حضور و نفوذ فرانسویها در قاره آفریقا بسیار سست شده است
کارشناسان در گفتگوی ویژه خبری شبکه خبر سست شدن پایههای حضور و نفوذ فرانسویها در قاره آفریقا را بررسی کردند.
ایرج فرخنده پور، کارشناس مسائل بین الملل و سیدمجتبی جلال زاده، کارشناس مسائل فرانسه با حضور در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه خبر و محمدسجاد واعظ، کارشناس مسائل آفریقا در ارتباط تلفنی با این برنامه درباره افزایش موج ضد فرانسوی در کشورهای آفریقایی بحث و تبادل نظر کردند.
متن کامل این برنامه به شرح زیر است:
سؤال: بپردازیم به تاریخه حضور فرانسه و همچنین نظامیان فرانسوی در کشورهای آفریقایی و بعد هم علل و عواملی که در طول گفتگو به آن خواهیم پرداخت.
فرخنده پور: در خصوص مباحث اخیری که از رسانهها داریم پیگیری میکنیم، تغییر و تحولات مختلف در قاره آفریقا بخصوص کشورهایی که مستعمره سیاه کشور فرانسه را تجربه کرده اند، باید عرض کنم اگر ما سال 1524 میلادی را در نظر بگیریم تا به امروز حدود 500 سال از حضور کشور فرانسه در قاره آفریقا میگذرد. این کشور با ورودش به قاره آفریقا 30 کشور را تحت سلطه بلامنازع خودش گرفت. یعنی حساب بفرمایید چیزی قریب به 30 کشور از قاره آفریقا یک محدوده گستره بسیار بزرگ جغرافیایی از غرب و شمال آفریقا را در نظر بگیرید این محدوده را اینها تحت سلطه خودشان قرار دادند و در این مدت باید عرض کنم جنایات بی شماری را در این قاره مرتکب شدند. از نسل کشی، از تجارت برده، از به یغما بردن نعمتها و ثروتهای خدادادی این مردم که تا امروز ما کشورهای تحت سلطه فرانسه را از ققیرترین و تهی دستترین کشورهای دنیا میبینیم یعنی واقعاً هیچگونه رأفتی نسبت به این مردم مظلوم متأسفانه فرانسویها نداشته اند کما اینکه جزء فقیرترین و واقعاً مستمندترین مردم دنیا هستند اگر تاریخچه سیاسی هر کدام از این 30 کشوری که خدمت شما عرض کردم از غرب تا شمال قاره آفریقا را بخواهید بررسی کنید میبینید که واقعاً با یک بی رحمی خاصی این مردم را به استثمار و ظلم پایبند کردند و تا به امروز آثار این ظلم را داریم در اقشا و آحاد مردم مظلوم این کشورها ملاحظه میکنیم.
سؤال: آقای جلال زاده بپردازیم به چهار کشور که چاد میشود پنجمین کشوری که موج ضد فرانسوی در آن افزایش پیدا کرده است. یک مروری کنیم بر چهار کشور گذشته و وضعیت چاد.
جلال زاده: همانجور که آقای دکتر فرخنده پور هم به درستی اشاره کردند سابقه حضور فرانسویها و استعمار چه سنتی و چه نوینی که در این قاره داشته اند به پهنای تاریخ است. ادبیاتی که در ژئوپولوتیک شکل گرفته است به عنوان سرزمینهای ماورای بهار، بخشی از سرزمینهایی که فرانسویها بر آنها حاکمیت دارند و خارج از سرزمین اصلی آنها است، اطلاق میشود. واقعیت این است که بعد از یعنی در اواخر دهه 1960 میلادی زمانی که فرانسویها در جنگ با هند و چین شکست خوردند، به ناچار مجبور شدند تا تصمیمهای جدیدی را در سپهر سیاست خارجی خودشان اتخاذ کنند. کم کم جلوتر میآییم به زمان شارل دوگل میرسیم آن یک تصمیم قاطعانهای را میبایست میگرفت چرا که افول امپراطوری فرانسویها را در سپهر روابط بین الملل آن موقع با نظم جدیدی که شکل گرفته بود پس از پیروزی کشورهایی به رهبری غرب در جنگ جهانی دوم شاهد این بودیم که آنها تصمیم گرفتند تا از بخشی از مستعمرات خودشان چشم پوشی کنند. در سراسر دنیا اینطور بود، اما آنچه که میخواهیم بحث کنیم در قاره آفریقا آنها در یک تصمیم به استعمار عملی و نفوذ عملی خودشان در قاره آفریقا پایان دادند با خروج آنها و استقلال شمار زیادی از کشورهایی که امروز شاهد آن هستیم، عملاً دوره جدیدی از نفوذ و اعمال استعمار فرانسویها را ما شاهد