حضور رزمندگان بوشهری در عملیات آزادسازی خرمشهر / هشت کیلومتر وارد خاک عراق شدیم و در محاصره گیر افتادیم
حاج عباس نیری گفت: آزادسازی خرمشهر یکی از اتفاقاتی است که یادآوری اشک و شادی مردم ایران در هنگامی است که اعلام شد خونین شهر، شهر خون آزاد شد و مردم به خیابان ها ریختند و شادی کنان این حماسه ی بزرگ را جشن گرفتند و خدا را بابت این نعمت شکر کردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به گزارش سپاس؛ اما در گوشه ای دیگر برادران و خواهران، مادران و پدران دلتنگ عزیزانی بودند که در این شهر جاگذاشته بودند و دیگر قرار نبود آنها را ببینند و خانه های که پر از عشق و محبت بود الان تبدیل به ویرانه های شده بود.
به مناسبت آزادسازی خرمشهر به گفت و گو با یکی از رزمندگانی پرداختیم که در این عملیات حضور داشت و در تیپ امام حسین با فرماندهی سردار خرازی به عملیات پرداختند. یکی از رزمندگانی که در این عملیات حضور داشت حاج عباس نیری است که سالهای زیادی را از 8 سال دفاع مقدس در جبهه حضور داشت و از فرق سر تا پاشنه ی پایش که مهمان تیر و ترکش ها بود اکنون بهترین گواه این ماجراست.
لطفا خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید؟
بنده نیری هستم کسی که خداوند به او توفیق داد در سال 61 حدودا بیستم فروردین بود که در قالب یک گردان با نام امام حسن مجتبی علیه السلام از جایگاه نماز جمعه بوشهر با حدود 320 نیرو و 15 نفر از نیروهای سپاه که به عنوان کادر حضور داشتند به شیراز اعزام شدیم. حضور در دارخوین و تیپ 14 امام حسین با فرماندهی سردار خرازی هنوز 24 ساعت نشده بود که سوار به اتوبوس ها شدیم با همرزمان و به سمت اهواز راهی شدیم و از آنجا به منطقه ی دارخوین رفتیم. در دارخوین تیپ 14 امام حسین با فرماندهی سردار شهید خرازی مستقر بود. پس از حضور در دارخوین چه اتفاقی افتاد؟ گردان ما مامور شد که در این تیپ خط شکن حضور داشته باشد. کارهای مقادماتی را انجام دادیم، تمام نیروها کارت های خود را دریافت کردند همچنین پلاک های خود را دریافت کردیم. پس از آن نیروها لباس و تجهیزات خود نظیر کلاه بند حمایل، فانوسقه و مهمات را دریافت کردیم و گردان ما آماده شد که در خط قرار بگیرد. خط مقدم تیپ یک محور آن پشت کارون در میان یک نخلستان قرار داشت. ما دو هفته در خط قرار حضور داشتیم و خود را آماده می کردیم زیرا زمزمه هایی از یک عملیات به گوش می رسید. در آن دو هفته فرمانده گردان ما شهید غضنفر جمیری که روز عملیات شهید شدند با معاون گردان مرتب به شناسایی و توجیه عملیات می رفتند و گاهی زمزمه هایی از یک عملیات به ما می گفتند که ما آمادگی خود را حفظ کنیم. عملیات آزادسازی خرمشهر کی آغاز شد؟ تقریبا دهم اردیبهشت ارتش وارد خط شد و در پشت همان نقطه که ما حضور داشتیم بر روی رودخانه کارون یک پل آهنی احداث کرد. این پل برای آنکه دشمن نسبت به آن آگاه نشود با سرعت بالایی احداث شد. نزدیک غروب بود که تانکها و تجهیزات ارتش از پل عبور کرد و به سمت ما آمدند و در نخلستان مستقر شدند. تقریبا ساعت 9 شب که اعلام آماده باش شد. سر بند و بازوبندها بین بچه ها تقسیم شد و بیسیم ها همه کد عملیاتی دریافت کردند. یک گردان از از تیپ ما از کنار ما در یک ستون به سمت دشمن حرکت کردند و رفتند که خط دشمن را بشکنند و جاده اهواز خرمشهر را تصرف کنند. گردان شما چه وظیفه ای بر عهده داشت؟ گردان ما به عنوان کردان احتیاط در کنار آن گردان حضور داشت. عنوان گردان احتیاط از آن لحاظ به کار برده می شد که اگر آن گردن موفق به انجام عملیات نسد گردان احتیاط وارد عمل شود و ماموریت را انجام دهد. الحمدلله گردان جلویی حدود ساعت یک یا دو شب بود که توانست جاده اهواز به خرمشهر را تصرف کنند. توپخانه دشمن آتش خود را آغاز کرد و آتش سنگینی بر روی مقر ما ریخت. در آن شرایط سخت زیر آتش توپخانه دشمن ساعت حدودا 3 بود که آتش دشمن قطع شد و توپخانه دشمن سقوط کرد. این مرحله ی اول عملیات بود که در همه ی محورها از ارتش و سپاه و دیگر نهادها عملیات کردند و توانستند به لطف خدا 70 کیلومتر از جاده اهواز به خرمشهر را آزاد کردند. پس از مرحله ی اول عملیات چه اتفاقاتی رخ داد؟ بعد از آزادسازی جاده اهواز به خرمشهر ما را به آنجا منتقل کردند و جنگ در آن نقطه ادامه پیدا کرد.
