز از اهواز تا کرمان، روی دست میلیونها ایرانی، تشییع شد؛ تاریخ چنین حماسهای را در سراسر شهرهای ایران بهخود ندیده بود. سرانجام سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، در 18 دی ماه 1398ش، بهعنوان یک هزار و دوازدهمین شهید گلزار شهدای کرمان در کنار مزار شهید حسین یوسفاللهی به خاک سپرده شد. حالا دیگر حاج قاسم که سالها اشکریزان، مترنم به اشعار شهید یوسفاللهی بود، به آرزویش رسیده بود:
یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم حسرتا این گل خارا، همه رانده منم
پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت آن که نارفته و جامانده منم
در انتهای کتاب وصیتنامه الهی _سیاسی شهید سلیمانی به همراه مشخصات کتابشناسی تألیفات مربوط به آن شهید عزیز ضمیمه شده است.
گفتنیست کتاب "روایت سرباز" شرحی در احوال و اندیشههای سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی (قدسسره) تألیف دکتر کامیار صداقتثمرحسینی است که توسط بنیاد فرهنگی هنری رودکی و با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر و به زودی از آن رونمایی خواهد شد.
کتاب "سردار سلیمانی در شعر معاصر عربی" منتشر شد / سرزمین قدس بر فرمانده سپیده دمانش میگرید آیت الله مصباح، فیلسوفی در میدان بود / روشنفکران معاند هم نتوانستند جایگاه فلسفی او را نفی کنند