هستیم. امروز هم آنچه که شاهد هستیم کودتاهایی که شکل گرفته است با مالی شروع شد، بورکینافاسو، نیجر و گابن و امروز هم چاد شاهد آن هستیم البته گابن یک وضعیت متفاوتی دارد نسبت به کشورهای دیگر، شاهد این هستیم که پایههای حضور و نفوذ فرانسویها در منطقه آفریقا بسیار سست شده است و آن هم چند عامل را دارد. نخستین عاملی که میتوانیم به آن اشاره کنیم بحث این است که به واسطه ساختار داخلی، فساد بالا، ضعف حکومت داری، وابستگی و نفوذی که فرانسویها داشتند و تصمیم گیریهایی که آنها برای سرنوشت این ملت آفریقایی انجام میدادند، به شدت منفور و بدون جایگاه شدند. مورد دوم حضور سایر کشورها است ما شاهد حضور اقتصادی و سرمایه گذاری چین هستیم در این کشورها و همچنین حضور روسیه که حالا بخشی از حضور گروه واگنر هم در همین زمینه میتوانیم ما تبیین کنیم. از طرف دیگر سالهای گذشته هم اگر تاریخ را اشتباه نکنم سال 2013 هم فرانسویها به بهانه جلوگیری از اسلام افراطی حضور خودشان را در آفریقا توسعه دادند. اما آنچه که ما امروز شاهد آن هستیم به واسطه بحرانهای متعددی که چه در داخل فرانسه پیش آمده و چه در محیط پیرامونی و محیط بین الملل در سیاست خارجی فرانسویها پیش آمده است آنها دیگر توانایی ادامه حضور را ندارند.
مجری: دو مورد را اشاره کردید مطمئناً موارد دیگری در تحلیل شما هست که برخواهیم شمرد. چون به چاد اشاره کردیم که الان شاهد یک موج توسط نظامیان این کشور برعلیه فرانسه هستیم یا موج ضدفرانسوی اجازه بدهید یک گزارش ببینیم و برگردیم. هم راجع به وضعیت و هم راجع به سایر کشورهایی که شاهد افزایش موج ضدفرانسوی در آنها هستیم بیشتر صحبت کنیم.
سؤال: آقای دکتر فرخنده پور گزارشی که دیدیم نکتهای که شما اشاره کردید یعنی سلطه فرانسه بر کشورهایی که آنها را استعمار کرده بود و نمیگذاشت در هیچ حوزه و موضوعی آنها پیشرفتی داشته باشند، نکتهای که آقای دکتر جلال زاده به آن اشاره کردند. حضور سایر کشورها که در واقع در پس آن میشود آغاز این موجهای ضدفرانسوی ما به آن توجه کنیم، چرا ما در این روزها که موج ضدفرانسوی را در این پنج کشور آفریقایی و کشورهای دیگر میبینیم ما نظامیان را میبینیم که شروع کننده هستند و خواهان خروج نظامیان فرانسوی از کشورهایشان؟
فرخنده پور: به درستی که به سؤالی که حضرتعالی فرمودید باید پاسخ داد بخاطر اینکه این کشورها را اگر بخواهید از لحاظ ساختار جمعیتی مورد بررسی قرار بدهید، جمعیت بسیار محرومی هستند که گزارش شما هم اشاره به این قضیه داشت که حتی اینها به مایحتاج عمومی مردم هم رحم نمیکنند این استعمارگران. خب گروهی از نظامیان وطن پرست کشورهای مورد اشاره به نمایندگی از مردم آن کشور در راستای براندازی حکومت دیکتاتوری کشورهای وقت شان اقدام کرده اند. آقای محمد بازوم که در نیجر که ایشان حکومت داشتند یکی از سرسپردگان واقعی دولت فرانسه بوده اند. ایشان فقط مأمور بود آنجا که بتواند محمولههای اورانیوم را به راحتی تقدیم دولت فرانسه کند و این 30 درصد اورانیومی که دولت فرانسه نیاز دارد بالاخره از این کشور تأمین کند بدون هیچگونه درگیری و کشمکشی. از طرف دیگر هم این دولتهایی که در منطقه حضور داشته اند در قاره آفریقا با توجه به اینکه سالیان سال از حکومت هایشان میگذشت و هیچگونه تغییری در حاکمیت اینها مبنی بر معیشت مردم و امنیت مردم در اینها ملاحظه نشد، این واکنشی را از طریق اقشار مردم و جامعهای که بالاخره تحت حکومت این حاکمیت قرار دارند این واکنش طبیعی بود باید انجام میشد. حالا به واسطه نظامیان کشور انجام گرفت نظامیان هم درصدد این هستند که با یک حکومت انتقالی دولت را به سمت از حالت میلی تاریستی دربیاورند و این را تحویل مردم بدهند.