شش روز بعد مرحله ی دوم عملیات آغاز شد اما در این شش روز صدها گردان در این هشتاد کیلومتر از جاده اهواز به خرمشهر مستقر شده بودند و جنگ سختی با دشمن بعثی شکل گرفته بود. دشمن بدون وقفه شدیدا ما را زیر آتش توپخانه ی خود قرار داده بود به صورت دائم بمباران می کرد. گردان های ما در اثر آتش سنگین دشمن با تلفات سنگینی روبرو شدند.
در این شش روز خیلی سختی کشیدیم و شب و روز نداشتیم، خواب و استراحت ما به چرتی تبدیل شده بود که گاهی فرصت آن پیش می آمد و گاهی نیز در آن شرایط سخت زیر آتش دشمن این امکان فراهم نمی شد. حتی یک شب عراقی ها جلو آمدند که حتی نزدیک بود با تانکها از روی ما رد شوند اما با مقاومت نیروها موفق نشدند و به عقب رانده شدند. وضعیت نیروهای کمکی به چه صورت بود؟ ما با دشمن درگیر بودیم که گردان های عملیاتی دیگری وارد عمل شد حول و حوش غروب روز شانزدهم بود که یک گردان رزمی دیگر از تیپ کنار گردان ما آمد و ما پرسیدیم که چه خبر شده است و آنها گفتند مرحله ی دوم عملیات قرار است اجرا شود. حدود ساعت 22:00 شانزدهم اردیبهشت بود که گردان کنار ما به خط زد و مجددا گردان ما به عنوان احتیاط در پشت این گردان قرار گرفت.
این گردان به خط زد و پس از تلاش های بسیار و طی دوازده کیلومتر بچه ها توانستند تا صبح خود را به جاده ی مرزی برسانند و جاده ی مرزیرر به یاری خداوند آزاد کنند. پس از آن در شب بعد به گردان ما آماده باش دادند و اعلام کردند قرار است ما در ادامه گردان قبل عملیات کنیم. ماشین ها آمدند و ما را سوار کردند و به پنج کیلومتر جلوتر در مقر تیپ منتقل کردند.
چه چیزی از سردار خرازی در این عملیات به یاد دارید؟ شهید خرازی در آنجا حضور داشت و فرماندهان ما را توجیه نمودند و ده دقیقه نیز بعد از نماز مغرب و عشاء که حدود ساعت هشت و نیم شب بود در تاریکی برای گردان ما سخنرانی و تشکرکردند. پس از آن به ما گفتند که شما در شلمچه عمل می کنید و عملیات سختی دارید، عملیات شما انهدامی می باشد و باید دشمن را منهدم کنید که راه برای آزادی خرمشهر باز شود.
بعد از صحبت های سردار خرازی بچه های گردان ما به ستون یک حرکت کرد و به خط مرزی رسیدیم. در آنجا پس از آنکه بچه ها توجیه شدند همدیگر را بغل کردند و با هم خداحافظی کردند. پس از آن به سمت دشمن حرکت کردیم و دم دم صبح بود که به عقبه های دشمن رسیدیم. جایی که توپخانه و تانکهای دشمن مسقر بود. در آنجا درگیری سختی ایجاد شد و نیروها به صورت تن به تن می جنگیدند. بعضی از نیروها زخمی می شدند و بعضی ها نیز شهید می شدند ولی جنگیدن متوقف نمی شد. صبح شده بود و هوا کاملا روشن شده بود و در این لحظه ما به طور کامل در محاصره دشمن قرار گرفته بودیم. پس از محاصره توسط دشمن چه اتفاقی رقم خورد؟ انهدام خوبی صورت گرفته بود و ما هشت کیلومتر به خاک دشمن نفوذ کرده بودیم اما درگیری با بعثی ها خیلی سخت شده بود، چون آنها در سنگر بودند و تانک هایشان نیز به آنها کمک می کرد. بعد از این ضربه ای که به دشمن وارد شد تیپ دستور داد که به عقب برگردیم تا برنامه ی دیگری برای ادامهی انهدام دشمن پی ریزی شود. همینطور که گروه گروه، پنج نفره و شش نفره با دشمن درگیر بودیم، تانکها را می زدیم، سنگرها را منهدم می کردیم همچنین تعدادی از عراقی ها را نیز اسیر کردیم، محاصره ی دشمن را شکستیم و تعدادی از نیروها موفق به خروج از محاصره ی دشمن شدیم. اما تعدادی از ما ماندند برای پاکسازی و موفق نشدند برگردند. عزیزان زیادی از گردان ما حدود سی، چهل نفر ماندند و مشغول انهدام سنگرها بودند، بعثیها آنها را اسیر کردند و تعدادی از آنها را به شهادت رساندند. تعدادی از بچه های ما که زخمی بودند در آنجا به شهادت رسیدند و بعدها در عملیات رمضان پیکر تعدادی از شهدا را به عقب برگشتند. کدام شهیدان بوشهری در عملیات آزادسازی خرمشهر در کنار شما شهید شدند؟ شهید ریشهری و شهید حسینقلی کامکاری از جمله شهیدانی بودند که به شهادت رسیدند. نیروهایی که بازگشتند مجددا سازماندهی شدند و به خط برگشتند تا اینکه در مرحله ی چهارم عملیات به لطف خداوند خرمشهر آزاد شد. انتهای پیام //