ما یک مسئله خیلی جالبی که میخواهم در این قضیه به آن اشاره کنم، ما بعد از این کودتای نیجر چهار روز بعد میبینیم که رئیس جمهور چاد به این کشور آمد و با سفر خودش به این کشور نوعی رسمیت بخشید به کودتای نظامیان این کشور و حاکمیت نظامیان را تأیید کرد. چون رئیس جمهور کشور چاد هم میدانست که مردم تحت پوشش شان به شدت از عملکرد و نوع مدیریت فرانسویها ناراضی هستند. مردم چاد آثار بسیار زیان باری را از حاکمیت نظامیان تحت حکومت قبلی که واقعاً از کشور فرانسه داشت حاکمیتش را تغذیه میکرد، واقعاً لطمه دیده بودند و درصدد بودند که به هر طریق این لکه ننگ را از دامان خودشان پاک کنند. دوران استعمارزدایی واقعی شروع شده است درست است که فرانسه در برههای از زمان به کشورهای تحت سلطه خودش استقلال داد که این استقلال هم استقلال واقعی نبود نمونه اش را میتوانیم اشاره کنیم به مردم الجزایر. علی رغم اینکه این مردم استقلال گرفته بودند از دولت فرانسه، ولی ما زمانی که میبینیم برای احقاق حق خودشان بلند میشوند با شدیدترین هجمههای نظامی مواجه میشوند و کشتار و به اصطلاح معروف واقعاً قتل عامی در این کشور اتفاق میافتد که در نوع خودش در تاریخ بی نظیر است و ما هم توانستیم جلوههایی از آن را در رسانهها ببینیم.
سؤال: آقای دکتر جلال زاده به نیجر اشاره کردند، مثلاً میبینیم که فرانسه در چند سال اخیر نسبت به واکنش برخی از کشورها از تحت سلطه بودن خودش زیاد مقاومت نشان نمیدهد، اما یک مقاومتی نشان میدهد مثلاً در مقابل خروج نیجر از سلطه خودش، مگر نیجر در مقایسه با مثلاً مالی یا بورکینافاسو چه مزیتها و ویژگیهایی دارد که فرانسه حاضر نیست که به این سادگیها تسلط خودش را از روی آنها بردارد؟
جلال زاده: خب به طور سنتی بسیار طبیعی است که این کشوری که سابقه داشته است و معتاد به استعمار است، استعماری که یک مشخصات و ویژگیها دارد مؤلفهها دارد، وقتی صحبت از استعمار میکنیم یعنی نیروی کار ارزان، مواد اولیه رایگان، تا حد زیادی رایگان، اینها باعث میشود که برای از دست دادن هر کدام از اینها مقاومتی داشته باشد، اما این مقاومت گاهی از اوقات در عرصه عمل خودش را نشان نمیدهد. برای مثال ما در بحث گابن وقتی نگاه میکنیم تقریباً فرانسویها دست شان بسته است که بتوانند از حکومت 75 ساله خانواده علی بنگو حمایت کنند چراکه اینقدر این حکومت فاسد است و اینقدر استبدادی رفتار کرده است که جایی برای حمایت و یا پشتیبانی فرانسویها از آن ندارد. یا زمانی که ما نگاه میکنیم به حضور نظامیان فرانسه در کشور در یک کشوری مثل مالی، هزار و 500 نفر نظامی که در این کشور مستقر هستند مقابل کودتاچیان عمل نمیکنند و در واقع سکوت اختیار میکنند و یا حتی با توجه به اینکه آمریکاییها در بسیاری از این کشورها پایگاه نظامی دارند آنها را اجازه مداخله خودشان و ایستادن جلوی کودتاچیان را نمیدهند. نکته اولی که میشود به آن اشاره کرد نکتهای است که آقای دکتر فرخنده پور به آن اشاره کردند این است که اراده ملت آفریقا، اراده این ملتهایی که در چارچوب جغرافیای این کشورها هستند بر این است که از یوغ استعمار فرانسویها رهایی پیدا کنند. استعمار عملی را عرض کردم سالها است که تمام شده است، اما نفوذ آنها ادامه دارد. خب مقابل استعمار ایستادن میتواند هزینههای بسیار زیادی را برای افکار عمومی ایجاد کند ضمن اینکه درحال حاضر و در بهبوهه این تحولاتی که شاهد آن هستیم، ناملایمات و اعتراضاتی در داخل جغرافیای کشور فرانسه هم ما شاهد آن هستیم که شکل گرفته است به واسطه کشتن یک نوجوان 17 ساله در این کشور، خب اعتراضها دامن دار است.
شمار زیادی از جمعیت فرانسه سیاه پوستان آفریقایی تبار هستند کسانی که در این کشور زندگی میکنند، اما هیچ وقت به عنوان شهروند شناخته نشدند همواره شهروند درجه دو یا چندم بوده اند در حاشیهها زندگی کرده اند. در فیلمهای مختلفی که ساخته شده است این حقیقت به صورت عریان نشان داده شده است، اما شاید مقاومتی که نمیتواند نشان بدهد از خودش فرانسه و موجب شده است تا یک کودتای دومینه واری برعلیه منافع فرانسویها کل بگیرد همین خواست فرانسویها و تنها بودن آنها در سپهر بین الملل است. ما شاهد این هستیم که فرانسه به عنوان رهبر سیاسی اتحادیه اروپا هم شناخته میشود. اگر ما اروپا را دارای دو رکن اقتصادی به رهبری امریکا و سیاسی به رهبری فرانسه بدانیم، فرانسویها همیشه رویکردشان به اتحادیه اروپا، تعمیق بوده است و نه گسترش برخلاف آلمانی ها، اما این تعمیق خودش باز ویژگیها دارد یعنی یکی شدن، آمیختگی و یکسان شدن فرهنگها را در کشور خودشان هم نتوانستند پیاده کنند چه برسد در عرصه یک اتحادیه بزرگ در سطح اروپا برای همین ما شاهد این هستیم که دارد به خودشان برمی گردد و این مسائل و این کودتاهای دومینه وار را دارند به چشم خودشان مشاهده میکنند.
سؤال: آقای واعظ درایم راجع به افزایش موج ضدفرانسوی در کشورهای آفریقایی صحبت میکنیم. با توجه به اظهارات آقای دکتر فرخنده پور و آقای دکتر جلال زاده در استودیو شما فکر میکنید چه عواملی در این کشورها شکل گرفته است که باعث افزایش موج ضدفرانسوی در این کشورها شده است؟
واعظ: عرض کنم که همانطور که شاهد بودید طی ماههای گذشته این اتفاق به صورت دومینووار در منطقه غرب آفریقا و مرکز آفریقا شکل گرفت موج انگشت اتهامات هم به سمت کشور فرانسه بود به جهت اینکه این کشورها سابقه طولانی در حوزه استعماری فرانسه داشته اند، اما چیزی که بیش از همه باعث میشود که این اتفاقات را ما شاهد باشیم و به نوعی شاهد افول عمل استراتژیک کشور فرانسه در نقطه غرب و مرکز آفریقا این روزها باشیم موضوع بدعهدی فرانسویها در طول تاریخ است در دهههای گذشته به دفعات این موضوع اتفاق افتاده است. به هر حال هر چقدر که این حکومتها دست نشانده باشند، هرچقدر هم که این حکومتها از سوی کشورهای غربی و کشورهایی که منافع شان تأمین میشود مورد حمایت قرار بگیرند، اما بالاخره باید یک میزانی از رضایت را برای مردم آن کشورها به وجود بیاورند. یکی از نکات قابل ملاحظه در منطقه غرب و مرکز آفریقا جمعیت جوان قابل ملاحظه این کشورها است که همانطور که مستحضرید کلاً قاره آفریقا قارهای است که جمعیت جوان بسیار بالایی دارد و این جمعیت جوان دیگر مثل پدران شان حاضر نیستند که سر تعظیم در برابر اربابان فرانسوی خودشان پایین بیاورند و از آن طرف پیری و کهولت سن جمعیت در کشور فرانسه هم باعث شده است که آنچنان توان نیروی انسانی لازم برای تأمین منافع خودش را مثل دهههای قبل در منطقه غرب و مرکز آفریقا نداشته باشد. در بعضی از این کشورهایی که این روزها شاهد اتفاقات جدیدی هستیم در سال 1960 هم و در آن دهه هم اتفاقاتی مشابه این اتفاق رخ داده است، اما فرانسویها با اتکای به نیروی انسانی قابل ملاحظه شان و با توجه به استعمار مدرنی که بعد از به رسمیت شناختن ظاهری استقلال تعدادی از این کشورها در آن مناطق به وجود آورده بودند توانستند بسیاری از این تحولات را سرکوب کنند و منافع خودشان را حفظ کنند. اما آن چیزی که امروز شاهد آن هستیم دیگر این نیروی جوانی که در این منطقه دارد زندگی میکند راضی به این اتفاقات نیست و با توجه به تحرکاتی که در آفریقای جنوبی شکل گرفته است، چون همانطور که بینندگان محترم برنامه شما میدانند، قاره آفریقا به لحاظ سیاسی به شدت تحت تأثیر اتفاقاتی است که در آفریقای جنوبی شکل میگیرد.
سؤال: آقای واعظ یک نکتهای را اشاره کردید نکته مهمی است من میخواهم ادامه صحبت هایتان را یک نقطه بگذارید من تحلیل تان را از شما خواهم گرفت. آقای دکتر فرخنده پور قبل از اینکه بپردازیم به اظهارات نخست وزیر نیجر و بحثهایی که در این زمینه وجود دارد، یک نکتهای را آقای واعظ به آن اشاره کردند، در مقابل این افزایش موج ضدفرانسوی، خود فرانسه است که میتواند این بار این موج با این قدرت را در کشورهای آفریقایی سرکوب کند یا خیر؟
فرخنده پور: ببینید الان کشور فرانسه مثلاً دهه 1980 تا مثلاً 2010 نیست این دولت شکافهای زیادی را الان در شاکله حاکمیتی اش ما شاهد هستیم. شما بفرمایید یک جوان الجزایری را پلیس فرانسه بی رحمانه به قتل میرساند ما یک موجی از اعتراضات بسیار شدیدی که شاید بگوییم این موج بی نظیر بود یعنی از لحاظ شدت آشوبها و همراهی مردم بخصوص جوانان فرانسوی ما قریب به 6 هزار خودرو فقط در فرانسه آتش گرفت. ببینید چه زیرساختهایی از این کشور در این اعتراضات و آشوبها آسیب دید و آقای مکرون دستور داد که تمام سیستم فضای مجازی و تمام تلگرام و تمام این شبکهها را همه را قطع کنند فقط بخاطر اینکه اینها بتوانند دوباره به آن قدرت حاکمیتی خودشان برگردند. الان فرانسه دچار مشکلات فراوانی است در شاکله تأمین واقعاً نیازمندیها و واقعاً مشکلات اقتصادی مردم. یکی از شکافهایی که الان خیلی در جامعه فرانسه اثرگذار است بخصوص باتوجه به جنگ اوکراین و آن بحرانی که پارسال از لحاظ سوخت در این کشور به وجود آمد، ما دیدیم که مردم فرانسه هم همان مردمی بودند که یا باید برای تأمین پولهای خودشان یا باید برای تأمین غذا صرف میکردند یا برای سوخت یکی از این دوتا. ما دیدیم که این فشار بسیار کاذبی را بر دولت فرانسه به وجود آورد و آن اقتداری که میبایست در راستای کنترل آشوبها در کشور خودشان را داشته باشد را ندارد چه برسد به اینکه بیاید برود در کشور آفریقایی با توجه به نوع بیداری که الان ما در کشورهای آفریقایی داریم میبینیم این نوعی بیداری استعمارزدایی فرانسه است که دارد به سرعت به حالت دومینووار در کشورهای همسایه حتی نیجر که میبینیم قریب به 30 کشور طعم استعمار تلخ فرانسویها را چشیده اند.
سؤال: پس شما اعتقاد دارید که این موج کشورهای دیگری را هم در بر خواهد گرفت؟
فرخنده پور: قطعاً همینطور است. این سیستم افکار عمومی مردم آفریقا را هوشیار کرده است. مردم آفریقا مردمی هستند که الان برای مطالبه خواهی حق خودشان بلند شده اند، اینها نیازمندیهای اجتماعی خودشان را بیان کرده اند. کشورهایی که در فقط مطلق به سر میبرند در عین حال ما میبینیم که دولت فرانسه علی رغم ادعای دموکراسی و دموکرات خواهی که گوش فلک را کر کرده است، دارد به راحتی اموال و داراییها و معادن و نعمتهای خدادادی اینها را به سرقت میبرد و در مقابل افکار عمومی جهان در مقابل یک دوگانگی قرار گرفته است. آن ادعای دموکراسی خواهی ات کجاست، از طرفی هم ما میآییم میبینیم که مردم مظلوم و فقیر کشورها را که شاهد آن هستیم.
سؤال: آقای واعظ همچنان روی خط هستید من اشاره میکنم به یک مطلب اشپیگل که اشاره کرده است احتمالاً سنگال در روزهای آینده به سرنوشت نیجر و گابن و احتمالاً چاد دچار شود و وصلش کنم به صحبتهای آقای دکتر فرخنده پور و ببینیم که این موج به نظر شما آیا در روزهای آینده کشورهای دیگری را دربر خواهد گرفت؟
واعظ: قطعاً کشورهای دیگری را هم درگیر خواهد کرد و همانطور که عرض میکردم، سیاستگذاری در قاره آفریقا به شدت تحت تأثیر سیاستهایی است که از سوی آفریقای جنوبی اعمال میشود و اعلام میشود. این روزها شاهد چرخش قابل ملاحظهای از سوی سردمداران آفریقای جنوبی از غربگرایی به سمت شرق گرایی هستیم و آنها در تقریباً ماه گذشته در پایتخت آفریقای جنوبی شاهد برگزاری تظاهرات چند صد هزار نفری در راستای حمایت از رئیس جمهور روسیه بوده ایم که این در وع خودش بسیار قابل ملاحظه بود و این روزها غربیها یکی از انگشتهای اتهامی که به سمت کشور دیگر میگیرند به سمت روسیه میگیرند چراکه معتقد هستند که روسها از طریق نیروهای برون مرزی شان که همان نیروهای واگنر هستند در تلاش هستند که به نوعی انتقام تحرکات و حمایتهای نظامی که از سوی اروپا خواست فرانسه برای اوکراین صورت میگیرد را در آفریقا از آنها میگیرند. نکته قابل ملاحظهای دیگری که میشود در این رابطه خدمت بینندگان عزیز برنامه عرض کرد این است که فرانسویها واقعاً کارنامه خوبی در حوزه استعماری از خودشان به جا نگذاشته اند. ما در طول دو دهه گذشته بارها و بارها در رسانهها شاهد این موضوع بوده ایم که اعلام شده است فرانسویها داروهایی که میخواستند صنعتی اش کنند و به فروش برسانند را بر روی تعداد قابل ملاحظهای از مردم ساده آفریقا امتحان کردند بدون اینکه آنها اصلاً در جریان این موضوع باشند.
امروز یکی از بالاترین خبرهایی که در صدر خبرهای آفریقا قرار گرفت موضوع آزمایش کردن داروی ایدز بود بر روی مواد غذایی ساکنین اوگاندا که در این حوزه هم بخشی از کاربران اجتماعی انگشت اتهام را به سمت دانشمندان فرانسوی و آلمانی گرفتند که این هم در نوع خودش قابل ملاحظه بود. به نظر میرسد که در سیاست خارجی فرانسویها این روزها ما شاهد یک دوگانگی هستیم. شما اگر نگاه کنید مثلاً در آنچه که در واقعهای مثل مثلاً مالی اتفاق میافتد یا آنچه که در حوزه نیجر اتفاق میافتد، فرانسویها با یک شدت و حدت بیشتری وارد میدان میشوند در راستای حمایت از رئیس جمهوری که حالا از قدرت خلع شده است. اما در رابطه با گابن وقتی شما نگاه میکنید یک سکوت قابل ملاحظهای را از سمت رسانههای غربی خواست رسانههای فرانسوی میبینید واقعاً آنها هم دیگر توانایی حمایت از کسی که پنج دهه است قدرت را یک تنه در خاندان خودش حفظ کرده است و نتوانسته است برای کشور خودش کاری کند آنها هم خیلی حرفی برای زدن ندارند و به نظر میرسد که در آینده این اتفاق در کشورهای دیگری به غیر از کامرون و کشورهای در این سطح هم قطع به یقین دچار تغییرات خواهند شد. سؤال: آقای دکتر فرخنده پور، میشود گفت که آنچه که ما الان در این پنج کشور آفریقایی و بعداً در کشورهای بیشتر یا موجهای بیشتری در آفریقا شاهد خواهیم بود، حاصل بازتاب عملکرد خود فرانسه در برههها و دهههای زمانی مختلف است؟
فرخنده پور: بله دقیقاً ما مطلب را جناب آقای دکتر جلال زاده هم اشاره داشتند و آقای واعظ، ما سال 1994 بزرگترین نسل کشی دنیا را در روآندا دیدیم. نسل کشی که در آ دولت فرانسه با حمایت لجستیکی، مالی و پشتیبانی خودش از دولت کوتو که در رواندا مستقر بودند، به بهانه اینکه میخواهند جلوی یک نسل کشی را بگیرند به اینها امکانات نظامی دادند و 800 هزار نفر از مردم بی دفاع روآندا را اینها قتل عام کردند که این بعنوان بزرگترین نسل کشی تاریخ مطرح شده است و این نتیجه بازتاب و عملکرد دولت فرانسه بود. حالا رئیس جمهور وقت شان آمد و اعلام کرد بعداً که این نسل کشی در کشورهای آفریقایی دارای چنان اهمیتی برای ما نیست. ببینید چه جوری اینها دارند به واقعاً مقام بشر و حقوق بشر بی اعتنایی میکنند با این نوع ادبیات و رفتار منزجرکننده سیاسی و از طرفی هم شما عنایت بفرمایید ببینید نوع عملکرد اینها در قاره آفریقا که این نسل کشی روآندا یک مورد از آن مطالبی بود که من خدمت شما عرض کردم و نووع بازتاب عملکردشان در سایر کشورهای اروپایی که به صورت دومینووار که کشورها دارند واکنش نشان میدهند در ازای این عملکرد منفی، بازتاب رفتارهای ضدحقوق بشری کشور فرانسه است که ادعای دموکراسی آن بارها و بارها گوش فلک را کر کرده است؛ و این در حقیقت به زودی نشانهها و آثارش را در سایر کشورهای آفریقایی نشان خواهد داد.
سؤال: آقای جلال زاده بپردازیم به اینکه اوفول موقعیت استعماری فرانسه حالا در کشورهای آفریقایی چه به لحاظ سیاستهای خارجی، چه به لحاظ موضوعات و ساختار داخلی چه دستاوردها یا میشود گفت تبعات بهتر است بگوییم را برای فرانسه خواهد داشت؟
جلال زاده: فرانسه بدنامترین بازیگر آفریقا است یعنی اگر ما به تاریخ نگاه کنیم و به شاخصهای اقتصادی نگاه کنیم، فرانسویها بدون منابع اقتصادی و منافعی که از قاره سیاه کسب میکردند قطعاً نمیتوانستند توسعه اقتصادی گستردهای تا به امروز داشته باشند. قطعاً این دومینوی اخراج فرانسویها از قاره سیاه و کشورهای آفریقایی دارای تبعات و بازخوردهای داخلی و بین المللی خواهد بود برای فرانسه. قطعاً به لحاظ داخلی، دو پدیده را ما میتوانیم حداقل در کوتاه مدت انتظار داشته باشیم نخست اینکه جامعه آفریقایی تبار سرکوب شده در این کشور بتواند قدرت بیشتری بگیرد اراده بیشتری داشته باشد و با ترس کمتری اعتراض خودش را به آنچه که سیاستهای محدود نگه داشتن آنها است اعلام کند و بتواند برای کسب جایگاه بیشتر وارد یک مبارزه مدنی بشود. الزاماً به نتیجه مثبت میرسد یا خیر آن بحث دیگری است. بحث دوم درخصوص ابعاد داخلی این کودتاها ما میتوانیم باز به توان اقتصادی فرانسه اشاره کنیم خب میدانیم که منابع بسیاری را بعنوان استعمار در این کشورهای آفریقایی فرانسویها داشته اند و میتوانستند آن را یا با هزینه پایین یا به صورت رایگان توسط قراردادهای یک طرفهای که منعقد میکردند کسب کنند که اشاره هم شد آن بحث اورانیومی که نیاز دارند و بعنوان یک عنصر استراتژیک مطرح میشود داشته باشند این دو مؤلفهای که ما میتوانیم بگوییم از تبعات این کودتاها و این دومینوی کودتاها در آفریقا برای فرانسویها خواهد بود. در حوزه بین الملل هم ما قطعاً شاهد این هستیم که نفوذ فرانسه در یک منطقه خارج از مرز خودش یعنی خارج از قاره خودش کم میشود که میتواند به کاستن از قدرت بین المللی آن کمک کند. از طرف دیگر با اخراج فرانسویها از آفریقا قدرتهای بزرگ دیگری نظیر چین و فرانسه جایگزین آنها خواهند شد. عذرخواهی میکنم، چینیها انگیزههای خوشان را دارد برای رسیدن به ابرقدرتی یا کسب جایگاه نخست در تجارت و اقتصاد بین الملل، اما روسها انگیزه بیشتری دارند به این جهت که به واسطه جنگ اوکراین و تحریمهایی که غرب، اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی هر کدام به صورت واحدهای مستقل علیه این کشور اعمال و اعلام کرده اند بیاید از یوق آنها رهایی پیدا کند و همچنین اعلام کند به سایر قدرتهای بزرگ که به انزوا نرفته است و علی رغم اینکه درگیر شده است در جنگی مثل جنگ اوکراین میتواند حضور و گستره نفوذ خودش را در سایر قارهها و فرای سرزمین اصلی خودش هم داشته باشد.
سؤال: آقای فرخنده پور یک سؤال ذهن را درگیر خودش میکند، چرا اغلب این کودتاها و اعتراضها بیشتر در کشورهایی که تحت سلطه فرانسه هستند اتفاق افتاده است بخصوص اینکه کشورهایی که سلطه و استعمارگری انگلیس را هم دارند ما کمتر شاهد هستیم یا قرار است این موج بیداری و این اعتراضها و کودتاها به آنها هم برسد و آنها را بیدار کند.
فرخنده پور: قطعاً این یک جرقهای خواهد بود که کل منطقه تحت استعمار انگلیس، فرانسه و حتی ایالات متحده آمریکا را برخواهد آشفت و این خواب به زودی برای غربیها تعبیر خواهد شد که استعمار پایه و اساس و ریشه نخواهد داشت چراکه بیداری ملتها دیر یا زود بالاخره اتفاق میافتد ما نمونه این بیداریها را در کشورهای اسلامی هم داشته ایم و سقوط بسیاری از دیکتاتورها را در منطقه خاورمیانه شاهد بوده ایم. این قضیه قطعاً در آفریقا هم به وقوع خواهد پیوست و کشورهای آفریقایی که واقعاً ظلم و ستم زیادی از استعمار و استکبار دیده اند الان آقای دکتر جلال زاده هم اشاره داشتند به کشور فرانسه که در آن تعداد زیادی از مردم که اکثراً مهاجر هستند. اگر ما بخواهیم ریشه یابی کنیم که مهاجرها از کجا آمده اند، مهاجرها از همین کشورهای استعماری خودشان آمده اند، کشورهایی که آن زمان نتوانسته اند در مقابل سلطه فرانسه در راستای آزادسازی اقتصادی شان اقدام کنند مجبور شدند مهاجرت کنند و آنجا بیایند و دراین کشورها از کمترین آزادیها و حقوق بشر و حتی حقوق مادی و معنوی برخوردار هستند. این مردم آن چیزی که میبایست تا به امروز ببینند از فرانسویها دیده اند، زجر و گرسنگی و به یغما بردن داراییهای کشورشان، همه اینها باعث خواهد شد که تمام کشورهای تحت سلطه فرانسه در قاره آفریقا و حتی انگلیس و ایالات متحده امریکا به زودی این دومینو را اجرا کنند و ان شاالله شاهد این تغییر و تحول اساسی در قاره آفریقا باشیم.
سؤال: آقای جلال زاده جمع بندی خودتان را بفرمایید.
جلال زاده: قطعاً همینطور است. موج بیداری که در ملتها شکل میگیرد در هر منطقهای که باشد معمولاً هم مناطق کمتر توسعه یافته مثل شمال آفریقا یا کلاً قاره آفریقا به این شکل است که وقتی یک بیداری یا وقتی یک موجی شکل میگیرد به کشورهای دیگر هم سرایت میکند. اما مهم این است که بعد از آن چه اتفاقی میافتد، خب ما در بیداری اسلامی یا بهار عربی وقتی که شاهد این هستیم که دیکتاتورها سقوط میکنند در ادامه و در جایگزین کردن دموکراسی ملتها ناکام هستند چراکه عناصر و نفوذ غربیها همچنان ادامه دارد. در اتفاقات اخیر آفریقا هم ما شاهد این خواهیم بود که شاید کشورهای دیگری هم به پا برخیزند، اما اینکه آینده این کشورها چه شود آیا میتوانند از یوغ استعمار چه به صورت اعمالی و چه به صورت نفوذ رهایی پیدا کنند یا خیر، باید بنشینیم و ببینیم که آینده این انقلاب ها، آینده این کودتاها، آینده نهضتهای رهایی بخش به کجا ختم خواهد شد.
باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی سیاست خارجی